آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

در اواخر سال نهم هجرت، رسول خدا(ص)تازه از جنگ تبوک بازگشته‏بود که فرشته وحى نازل شد و آیات آغازین سوره برائت را فرودآورد در شماره این آیات اختلاف شده است و گروهى آن را 40 آیه‏آغازین سوره توبه دانسته‏اند این آیات از نظر محتوا بى‏سابقه‏مى‏نمود; زیرا تاکنون سیره پیامبر(ص)، به ویژه در برابر مشرکان(غیر اهل کتاب)، چنان بود که تا کسى نبرد آغاز نمى‏کرد دست‏به‏شمشیر نمى‏برد; ولى این آیات اعلامیه‏اى صریح و قاطع برائت و طردشرک و مشرکان و نبرد با آنها بود. براساس این آیات، مسلمانان‏حق داشتند در هرکجاى سرزمین‏هاى اسلامى مشرکى یافتند، نابودسازند.
نزول این آیات نه تنها براى مشرکان هشدارى مرگبار بود بلکه‏حتى مسلمانان معمولى را نیز با تعجب و حیرت رو به رو ساخت; به‏ویژه وقتى پیامبر(ص)فرمود: خداوند چنان دستور داده است این‏آیات در مراسم حج‏براى مشرکان خوانده شود و به آنها اعلام گرددچنانچه پیمانى با رسول خدا بسته‏اند تا پایان پیمان و اگر پیمان‏نبسته‏اند تا 4 ماه فرصت دارند اسلام آورند،یا از سرزمینهاى‏اسلامى بیرون روند یا آماده نبرد شوند.
علل و زمینه‏هاى این دستور
افزون بر نزول وحى که تنها پاسخ درست در پرسش از علت این‏فرمان است. مورخان عوامل زیر را نیز در شمار علل گنجانده‏اند:
1- لزوم پاکسازى جامعه اسلامى از عقاید بى‏پایه مشرکان وخرافات جاهلى
حدود بیست‏سال از آغاز رسالت نبوى مى‏گذشت. در این مدت مبانى‏دین کامل و حق به گوش همگان رسیده و حقانیت آن براى همه اثبات‏شده بود و دیگر کسى جز لجاجت و عناد دلیلى بر شرک و کفر نداشت.
و از طرف دیگر، سالهاى آخر عمر پیامبر(ص)نزدیک مى‏شد و لزوم‏ایجاد جامعه منسجم دینى و فضاى سالم جهت اجراى تعالیم اسلامى به‏روشنى احساس مى‏شد.
2- ضرورت‏پاکسازى‏مراسم‏حج‏ومکه‏ازشرک
مکه در سال هشتم ه’ .ق فتح شده بود; اما هنوز مشرکان آزادانه‏به آنجا رفت و آمد مى‏کردند. شرط اجراى حج ابراهیمى پاکسازى مکه‏از رسوم باطل مشرکان در ایام حج‏بود که گاه مفاسد بسیار بزرگ‏اخلاقى و اجتماعى به دنبال داشت.
3- غیر قابل اعتماد بودن مشرکان
پس از فتح مکه، اغلب قبایل مشرک اطراف مکه با مسلمانان‏معاهده عدم تعرض بستند; ولى در کمتر از یک سال در موارد متعددى‏نقض عهد کردند و غیر قابل اعتماد بودن خود را نشان دادند.
مقدمات اجراى دستور وحى
مضمون آیات برائت اعلام نبرد بود، اما ابتدا باید به مشرکان‏ابلاغ مى‏گردید. طبق این آیات، آنها چهار ماه فرصت داشتندتاتکلیف خود را روشن کنند. نمایندگان و افرادى از قبایل عرب‏که در جزیره‏العرب پراکنده بودند. در موسم حج‏به مکه‏مى‏شتافتند. بنابراین، بهترین و مناسب‏ترین زمان ابلاغ وحى ایام‏حج‏سال نهم هجرى بود.
دراین موقعیت، رسول خدا(ص)نامه‏اى را مشتمل بر وعده عذاب الهى‏براى مشرکان نوشت و در پایان آن آیات سوره برائت را نگاشت تابر آنها خوانده شود. آنگاه اصحاب را فراخواند و نامه را برآنها عرضه کرد. با آنکه رسول خدا(ص)از آنها در خواست کرد، هیچ‏کس زیر بار نرفت و همه را ترس و وحشت فراگرفت; زیرا پذیرش این‏مسوولیت جز رفتن میان قریش تازه مسلمان و مشرکان لجوج و خواندن‏شدیدترین احکام اسلامى برضد آنها، معنایى نداشت. بعد ازعدم‏آمادگى داوطلبانه اصحاب، رسول خدا(ص)ابوبکر را فرمان داد. براى‏اجراى حکم الهى سمت مکه رهسپار شود. ابوبکر که در برابر امرنبوى جرات مخالفت نداشت. آماده رفتن شد. براى این که‏ماموریت‏خود را سبک‏تر و راحت‏تر کند، وقت‏خروج سیصد تن را باخود همراه ساخت.
دستور وحى یا نامه پیامبر
نامه پیامبر علاوه بر تلاوت آیات برائت، چهار اصل مهم داشت:
1- بت پرستان حق ورود به خانه خدا ندارند.
2- طواف با پیکر برهنه ممنوع است.
3- هیچ بت پرستى و مشرکى حق شرکت در مراسم حج را ندارد.
4- هر مشرکى که با پیامبر(ص)پیمان بسته تا پایان آن ودیگران تنها تا چهارماه فرصت دارند مسلمان شوند یا آماده نبردگردند.
ماموریت جدید فرشته وحى
ابوبکر با گروه همراهش از مدینه خارج شد و دست کم یک شبانه‏روز راه پیمود که فرشته وحى نازل شد و چنان پیام آورد این که‏ماموریت را جز تو یا مردى از خاندانت کسى انجام ندهد.
رسول خدا(ص)على(ع)را طلبید و شترخاص خود را به او داد تاشتابان خود را به ابوبکر رسانده نامه را از او بگیرد وماموریت را به انجام رساند. حضرت فرمود: ابوبکر مى‏تواند باشما بیاید یا بازگردد.
على(ع)گفت: اى نبى‏خدا! من سخنور نیستم؟
رسول خدا(ص)فرمود: بروکه خداوند زبانت، ثابت و محکم و دلت رااستوار و هدایت‏خواهد کرد. آنگاه دست مبارکش را بر زبان حضرت‏گذاشت و بردهانش کشید و فرمود: برو و برائت را بر مردم بخوان.
على(ع)شتابان عازم ماموریت‏شد.
او در ذوالحلیفه(میانه راه مکه و مدینه)، جحفه یاضجنان(نزدیک مکه)خود را به قافله ابوبکر رساند. ابن‏عباس‏مى‏گوید: ابوبکر ناگهان از دور صداى شتر پیامبر(ص)را شنید;نگران شد و پنداشت رسول خدا(ص)مى‏آید; ولى با تعجب دیدعلى(ع)است.
حس کرد خبر مهمى باید باشد، پرسید: اباالحسن! آیا براى‏همراهى‏ام آمده‏اى؟
حضرت پاسخ داد: رسول خدا(ص)فرمان داد من مامور ابلاغ شوم وتو را نیز مخیر ساخت‏بازگردى یا با من بیایى.
امیرمومنان(ع)نامه را گرفت و مسیر را ادامه داد. ابوبکر که‏به سبب روابط پنهانى با قریش در نهان از این عزل خرسند بود.
به ظاهر متعجبانه نزد پیامبر(ص) باز گشت تا علت را از زبان وى‏بشنود.
امیرمومنان(ع)در مکه
حضرت على(ع)با همراهان وارد مکه شد. او خود مى‏فرماید: واردمکه‏اى شدم که همه سابقه‏ام را مى‏دانستند; کسانى که اگر قدرت‏مى‏یافتند حتى به بهاى نابودى خود، ثروت و خانواده‏شان نابودم‏مى‏ساختند.
براساس گفتار مورخان، حضرت تا دهم ذى حجه، روز عید قربان، در«منا» دست نگه داشت; زیرا در آن سالها حاجیان تنها در این‏نقطه متمرکز مى‏شدند. علامه مجلسى(ره) چنین نقل مى‏کند:
«چون حضرت وارد مکه شد، شمشیر کشید و با شجاعت و صلابت علوى‏و خشم الهى، فرمود: به خدا سوگند، هرکس برهنه طواف کند، باشمشیر من رو به رو خواهد شد. آنان که لباس نامناسب داشتند،هراسناک شده، لبهاسهایشان را پوشیدند و با لباس طواف کردند.
بدین ترتیب، اطراف کعبه از مناظر زشت و صحنه‏هاى منحط پاکسازى‏شد. امام(ع)روز عید قربان کنار جمره عقبه ایستاد و در حالى که‏شمشیر کشیده بود، با صلابت و قاطعیت، نامه پیامبر(ص)و آیات‏برائت را خواند.
حضرت على(ع)واکنش مردم را چنین وصف مى‏کند: پس رسالت‏پیامبر(ص)را انجام دادم و برآنها نامه پیامبر(ص)را خواندم درحالى که یک یک آنها تهدیدم مى‏کردند، وعده جنگ مى‏دادند، خشم خودرا به من مى‏نمایاندند و آشکارا به دشمنى و کینه‏ورزى با من‏مى‏پرداختند...
طبرسى در مجمع البیان مى‏گوید:
امیرمومنان(ع)مى‏فرمود: چون این آیه(ان الله بریى من‏المشرکین)را برمشرکان خواندم مشرکان آشکارا گفتند: ماهم از عهدتو و پسرعمویت‏برائت مى‏جوییم. گروهى گفتند: اگر عهد و سوگندمیان ما و پسرعمویت نبود، از تو شروع مى‏کردیم و نابودت‏مى‏ساختیم.
امیرمومنان(ع)پاسخ داد: اگر رسول خدا(ص)نفرموده بود تا واجب‏نشده حادثه‏اى پیش نیاورم، یک لحظه شما را زنده نمى‏گذاشتم.
على(ع)در روز عید قربان و ایام تشریق(سه روز بعد از روز عیدقربان)به ابلاغ دستور خداوند پرداخت و آن را به گوش نمایندگان‏تمام قبایل رساند.
آن حضرت پس از به جاى آوردن مراسم حج و ابلاغ فرمان خداوند،به مدینه بازگشت. رسول خدا(ص)به استقبالش شتافت، باشادمانى اورا در آغوش کشیده و این موفقیت را به وى تبریک گفت.
آثار و برکات این سفر
اعراب حجاز در آن عصر دو دسته بودند: شهرنشینان و بیابان‏نشینان کوچ رو. اسلام تا سال نهم به دو شهر مکه و مدینه و بعضى‏قبایل اطراف آنها محدود بود. بنابراین، قسمت عمده‏اى از اعراب‏آن روز هنوز بیابان نشین بودند.
از سوى دیگر، نگاه همه قبایل به مکه و قبیله قریش بود.
اعلامیه برائت رسول خدا(ص)و شمشیر کشیده و بیان رسا و قاطع‏على(ع)آنها را سخت‏بع وحشت افکند و همگى کوشیدند با بهره‏گیرى‏از فرصت چهارماهه و پذیرش اسلام خود را نجات دهند. بدین ترتیب،سیل نمایندگان قبایل گوناگون سمت مدینه سرازیر شدند و نیمه‏آغازین سال دهم هجرى، سال آمدن گروه‏هاى نمایندگى(عام‏الوفود)شهرت یافت. ابن سعد در کتاب طبقات خود خصوصیات حدود 72گروه نمایندگى و شرح حال مذاکرات بعضى از آنها را ذکر کرده‏است.
پس از سال نهم، در ایام حجه‏الوداع سراسر جزیره‏العرب(حجاز)اسلام آورد و بعضى از مناطق اطراف حجاز مانندیمن، بحرین و یمامه نیز به تدریج‏شاهد گسترش اسلام بود.
در پى این تحول بزرگ، زمینه براى مراسم حج ابراهیمى فراهم شدو رسول خدا(ص) در حجه‏الوداع مناسک حج را عملا به مردم تعلیم‏داد. بدین ترتیب، بازوى پرتوان پیامبر(ص)یعنى على(ع)با تبلیغى‏رسا و همراه با انذار و تهدید، اسلام را وارد مرحله‏اى سرشار ازعظمت‏ساخت.

تبلیغات