آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

آیا انسانی که رهبری مردم را با هدایت و حمایت الهی عهده دار می شود، ممکن است در گفتار یا کردار دچار معصیت و خطا شود؟
به این سؤال، پژوهشگران بزرگ اسلامی پاسخ منفی داده اند. با این وصف، در بسیاری از آثار به بحث پیرامون عصمت و شبهات مربوط به آن و امکان عصمت و مسائلی از این دست، پرداخته اند. از جمله آنها، کتاب پژوهشی در عصمت معصومان علیهم السلام اثر حسن یوسفیان و احمد حسین شریفی (نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ 1377 ش.) است. نظر به اینکه این کتاب از سوی دبیرخانه کتب حوزه به عنوان کتاب برگزیده سال 1378 ش. با رتبه نخست انتخاب شده، در این مقاله به چکیده ای از آن می پردازیم.
گزارشی از مباحث کتاب
پژوهشی در عصمت معصومان، شامل سه بخش است:
1. کلّیات
در این بخش، مباحث زیر بررسی شده است: معنا و حقیقت عصمت؛ امکان عصمت؛ عصمت و اختیار؛ تاریخچه عصمت.
2. عصمت انبیا
این بخش، دارای چهار فصل است: مباحث عصمت در مقام تلقّی و ابلاغ وحی؛ عصمت در اعتقادات؛ عصمت در اعمال؛ عصمت از خطا و نسیان.
3. عصمت در غیر انبیا
این بخش، از عصمت اهل بیت علیهم السلام و عصمت فرشتگان، گفت و گو می کند.
تفصیل مهم ترین مباحث کتاب
معنا و حقیقت «عصمت»
مؤلّفان در این فصل به معنای عصمت از نظر اهل لغت و اصطلاح علما پرداخته اند. درباره ماهیت و حقیقت عصمت در اصطلاح گفته اند: «فرقه های مختلف کلامی... برداشت خاصی از مقام عصمت داشته اند». سپس درباره مهم ترین نظریاتی که در این مورد ارائه شده، می گویند: «عدّه ای این مقام معنوی را به لطف خاصّ الهی در حقّ معصومان تفسیر کرده اند.»(1)
جمعی از اشاعره، عصمت را به پرهیز خداوند از آفرینش افعال قبیح در معصومان تفسیر کرده اند.(2)
پاره ای از اشاعره هم می گویند:
خداوند در معصومان فقط قدرت طاعت را قرار داده، اما توان انجام معاصی را ندارند.
مشهور فلاسفه و گروهی از متکلّمان می گویند:
عصمت، صفت راسخه ای نفسانی است که انسان را از گناهان باز می دارد؛ البته قدرت انجام گناه را از او سلب نمی کند.
مؤلّفان در پایان قسمت فوق، هیچ یک از چهار نظریه را درست یا کامل ندانسته و می گویند:
«تعاریف پیش گفته، متوجّه عصمت از گناهان است. در حالی که حوزه و قلمرو عصمت - چنان که در آینده خواهد آمد - بسی گسترده تر از این می باشد. بنابراین لازم است... تعریفی از عصمت ارائه گردد تا علاوه بر عصمت در عمل، عصمت در فهم و دریافت و عصمت از خطا را نیز شامل شود.»
با این وصف، آن دو نویسنده گرامی، تعریفی جامع از عصمت ارائه نمی دهند و به مبحث بعدی می پردازند.
امکان عصمت
مؤلّفان در این فصل بعد از طرح شبهه کسانی چون: حسن حنفی، احمد امین و غزالی پیرامون عدم امکان عصمت در انسان، و اینکه منشأ آن، این است که آنان نتوانسته اند بین عصمت و اختیار وجه جمعی بیابند، درباره امکان وجود عصمت می گویند:
«بسیاری از انسان ها نسبت به ارتکاب برخی از گناهان معصومند... اگر در علّت و منشأ این نوع «عصمت نسبی» دقّت کنیم، می بینیم که این افراد، دارای علم و آگاهی دقیقی نسبت به عواقب وخیم دنیوی و اخروی آن گناهان می باشند. از طرفی برخوردار از اراده نیرومند هم هستند که با کمک آن می توانند از لذّات آنی و زودگذر گناهان چشم پوشی نمایند. بنابراین منشأ عصمت نسبی، علم و اراده می باشد و... تنها فرق عصمت نسبی با عصمت مطلق - که در مورد انبیا و ائمّه معتقد هستیم - در گستره و شمول آن دو است؛ یعنی حقیقت عصمتِ مطلق، همان حقیقت عصمتِ نسبی است، با این تفاوت که دایره وسعت آن، بسی بیشتر و گسترده تر است.»
عصمت و اختیار
در این فصل به این موضوع پرداخته شده که منافاتی میان عصمت و اختیاری بودن اعمال وجود ندارد. مؤلّفان در این باره می گویند:
«بیشتر کسانی که به دفاع از اندیشه عصمت پرداخته اند، تلاش کرده اند تا تعریف و تبیینی از آن ارائه دهند که منافاتی با اختیار نداشته باشد...
سؤالی که در این زمینه برای آنان مطرح بوده و هر کدام به نحوی درصدد پاسخگویی به آن برآمده اند، این است که منشأ عصمت معصومین چیست؟ چه عاملی است که انسان های معصوم را اختیاراً به ترک گناه و یا خطا و نسیان وا می دارد؟».
مؤلّفان در این باره به طرح و بررسی شش نظریه پرداخته اند و نظریه ششم را که به «علم و اراده» تکیه دارد، برگزیده می گویند:
«نظریه دیگری که توسّط برخی از اندیشمندان اسلامی... ارائه شده، این است که عصمت، معلول «علم و اراده» معصومین است.»
در تبیین این نظریه بعد از ذکر مقدّماتی، منشأ عصمت معصومین را به نقل از برخی از صاحب نظران، این گونه تفسیر کرده اند:
«اینکه افرادی وجود دارند که هیچ گناهی انجام نمی دهند، معنایش این نیست که قدرت انجام گناه از آنها سلب شده است و اختیاری ندارند؛ بلکه این افراد، هم از نظر شناخت، چنان قوی هستند که زشتی هر کار بدی را می بینند... و هم از نظر اراده، چنان قدرتی دارند که محکوم جاذبه های شیطانی و خلاف حق، واقع نمی شوند.»
تاریخچه عصمت
مؤلّفان در این فصل آورده اند:
«عصمت، عقیده ای است مشترک بین تمام ادیان آسمانی.»
آنگاه به بررسی این موضوع از دیدگاه یهودیت، مسیحیت و اسلام می پردازند.
از دیدگاه یهودیت
«هرچند در تورات مُحَرَّف، گناهان و خطاهای زیادی به انبیای الهی نسبت داده شده است، ولیکن انبیا از دروغ و خطا(ی) در تبلیغ وحی، معصوم دانسته شده اند... بر طبق کتاب مقدّس یهود «نبیّ»، دهان خداست، و سخن و کلام او، سخن خداست».
از دیدگاه مسیحیت
«آیین مسیحیت، علاوه بر آنکه مسیح علیه السلام را هم از نظر تعلیم و اخلاق، معصوم و بدون نقص می داند، عصمت افراد دیگری از جمله نویسندگان کتاب مقدّس را نیز می پذیرد».
از دیدگاه اسلام
«مسأله عصمت، از تعالیم اساسی اسلام و بلکه از ضروریات دین است و از آغاز، همگام با سایر احکام و اعتقادات اسلامی، مطرح بوده است.»
سپس مؤلّفان به ذکر چند روایت و قضیه تاریخی که روشن می کند اعتقاد به عصمت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم و ائمّه اطهارعلیهم السلام ریشه در تعالیم اوّلیه اسلام دارد، پرداخته اند.
پایان این فصل، پاسخ هایی است به شبهه ای پیرامون مبدأ اندیشه عصمت و منشأهای آن.
عصمت در مقام تلقّی و ابلاغ وحی
مؤلّفان بعد از ذکر این نکته که برای اثبات عصمت و مصونیت وحی الهی در مقام تلقّی و تبلیغ نمی توان به ادلّه شرعی تمسّک کرد - زیرا مستلزم دور است - به دلایل عقلی ذیل اشاره نموده اند:
1. بعثت و عصمت
انسان ها فطرتاً طالب سعادت و کمال خویش هستند و سعی می کنند بهترین راه های وصول به کمال نهایی را بیابند. از طرفی، ابزار درک این راه ها - یعنی حس و عقل - ناقص و خطاپذیر است. لذا و با توجّه به حکمت خداوند، انسان درمی یابد که حتماً باید راه دیگری برای نائل شدن به این مقصود، وجود داشته باشد و آن، وحی و نبوّت است. با تمسّک به این دلیل عقلی، می توان ضرورت عصمت «نبیّ» در مقام تلقّی و ابلاغ وحی از هر گونه سهو و اشتباه، و نیز عصمت ملائکه مأمورِ پیام الهی را اثبات کرد؛ زیرا در غیر این صورت، هدف از بعثت انبیا - که ارائه راه صواب به مردم است - تأمین نمی شود.
2. معجزه و عصمت
اعطای معجزه به پیامبران، به منزله تأیید و تصدیق آنان در گفتارشان است. اگر قرار باشد انبیا به دروغ چیزی را به خداوند نسبت دهند و در عین حال، خداوند آنان را با معجزه تأیید کند، در حکم تصدیق نمودن شخص دروغگوست. و تصدیق دروغگو، قبیح و ناپسند است و چنین رویکردی از خدای حکیم سر نمی زند. نتیجه آنکه: انبیا چیزی را به دروغ به خداوند نسبت نمی دهند.
البته کسانی می توانند به این دلیل تمسّک کنند که حُسن و قُبح عقلی را پذیرفته باشند.
3. هدایت تکوینی و عصمت
تمام موجودات عالم از جمله انسان، با هدایت تکوینی به سوی کمال خویش رهسپارند؛ با این تفاوت که انسان از میان همه موجودات به دستگاه «عقل و تفکّر» مجهّز است؛ اما در عین حال، همین عقل - در طول زمان های متمادی - نتوانسته قانونی فراگیر و کامل که متضمّن سعادت تمامی بشر باشد، ارائه دهد. این مسأله روشن می سازد که هدایت تکوینی انسان در پرتو عقل او تأمین نمی شود. لذا به دستگاه ادراکیِ برتری به نام «وحی» نیازمند است و چون فقط بعضی از انسان ها به وحی متّصل اند و دیگران در سایه آنها هدایت می شوند، وحی بایستی در مقام تلقّی، حفظ و ابلاغ، مصون از خطا و اشتباه باشد.
چگونگی «مصونیت وحی» مبحث مهمّ دیگری است که در این فصل مورد کنکاش قرار گرفته است. مؤلّفان بر این باورند که در مقام ابلاغ وحی، امور ماوراء طبیعی که بیرون از ذات انبیا است، باعث مصونیت وحی می شود. اما در مورد «تلقّی وحی» می گویند:
«انبیا، انسان های شایسته و برگزیده ای هستند که توانایی برخورداری از یک نوع ادراک شهودی و علم حضوری خاصّی را دارا می باشند و با توجّه به خاصیت خطاناپذیری علم حضوری، می توان گفت: ادراک وحی به گونه ای است که امکان خطا و اشتباه در آن نیست.»
پی نوشت ها:
1. افرادی چون: ابن ابی الحدید، از اهل تسنّن و فاضل مقداد، از شیعه جزو این گروه هستند.
2. چون چنین تفسیری از عصمت به جبری بودن آن می انجامد، بعضی دیگر از اشاعره قید «مع بقاء قدرته و اختیاره» را به تعریف مزبور افزوده اند.

تبلیغات