آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

یکی از مباحث کلیدی، شناخت سیرة اقتصادی معصومان8 است که در این میان، چگونگی کسب در آمد و هزینه کردن آن در زندگی، از اهمیّت ویژه¬ای برخوردار است؛ لذا این موضوع را در سیرة فردی و خانوادگی پیامبر(ص) مورد بررسی قرار می¬دهیم.
الف. منابع درآمدی حضرت
زندگی 63 سالة پیامبر(ص) را اگر به سه دورة « کودکی و نوجوانی » ، «تشکیل خانواده» و «پیامبری و «حکومت» تقسیم کنیم، منبع تأمین مخارج زندگی حضرت ، بدین قرار خواهد بود :
1. ارث پدری و حمایت مالی عمویش ابوطالب  (علیه السلام)
البته آن حضرت در این سنین، گوسفندان خود و عشیره¬اش را به چراگاه می¬برد و به امر «چوپانی» اشتغال داشت، و زمانی هم همراه عمویش و نیز در کاروان تجاری خدیجه  (علیها السلام)  به کار «تجارت» مشغول شد.[1]
2. ثروت همسرش حضرت خدیجه (علیها السلام)
در دورة جاهلیّت ، حضرت خدیجه  (علیها السلام) – بانوی ثروتمند قریش – کاروان های متعدّدی به مناطق گوناگون می¬فرستاد. وی بعد از ازدواج با حضرت محمّد (ص)تمام دارایی خود را به ایشان بخشید و آن حضرت هم تا پایان عمرش از حمایت های معنوی و مادّی امّ¬المؤمنین خدیجه  (علیها السلام) ستایش و تجلیل می¬کرد.[2]
3. خمس
بر اساس حکم قرآنی (انفال/41) یک پنجم سود خالص درآمد سالیانه و امور دیگر – با شرایط ویژة فقهی – به خداوند، پیامبر و سادات نیازمند، تعلّق دارد که البته حضرت از حقّ خدادادی ¬اش ( سهم معصوم  (علیه السلام)  ) هم کمتر استفادة شخصی می¬برد.
4. غنائم جنگی
پیامبر (ص)هم در « غزوات» بسان یک رزمندة معمولی، از غنائم جنگی سهم می¬برد.
5. بیت المال
در هنگام تقسیم درآمد حکومتی، پیامبر(ص) همچون یک شهروند جامعة اسلامی و به طور مساوات، سهمیّة خود و خانواده¬اش را جدا می¬کرد؛ گرچه باز هم در مواقعی سهم خود را به «نیازمندان» اختصاص می¬داد.[3]
6. هدایا
اصحاب و برخی از سران قبائل و رؤسای کشورها ( مثل: پادشاه حبشه و قیصر روم ) هدایای گوناگونی به خدمت پیامبر(ص) تقدیم می¬کردند.[4] و یا به میزبانی آن حضرت، مفتخر می¬شدند؛ چنان که آن حضرت می¬فرمود: - اگر شانة گوسفندی به من هدیه دهند، می¬پذیرم و اگر دعوتم کنند، اجابت می¬کنم.[5] – اگر مؤمنی به خوردن یک ذراع گوسفند دعوتم کند، می¬پذیرم .... و اگر مشرک یا منافقی شتری بکشد و دعوتم کند، قبول نمی¬کنم......[6]
حال، ممکن است این پرسش مطرح شود:« میراث مادّی و مالی حضرت، چه موارد و مبالغی بوده است؟» امام صادق (علیه السلام)  در این زمینه می¬فرماید :
«وقتی پیامبر(ص) رحلت کرد، از خود دینار، درهم، غلام، کنیز، گوسفند و شتری به جا نگذاشت مگر شتر سواری خود را. و چون به رحمت الهی واصل شد، زرهش نزدیک یهودی – از یهودیان مدینه – برای بیست صاع جو، که برای نفقة خانواده¬اش از او قرض گرفته بود، در گرو بود.»[7]
ب : هزینة زندگی حضرت
پیامبر اعظم(ص) در طول زندگی پر برکتش – برای رفع نیازهای اوّلیة خود و خانواده¬اش – از کم ترین امکانات بهره-مند بود «و کان خفیف المؤنة»[8] به برخی از این موارد، گذرا می¬پردازیم.
خوراک
در گفتار برخی از امامان: و صحابه آمده است که:
پیامبر(ص) هرگز نان گندم نخورد و از نان جوین هم هرگز به اندازة سیر شدن، تناول نکرد.[9]
سه شب پشت سر هم از نان جوین سیراب نشد.[10]
حضرت از هر نوع غذایی که خدا برایش حلال کرده بود، با خانواده و خدمتکارانش می¬خورد[11].
خرما و آب، بیش ترین خوراکش بود..[12].
و کان(ص) یعصّب الحجر علی بطنه من الجوع ....؛ پیامبر (ص) گاهی از شدّت گرسنگی، بر شکم خود سنگ می¬بست . هر طعامی برایش حاضر می¬کردند، می¬خورد ....[13]
ابن عباس می¬گوید:
«چه بسا پیامبر(ص) چند شب گرسنه می¬ماندو برای آن حضرت و خانواده¬اش غذای شب پیدا نمی¬شد...»[14]
آن حضرت خود نیز می¬فرمود:
« یک ماه چنان سپری شد که من و بلال، جز چیزی که زیر بغل بلال نهان می¬شد ] و می¬آورد[، غذایی نداشتیم.»[15]
امام باقر (علیه السلام)  در هنگام بیان«خوراک سادة پیامبر(ص)» چنین می¬فرماید :
« ... البته من نمی¬گویم که پیامبر(ص) چیزی ]برای خوردن[ پیدا نمی¬کرد؛ بلکه گاهی به یک مرد، صد شتر می¬بخشید. پس اگر آن حضرت دلش می¬خواست بخورد، هر آینه می¬توانست بخورد.»
امام باقر (علیه السلام)  در ادامه بیان می¬کند که : جبرئیل (علیه السلام) سه بار، کلید گنج های زمین را به پیشگاه رسول خدا(ص) تقدیم کرد؛ امّا حضرت از پذیرفتن آنها خودداری نمود تا همواره در برابر پروردگارش، فروتنی و تواضع داشته باشد.[16]
پوشاک
در خوراک و پوشاک، از غلام¬ها و کنیزان خود، برتری نمی¬جست.[17]
حضرت می¬فرمود :«من تا هنگام مرگ، از پنج چیز دست برنمی¬دارم ... پوشیدن لباس پشمینه و ....»[18]
جنس لباس حضرت، از پنبه بود و در حال ضرورت، از لباس پشمی و موئی استفاده می¬کرد.[19]
عبای کهنة وصله داری داشت که گاهی آن را به تن می¬کرد و می¬فرمود:
«إنّما أنا عبد ألبس کما یلبس العبد؛ من، بنده¬ام و همچون ]لباس[ بندگان میی¬پوشم.» [20]حضرت به ابوذر می¬فرمود: من، لباس خشن و زبر می¬پوشم.»[21]
مسکن
بعد از ورود پیامبر (ص)به مدینه، آن حضرت به مدّت هفت ماه در خانة ابوایّوب انصاری زندگی کرد و پس از اتمام ساخت مسجد و خانه¬های اطراف آن، تا هنگام رحلت در همان خانه¬های مسجدش سکونت داشت.[22]
در روایتی آمده است:
« پیامبر(ص) از دنیا رحلت کرد، در حالتی که خشتی روی خشتی نگذاشت.»[23]
اثاثیه و غیره
وسائل زندگی پیامبر(ص) و همسرانش هم بسیار محدود و ساده بود؛ به گونه¬ای که اصحاب و حتّی دشمنان ، دچار شگفتی شده بودند[24]. در روایات می¬خوانیم:
بالش و تشکی از پوست داشت که با لیف خرما پر شده بود....[25]
گاهی آن حضرت روی حصیر – بدون فرش – می¬خوابید.[26]
زیرانداز حضرت، یک عبا و متکّایش از پوست و بار آن از لیف خرما بود.[27]
سوخت منزلش، شاخه¬های درخت خرما بود.[28]
حضرت بر انواع مرکب ها (شتر، اسب و قاطر) و بیش تر بر الاغ – بی¬پالان – سوار می¬شد.[29] یعنی ارزان¬ترین وسیلة نقلیّة آن روز.
خرید منزل
حضرت خود، مایحتاج زندگی¬اش را از بازار تهیّه می¬کرد و به سوی خانواده¬اش حمل می¬نمود،[30] و در این باره می-فرمود:
«لا أشتری شیئاً لیس عندی ثمنه؛ چیزی که پول و قیمت آن را ندارم، نمی¬خرم.»[31]
البته پیامبر(ص) در برخی از موارد، برای رفع نیازهای ضروری دیگران یا خانواده¬اش از اصحاب و گاهی از یهودیان، پول قرض می¬گرفت. لذا پیش از رحلت به وصیّ و جانشین خود، امام علی (علیه السلام)  سفارش کرد که قرض و بدهی¬هایش را بپردازد.[32]
همسران پیامبر (ص) پس از جنگ بنی قریضه – که غنیمت سرشاری نصیب رزمندگان و حکومت اسلامی شده بود – از آن حضرت درخواست خرجی بیشتر و امکاناتی شدند؛ پیامبر(ص) با ردّ تقاضاهای آنان ، یادآور شد:
«من، رهبر اسلام و مسلمانان هستم و باید زندگی بسیار عادی و ساده¬ای داشته باشم تا بینوایان و مستمندان ، احساس حقارت و پستی نکنند.»
متأسّفانه « امّهات مؤمنین» بر درخواست های خود، پافشاری کردند و قلب رسول الله(ص) را آزردند .... لذا آن حضرت به مدّت یک ماه از همسرانش کناره گیری کرد. سرانجام آیاتی (احزاب / 28-31) نازل شد، مبنی بر این که:
ای بانوان پیامبر! اگر زندگی پر زرق و برق دنیا را می¬خواهید ، می¬توانید از حضرت جدا شوید؛ امّا به خدا ، پیامبر و پاداش¬های بزرگ الهی در قیامت علاقه دارید، پس به همین زندگی ساده و افتخار آمیز نبوی ، قانع و راضی باشید.[33]
ج) زهد نبوی
در متوی اسلامی – به ویژه در مباحث اخلاقی، عرفانی – موضوعی به نام «زهد» و «زاهد» بیان شده است. که متأسفانه برداشت نادرست از آن به عمل آمده و در گفتار و رفتار برخی از مسلمانان ، مشاهده می¬شود و آن، ترک دنیا و بسنده کردن به امور ناچیز مادّی است ! و حال آن که در احادیث و سیرة معصومان: «زهد، به معنای عدم دلبستگی به دنیا و مظاهر مادّی آن است.»
ممکن است عدّه¬ای برداشت ناصحیح خود را به سیرة عملی پیامبر(ص) و امام علی (علیه السلام)  استناد بدهند؛ لذا در مقام پاسخ ، می¬گوییم:
اوضاع نا به سامان زندگی اقتصادی مسلمانان صدر اسلام و نیز سرپرستی حکومت اسلامی، ایجاب می¬کرد که این دو بزرگوار، از کم ترین امکانات مالی ( خوراک، پوشاک، مسکن و غیره) استفاده کنند؛ امّا بعد از سپری شدن آن دوره و پیدایی رفاه نسبی – مثلاً در عصر زندگی امام صادق (علیه السلام)  – معصومان : هم به قدر کفاف، از خوراک و پوشاک بهتری ، برخوردار بودند.[34]
و جالب است بدانیم که پیامبر(ص) مفهوم حقیقی «زهد» را این گونه بیان فرموده است:
«الزّهادة فی الدّنیا لیست بتحریم الحلال ....؛ زهد داشتن در دنیا، به این نیست که حلال را بر خود حرام کنی یا مال خود را تلف سازی؛ بلکه زهد، این است،که به آنچه در دست داری، بیشتر از آنچه نزد خداست ، اعتماد نداشته باشی .....»[35]
امام علی (علیه السلام)  در ضمن پرسش و پاسخ با یک یهودی و تأیید زهد عیسی (علیه السلام)  فرمود:
«و محمّد (ص) أزهد الانبیاء ...؛ ولیکن حضرت محمّد(ص) از همة پیامبران زاهد تر بود. زیرا وی کنیزها و همسرانی داشت؛ با این حال ، هیچ وقت سفره¬ای که در آن طعامی باقی مانده باشد، برچیده نشد و هرگز نان گندم نخورد و از نان جوین هم سه شبانه روز متوالی سیر نشد.»[36]
و نیز در روایتی می¬خوانیم که :
«و کان رسول الله(ص) لاینظر الی ما یستحسن من الدّنیا؛ پیامبر(ص) به متاع دنیا، که موجب دلبستگی و شیفتگی [مردم] است، نظر نمی¬افکند.»[37]
د) سرای ضیافت
هر روز، افراد زیادی به محضر پیامبر(ص) شرفیاب می¬شدند و نیازهای مادّی و معنوی خود را مطرح می¬کردند؛ در این میان طبقة مستضعف، چشم امیدشان به پیامبر رحمت و محبّت بود و آن حضرت نیز بیشتر با این گروه نشست و برخاست داشت و همواره با دیدة احترام و تکریم به آنان می¬نگریست.[38] امام صادق (علیه السلام)  در توصیف پیامبر(ص) و «راز مزاح» حضرت با اصحاب، می¬فرماید:
«از رأفت و مهر پیامبر(ص) این بود که با یارانش «مزاح» می¬کرد تا عظمت و ابّهتش، دل آنها را نگیرد و بتوانند به او نگاه کرده و حوائج خود را بازگویند.»[39]
سیرة رسول خدا(ص) با ارباب رجوع – به ویژه نیازمندان – چنین بود:
- هر کس برای حاجتی نزدش می¬آمد، چه آزاد و چه غلام و کنیز، جهت رفع گرفتاری¬اش اقدام می¬کرد.[40]
- هر گاه مشغول نماز بود و کسی کنارش می¬نشست ، نماز خود را با تخفیف و اختصار به پایان می¬رساند و به سوی آن شخص بر¬می¬گشت و می¬پرسید:
«آیا حاجتی داری؟»[41]
- هرگز در پاسخ به درخواست محرومان واژة «نه» را به کار نبرد؛ بلکه اگر چیزی (غذا ، لباس و پول ) نزدش بود، عطا می¬کرد و گر نه با مهربانی می¬فرمود:
«خدا برساند؛ ان شاء الله جور می¬شود.»
آن حضرت در این باره می¬فرماید:
«من سئلنا لم ندّخر عنه شیئاً نجده؛ هر کس از ما درخواستی بکند، اگر چیزی داشتیم، از وی دریغ نخواهیم کرد.»[42]
«لو کان لی مثل اُحد ذهباً ...؛ اگر به اندازة کوه اُحد «طلا» داشته باشم، دوست دارم پس از سه روز چیزی از آن به نزد من نباشد، مگر مقداری که برای قرضی ذخیره کرده باشم.[43]
جالب است بدانیم که:
رسول خدا(ص) هرگاه پول و غذایی نزدش نبود، بیشتر از هر جایی دیگر، نیازمندان را به خانة امام علی (علیه السلام)  می فرستاد و اهل بیت: نیز آنان را به نیکی پذیرا می¬شدند.[44]
و نکتة دیگر، این که:
اصحاب در اوقاتی از شبانه روز، به خانة پیامبر(ص) آمده و ناهار و شام می¬خوردند و دیر وقت به خانه های خود برمی¬گشتند و حضرت نیز از شرم و حیا ، به آنان چیزی نمی¬فرمود . این مسأله، باعث می¬شد که پیامبر(ص) و خانواده-اش از استراحت و کارهای خود بازبمانند؛ لذا با نزول آیه¬ای ( احزاب /53 ) این موضوع به مسلمانان یادآوری شد.[45]
عایشه می¬گوید:
روزی گوسفندی ذبح کردیم و پیامبر(ص) تمام قسمت¬های گوشت را به دیگران انفاق نمود و تنها کتفی از گوسفند باقی ماند؛ لذا به پیامبر(ص) گفتم: از گوشت گوسفند فقط کتف آن باقی ماند! حضرت فرمود:
«هر آنچه انفاق کردیم، باقی است غیر ازاین کتف .»[46]
امام صادق (علیه السلام)  می¬فرماید :
ویژگی پیامبر(ص) چنین بود که : هر کس از وی چیزی از مال دنیا می¬خواست، به او عطا می¬کرد. لذا یک روز، زنی فرزندش را نزد پیامبر(ص) فرستاد و گفت: برو و از حضرت کمکی بخواه و اگر فرمود :
« چیزی نزدم نیست.»
بگو: پیراهنت را به من بده . وقتی پسر، خدمت رسول خدا(ص) آمد و پیراهن را درخواست کرد، حضرت لباسش را درآورد و به او بخشید....[47].
مردی خدمت پیامبر(ص) رسید و «کمک مالی» درخواست کرد، حضرت فرمود: «فعلاً نزد من چیزی نیست؛ ولیکن با من بیا تا اگر چیزی به ما رسید، به تو بدهیم.»
عمربن خطّاب گفت : ای پیامبر! همانا خداوند که شما را به چیزی که قدرت آن را ندارید، مکلّف نکرده است. پیامبر (ص) سخن عمر خوشش نیامد؛ در این موقع، مرد نیازمند عرض کرد: انفاق کن و به جهت کمی، از صاحب عرش نترس [زیرا خداوند، مقدار کم را هم قبول می¬کند].
رسول خدا(ص) از این سخن خوشش آمد و تبسّم کرد و آثار خوشحالی در چهره¬اش نمایان شد[48].
در یکی از روزهای بیماری پیامبر(ص) – که به رحلت حضرت انجامید – رسول خدا(ص) وارد مسجد شد و خبر فرارسیدن مرگ خود را به مردم اعلام کرد و سپس فرمود:
« اگر به کسی وعده داده¬ام ، آماده¬ام که انجام دهم و هر کس از من طلبی دارد، بگوید تا بپردازم.»
در این هنگام، مردی برخاست و عرض کرد : چندی پیش، به من وعده دادید که اگر ازدواج کنم، مبلغی به من کمک خواهید نمود.
پیامبر(ص) فوراً به «فضل بن عباس» دستور داد تا آن مقدار پول را به وی بپردازد....[49]
سفره نیایش
اکنون زیبنده است با نیایش های پیامبر(ص) آشنا شده و برای گشایش در زندگی دست، نیاز به درگاه بی نیاز بگشاییم:
- الّّلهم اجعل أوسع رزقک علیّ عند کبر سنّی و انقطاع عمری ؛ خدایا! روزی مرا به هنگام پیری و پایان زندگی¬ام، وسعت ببخش.[50]
- اللّهمّ اغفرلی ذنبی و وسّع لی فی داری و بارک لی فی رزقی ؛ خدایا ! گناهم را بیامرز ، خانه¬ام را وسعت بده و رزقم را افزون کن.[51]
اللهم انّی أعوذ بک من الکفر و الفقر؛ خدایا! از کفر و فقر، به تو پناه می¬برم.[52] رسول اکرم(ص) در دعاهای دیگرش نیز از اموری به درگاه الهی پناهنده می¬شود؛ همچون : ناتوانی، تنبلی، مستمندی، قرض، تنگ دستی و چیرگی قرض.[53]
و مطلب قابل توّجه، این ادعیّه است که :
- أسألک القصد فی الفقر و الغنی؛ خدایا! میانه روی در حال تهی دستی و ثروت را، از تو درخواست می¬کنم.[54]
- اللّهمّ إنّی أعوذ بک ... من شّر فتنة الغنی و أعوذ بک من فتنة الفقر؛ خدایا! به درگاهت پناه می¬برم ... از بدی بلا و آزمایش ثروت ، و به تو پناهنده می¬شوم از آزمایش و بلیّة فقر. [55]
پی نوشت ها:
1 . ر. ک: معارف و معاریف، سیّد مصطفی حسینی دشتی، ج1، ص 430، ج4، ص 283.
2 . ر .ک، همان، ج5، ص 100-102.
3 . با رجوع به زندگی و سیرة پیامبر(ص) می¬توان نمونه¬های فراوانی در این زمینه، یافت.
4 . ر.ک. آثار الصّادقین، صادق احسانبخش، ج28، ص 196و197،ح46-52، ص201-207، ح 18،11،10،9،4، نشر صادقین، رشت، اوّل، 1375 ش.
5 . رهنمای انسانیّت (سیری دیگر در نهج الفصاحه)، مرتضی تنکابنی، ص 126، ش46، دفتر فرهنگ اسلامی، تهران، اوّل 1374ش.
6 . سنن النبی (ص) علامه طباطبایی، ص190، ش 213، ترجمه محمد هادی فقهی، انتشارات اسلامیه، تهران، 1354ش.
7 . بحارالانوار، ج16، ص 219، ح8؛ مروارید آفرینش، سیّد مجتبی برهانی، ص 239 و 240 ، انتشارات بیت الاحزان، قم، اوّل، 1384ش.
8 .سنن النبی(ص) ، ص 41.
9 . همان، ص 177،175،161،160.
10 . همان، ص161. البته بر اساس برخی روایات(ص 182 و 183، ش 192-190) آن حضرت هرگز سه روز متوالی، نان گندم نخورد و از آن به مقدار سیر شدن، استفاده نکرد.
11 .همان، ص 166 و 172.
12 .همان، ص 172.
13 . همان، ص 73،
14 . همان،ص 181
15 . رهنمای انسانیّت، ص 125، ش 41،
16 . سنن النبی(ص) ، ص 182 ئ 183 و مشابه آن، ص 30.
17 . همان، ص 75.
18 . ر. ک: همان، ص 131- 133 و 126.
19 . همان،ص42.
20 . همان، ص 121.
21 . همان ، ص 131.
22 . ر.ک: تاریخ تحقیقی اسلام، محمد هادی یوسفی غروی، ج2، ص 194-196، 206 و 207، ترجمه حسین علی عربی، مؤسّسة آموزشی پرورشی امام خمینی (ره)، قم، اوّل، 1382 ش.
23 .سنن النبی(ص) ص 135؛ مروارید آفرینش، ص 336.
24 . اخلاق انبیاء ص 435 محمّد مهدی تاج لنگرودی« واعظ» تهران، اوّل، 1370 ش. داستانها و درسهایی از زندگی پیامبر اسلام(ص) ، ص 197-199.
25 . سنن النبی(ص)، ص 123و 143.
26 . همان، ص 123و140.
27 . همان، ص 140.
28 . همان، ص 175.
29 . همان،ص41، 74 ،131، 306.
30 . همان، ص 41.
31 . رهنمای انسانیّت، ص 244،ش 2
32 . ر. ک: الحکم الزّاهره، علیرضا صابری یزدی، ج1، ص 164، ترجمة محّمد انصاری محلاتی، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، اوّل، 1372ش. و ج2، ص 106، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، اوّل، 1373 ش.
33 .داستانهای تفسیر نمونه، سیّد مهدی شمس الدّین، ص 395و396، انتشارات قدس، قم، اوّل، 1372ش؛ داستانها و درسهایی از زندگی پیامبر اسلام(ص)، مرتضی نظری، ص 106و107، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، هشتم، 1385ش.
34 .فرازهایی برجسته از سیرة امامان شیعه:، محمّد تقی عبدوس – محمد محمدی اشتهاردی، ج1، ص 235-245، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1372ش.
35 . راهنمای انسانیّت، ص 359، ش8.
36 . سنن النبی(ص) ص 161.
37 . همان، ص 71، ش42.
38 . در منابع تاریخی، روائی و تفسیری، مصادیق زیادی از «ارتباط صمیمی پیامبر(ص) با مستمندان» وجود دارد.
39 . سنن النبی(ص)، ص 60 و 61.
40 . همان، ص 75.
41 .همان، ص 76.
42 . همان، ص45، 47، 183، 305.
43 . همان، ص81.
44 .رهنمای انسانیّت، ص 126و 127، ش 51 و 68.
45 . ر.ک: داستانهای تفسیر نمونه، ص 306و 307؛ منابع دیگر.
46 . ر.ک: تفاسیر؛ همانند تفسیر نمونه، ج17، ص 396-400.
47 . داستانها و درسهایی از زندگی پیامبر اسلام(ص)، ص 186 و 187.
48 . اخلاق انبیاء، ص 446.
49 . همان، ص 448 و 449.
50 . داستانها و درسهایی از زندگی پیامبر اسلام(ص)، 246 و 247.
51 . ر.ک: رهنمای انسانیّت، ص 285-290.
52 . ر.ک: رهنمای انسانیّت، ص 285-290.
53 . ر.ک: رهنمای انسانیّت، ص 285-290.
54 . ر.ک: رهنمای انسانیّت، ص 285-290.
55 . ر.ک: رهنمای انسانیّت، ص 285-290.

تبلیغات