آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

آن سبط اکبر نبوى، آن ارشد اولاد مرتضوى، آن زاده زهراى اطهر، آن بالیده در ساحل کوثر، آن سیّد جوانان جنّت، آن امام ثانى امّت، آن خلیفه برحق رسول، آن پور پارساى بتول، آن آیت ایمان و جهاد، آن رایت سلم و سداد. آن آفتاب هیبت و سیادت، آن دریاى بیکران جود و سخاوت، آن نور ابهر، آن سراج انور، آن قرة‏العین نبى، آن میوه دل وصّى، آن پیشواى معصوم، آن شهید مسموم، آن صابر ممتحن حضرت ابومحمد حسن، یگانه اعصار بود و اسوه ابرار و محبوب کردگار، زندگى‏اش موضوع این نوشتار است. این ویژه‏نامه به نامش مزیّن است و ماه پربرکت رمضان با میلادش مبارک‏تر. همه را به نشستن بر سر سفره ضیافت و معرفتش فرا مى‏خوانیم و در طلیعه میلاد مبارک مصلح کلّ، بقیة اللّه الاعظم، این دفتر را تقدیم مى‏داریم.
یکم: امام و خداباورى
شیخ صدوق در کتاب شریف «امالى» از امام جعفر صادق علیه‏السلام نقل مى‏کند:
حضرت مجتبى علیه‏السلام عابدترین مردم روزگار خویش بود و زاهدترین و برترین. وقتى وضو مى‏گرفت، بند، بندش مى‏لرزید و رنگ چهره آسمانیش به زردى مى‏گرائید. وقتى از راز این حالت مى‏پرسیدند، فرمود: کسى که در برابر پروردگارعرش مى‏ایستد، شایسته است که از دلهره رنگش زرد شود و اندامش بلرزد.1
وقتى به آستان مسجد مى‏رسید، سر را به سوى آسمان بلند مى‏کرد و چنین مى‏گفت:2
«الهى ضیفک ببابک، یا محسن قداتاک المسى، فتجاوز عن قبیح ما تعلم منّى بجمیل ماعندک یاکریم؛ خدایا! مهمانت بردرخانه است، اى نیکوکار! بدرفتار، به سویت آمده است، اى خداى کریم به زیبایى‏هایى که دارى از زشتیهاى که از من مى‏دانى درگذر.
دوم: امام و عزّت طلبى
زندگى پیشوایان اهل‏بیت علیهم‏السلام اسوه حیات طیّبه و برتر است و هرکدام به تنهایى در اسوه بودن، کامل‏اند؛ گرچه آگاهى ما از اهداف و ابعاد وجودى و اقدامات آنان محدود و ناقص است و هرکس به یک زاویه یا چند بعد، از سیماى آنان نظاره مى‏کند و بر اساس نیازهاى جامعه در هر عصر، یکى از ویژگى‏هاى آنان بیشتر مى‏درخشد.
این فکر که مجموعه معصومین علیهم‏السلام مقتداى کامل بشریت هستند. ولى هر کدام فقط در میدانى مشخص، اسوه‏اى شایسته و نیکویند؛ نه اسوه‏اى جامع و تمام عیار، اندیشه‏اى ناتمام است. این فرضیه مى‏گوید امام حسین علیه‏السلام فقط اسوه جهاد و مبارزه است و امام مجتبى علیه‏السلام اسوه حلم، نرمش و بردبارى. امام صادق علیه‏السلام اسوه دانشورى و امام هشتم الگوى رضا به رضاى الهى و...
ما این تحلیل و تفکّر را نادرست مى‏دانیم همه ائمه در تمام ابعاد زندگى، برترین انسان روزگار خویش بوده‏اند، و نه تنها در یک بخش از باب نمونه تنها امام حسین علیه‏السلام سمبل عزّت‏مندى و عزّت‏گرایى و عزّت گسترى نبوده و نیست. سبط اکبر پیامبر هم امام عزّت و سرافرازى براى همه عصرها و نسل‏هاست. او انگشترى عقیق سرخ داشت که نقش نگین آن عبارت «العزّة للّه» بود.3 و امام باقر علیه‏السلام نیز همین انگشترى را در دست مى‏کرد.4
تنها سیدالشهداء پیشواى آزاده و آزادى خواه نیست، بلکه همان آزادگى و آزادیخواهى در روح بلند امام حسن مجتبى علیه‏السلام هم موج مى‏زند. امامان معصوم علیهم‏السلام ، رهبران منطقه و زمان خاص و داراى صلاحیت‏هاى محدود نیستند که در یک یا چند جهت حجّت و مرجع امّت شناخته شوند. علم و عصمت آنان، ضامن نقش هدایت‏گرى در کل آفاق گیتى، در تمام اعصار و در جمیع ابعاد زندگى است. اینکه برخى خیال مى‏کنند، پیشوایان بزرگ اسلام هر کدام در یک رشته تخصص داشته و همچون استادان مراکز علمى همان ماده آموزشى را به بشریت آموخته‏اند، دریافتى نادرست و ناقص است. دانش و عصمت آنان تمام نیاز بشریت را در بر مى‏گیرد.
امام در تفکر شیعى، امام زمانِ خاص، مکان ویژه و موضوع خاص نیست. هرکدام از چهارده معصوم علیهم‏السلام پیشواى زمان خویش و مقتداى تمام اعصار؛ امام جنّ و انس‏اند و گفتار و رفتار و اندیشه‏هاى آنان از خطا و لغزش مصون است.
سوم: امام و قیامت باورى
او پاى پیاده به سوى خانه خدا مى‏رفت و گاهى پاى برهنه، چون به یاد مرگ مى‏افتاد، مى‏گریست و چون قبر را یاد مى‏کرد، مى‏اشکهایش جارى مى‏شد؛ وقتى روز قیامت و محشر را به یاد مى‏آورد، گریه مى‏کرد. وقتى عبور از صراط را به خاطر مى‏آورد اشک مى‏ریخت. وقتى به حضور انسان در محضر ربوبى مى‏اندیشید، آنچنان صیحه مى‏زد که مدهوش مى‏شد، و چون به نماز برمى‏خاست در برابر خداى عزّوجل اندامش مى‏لرزید. وقتى بهشت و جهنّم را یاد مى‏کرد، چون مارگزیده پریشان مى‏شد و از خداوند، تمنّاى بهشت مى‏کرد و از جهنّم به او پناه مى‏برد.5
چهارم: امام و عدالت اجتماعى
او بیست و پنج بار پیاده به حجّ مشرّف شد و سه یا دو بار کلّ ثروت خویش را با نیازمندان تقسیم کرد.6
البته مورّخان اهل سنّت گفته‏اند، آن پیشواى بزرگ دوبار کل دارایى خویش را در راه خدا بخشید و سه بار تمام آنچه را داشت حتى کفش و لباس خویش را با فقیران عادلانه تقسیم کرد.
پنجم: امام و دفاع از مظلوم
آن روزهاى دشوار که امیرمؤمنان علیه‏السلام آماج تبلیغات معاویه قرار داشت، امام حسن علیه‏السلام روزى پیرامون خانه خدا در حال طواف بود، شنید که مردى مى‏گوید: این شخص فرزند فاطمه زهرا علیهاالسلام است. امام رو به وى کرد و فرمود: بگو او فرزند على بن ابى‏طالب علیه‏السلام است. به راستى که پدرم از مادرم بهتر است.7 و این اقدام امام سندى براى دفاع از مظلوم در حال طواف است.
ششم: اعتکاف و خدمت رسانى
ابن عباس مى‏گوید: همراه با امام حسن علیه‏السلام در مسجدالحرام بودم، آن بزرگوار معتکف بود و در همان حال دورخانه خدا طواف مى‏کرد، یکى از شیعیانش نزد وى آمد و گفت: فلانى از من طلبکار است، اگر ممکن است شما آن را بپردازید. حضرت فرمود: سوگند به خداى این خانه امروز چیزى نزدم نیست، وى گفت اگر مقدور است از او مهلت بخواهید، زیرا مرا به زندان تهدید مى‏کند.
ابن عباس مى‏گوید: امام طواف را قطع کرد و همراه وى حرکت کرد. گفتم: فرزند پیامبر! آیا فراموش کرده‏اى که در حال اعتکاف هستى؟ فرمود: آرى مى‏دانم ولى من از پدرم شنیدم که مى‏فرمود: از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم شنیدم که: هرکس حاجت برادر مؤمنش را برآورد، بسان کسى است که نه هزار سال خداى را عبادت کرده است، عبادتى که روزها در حال روزه باشد و شبها در حال نماز.8
هفتم: امام و تلاوت قرآن
قطب الدین راوندى نقل کرده است که امام مجتبى علیه‏السلام فرمود:
«من قرأ القرآن کان له دعوة مستجابه ایّا معجّلة و امّا مؤجّلة؛9
هرکس قرآن تلاوت کند، یک دعاى مستجاب نزد خدا دارد، حال یا زود و سریع یا پس از فرا رسیدن وقت مناسب آن. آن بزرگوار با قرآن انس فراوان داشت همیشه هنگام، تلاوت «یا ایّهاالّذین آمنوا»مى‏گفت: «لبّیک اللّهمّ لبّیک»، او همیشه و در همه احوال، به یاد خدا بود؛ راستگوترین و سخنورترین مردم بود.10
هشتم: امام و سخنورى
روزى به معاویه گفتند: اى کاش دستور مى‏دادى حسن بن على بن ابى‏طالب علیهم‏السلام بر منبر برآید، تا ناتوانى وى در خطابه بر مردم آشکار شود، معاویه در پى این پیشنهاد، روزى به امام گفت: بر منبر نشین و ما را موعظه کن. حضرت بر منبر بالا رفت و خدا را حمد و ثنا گفت، سپس فرمود:
«هان اى مردم! هرکس مرا مى‏شناسد، که مى‏شناسد و هرکس نمى‏شناسد، من حسن فرزند على بن ابى‏طالب و فرزند سرور بانوان جهان، فاطمه، دختر پیامبر خدایم. من فرزند بهترین آفریدگان خدا و فرزند پیام آور اویم. من داراى فضیلت‏ها و معجزات و دلایل فراوان حقانیّت هستم. فرزند امیرمؤمنانم که حقّم را از من گرفتند. من و برادرم حسین دو مهتر جوانان اهل بهشتیم.
من فرزند رکن و مقامم، فرزند مکّه و منایم، فرزند مشعر و عرفاتم.»
معاویه از بیم تأثیر گذارى خطابه امام، سخن آن بزرگوار را قطع کرد و گفت: ابا محمد! از این موضوع بگذر و در باره خرماى تازه «رطبّ» سخن بگو.
حضرت فرمود: باد آن را بارور مى‏کند، گرما آن را مى‏پزد و سرما آن را دلپذیر و خوشبو مى‏سازد. سپس ادامه داد:
من امام خلق خدایم و فرزند رسول خدا، معاویه از آشوب مردم ترسید، گفت: اى ابا محمد! همین مقدار کافى است و بدین گونه امام از منبر فرود آمد.11
نهم: امام و انفاق
ابوهشام قنّاد مى‏گوید: من از بصره براى حسن بن على علیه‏السلام کالا مى‏بردم، هنگام خرید با من چانه مى‏زد و متاع را خریدارى مى‏کرد ولى گاه من هنوز نشسته بودم که تمام آن را در راه خدا مى‏بخشید و مى‏گفت: پدرم از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم نقل کرده است که فرمود: «المغبون لا محمود و لا مأجور؛ فریب خورده نه ستوده است و نه داراى اجر و پاداش.»12
دهم: عصر امام و شرائط امروز
شرائطى که به کناره‏گیرى امام مجتبى علیه‏السلام و صلح تحمیلى بر آن بزرگوار انجامید، تلخ‏ترین حوادث تاریخ اسلام است صلح با معاویه جام زهرى بود که فرزند فرزانه زهرا علیهاالسلام براى پاسدارى از دین و حفظ خون مسلمانان نوشید، و محرومیت جامعه اسلامى از حکومت الهى و آزادى بخش و عزت آفرین امام حسن علیه‏السلام را در پى‏داشت.
این محرومیت به هیچ وجه مولود، ناآگاهى، ضعف روحى، سستى و نعوذ باللّه راحتى‏طلبى، و عدم مدیریت امام و رهبرى امام مجتبى علیه‏السلام نبود؛ بلکه عوامل این «درد جانکاه تاریخى» را باید در اوضاع فکرى، فرهنگى، اخلاقى و اعتقادى مسلمانان و شهروندان جامعه اسلامى از یک سو و در تلاشهاى نظامى، اقتصادى و سیاستهاى تبلیغاتى معاویه جستجو کرد، باید توجه داشت که «رهبرى صالح و شایسته» براى دست یابى به استقلال و آزادى و اجراى قوانین الهى کافى نیست، یارانى بیدار و فداکار و متّحد به میزان مورد نیاز، لازم است و ملتى که از نظر روحى و عقیدتى، آخرت را بر دنیا و ارزشها را بر رفاه، ورزشها ترجیح دهد. هجوم فرهنگى در عصر معاویه سبب شد تا برخى از یاران امام و سران قبایل، در آرزوى رفاه و زندگى بهتر، به معاویه پیوستند، برخى مدال گرفتند و برخى مقام و برخى زن و زندگى. البته «مدرک دانشگاهى» و «جوایز بین‏المللى» آن روز مرسوم نبود و گرنه بسیارى از روشنفکران عصر امام حسن علیه‏السلام براى تدریس، به دانشگاههاى معتبر شام! دعوت مى‏شدند و جوایز علمى، هنرى! آن روز را تصاحب مى‏کردند.
فساد فرهنگى، اخلاقى و «دنیازدگى» «خواص» و جهل و غفلت «عامه مردم»، بزرگترین مشکلات فرا روى امام مجتبى علیه‏السلام بود. امروز از این دو مشکل، اولى با همان شدّت وجود دارد و ولى به لطف الهى آگاهى و هوشیارى و دیندارى مردم، سرمایه‏اى است که هنوز هم دشمنان اسلام از آن بیم مى‏برند و رسانه‏هاى وابسته در محو و تضعیف آن مى‏کوشند. امروز اگر «خواص» بتوانند توده‏هاى مردم را به رنگ خویش در آورند، بار دیگر امویان عصر بر ایران و دیار اسلام سلطه خواهند یافت. و اگر مردم از کانال‏هاى قانونى و با جرأت و شهامت، برخى مسئولان غافل و فاسد را به راه امام بازگردانند، نظام اسلامى، تداوم خواهد یافت.
ان‏شاءاللّهسردبیر
و السلام
پى‏نوشت‏ها:
1. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 506.
2. معالى السبطین، ص 6.
3. سفینة‏البحار، ج 2، ص 184.
4. بحارالانوار، ج 43، ص 339.
5. سفینة‏البحار، ج 2، ص 184. 6. همان، ص 185.
7. موسوعة کلمات الامام الحسن(ع)، ص 238.
8. مسندالامام المجتبى، ص 672.
9. موسوعة کلمات الامام الحسن(ع)، ص 214.
10 و 11. مسند الامام المجتبى(ع)، ص 126.
12. موسوعة کلمات الامام الحسن(ع)، ص 262.

تبلیغات