آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

 دیباچه
با توجه به جایگاه و نقش ممتاز «مادر» در شکل‌گیری شخصیت و عملکرد انسان، بایسته است سیمای تابناک مادران آسمانی نیز در زندگی معصومان: به تصویر کشیده شود. این نوشتار، به معرّفی بانویی از خاندان عصمت و طهارت:می‌پردازد.
ارحام مطهّره
ائمّه:در راستای مبارزه با «تبعیض نژادی»| برنامه‌های گوناگونی به اجرا درآوردند؛ از جمله تربیت بردگان و آزادی آنان در مناسبت‌های متعدّد . اما آن چه شایان دقت و توجه است، ازدواج ائمّه: با برخی از کنیزان صالح و تولد «امام معصوم» و «امام زادگان» از دامن و نسل آنهاست!
و در یک معرّفی گذرا، امامانی که مادرشان کنیز (امّ‌ ولد) بوده – گرچه، برخی جزو شاه‌زادگان و بزرگ زادگان هستند – عبارتند از: امام سجّاد و امام کاظم تا امام مهدی:.
چه بسا برای برخی از خوانندگان هضم این مطلب، کمی دشوار باشد؛ اما واقعیت و حقیقت، همان پیوند نور با نور است و اوج پاکی و طهارت!
به عبارت دیگر: همسری و پیوند نکاح با پیامبران و امامان، گرچه شرایطی لازم دارد؛ ولیکن رسیدن به مقام «مادری» - به ویژه تولد معصوم – نیازمند عبور از صافی‌های گوناگون است. لذا ملاک اصلی، همان کفو، همتایی، همدلی و طهارت روح و دل است.
در نتیجه، انتخاب برخی از کنیزان توسط ائمّه:به عنوان «مادر فرزندان» خود، بیانگر ویژگی‌های والای روحی و قلبی آنان است.[1]
برای مادر امام رضاعلیه السلام - به ویژه در دورة کنیزی – نام‌ها و القابی بیان شده است؛ همچون: اروی، تکتم، خیزران، سکن، سکینه، سمّان، سمانه، شقراء، صقر، کلیمه و نجمه.
البته در هنگام خرید این کنیز توسط اهل بیت: به اسم«تکتم» نامیده می‌شد و بعد از تولد امام رضاعلیه السلام ، از سوی امام کاظمعلیه السلام به لقب وکنیة«طاهره» و «امّ البنین» مفتخر گردید. [2]
تعدّد اسامی، بیشتر به مسألة «بردگی» ارتباط دارد؛ زیرا در هر خرید و فروش غلامان و کنیزان، نام آنها توسط مالکان و اربابان تغییر پیدا می‌کرد.[3]
با این وصف ما نیز از میان اسامی فوق، یکی را برگزیده و به تکمیل مقاله می‌پردازیم.
در فرازی از حدیث «لوح و صحیفة فاطمهسلام الله علیها » آمده است: «ابوالحسن علی بن موسی الرضا، امّه جاریة و اسمها نجمة.»[4] لذا زیبنده است با نام و یاد این بانو – که در «منظومة موسوی و رضوی» ستاره و کوکبی تابناک است – گفتار و نوشتارمان را مزیّن گردانیم.
خاندان
با گسترش اسلام و نفوذ چشمگیر آن در غرب و شرق، بخشی از غنائم جنگی رزمندگان مسلمان را «بردگان» تشکیل می‌داد؛ لذا در صورت عدم نیاز، مورد مبادله و فروش قرار می‌گرفت. بنابراین، چه‌بسا خاندان پدری و مادری برده‌ها، قابل توجه خریداران و مورخان نبوده است. اما آنچه در خصوص حضرت نجمه ثبت و ضبط شده، چنین است: خیزران المرسیّة؛ سکن النّوبیّه؛ سکینة النّبویّة؛ شقراء النّوبیّه.[5]
پسوند «المرسیّة» و «النوبیّة» می‌تواند قرینة دیگری بر غیر بومی بودن این بانوی گرامی باشد. آقای دکتر علی قائمی در این باره می‌نویسد:
1. گفته‌اند که او، امّ ولد (کنیز) و از اهالی نوبه (کشور مغرب) بود.
2. برخی، او را از اهالی مارسی – بندر جنوبی فرانسه – خوانده و مرسیّه (مارسیّه) بدان خاطر نامیده شده است.
3. «یاقوت حموی»، مرسی را از شهرهای جزیرة سیسیل ذکر می‌کند و او را از اهالی آن شهر می‌داند.[6]
و در یک کلام: «نجمه» از نژاد آفریقای شمالی یا اروپایی (اندلس) بود[7] که دست سرنوشت، زندگی جدیدی را برای امثال وی رقم زده است.
با این وجود، زادگاه معنوی او، کشور پهناور اسلامی و نسب و حسب وی، عفّت و ایمان است؛ چرا که بعد از سپری کردن دوران کودکی و بردگی در سرزمین اسلامی[8]، زندگی دنیوی و اخروی‌اش با عرشیان و ملکوتیان پیوند می‌خورد.
تولد دیگر
چگونگی راه‌یابی نجمه به خانة امامت و ولایت، حکایت شیرینی دارد؛ در روایت علی بن میثم آمده است که:
حمیده مصفّاه[9] - مادر امام کاظمعلیه السلام - در میان کنیزان، دختر صالح، خردمند و نیکویی به نام «تکتم» را برگزید و خریداری کرد...[10]
اما در روایت هشام بن احمد[11] می‌خوانیم:
امام کاظمعلیه السلام یک روز به من فرمود: آیا می‌دانی که از اهل مغرب، کسی (برده فروشی) به مدینه آمده است؟ گفتم: نه. فرمود: چرا، مردی آمده است! بیا باهم نزد او برویم. سپس حضرت سوار [بر اسب] شد و ما نیز سوار شدیم و حرکت کردیم تا این که به نزد آن مرد مغربی رسیدیم؛ دیدیم او بردگانی دارد. حضرت به او فرمود: بردگانت را به ما نشان بده. در این هنگام، برده فروش نه کنیز را آورد و نشان داد؛ اما حضرت نپسندید و فرمود: من به اینها نیاز ندارم. بعد از لحظاتی فرمود: بردگانت را به ما نشان ده. مرد مغربی گفت: غیر از اینها، کنیزی ندارم. اما امام کاظمعلیه السلام همان مطلب را تکرار کرد؛ لذا فروشنده گفت: سوگند به خدا! جز کنیزی بیمار، بردة دیگری ندارم. حضرت پرسید: پس، چرا او را نشان نمی‌دهی؟ مرد از نشان دادن کنیز امتناع کرد، امام کاظمعلیه السلام نیز منصرف شد...

هشام بن احمد در ادامه می‌گوید:
فردای آن روز، امامعلیه السلام مرا به حضور خواست و فرمود: هم اکنون نزد آن برده فروش برو و از او بپرس بهای آن کنیز چقدر است؟ هر مبلغی که معیّن کرد، بگو می‌پذیرم.
آنگاه من نزد مرد مغربی رفتم و بعد از دقایقی خرید و فروش انجام گرفت. برده فروش به من گفت: کنیز را به تو فروختم؛ ولیکن آن مردی که دیروز همراهت آمده بود، چه کسی بود؟ گفتم: مردی از تیرة بنی‌هاشم. پرسید: از کدام [خاندان] بنی‌هاشم؟ گفتم: بیش از این نمی‌دانم. در این موقع گفت: حالا تو گوش کن! همانا این کنیز جوان، داستانی دارد: وقتی او را از دورترین نقاط مغرب خریدم، [در مسیر] بانویی از اهل کتاب (مسیحی یا یهودی) با من ملاقات کرد و پرسید: این دختر ممتاز، همراه تو چه می‌کند؟! گفتم: او را برای خود خریده‌ام. بانوی اهل کتاب گفت: «ما ینبغی أن تکون هذه الوصیفة عند مثلک؛ سزاوار نیست این کنیز جوان همراه فردی مانند تو باشد. انّ هذه الجاریی ینبغی أن تکون عند خیر أهل الارض؛ بلکه او شایستة همسری بهترین مرد روی زمین است. فلا تلبث عنده الاّ قلیلاً حتّی تلد منه غلاماً یدین له شرق الارض و غرب‌ها؛ چرا که پس از سپری شدن مدت زمانی از زندگی مشترک این کنیز و آن مرد، پسری از آنان متولد خواهد شد که شرق و غرب، مطیع او خواهند گردید.»
هشام بن احمد در پایان می‌گوید:
«آن کنیز (نجمه) را نزد امام کاظمعلیه السلام بردم...»[12]
به نقل درّ النّظیم و اثبات الوصیّة، امام کاظمعلیه السلام پس از خریدن تکتم به عدّه ای از یارانش فرمود: «سوگند به خدا! من این کنیز را نخریدم مگر به دستور و وحی خدا.»
اصحاب چگونگی دریافت این مطلب را پرسیدند و حضرت پاسخ داد:
«در عالم خواب، پدرم و جدّم پیش من آمدند در حالی که همراه آنان پارچه‌ای از جنس حریر بود؛ آنگاه پارچه را باز کردند، پیراهنی بود که چهرة این کنیز در آن وجود داشت...»[13]
در جمع‌بندی این روایات، می‌توان گفت:
امام کاظمعلیه السلام این کنیز را برای مادرش خریده است، حال چه به شکل وکالت از سوی مادر، و چه به صورت استقلال و بخشش نجمه به عنوان خدمتکار مادرش.
تجلّی اخلاق
«نجمه» بعد از ورود به خانة امام صادقعلیه السلام و آشنایی نزدیک با خاندان رسالت و امامت:، خیلی زود با رفتار نیکویش محبّت و توجه دیگران را به خود جلب کرد. در این باره، علی بن میثم می‌گوید:
«... کانت من أفضل النّساء فی عقلها و دینها و اعظامها لمولاتها حمیدة المصفّاة حتّی أنّها ما جلست بین یدیها منذ ملکتها اجلالاً لها؛
... نجمه از جهت عقل، دیانت و بزرگ داشت مقام مخدوم و مولایش «حمیده مصفّاه» جزو بهترین بانوان شمرده می‌شد. او چنان مؤدّب بود که از همان دورة کنیزی در مقابل حمیده سراپا می‌ایستاد، و به خدمت و تکریم همسر امام صادقعلیه السلام و مادر امام کاظمعلیه السلام می‌پرداخت.»[14]
بهار دل
مدت زمانی از حضور نجمه در خانة اهل‌بیت: به عنوان «خدمتکار» سپری شد؛ حمیده که خود نیز روزگاری کنیز بوده و با توفیق الهی، شایستگی همسری امام صادقعلیه السلام را پیدا کرده بود؛ به عنوان «مادر» آرزو داشت برای عزیزترین پسرش، عروسی پاک، مهربان و دانا انتخاب کند. گرچه هر روز که می‌گذشت، تصویر عروس خود را در «سیمای نجمه» جست و جو می‌کرد؛ اما برای تحقّق آرزو و تقویت شناخت و اطمینان قلبی‌اش، هماره به درگاه پروردگار. «نیایش» می‌نمود... سرانجام در «رؤیایی راستین» فصل بهاران را به نظاره نشست. حمیده خود چنین تعریف می‌کند: در عالم خواب، پیامبر خدا6ر ا مشاهده نمودم که فرمود:
«یا حمیدة! هی نجمة لابنک موسی، فانّه سیولد له منها خیر أهل الارض؛ ای حمیده! نجمه، سزاوار پسرت موسی است؛ زیرا از این دختر برای موسی، فرزندی متولد خواهد شد که بهترین فرد روی زمین می‌باشد.»
از سوی دیگر، امام کاظمعلیه السلام نیز رؤیای دیگری مشاهده کرد که پیام‌آور بشارت آسمانی بود. آن حضرت به برخی از یارانش فرمود: در عالم خواب، پدرم و جدّم را دیدم ... آنان به من فرمودند: «ای موسی! برای تو از این کنیز بهترین اهل زمین بعد از تو، متولد خواهد شد..»[15]
حمیده خاتون پس از آن رؤیای صادقه یک روز فرصت را غنیمت شمرده و به پسر ارجمندش امام موسی کاظمعلیه السلام چنین گفت:
«یا بنیّ! انّ تکتم جاریة، ما رأیتُ جاریة قطّ أفضل منها، و لستُ أشکّ أن الله تعالی سیطهّر نسلها ان کان لها نسل؛ پسرم! همانا تکتم (نجمه) کنیز است؛ اما من هرگز کنیزی بهتر از او ندیده‌ام! لذا تردید ندارم خداوند متعال به زودی نسلی پاک به وی عطا می‌کند، البته اگر برای او نسلی [مقدّر] بوده باشد.»
آن مادر خردمند و مهربان بعد از این پیشنهاد، به امام کاظمعلیه السلام گفت: «فرزندم! هم اکنون کنیزم را به تو بخشیدم، و سفارش می‌کنم تو را به نیکی و محبّت ورزیدن به او.»[16]

از این هنگام است که نجمه به عنوان عروس خانوادة امام جعفر صادقعلیه السلام ، مرحلة زیبا و پرشکوهی را آغاز کرد. از این رو، در طول زندگی‌اش با یادآوری نعمت‌های گوناگون الهی، بر عبادت و شکر و دعای خالصانة خود می‌افزود.
نخستین گل موسوی
روزها، هفته‌ها و ماه‌ها همچنان سپری می‌شد. گویا نجمه چهارمین ماه از دورة آبستنی را می‌گذراند؛ اما هیچ ناراحتی در وجود خود احساس نمی‌کرد. از این رو، به برخی از بانوان چنین می‌گفت: «در این دورة جنینی، سنگینی حمل را حس نکردم؛ اما در وقت خوابیدن، صدای تسبیح، تهلیل و تمجید را از شکم خود می‌شنیدم که این مسئله، مرا آشفته و هراسناک نموده بود؛ ولی به هنگام بیداری، چیزی نمی‌شنیدم.»[17]
... در چهرة هریک از اعضای خانواده «شادی» موج می‌زد، ولی سیمای نجمه هر روز تابناک‌تر می‌شد؛ چرا که به زودی نخستین غنچة زندگی‌اش شکوفا شده و به افتخار «مادری» می‌رسید.
با فرارسیدن یازدهم ذی‌قعدة 148 ق. زنگ تولدی خجسته نواخته شد، و پسری از تبار ابرار و صالحان چشم به دنیا گشود و همچون نیاکانش توحید، ایمان و کرامت را سرآغاز زندگی خود قرار داد. نجمه نخستین خاطرة شیرین نوزادش را این گونه بازگو می‌کند:
«پس از زایمان، دیدم پسرم روی زمین قرار گرفت و در حالی که دستانش را به زمین تکیه داده و سرش را به سوی آسمان بلند کرده بود، لب‌هایش را تکان می‌داد، گویا سخن می‌گفت!»[18]
مولودی مبارک
نجمه در حالی که نوزادش را در آغوش گرفته، چشم انتظار آمدن شوهرش است؛ شنیدن کلام شریک زندگی و مشاهدة لبخند او، بر شیرینی و شادکامی او و اهل‌بیت پیامبر6خواهد افزود. دقایقی نگذشته بود که امام کاظمعلیه السلام وارد منزل شد و به همسرش چنین شادباش گفت:
«هنیئاً لکِ یا نجمة کرامة ربّکِ؛ ای نجمه! کرامت و عطای پروردگارت برتو گوارا و مبارک باد!»
نجمه این خاطرة به یادماندنی را بدین گونه تعریف می‌کند:
در این موقع، من نوزادم را که در پارچه‌ای سفید پیچیده شده بود، به پدرش دادم؛ آن حضرت نخست در گوش راست او اذان و درگوش چپش اقامه گفت؛ سپس آب فرات (زلال و گوارا) طلبید و کام او را با آن برداشت و چون نوزاد را به من برگرداند، چنین فرمود:
«خذیه فانّه بقیّة الله تعالی فی ارضه؛ نوزاد را بگیر، به درستی که او «بقیّة الله» و ذخیره و حجّت خداوند متعال در روی زمینش است.[19]
از تبار علی
قصة نامگذاری این مولود آسمانی نیز شنیدنی است! «جابر بن عبدالله انصاری» وقتی توفیق یافت اسامی معصومان:را در لوح و صحیفة فاطمه زیارت نماید، نقل می‌کند که در آن نوشته شده بود:
«... ابوالحسن علی بن موسی الرضا امّه جاریة و اسمها نجمة...»[20] بی‌گمان این لوح عرشی به عنوان «میراث» نزد امام کاظمعلیه السلام بود. از سوی دیگر، آن حضرت با دیدن رؤیای پیش از ازدواج، تولد هشتمین امام و حجّت الهی را لحظه شماری می‌کرد؛ چرا که در عالم خواب، پدر و جد بزرگوارش به او بشارت داده بودند:
«هرگاه آن مولود مسعود به دنیا آمد، نامش را «علی» بگذار...»[21]
بنابراین امام کاظمعلیه السلام نام نخستین پسرش را «علی»، لقبش را «رضا» و کنیه‌اش را «ابوالحسن» نهاد.[22]
بانوی محراب
نجمه بعد از رهایی از دورة بردگی و استقرار در منزل قدسی‌ترین و کریم‌ترین خاندان و مفتخر شدن به جایگاه مطلوب و رؤیایی عروس خاندان نبوت و امامت، «عبادت» و «دعا» را سر لوحة برنامة زندگی‌اش قرار داد؛ زیرا او به‌خوبی می‌دانست رمز عروج پیامر6به ملکوت و عرش الهی، همان بندگی خالص و عبودیت آن حضرت بود.[23] و مکارم اخلاقش. از این رو، نجمه به شکرانة تمام نعمت‌های الهی غالباً در محراب و سجّادة نیاز، آیات قرآنی را زمزمه می‌نمود تا همچون: مریم، خدیجه، فاطمه، زینب، حمیده و دیگر بانوان مطهر و مؤمن «خشنودی خدا» را به دست آورد.
البته دوران حمل و شیردهی، برنامة روزانة مادران را دچار تغییر می‌کند؛ اما گویا نجمه راهکاری مناسب در نظر دارد! بهتر است این روایت را بخوانیم:
امام رضاعلیه السلام در هنگام تولد از لحاظ جسمی، قوی و درشت بود و بسیار شیر می‌نوشید؛ روزی مادرش گفت: دایه‌ای [نیکو خصال] برای فرزندم پیدا کنید تا مرا در شیردادن کمک کند. از نجمه پرسیدند: مگر شیر تو، او را کفایت نمی‌کند؟ پاسخ داد:
«لا اکذب، والله! ما نقص الدَّرُّ ؛ ولکن علیّ ورد من صلاتی و تسبیحی و قد نقص منذ ولدتُ؛ دروغ نمی‌گویم، سوگند به خدا! شیرم کم نشده، ولیکن برای من ذکرهایی از نماز، دعا و تسبیح وجود دارد که از زمان تولد فرزندم، آن اذکار دچار کاستی شده است.»[24]
آری! عروس اهل‌بیت:شدن، همسر امام بودن، و مادر ولی و بقیة اللهگردیدن، این انتظار ایمانی و عرفانی را می‌طلبد و می‌خواهد که بر کیفیت و کمیت «عبادات و طاعات» افزوده شود، و نجمه در سخت‌ترین لحظات نیز عبادات و خانه‌داری حضرت فاطمه زهرا را سرمشق و اسوة زندگی خود قرار داد.
شکوفه‌ای دیگر
بعد از سالیان متمادی، دیدگان اهل‌بیت: به سیمای نوزادی دیگر روشنی یافت؛ چرا که در سال 173 ق. از دامن پاک نجمه ماه و قمری تابناک، جلوه گر شد. امام کاظمعلیه السلام پس از در آغوش گرفتن دخترش و زمزمة اذان و اقامه، نام مقدس «فاطمه» را بر آن مولد معصوم نهاد.[25]

از آن جا که امام کاظمعلیه السلام در طول زندگی‌اش با چند کنیز (امّ ولد) ازدواج کرده و صاحب فرزندان بسیاری (حد اقل 30 پسر و دختر) شده است، و نیز با توجه به این مطلب که نجمه اولین همسر آن حضرت می‌باشد، جای این پرسش است که: آیا نجمه از زمان تولد پسرش امام رضاعلیه السلام (148 ق.) تا هنگام ولادت دخترش حضرت فاطمه معصومهسلام الله علیها (173ق.) صاحب فرزند یا فرزندان دیگری نشده است؟!
مونس دل
نسیم بهشتی، هماره دل و جان نجمه را نوازش می‌داد؛ اما هر از چندگاهی بحران های سیاسی- اجتماعی، تار و پود زندگی و قلب بنی‌هاشم و شیعیان را آشفته می‌کرد که بی‌شک اوج این غم‌ها، بازداشت‌های مکرر امام کاظمعلیه السلام از سوی حکومت ستمگر بنی عباس بود.
سال‌هایی که امام در زندان‌های متعدد به سر می‌برد، فرزند برومندش حضرت رضاعلیه السلام تسلّی‌بخش دل‌های رنجور بود. از این رو، نجمه در کنار دیگر اعضای خانواده، با تکیه بر «عبادت» و «شکیبایی»[26]، فراق آن حضرت و دیگر مشکلات را تحمل می‌کرد...
رحلت
سرانجام آن بانوی مؤمن، خردمند و مهربان، ندای «ارجعی» را شنید و روحش به سوی باغستان نور، پرواز کرد و دیدگان خاندان موسوی، اشکبار و دل‌های آنان سوگوار شد.
در این میان، فرزندانش در کمال ناباوری با «مادر» وداع کردند و پس از طواف تابوت در گرداگرد مزار مقدس پیامبر و تشییعی باشکوه، پیکر مطهّر نجمه در مشربة «امّ ابراهیم» به خاک سپرده شد.[27]
شاید بتوان رحلت «امّ الرضا» را بعد از دوران شهادت شوهرش امام موسی کاظمعلیه السلام دانست...
پی‌نوشت‌ها:
1. در این زمینه، پژوهشگر و دوست گرانقدر آقای محمد اصغری‌نژاد مطالب خوبی نوسته است. ر.ک: حمیدة مصفّاه، ص 44 – 68 (نورالسّجاد، قم، اول، 1379 ش.)
2. بحارالانوار، ج 49، ص 2،3 و 7 – 10؛ منابع بعدی.
3. ناسخ التواریخ، (احوالات حضرت علی بن موسی الرضا7)، عباسقلیخان سپهر، ج 1، ص 14 (اسلامیه، تهران، 1348 ش.)
4. بحارالانوار، ج 36، ص 193 و 194.
5. ر.ک: به آدرس شمارة 2.
6. در مکتب عالم آل محمد،؛ امام علی بن موسی الرضا7، ص 30 و 30 (انتشارات امیری، تهران، اول، 1378 ش.)
7. ویژگیهای امام رضا7(خصائص الرضویّه)، عبدالکریم پاک‌نیا، ص 15 (نسیم کوثر، قم، اول، 1384 ش)؛ معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، ج 10، ص 84.
8. در روایت علی بن میثم می‌خوانیم: «اشترت حمیدة ... جاریة مولدة و اسمها تکتم...» واژة «مولّدة» به این معنا می‌باشد: زنی که در بین مردم عرب زبان به دنیا آمده، با فرزندان آنان بزرگ شده و به آداب آنها تربیت یافته است. (بحارالانوار، ج 49، ص 4 – 6).
9. برای آشنایی بیشتر با این بانوی گرامی، به کتاب «حمیدة مصفّاه» مراجعه بفرمایید.
10. همان، ص 42؛ بحارالانوار، ج 49، ص 5 و7.
11. البته در برخی منابع «هشام بن احمر» ثبت شده است؛ مثل: داستان‌های اصول کافی، محمد محمدی اشتهاردی، ج 2، ص 55. (دفتر نشر معارف اسلامی، قم، اول، 1413 ق.)
12. ر.ک: همان، ص 55 – 57؛ بحارالانوار، ج 49، ص 7 و 8.
13. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 290 و 291.
14. همان، ص 289؛ بحارالانوار، ج 49، ص 50.
15. منتهی الامال، ج 2، ص 290 و 291.
16. همان، ص 289 و 290؛ بحارالانوار، ج 49، ص5. البته به روایت دیگر: «سیظهر نسلها؛ نسلش را آشکار می‌کند.» ناسخ التواریخ، ج 1، ص 12.
17. بحارالانوار، ج 49، ص 9؛ ناسخ التواریخ، ج 1، ص 17 و 18.
18. همان.
19. همان، و به نقل دیگر،: «بقیّةالله عزوجل» بحارالانوار، ج 24، ص 212.
20. بحارالانوار، ج 36، ص 193 و 194.
21. منتهی الامال، ج 2، ص 291.
22. بحارالانوار، ج 49، ص 4، 12، 19 و 20.
23. اسراء / 1.
24. بحارالانوار، ج 49، ص 5؛ ناسخ التواریخ، ج 1، ص 18 و 19.
25. رک : نرم افزار «گلشن قم»، آستانه مقدسه حضرت معصومه(س)، 1385ش.
26. منتهی آلامال، ج 2، ص 253.
27. شجره طیبه، زندگینامة چهارده معصوم و پیامبران)، سید محسن حجازی‌زاده، ص 194 (مؤسسة انتشاراتی لاهوت، تهران، اول، 1383ش.)

تبلیغات