چکیده

«شجاعت» از دیرباز یکی از فضایل اخلاقیِ مهمّ و مشترکِ جوامع بشری گوناگون به شمار می رفته است. طیّ قرون متمادی فهم های مختلف و متنوّعی از این فضیلت اخلاقی وجود داشته اند که به توسعه و تضییقِ قلمروِ کاربردِ آن در مرزبندی با رذایل و مفاهیم دیگر انجامیده اند. این اختلاف و تنوّعِ فهم ها از فضیلت شجاعت در میان فیلسوفانِ یونان باستان نیز دیده می شود. ارسطو نیز در آثارِ اخلاق شناختیِ خود، به ویژه در کتابِ مشهورِ اخلاقِ نیکوماخوسی، از این فضیلت اخلاقی به تفصیل بحث کرده است. کوشش برای یافتن مؤلّفه های فضیلت شجاعت در سخنانِ پرظرافتِ ارسطو در آن کتاب ما را به حقیقتِ شجاعت رهنُمون می سازد. ما در این مقاله کوشیده ایم که ابتدا مؤلّفه های فضیلت شجاعت در اخلاقِ نیکوماخوسی را استخراج و بیان کنیم؛ سپس بر اساسِ مؤلّفه های به دست آمده که بیست وپنج مورد در شش بخش اند، تحلیلی از نظرگاه کلّیِ ارسطو درباره حقیقتِ شجاعت و شخص شجاع به دست دهیم و سرانجام به ارزیابیِ آرای ارسطو و مناسبات میان آنها بپردازیم.

تبلیغات