آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۹

چکیده

مقاله حاضر با تاکید بر ضرورت تغییر مبنای منطقی تعریف ماهیت شعر از منطق دو ارزشی ارسطویی به منطق نسبی گرای فازی، ابتدا سه جریان فکری متمایز در حوزه شعرشناسی را مرور می کند. آن گاه با پذیرش دیدگاهی که ادبیات و به طور مشخّص شعر را تافته جدا بافته ای از دیگر کنش های ارتباطی نمی داند و تحلیل زبان شعر را در چارچوب یک نظریه عام زبانی امکان پذیر می داند، تلاش می کند تا بر مبنای نظریه سیستمی ـ نقش گرای هلیدی (1985، 1994) و ملاحظه الگوی پیشنهادی مهاجر و نبوی (1376) تحلیلی نقش گرا از گفتمان شعری و پارامترهای زبانی و فرازبانی موثر در تحقق ارتباط شعری به دست دهد.

تبلیغات