آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

در این مقاله به بخشی از اخباری توجه کرده‌ایم که برادران اهل سنت در جای جای کتاب‌های معتبر در فضایل و احوالات امام حسین(ع) آنها را نقل کرده‌اند و سعی و تلاش ما بر این است که فقط بر منابع اصلی و دست اول کتاب‌های حدیثی اهل سنّت اعتماد کنیم.
سرور بهشتی
عبدالله بن مسعود از پیامبر(ص) نقل می‌کند: «ابنایَ الحَسَنُ و الحُسَینُ سیّدا شباب اهل الجنّه؛[1] دو پسرم حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت‌اند».
نام گزینی
سلمان فارسی از نبی اکرم(ص) نقل کرده است: «سَمّی هارونُ اِبْنَیه شُبَّراً و شُبَیْراً و سَمَّیتُ اِبنّی الحسنَ و الحسینَ بما سَمّی به هارونُ ابنیه؛[2] هارون برادر موسی(ع)، نام شبّر و شبیر را برای پسران خویش برگزید. من هم فرزندانم حسن و حسین را به همان نام‌ها نامیدم». (نام فرزندان هارون عبری است و در زبان عربی حسن و حسین ترجمه می‌شود).
گل خوشبوی پیامبر(ص)
عبدالله بن عمر از رسول خدا نقل می‌کند: «الحَسَنُ و الحسین ریحانتایَ مِنَ الدنیا؛[3] حسن و حسین دو گل من از این دنیا هستند».
پیوند ناگسستنی پیامبر(ص) و امام حسین(ع)
یعلی بن مُرّه به نقل از رسول خاتم(ص) می‌گوید: «حسین منّی و أنا مِنْ حسین، أحَبَّ اللهُ من أحَبَّ حسیناً؛[4] من از حسین هستم و حسین از من است. خداوند دوست دارد هر آن کس را که حسین را دوست داشته باشد».
کشش روحی پیامبر(ص) به امام حسین(ع)
پیامبر(ص) فرمود: مَنْ اَحَبَّ هذا فقد اَحَبَّنی؛[5] هر کس حسین را دوست  داشته باشد، مرا دوست خواهد داشت.
ابوهریره می‌گوید: «کان رسولُ الله یُحبّه حُباً شدیداً؛[6] رسول خدا(ص)، امام حسین را بسیار دوست می‌داشت».
انسان بهشتی
جابر بن عبدالله انصاری گفته است: «مَنْ سَرَّهُ ان یَنْظُر إلی رجلٍ من أهل الجنّه فلینظر إلی الحسین بن علی(ع) فانّی سمعتُ رسول الله یقولُهُ؛[7] هر کس دوست دارد مردی از اهل بهشت را بنگرد، به حسین بن علی نگاه کند. من این سخن را از رسول خدا شنیدم».
از اصحاب کسا
عایشه می‌گوید: در صبحگاهی پیامبر اکرم از خانه بیرون رفت؛ در حالی که یک عبایی از موی سیاه بافته شده به تن داشتند. در این هنگام امام حسن(ع) آمد. پیامبر او را داخل عبا قرار داد و سپس امام حسین(ع) آمد و او را نیز با برادرش امام حسن(ع) در زیر عبا جای داد. آن گاه حضرت زهرا(س) آمدند، او را نیز داخل عبا قرار داد. سپس حضرت علی(ع) هم به این جمع پیوست. در این هنگام پیامبر بزرگوار آیه تطهیر را قرائت کرد: )إنّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا([8]  [9] 
پیامبر(ص) و خبر شهادت امام حسین(ع)
ام سلمه می‌گوید: پیامبر در خانه من بود و حسین هم پیش من قرار داشت. امام حسین(ع) نزدیک پیامبر(ص) رفت. من او را گرفتم. به گریه افتاد. او را رها کردم. باز نزدیک پیامبر رفت. او را گرفتم. در این هنگام که جبرئیل(ع) بر حضرت رسول اکرم(ص) نازل شده بود، به رسول خدا گفت: ای محمد! آیا او را دوست می‌داری؟ به زودی امّت تو او را خواهند کشت و اگر می‌خواهی، مقداری از تربتی را که او در آنجا به شهادت می‌رسد، به تو نشان دهم.  ناگهان پرهای خود را باز کرد و مقداری از تربت کربلا را به رسول خدا(ص) نشان داد. اشک رسول خدا جاری شد.[10]
خبر دادن حضرت علی(ع) از شهادت امام حسین(ع)
ابن حجر می‌گوید: جمع فراوانی از محدثان روایت کرده‌اند: روزی علی(ع) که برای جنگ با سپاه معاویه به سوی سرزمین صفین می‌رفت، به سرزمینی که الآن قبر امام حسین(ع) در آنجاست، رسید و فرمود: اینجا محل اسبان آنها، اینجا محل بار و اثاثیه آنها، اینجا محل ریختن خون آنان است. جوانمردانی از آل محمّد در این سرزمین به شهادت خواهند رسید که آسمان و زمین بر آنها خواهد گریست.[11]
سخنی از رأس الجالوت
ابن لهیعه می‌گوید: پس از آنکه امام حسین(ع) در کربلا به شهادت رسید، با یکی از دانشمندان بزرگ یهود به نام رأس الجالوت ملاقات کردم. او گفت: بین  من و داود پیامبر هفتاد پشت فاصله است. هر گاه یهودیان مرا می‌بینند، احترام می‌گذارند و حق مرا رعایت و مرا حفظ می‌کنند و میان شما و پیامبرتان فقط یک نسل فاصله است، اما فرزند او را کشتید.[12]
فرشته باران و امام حسین(ع)
انس بن مالک می‌گوید: فرشته باران نزد رسول اکرم(ص) آمد و از ایشان اجازه ملاقات خواست. حضرت اجازه داد. رسول اکرم(ص) به امّ سلمه فرمود: مراقب باش و نگذار کسی داخل خانه شود. ناگهان حسین آمد و می‌خواست داخل خانه پیامبر شود. من جلو او را گرفتم، ولی او از دست من خود را رها کرد و وارد خانه شد. گاه بر دوش و پشت آن بزرگوار می‌نشست و گاه گردن او را می‌گرفت. فرشته باران به حضرت عرض کرد: آیا این کودک را دوست داری؟ فرمود: بله. فرشته آسمانی گفت: امت تو به زودی او را خواهند کشت. اگر می‌خواهی، جایگاه شهادت او را به شما نشان دهم؟ ناگهان مقداری خاک قرمز را به پیامبر نشان داد. ام سلمه می‌گوید من آن تربت را گرفتم و آن را در پارچه‌ای قرار دادم.[13]
عبادت امام حسین(ع)
به امام زین العابدین(ع) گفتند: چقدر پدر بزرگوار شما کم فرزند است؟  فرمود: شگفت است که من چگونه به دنیا آمدم! پدرم در شبانه‌روز هزار رکعت نماز می‌خواند. او چگونه وقت می‌کرد که به همسران خود بپردازد.[14]
نام حسین(ع) بر در بهشت
ابن عباس می‌گوید: رسول خدا(ص) فرمود: شبی که به معراج رفتم، دیدم بر در بهشت نوشته بود: «لا إِله إلاّ الله. محمد رسول الله، علی حبیب الله، الحسن و الحسین صفوة الله، و فاطمة خیرةُ الله».[15]
حجّ امام حسین(ع)
عبدالله بن عبید بن عمیر می‌گوید: حضرت امام حسین(ع)، 25 بار پیاده به زیارت بیت الله مشرّف شدند؛ در حالی که اسب‌های حضرت با او بود.
امام علی(ع) و شهادت امام حسین(ع)
عبدالله بن نجّی از پدرش نقل می‌کند که گفت: زمانی که امیرمؤمنان عازم جنگ صفین بود، من همراه حضرت بودم. هنگامی که او به سرزمین نینوا رسید، یک مرتبه صدا زد: ای اباعبدالله! صبر کن. ای اباعبدالله! صبر کن. در کناره فرات. به حضرت عرض کردم: ابوعبدالله کیست؟ فرمود: روزی نزد رسول خدا(ص) بودم. دیدم از چشمان پیامبر اشک جاری است. گفتم: ای رسول خدا! کسی شما را به خشم آورده؛ چرا چشمان شما پر از اشک است؟ فرمود: هم اینک جبرئیل در اینجا بود. مرا خبر داد که حسین(ع) در ساحل شط فرات به شهادت خواهد رسید. آیا مقداری از خاک او را به تو نشان دهم؟ در این هنگام جبرئیل قدری از خاک پاک محل شهادت حسین را به من داد. بنابراین نتوانستم از جاری شدن اشک خودداری کنم.[16]
شهادت طلبی
محمد بن حسین می‌گوید: چون به دستور عبیدالله بن زیاد، عمر سعد به کربلا رفت، حضرت امام حسین(ع) یقین کرد که لشکر کوفه، او را به شهادت خواهند رساند. در این هنگام از میان یاران خود برخاست و به سخنرانی پرداخت. بعد از اینکه پروردگار را ستایش کرد، فرمود: شما می‌دانید که ما در چه موقعیت سختی قرار گرفته‌ایم. دنیا تغییر یافته و زشت جلوه کرده و خوبی‌های آن رو به نابودی است. از دنیا چیزی باقی نمانده، مگر به اندازه اندک آبی که در ته ظرفی باقی بماند. شما می‌بینید که به حقیقت عمل نمی‌شود  و از باطل دست بر نمی‌دارند. در اینجاست که مؤمن شهادت و ملاقات خدا را آرزو می‌کند. من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز اندوه نمی‌دانم.[17]
امام حسین(ع) و حدیثی از پیامبر اکرم(ص)
امام حسین(ع) نقل می‌کند که رسول الله(ص) فرمودند:
«للسائل حقّ و إِنْ جاءَ علی فَرَسٍ؛ سائل را حقی است؛ گر چه سوار بر اسب باشد و در همان حال دست به سوی کسی دراز کند و کمکی را طلبد».[18]باز روایت می‌کند از رسول اکرم(ص) که فرمود:
«مِنْ حُسْنِ إِسلام المرء  قلّة الکلامِ فیما لایعنیه؛[19] نشانه اسلام نیکوی مسلمان، این است که در اموری که چندان فایده‌ای برایش ندارد، کمتر سخن می‌گوید».
باز روایت می‌کند از جدّ بزرگوارش پیامبر که فرمود: «البخیلُ مَنْ ذُکِرْتُ عنده فَلَمْ یصلِّ علیَّ؛[20] انسان بخیل کسی است که نام من پیش او برده شود، ولی بر من صلوات نفرستد».
شجاعت امام حسین(ع)
جمع فراوانی از محدثان و مورخان اهل سنت نقل کرده‌اند که:
«قاتَلَ الحسینُ یؤمئذٍ وکانَ بطلاً شجاعاً إلی اَنْ اصابَه سهمٌ فی حَنکه فَسقَط عن فرسه فنزل شمرَ فاحتزّ رَأسه فإنّا لله و انا الیه راجعون؛[21] امام حسین(ع) روز عاشورا جنگید و او قهرمانی شجاع بود؛ تا اینکه تیری به حلق مبارک آن بزرگوار رسید. از اسب افتاد و شمر سر حضرت را از تن جدا کرد».
گریه جنّ بر امام حسین(ع)
عمّار نقل می‌کند از ام سلمه که گفت: شنیدم که پریان بر امام حسین(ع) می‌گریستند و برای او نوحه سرایی می‌کردند و می‌گفتند:
مَسَحَ الرسولُ جبینَهُ
                          فله بریق فی الخدود
أبواه من علیا قریش
                          و جدّه خیر الجُدود[22]
رسول الله(ص) بر پیشانی حسین(ع) دست می‌کشید؛ در حالی که صورت بسیار نورانی داشت. پدر و مادرش از طایفه برجسته قریش بودند و جدّ او از بهترین اجداد است.
سنگ کلیسا
یکی از فرزندان سلیمان از برخی نقل می‌کند: ما در روم شرقی در حال جنگ با مسیحیان بودیم و در آنجا وارد کلیسایی شدیم و سنگی را در آنجا دیدیم که بر رویش نوشته شده بود:
أَترجو أُُمةٌ قَتَلَتْ حسیناً
                        شَفاعَةَ جدّه یومَ الحسابِ
از اهل کلیسا سؤال کردیم که این کلیسا چند سال است ساخته شده؟ گفتند سیصد سال قبل از اینکه پیامبر شما مسلمانان به پیامبری برسد.[23]
اعتراف دشمن
عیزار بن حُرَیث می‌گوید: عمروعاص در سایه کعبه نشسته بود. ناگاه چشم او به امام حسین(ع) افتاد که از دور می‌آمد. عمرو گفت: «هذا أحَبُّ أهل الأرض إلی أهل السماءِ الیوم؛[24] این شخصیت در روزگار ما محبوب‌ترین انسان در نزد فرشتگان آسمانی است».
امام حسین(ع) در شعری از اهل سنت
استاد اسماعیل بن عبدالرحمن می‌گوید: حاکم و حافظ ابوعبدالله، در مجلس استاد ابومنصور حمشاذی که در خانه‌اش برقرار بود، این چند قطعه شعر را در رثای ابی عبدالله الحسین خواند:
جاءُوا برأسِک یابن بنت محمّدٍ
                            متزمِّلاً بدمائه تزمیلاً
و کأنّما بک یابن بنت محمدٍ قتلوا
                            جَهاراً عاقدین رسولاً
قتلوک عطشاناً و لم یترقّبوا
                     فی قتلکَ التنزیلَ و التأویلا
و یکبّرون بأَنْ قُتلتُ و إنّما
                   قتلوا بک التکبیر و التهلیلا[25]
ای پسر دختر پیامبر! سر تو را آوردند؛ در حالی که سرخ فام و به خون بدنت آغشته بود. ای پسر دختر پیامبر! تو را کشتند، گویا پیامبر خدا را آشکارا و بی‌پروا کشتند. تو را به شهادت رساندند؛ در حالی که لب تشنه بودی و رعایت نکردند در حق تو، نه ظاهر قرآن را و نه باطن آن را. از اینکه تو را کشتند، شادمانی کردند و الله اکبر گفتند، اما در حقیقت تو را نکشتند، بلکه شعار اصلی دین را که الله اکبر و لا إله إلاّ الله است، کشتند.
آثار شهادت حسین بن علی(ع)
خلف بن خلیفه از پدرش نقل می‌کند که گفت: چون حسین بن علی کشته شد، آسمان تیره و تار گشت و ستارگان آسمان آشکار شدند؛ به طوری که در هنگام عصر ستاره جوزاء را به چشم خود دیدم و خاک سرخ از آسمان بارید.[26]
نضرة ازدّیه می‌گوید: حسین بن علی که به شهادت رسید، از آسمان بر روی خانه‌ها و دیوارها خون بارید و به من رسید که بارش خون را در خراسان و شام و کوفه نیز دیده‌اند.[27]
زُهری می‌گوید: هنگامی که حسین بن علی به شهادت رسید، در هر سنگی از سنگ‌های بیت المقدس که برداشته می‌شد، خون تازه‌‌ای مشاهده می‌شد.[28]
پی‌نوشت‌ها
[1] . الصواعق المحرقه، ابن حجر عسقلانی، ص114؛ انساب الاشراف بلاذری، ج2، ص7.
[2] . الصواعق المحرقه، ص115.
[3] . همان، ص115؛ صحیح بخاری، ج2، ص306؛ شذرات الذَهَب، ج1، ص66؛ ریحانه رسول الله، ابن  عساکر دمشقی، به کوشش محمد باقر محمودی، ص1.
[4] . همان، ص114؛ تهذیب التهذیب، ج2، ص314.
[5] . مجمع الزوائد، نور الدین علی بن ابی بکر هیثمی، ج9، ص186.
[6] . همان.
[7] . همان؛ ریحانه رسول الله، ابن عساکر دمشقی، ص58.
[8] . احزاب/33.
[9] . صحیح مسلم، ج15، ص195.
[10] . عقد الفرید، ج4، ص283.
[11] . الصواعق المحرقه، ص114.
[12] . عقد الفرید، ج4، ص383.
[13] . البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج6، ص236.
[14] . عقد الفرید، ج4، ص383.
[15] . ریحانه رسول الله ، ص130.
[16] . مجمع الزوائد، ج9، ص187؛ ریحانه رسول الله، ص165؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج3، تاریخ سال61، ص102.
[17] . مجمع الزوائد، ج9، ص192؛ تاریخ الاسلام ذهبی، حوادث سال61 تا 80، ص12؛ تاریخ طبری، ج5، ص403.
[18] . مسند احمد حنبل، ج1، ص201.
[19] . همان، ص201.
[20] . همان.
[21] . تاریخ الاسلام، ص14.
[22] . مجمع الزوائد، ج9، ص199؛ تاریخ الاسلام، ص17.
[23] . مجمع الزوائد، ج9، ص199.
[24] . تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، از حافظ جمال الدین ابی الحجّاج یوسف المزنی، ج6، ص406.
[25] . همان، ص448.
[26] . همان، ص432؛ تاریخ الاسلام ذهبی، سال 61تا80، ص16، چاپ دارالکتب العلمیه بیروت.
[27] . تهذیب الکمال، ج6، ص433؛ مجمع الزوائد، ج9، ص200؛ انساب الاشراف، ج1، ص378؛ و... .
[28] . همان، 434.

تبلیغات