آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

دعای ندبه و عقائد کیسانیه
1- «کوه رضوی »
«رضوی » نخستین کوه از کوههای «تهامه » در یک منزلی «ینبع » و هفت منزلی «مدینه » است که در احادیث فراوانی از آن یاد شده، از جمله:
1- رسول اکرم، صلی الله علیه وآله، فرمود:
رضوی، رضی الله عنه رضوی، خدای از آن خشنود است! (1)
2- در حدیث دیگری فرمود:
رضوی از کوههای بهشت است. (2)
3- امام صادق، علیه السلام، چون وارد سرزمین «روحا» شد، نگاهی به کوه آن نمود که مشرف بر دشت روحا بود، به عبدالاعلی مولی آل سام که در محضر آن حضرت بود، فرمود:
این کوه را می بینی؟ این کوه «رضوی » نامیده می شود، از کوههای فارس بود، چون ما را دوست داشت، خداوند آن را به سوی ما انتقال داد. از هر گونه درخت میوه در آن هست. چه پناهگاه خوبی است برای شخص نگران و بیمناک.
این جمله را دو بار تکرار کرد و سپس فرمود:
اما ان لصاحب هذا الامر فیه غیبتین، واحدة قصیرة، و الاخری طویلة.
برای صاحب این امر در این کوه دو غیبت است، یکی کوتاه و دیگری طولانی. (3)
4- امام زین العابدین، علیه السلام، در ضمن یک حدیث طولانی از آمدن جبرئیل امین در آستانه ظهور به محضر آن حضرت سخن گفته، در پایان می فرماید:
و یجیئه بفرس یقال له البراق، فیرکبه، ثم یاتی الی جبل رضوی.
آنگاه اسبی را که براق نامیده می شود به حضور ایشان می آورد. قائم [علیه السلام] بر آن سوار می شود، سپس به سوی کوی رضوی حرکت می کند.
آنگاه از گرد آمدن 313 تن از یاران خاص و آغاز دعوت اعلام ظهور بتفصیل سخن می گوید. (4)
5- امام صادق، علیه السلام، در ضمن یک حدیث طولانی از گرد آمدن ارواح مؤمنان در گلستان «رضوی » سخن گفته، در پایان می فرماید:
ثم یزور آل محمد فی جنان رضوی، فیاکل معهم من طعامهم، و یشرب معهم من شرابهم، و یتحدث معهم فی مجالسهم، حتی یقوم قائمنا اهل البیت، فاذا قام قائمنا بعثهم الله فاقبلوا یلبون زمرا زمرا.
سپس روح مؤمن در گلستان «رضوی » با آل محمد [علیهم السلام] دیدار می کند، از خوراک آنها می خورد، از نوشیدنیهای آنان می نوشد، در محافل آنها با آنها هم صحبت می شود تا روزی که قائم اهل بیت قیام کند. هنگامی که قائم ما قیام نمود، خداوند آنها را برمی انگیزاند، پس همگی به حضور آن حضرت می رسند و دسته دسته به دعوتش لبیک می گویند.
از حدیث اول و دوم فضیلت و قداست کوه رضوی استفاده می شود.
حدیث سوم بصراحت دلالت می کند بر این که حضرت بقیة الله، ارواحنافداه، در غیبت صغری و کبری قسمتی از عمر مبارکش را در کوه رضوی سپری می کند.
از حدیث چهارم استفاده می شود که آن مصلح جهانی در آستانه ظهور نیز بر کوه رضوی می گذرد و از آنجا به سوی مکه معظمه عزیمت می نماید.
از حدیث پنجم نیز استفاده می شود که شماری از یاران آن حضرت در این کوه از نعمتهای پروردگار متنعم هستند، تا به هنگام ظهور آن حضرت رجعت نموده، دامن خدمت به کمر بسته، اوامر حضرتش را مو به مو اجرا نمایند.
2- «ذوطوی »
«طوی » در لغت به معنای پیچیدن و درنوردیدن است و برخی از مشتقات آن، چون «طایه » به سرزمین هموار، پشت بام، سکو و صخره های بزرگ در ریگزارهای پهناور گفته می شود. (5)
«ذی طوی » در یک فرسخی مکه، در داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانه های مکه دیده می شود. (6)
کسی که می خواهد از طرف «مسفله » (پایین مکه) وارد مکه معظمه شود، مستحب است که در ناحیه «ذی طوی » غسل کرده، سپس وارد شهر مکه شود. (7)
این منطقه بین «حجون » و «فخ » قرار دارد. کسی که در مسجد تنعیم احرام بسته به سوی مسجدالحرام عزیمت می کند، پس از عبور از منطقه «فخ » (محل شهادت حسین شهید فخ) وارد «ذی طوی » می شود، آنگاه از طرف قبرستان المعلا (قبرستان حضرت ابوطالب، علیه السلام) وارد مکه معظمه می شود. (8)
رسول اکرم، صلی الله علیه وآله، در «حجة الوداع » شب چهارم ذیحجة الحرام را در آنجا بیتوته کردند، نماز صبح را در آنجا اداء نمودند، آنگاه غسل کرده، از بخش سنگلاخ «ذی طوی » که مشرف بر حجون است، وارد مکه معظمه شدند. (9)
«طوی » نام کوهی در شام، «ذی طوا» با الف ممدوده نام محلی در راه طائف و «ذی طوی » با الف مقصوره نام محلی در غرب مکه و در دروازه آن است. (10)
و اینک به تعدادی از روایات درباره «ذی طوی » توجه فرمایید:
1- از امام صادق، علیه السلام، پرسیدند: کسی که برای عمره مفرده احرام بسته، کجا باید تلبیه را قطع کند؟ فرمود:
اذا رایت بیوت ذی طوی فاقطع التلبیة.
هنگامی که خانه های ذی طوی را مشاهده کردی، تلبیه را قطع کن. (11)
2- از امام رضا، علیه السلام، پرسیدند که در عمره تمتع، کجا باید تلبیه را قطع کند؟ فرمود:
اذا نظر الی عراش مکة، عقبة ذی طوی.
هنگامی که سایبانهای مکه را در گردنه ذی طوی مشاهده نماید.
راوی پرسید: «خانه های مکه را می فرمایید؟» فرمود: آری. (12)
3- امام صادق، علیه السلام، در مقام تشریح کیفیت حج رسول اکرم، صلی الله علیه وآله، فرمود:
فلما دخل مکة دخل من اعلاها من العقبة، و خرج حین خرج من ذی طوی.
هنگامی که وارد مکه می شد از سمت بالای مکه از سوی گردنه وارد می شد، و هنگامی که از مکه خارج می شد از ذی طوی خارج می شد. (13)
4- امام صادق، علیه السلام، به هنگام تشریح ساختمان کعبه معظمه فرمود:
فبنی ابراهیم البیت و نقل اسماعیل الحجر من ذی طوی.
حضرت ابراهیم، علیه السلام، خانه خدا را بنا کرد و حضرت اسماعیل، علیه السلام، از ذی طوی سنگ حمل کرد. (14)
5- امام باقر، علیه السلام، در حالی که با دست مبارکش به ناحیه «ذی طوی » اشاره می کرد، فرمود:
یکون لصاحب هذا الامر غیبة فی بعض هذه الشعاب.
برای صاحب این امر در برخی از این دره ها غیبتی خواهد بود. (15)
6- امام باقر، علیه السلام، در تشریح محل حضرت بقیة الله، ارواحنافداه، در آستانه ظهور می فرماید:
ان القائم، علیه السلام، ینتظر من یومه فی ذی طوی، فی عدة اهل بدر، ثلاثمائة عشر رجلا حتی یسند ظهره الی الحجر، و یهز الرایة المعلقة.
قائم، علیه السلام، آن روز را در «ذی طوی » در حال انتظار، با313 نفر، به تعداد اهل بدر، به سر می برد، تا پشتش را به حجرالاسود تکیه داده، پرچم برافراشته را به اهتزاز درآورد. (16)
7- امام صادق، علیه السلام، نیز در این رابطه می فرماید:
کانی بالقائم، علیه السلام، علی ذی طوی، قائما علی رجلیه حافیا یرتقب بسنة موسی، علیه السلام، حتی یاتی المقام فیدعو فیه.
گویی قائم، علیه السلام، را با چشم خود می بینم که با پای برهنه در «ذی طوی » سرپا ایستاده، همانند حضرت موسی، علیه السلام، نگران و منتظر است که به مقام [ابراهیم] بیاید و دعوت خود را اعلام نماید. (17)
8- امام باقر، علیه السلام، روز شکوهمند ظهور را چنین ترسیم می کند:
ان القائم یهبط من ثنیة ذی طوی، فی عدة اهل بدر، ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا، حتی یسند ظهره الی الحجرالاسود، و یهز الرایة الغالبة.
قائم، علیه السلام، از تپه های «ذی طوی » با313 تن به تعداد اصحاب بدر، به سوی مکه معظمه سرازیر می شود، تا پشت مبارکش را به حجرالاسود تکیه داده، پرچم همیشه پیروزش را به اهتزاز درآورد. (18)
9- و در حدیث دیگری شهادت نفس زکیه را تشریح کرده، از آغاز قیام جهانی آن مصلح غیبی سخن گفته، می فرماید:
فیهبط من عقبة طوی فی ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا، عدة اهل بدر، حتی یاتی المسجدالحرام، فیصلی فیه عند مقام ابراهیم، اربع رکعات...
آنگاه از گردنه طوی با313 تن از یاران، به تعداد اصحاب بدر، حرکت می کند تا وارد مسجدالحرام می شود، چهار رکعت در مقام ابراهیم نماز می خواند... (19)
پس از بررسی احادیث پنجم تا نهم، هیچ تردیدی نمی ماند که منطقه «ذوطوی » رابطه مستحکمی با حضرت بقیة الله، ارواحنافداه، دارد و آن حضرت مدتی از دوران غیبتش را در آنجا سپری می کند و در آستانه ظهور در آن مکان مقدس منتظر فرمان الهی می شود، و313 تن فرماندهان لشکری و کشوری خودش را در آنجا سامان می دهد، و حرکت نهایی خودش را از آنجا آغاز کرده، به سوی حرم امن الهی گام می سپارد.
هر شخص باانصافی که احادیث مربوط به «رضوی » و «ذی طوی » را بررسی کند، اطمینان کامل پیدا می کند که این دو مکان مقدس از اماکن مقدسی است که در دوران غیبت قسمتی از عمر شریف آن کعبه مقصود و قبله موعود در آنها سپری می شود. و در نتیجه بسیار بجا و شایسته است که منتظران ظهور و شیفتگان حضور، در مقام عرض ارادت به پیشگاه آن پیشوای غایب از نظر، با دیدگانی اشکبار از طول انتظار عرضه بدارند:
ای کاش می دانستم که در کدامین سرزمین مسکن گزیده ای؟! آیا در کوه رضوی، یا سرزمین ذی طوی، یا جای دیگر؟...
روی این بیان این فراز از دعای ندبه که با سند معتبر از امام صادق، علیه السلام، صادر شده است، هیچ ارتباطی به عقاید کیسانیه ندارد، بلکه دقیقا مطابق اعتقادات امامیه است و ما در پرتو کلمات نورانی پیشوایان معصوم، علیهم السلام، معتقدیم که حضرت بقیة الله، ارواحنافداه، در دوران غیبت، گاهی در مکه معظمه، گاهی در مدینه منوره، گاهی در کوه رضوی، گاهی در دشت ذی طوی، گاهی در سرزمینهای دوردست، گاهی در بیت الحرام و... تشریف دارند و فراز یاد شده از دعای ندبه دقیقا با این عقیده سازگار است و با عقاید کیسانیه به هیچوجه سازگار نیست و اینک دلایل ناسازگاری دعای شریف ندبه را با عقاید کیسانیه فهرست وار می آوریم:
1- در دعای ندبه، سرزمین «ذوطوی » نیز در کنار «رضوی » ذکر شده، در حالی که هیچ فردی از فرقه کیسانیه به اقامت محمد حنفیه در سرزمین ذوطوی معتقد نیست.
2- در دعای ندبه، در کنار این دو نقطه «او غیرها»; «یا جای دیگر» آمده در حالی که آن عده از فرقه های کیسانیه که به اقامت محمد حنفیه در کوه رضوی معتقد هستند، به جای دیگری عقیده ندارند.
3- به دنبال این فراز از دعای ندبه آمده است:
بنفسی انت من مغیب لم یخل منا.
جانم به فدایت، ای غایب از نظری که از ما دور نیستی.
در حالی که هیچ احدی از فرقه کیسانیه چنین اعتقادی در مورد محمد حنفیه ابراز نکرده است.
4- در دعای ندبه در مورد امام غائب، علیه السلام، آمده است:
این ابن النبی المصطفی؟
فرزند پیامبر برگزیده کجاست؟
در حالی که محمد حنفیه از نسل رسول اکرم، صلی الله علیه وآله، نیست.
5- در دعای ندبه در مورد حضرت مهدی، علیه السلام، آمده است:
و ابن خدیجة الغراء.
کجاست فرزند خدیجه بلند جایگاه؟
در حالی که جناب محمد حنفیه از تبار حضرت خدیجه، علیهاالسلام، نیست.
6- در ادامه آن آمده است:
و ابن فاطمة الکبری.
کجاست فرزند فاطمه کبری؟
همه می دانیم که محمد حنفیه فرزند «خوله » است نه حضرت زهرا، علیهاالسلام.
7- در دعای ندبه با دهها تعبیر روشن، چون «یابن الحجج البالغة »; «ای فرزند حجتهای بالغه الهی » امام غائب از ابصار، از نسل ائمه اطهار، علیهم السلام، تعبیر و مخاطب شده است، در حالی که محمد حنفیه فرزند یک امام است نه چند امام، فرزند یک حجت است نه چندین حجت.
8- در دعای ندبه به تعبیر صریح و با قاطعیت تمام، امام غایب از نظر از نسل رسول گرامی اسلام معرفی شده و آمده است:
هل الیک یا ابن احمد سبیل فتلقی.
ای فرزند احمد [صلی الله علیه وآله] آیا راهی به سوی تو هست که سرانجام به دیدار تو بیانجامد؟
روی این بیان، همه فرازهای دعای ندبه، اعتقادات کیسانیه را در هم می کوبد و هرگز با عقاید آنها سر سازگاری ندارد. و اینکه تعبیر «ا برضوی » در این دعای شریف آمده، به این جهت است که کوه رضوی یکی از دهها محل اقامت آن حضرت در دوران غیبت است. و به معنای همسویی با عقاید کیسانیه نیست.
و به تعبیر دیگر: دعای ندبه از عقاید کیسانیه نشات نگرفته، بلکه «عقاید کیسانیه » تطبیق بی مورد مسائل مهدویت به محمد حنفیه است. و لذا می بینیم که همه عقاید کیسانیه نسخه برداری ناقص از عقاید امامیه است، مثلا «کیسانیه » می گویند:
1- محمد حنفیه از مکه معظمه ظاهر می شود. (20)
2- از کنار حجرالاسود قیام می کند. (21)
3-313 تن به تعداد اصحاب بدر با او بیعت می کنند. (22)
4- فرشتگانی که در بدر حضور داشتند به یاری او می شتابند. (23)
5- به وسیله آنها شهر مکه را تسخیر می کند. (24)
]6- محمد حنفیه همنام و هم کنیه پیامبر اکرم، صلی الله علیه وآله، می باشد. (25)
7- شمشیر پیامبر، صلی الله علیه وآله، در دست اوست. (26)
8- چهل تن از یاران همراه او هستند. (27)
9- او همانند حضرت سلیمان و ذوالقرنین بر همه روی زمین فرمانروایی می کند. (28)
10- او نمرده است و نمی میرد، تا ظهور کرده جهان را پر از عدل و داد کند، آن چنانکه پر از جور و ستم شده است. (29)
و اینها دقیقا عقیده شیعیان اثناعشری است، که بر اساس دلایل متقن و روایات معتبر و مستند واصله از رسول اکرم و ائمه معصومین، علیهم السلام، در مورد کعبه مقصود و قبله موعود، حضرت بقیة الله، ارواحنافداه، معتقد هستند.
روی این بیان دعای ندبه از عقاید کیسانیه نشات نگرفته بلکه کیسانیه اعتقادات شیعیان معتقد و منتظر را به پیشوای پنداری خود - جناب محمد حنفیه - تطبیق کرده اند.
در مورد کیسانیه و رد اعتقادات آنها، بزرگانی از قدمای علما، چون:
1- شیخ صدوق (م 381 ق.) در «کمال الدین و تمام النعمة »;
2- شیخ مفید (م 413 ق.) در «العیون و المحاسن »;
3- سید مرتضی علم الهدی (م 436 ق.) در «الفصول المختارة »;
4- شیخ طوسی (م 460 ق.) در «کتاب الغیبة ».
و دهها تن از شخصیتهای برجسته جهان تشیع، در طول قرون و اعصار، بتفصیل سخن گفته اند و در اواخر قرن دوم هجری همه فرقه های آنها منقرض شده اند و بیش از یکهزار سال است که حتی یک نفر در زیر آسمان به عقیده آنها معتقد نیست، دیگر نیازی نیست که ما در این رابطه بحث کنیم. و این که در این رابطه نسبتا بحث طولانی کردیم به دو هت بود:
1- اخیرا عده ای پیدا شده اند که در مورد فرزندان ائمه، علیهم السلام، تبلیغات ناروایی می کنند، تا از این طریق مقام شامخ معصومین، علیهم السلام، را زیر سؤال ببرند. این گروه بعد از زید شهید، لبه تیز شمشیر خود را متوجه جناب محمد حنفیه نموده اند، تا به خیال خام خود آنها را مدعی امامت معرفی کنند.
از بررسی مطالب فوق همگان به این نتیجه می رسند که باید حساب کیسانیه را از جناب محمد حنفیه جدا کرد و در پاکی و شایستگی این فرزند امیرمؤمنان، علیه السلام، شک و تردیدی به خود راه نداد.
2- از سی سال پیش گروهی از بیماردلان، از تشکیل مجالس شکوهمند دعای ندبه در روزهای جمعه بشدت رنج می برند و تلاش می کنند که در دل معتقدان و منتظران شبهه ایجاد کنند و در صفهای فشرده شیعیان شیفته و منتظر رخنه کنند.
این گروه گاهی تلاش می کنند که سند دعای ندبه را انکار کنند، وگاهی تلاش میکنند که فرازهایی از دعای ندبه را برخلاف عقاید امامیه قلمداد نمایند.
از این رهگذر در مورد جناب محمد حنفیه و عقاید کیسانیه مقداری بسط سخن دادیم.
یکی از نویسندگانی که اصرار دارد دعای ندبه را نشات گرفته از عقاید «کیسانیه » قلمداد کند، درپایان سخنان خود می گوید: مطالعه دقیق متن دعای ندبه که از ائمه ما بتصریح و ترتیب نام نمی برد و پس از حضرت امیر، علیه السلام، که بتفصیل از مناقب و فضائل وی سخن می گوید، ناگهان و بی واسطه به امام غائب خطاب می کند، باز این سؤال را بیشتر در ذهن طرح می کند. (30)
یک نگاه گذرا به متن دعای ندبه بی اساس بودن مطلب فوق را به روشنی ثابت می کند، در فرازی از دعای ندبه می خوانیم:
1- این الحسن این الحسین؟
حسن و حسین کجایند؟
2- این ابناء الحسین؟
فرزندان حسین کجایند؟
3- صالح بعد صالح شایسته ای پس از شایسته ای.
4- وصادق بعد صادق راستگویی پس از راستگویی.
5- این السبیل بعد السبیل؟
کجاست راه (به سوی خدا) پس از راهی؟
6- این الخیرة بعد الخیرة؟
کجایند برگزیدگانی پس از برگزیده هایی؟
7- این الشموس الطالعة؟
کجایند خورشیدهای فروزان؟
8- این الاقمار المنیرة؟
کجایند ماههای تابان؟
9- این الانجم الزاهرة؟
کجایند اختران درخشان؟
10- این اعلام الدین و قواعد العلم؟
کجایند مشعلهای دین و پایه های دانش؟
این جمله های نورانی بروشنی اثبات می کنند که در مکتب دعای ندبه و درفرهنگ نورانی این چکامه بی نظیر، مطابق معارف حقه آیین تشیع، بعد از امام حسین، علیه السلام، امامان، نور و پیشوایان راستینی هستندکه یکی پس از دیگری با انوار تابناک خود جهان هستی را از سرچشمه زلال معرفت سیراب نموده، گمگشتگان وادی غوایب را از ضلالت و گمراهی نجات داده به شاهراه هدایت و صراط مستقیم حضرت حق رهنمون می شوند.
صفاتی که در این فرازهای دهگانه برای امامان نور بیان شده به ترتیب زیر است:
1- فرزندان امام حسین، علیه السلام، هستند;
2- افراد شایسته امت اند;
3- راستگویانند;
4- راه حق تعالی اند;
5- برگزیدگانند;
6- خورشیدهای فروزان اند;
7- ماههای تابان اند;
8- ستارگان درخشان اند;
9- مشعلهای دین اند;
10- پایه های دانش اند;
آیا به دور از انصاف و خالی از تحقیق نیست که کسی بگوید: در دعای ندبه بعد از حضرت امیر، علیه السلام، از دیگر امامان نامی برده نشده و لذا این دعا با عقاید کیسانیه سازگار است و با اعتقادات امامیه همسو نیست؟!
به طوری که ملاحظه فرمودید، در دعای ندبه پس از نام مقدس امام حسن و امام حسین، علیهماالسلام، ده فراز آمده که در ضمن آنها ده صفت از اوصاف امامان نور بیان شده، سپس به اوصاف آخرین حجت پروردگار، واپسین ذخیره الهی، حضرت بقیة الله، ارواحنافداه، پرداخته می گوید:
این بقیة الله التی لاتخلو من العترة الهادیه... (31)
آنگاه تعدادی از برنامه های حیات بخش آن حضرت را به هنگام ظهور موفور السرور آن قبله موعود بیان کرده، خطاب به آن حضرت می گوید:
یابن السادة المقربین، یابن النجباء الاکرمین... (32)
اگر فرازهایی را که بعد ازجمله: «فی الهادین بعد الهادین » تا جمله «یابن النعم السابغات » در مورد ائمه بعد از امام حسین، علیه السلام، تاحضرت بقیة الله، ارواحنافداه، به کار رفته بشماریم، بیش از سی جمله و بیش از سی ویژگی از ویژگیهای امامان نور و پیشوایان معصوم، علیهم السلام، خواهد بود.
آیا سی جمله در وصف امامان هشتگانه (از امام زین العابدین تا امام حسن عسکری، علیهم السلام،) کافی نیست که اثبات کند که دعای ندبه از آنها یادکرده و ناگهان و بی واسطه به امام غائب نپرداخته است؟!
پی نوشتها:
1. الحموی، معجم البلدان، ج 3، ص 51.
2. السمهودی، وفاءالوفاء باخبار دارالمصطفی، ج 4، ص 1219.
3. الشیخ الطوسی، کتاب الغیبة، ص 163.
4. العلامه المجلسی، بحار الانوار، ج 52، ص 306.
5. همان، ج 6، ص 198، ج 53، ص 97.
6. ابن الفارس، معجم مقاییس اللغة، ج 3، 430.
7. الطریحی، مجمع البحرین، ج 1، ص 279.
8. ابن الاثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج 3، ص 147.
9. الارزقی، اخبار مکة، ج 2، ص 297.
10. رفعت پاشا، مرآت الحرمین، ج 1، ص 81.
11. ابن منظور، لسان العرب، ج 8، ص 238.
12. الشیخ الطوسی، تهذیب الاحکام، ج 5، ص 95.
13. الشیخ الطوسی، الاستبصار، ج 2، ص 176.
14. الکلینی، الکافی، ج 4، ص 250.
15. العلامة المجلسی، همان، ج 12، ص 99، ج 99، ص 38.
16. العیاشی، التفسیر، ج 2، ص 56.
17. الشیخ الحر العاملی، اثبات الهداة، ج 3، ص 582.
18. العلامة المجلسی، همان، ج 52، ص 385.
19. النعمانی، ابن ابی زینب، کتاب الغیبة، ص 315.
20. العلامة المجلسی، همان، ج 52، ص 307.
21. الاشعری، المقالات و الفرق، ص 31.
22. همان.
23. الناشی ء، اصول النخل، ص 27.
24. همان.
25. الاشعری، همان.
26. ابن الجوزی، تذکرة الخواص، ص 263.
27. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 5، ص 112.
28. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 4، ص 173.
29. الاشعری، همان.
30. المقدسی، البدء و التاریخ، ج 5، ص 128.
31. دکتر علی شریعتی، انتظار مذهب اعتراض، ص 14.
32. ابن الطاووس، مصباح الزائر، ص 449.
33. همان.

تبلیغات