آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

در دنیایى که براى کوچکترین مساله زندگى مادى به متخصص‏مراجعه مى‏کنند و هرگز حاضر نیستند بدن یا لوازم منزل و ماشین‏خود را به غیر متخصص بسپارند ، آیا مى‏شود مسایل دینى و اصل دین‏را که در نگاه واقع بینانه با دنیا و زندگى دنیایى قابل مقایسه‏نیست . از غیر متخصص یا غیر عالم به دین فراگرفت ؟
کتاب و سنت‏به ما تکلیف کرده‏اند که دین را از دین‏شناسان‏بیاموزیم . قرآن مى‏فرماید : (فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون)
در سیره مسلمانان ، به ویژه شیعه ، این مساله همواره وجودداشته است که دین و اعتقادات خود را بر پیشوایان عرضه مى‏کردندو از صحت و سقم آن با خبرمى‏شدند . در تاریخ آمده است : على بن‏جعفر با محاسن سفید خدمت امام جواد (ع) شرفیاب شد و اعتقادات‏خود را بر آن حضرت عرضه کرد و گفت : اگر مشکلى در آن وجود دارد، اصلاح کنید . امام نیز برآن مهر تایید نهاد . متاسفانه درجامعه کنونى ما دو چیز تا حدودى فراموش شده است :
1- برخى از مردم ، بویژه نسل جوان ، در پى اخذ مبانى صحیح دین‏نیستند ، به آن اهمیت چندانى نمى‏دهند و حرف غیرمتخصصان را گوش‏مى‏کنند . نتیجه این کار سست‏شدن اعتقاد و بى‏تفاوت شدن آنان دربرابر مبانى اصیل دین است .
2- متاسفانه هرکس به خود اجازه مى‏دهد در باره دین و مسایل‏دینى اظهار نظر کند و به راحتى خیلى ازمسائل دینى را در نوشتارو سخنرانى‏ها مطرح کند و به رد یا قبول آن پردازد .
این موارد مخالف صریح تعالیم دینى اسلام است . در مورد اول‏قرآن مى‏فرماید : (و لاتقف مالیس لک به علم)
در مورد دوم پیامبر (ص) فرمود : «من افتى الناس بغیر علم فلیتبوء مقعده من النار»
امروز مسایلى مانند قصاص ، دیه ، حکومت در اسلام ، ولایت فقیه، موسیقى ، ربا ، رقص ، غنا ، بانکدارى تشریح و پیوند اعضا ،کنترل نسل و صدها مساله دیگر که در فقه اسلامى ، به ویژه تشیع، از ظرافت‏خاصى برخوردار است . در مجلات و روزنامه‏هایى که هیچ‏تخصصى در امور دینى ندارند ، مطرح مى‏شود و بدون هیچ دفاعى به‏مذبح مى‏رود . این که در احادیث آمده است : «من اصغى الى ناطق‏فقد عبده‏»کسى که به گوینده‏اى گوش دهد ، مانند این است که او را عبادت‏کرده است . (اگر گوینده از خدا بگوید شنونده خدا را عبادت‏کرده است و اگر ناطق از شیطان بگوید ، شنونده شیطان را عبادت‏کرده است .) تکلیف ما را روشن مى‏کند .
آنچه تحت عنوان «اخذ معالم دین‏» در روایات آمده ، همه‏ناظر به این است که هم گوینده و مبین دین باید متخصص باشد و هم‏شنونده حق ندارد هرچیزى را به عنوان دین قبول کند . در متون‏دینى براى اظهار نظر کردن در امور و مسایل دینى ، دو نوع شرطوجود دارد :
الف- شرایط عمومى .
ب- شرایط خاص .
الف) شرایط عمومى تبیین کنندگان دین
1- ولایت پذیر باشند .
على بن سویدى سابى ، از یاران امام موسى بن جعفر (ع)مى‏گوید : امام زندانى بود و من در مورد این که از چه کسى معالم‏و اصول و مهمات دینم را اخذ کنم ، خدمت آن حضرت نامه‏اى نوشتم .
امام در پاسخ فرمود : معالم دینت را از غیر شیعه و کسانى که‏پیرو ما نیستند اخذ نکن . اگر چنین کنى ، دینت را از خائنان‏گرفته‏اى ; کسانى که هم به خدا خیانت کرده‏اند و هم به پیامبرش وهم به امانتهاى خدا و رسول که قرآن و سنت است ، کسانى که کتاب‏خدا را تحریف و آن را به نفع خویش تفسیر کردند . لعنت‏خدا ورسولش و ملائکه و پدران پاکم و من و تمام پیروانم برچنین کسانى‏باد .
دراین بیان نورانى چند گروه از تبیین و تفسیر دین ممنوع‏شده‏اند :
1- کسانى که باولایت میانه‏اى ندارند .
2- کسانى که به قرآن بدون اهل‏بیت تمسک مى‏کنند .
3- کسانى که قرآن را به راءى و نظر خود تفسیر مى‏کنند .
2- ممارست در قرآن و حدیث
احمدبن حاتم ماهویه مى‏گوید : خدمت‏حضرت امام‏هادى (ع)نامه‏اى نوشتم و عرض کردم : دینم را از چه کسى یاد بگیرم ؟امام فرمود : در مسایل دینى به کسى مراجعه کنید که در حب مامسن بوده و در ارتباط با مسایل دینى با ما رفت و آمد زیادى‏داشته باشند . به تعبیر دیگر ، کسى مى‏تواند پرده از مهمات دین‏بردارد که محاسنش در این راه سپید شده باشد .
3- مورد اطمینان و ثقه باشد
در بسیارى از روایات آمده است : زمانى که مردم به امامان خوددسترسى نداشتند و از طرفى نمى‏توانستند به دین خود بى‏توجه باشند، به امام وقت‏خویش پیام مى‏دادند : آیا فلان عالم منطقه مورداطمینان است‏یا خیر ؟
مثلا در مورد یونس بن عبدالرحمان آمده است : پسر على بن یقطین‏به امام رضا (ع) عرض کرد : راه من دور است و نمى‏توانم براى‏هر مساله‏اى خدمت‏شما برسم ، آیا یونس بن عبدالرحمان مورداطمینان است تا به او مراجعه کنم ؟ امام فرمود : یونس ثقه ومورد اطمینان است . در بعضى از روایات دیگر در باره شخصى به‏نام عمرى و پسرش یا در مورد ابوبصیر و زکریا بن آدم و دیگرشاگردان ائمه همین قضیه تکرار شده است و مردم تااز ثقه بودن‏شخصى مطمئن نمى‏شدند ، چیزى از وى نمى‏پذیرفتند .
4- محاسن و پیچ و خم‏هاى احادیث را بداند
کسى مى‏تواند در مسایل دینى اظهار نظر کند که به اصطلاح فقها«شم الحدیث‏» داشته باشد ; یعنى تمام زوایاى یک حدیث رابفهمد . زمان مدور حدیث ، جو سیاسى اجتماعى حدیث ، مکان حدیث ،افراد مستمع حدیث و دهها مساله دیگر را باید به‏خوبى بداند ;مثلا در حدیثى از پیامبر اسلام (ص) آمده است : «اختلاف امتى‏رحمه‏» امروزه بسیارى براى توجیه احزاب و گروههاى سیاسى به‏این حدیث تمسک مى‏کنند و اختلاف در دین را به عنوان بحث قرائتهاى‏جدید از دین در جامعه مطرح مى‏کنند . در حالى که اگر به تفسیرصحیح این حدیث مراجعه و در آن دقت‏شود ، منظور چیزى دیگرى است. امام صادق (ع) مى‏فرماید : منظور از اختلاف ، آمد و رفت مردم‏نزد پیامبر (ص) است که در مورد آیه «نفر» مطرح شده است ;یعنى مردم از شهرهاى مختلف خدمت پیامبر (ص) مى‏آمدند و مسایل‏دینى را یاد مى‏گرفتند و سپس نزد قوم خویش برمى‏گشتند . پیحمبر (ص) فرمود : این آمد و رفتها از رحمت الهى است . امام صادق (ع) فرمود : در دین اختلافى نیست . دین یک چیز است . پس قرائت‏جدید از دین معنى ندارد .
ب) شرایط خاص
کسى مى‏تواند احکام الهى را از کتاب و سنت استخراج کند که به‏درجه اجتهاد رسیده باشد و کسى مى‏تواند ادعاى اجتهاد داشته باشدکه ویژگیهاى ذیل را دارا باشد :
1- آشنایى با ادبیات عرب
آشنایى با زبان و ادبیات عرب به اندازه‏اى که فهمیدن معناى‏ظاهرى قرآن کریم و روایات معصومان (علیهم السلام) به آن نیازدارد ، براى متخصص و کسى که مى‏خواهد اظهار نظر کند لازم است ;زیرا عدم آشنایى با زبان و ادبیات عرب و عدم آگاهى بر خصوصیات‏و ویژگیهایى آن به اشتباه و خلاف واقع افتادن و استنباط نادرست‏مى‏انجامد .
2- علم اصول فقه
مسایل مختلفى در علم اصول فقه مورد بحث قرار مى‏گیرد که‏مى‏توان گفت مهمترین آنها دو گروه است :الف) مسایلى که در استنباط احکام موثر است اما نیاز به‏بحثهاى طولانى مرسوم ندارد ، مانند بحث اجماع .
ب) مسایل مهمى که فهم احکام شرعى به دانستن و تحقیق درآنهابستگى دارد ، مانند بحث اوامر ، نواهى ، عام و خاص ، مطلق ومقید ، استصحاب ، برائت و تعادل و تراجیح .
3- معرفت کتاب و سنت
به جراءت مى‏توان گفت : مهمترین کار براى متخصص در علم دین‏معرفت آیات و روایات فقهى است . متخصص باید خوب تفحص کند تا به‏معناى لغوى و عرفى مفردات آیه و روایات پى‏برد و نیز بر قرائن‏موجود که مى‏تواند کلمه یا جمله را از معنى حقیقى‏اش به معنى‏دیگر برگرداند . واقف گردد . باید روایتهاى معارض را به دست‏آورد و به شان نزول آیات و کیفیت استدلال و تمسک ائمه معصومان(علیهم السلام) به آیات قرآن توجه داشته باشد ; به عبارت دیگر، متخصص باید با انس با روایات رسیده از معصومان (علیهم السلام) و نیز انس با طرز بیان و لسان آنها و چگونگى گفتگو و خطابات‏آنها ، ملکه توانائى فهم مقاصد آیات و روایات را پیدا کند .
داودبن فرقه مى‏گوید : از امام صادق (ع) شنیدم که مى‏فرمود :شما فقیه‏ترین مردم هستید ، اگر معانى کلام ما را بشناسید ، زیراکلام گوینده مى‏تواند بر معانى حمل متعدد شود .
4- علم رجال
یکى از دو منبع عظیم فقه اسلام روایات معصومان (علیهم السلام) است . براى استفاده از روایات باید با سلسله سند و صدورروایت از معصوم آشنا بود و براى تشخیص وثاقت راویان به کتابهاى‏رجالى مراجعه کرد . علم رجال به اندازه‏اى مهم است که برخى آن‏را بطور مستقل تحصیل و تدریس مى‏کنند .
5- دیدن کلمات و فتاواى فقها
قدماى فقها به زمان ائمه طهارین (علیهم السلام) نزدیک بودندو بسیارى از کتابهاى حدیثى اولیه در اختیار آنان بود . این‏کتابها در زمانهاى بعد مفقود شده است . روش آنها در تدوین‏کتابهاى فقهى احتمالا این طور بوده که متون روایات را به عنوان‏فتاوا و نظریات فقهى خود مى‏نوشتند ; یعنى متن کتابهاى آنان متن‏روایات بوده است ; مثلا کتاب مقنع و هدایه صدوق این گونه است .
از این‏رو شهرت یک فتوا بین آنان مى‏تواند کاشف از نص معتبر دال‏برآن فتوا باشد .
امام خمینى (ره) در مساله نجاست اهل‏کتاب پس از یک بحث‏طولانى و عمیق فرموده‏اند : حاصل مطالب گذشته این است که در آیات‏و روایات دلیلى بر نجاست غیر مشرکان از کفار نداریم و مقتضاى‏اصاله‏الطهاره ، طهارت اهل کتاب و کفار غیر مشرک است ، بلکه‏باید بگوییم : طهارت اهل کتاب از ظاهر برخى از آیات و روایات‏استفاده مى‏شود ، اما در عین حال فتواى قدما نجاست اهل کتاب است‏و خصوصیات ادله طهارت اهل کتاب که در دست مااست چنان نیست که‏بتوانیم بگوییم قدما فقط همین ادله را در دست داشته‏اند و به‏اشتباه نجاست اهل کتاب را از آن استنباط کرده‏اند ; زیرا ادله‏به کیفیتى است که یک مجتهد معمولى هم در آن دچار اشتباه نمى‏شودچه برسد به بزرگان فقه ، آن هم همه بزرگان گذشته . پس بایدبگوییم این شهرت نجاست اهل‏کتاب نزد آنان تا زمان ائمه اطهار (علیهم السلام) ادامه داشته است و این حکم جاى تردید ندارد .
مبناى فتواى آنان مسلم بودن حکم به نجاست است که از ائمه (علیهم السلام) تلقى کرده‏اند .
6- توجه به نقش زمان و مکان
هرکس با آیات و روایات و محتواى اسلام آشنا باشد مى‏داند که‏پیامبر اسلام (ص) آخرین پیامبر الهى و حلال و حرام احکام او تاقیامت‏باقى است ; «حلال محمد حلال الى یوم القیامه و حرامه‏حرام الى یوم القیامه‏»
بنابراین ، اگر کسى چنان پندارد که گذشت زمان و به اصطلاح‏ترقى و تعالى مردم و رشد فکرى و علمى جوامع بشرى موجب تغییراحکام الهى مى‏شود ، یا نادان است‏یا بى‏ایمان . مقصود از توجه‏به نقش زمان در دین این است که چون ممکن است‏یک عمل در یک زمان‏موضوع حکمى باشد و در زمان دیگر از مصادیق آن موضوع نباشد ،متخصص باید این ظرافت را درک کند ; مثلا مساله خرید و فروش خون‏مطرح مى‏شود ، ما مى‏دانیم درزمانهاى گذشته براى خرید و فروش خون‏هیچ نوع انتفاع معمولى جز خوردن متصور نبود و چون خوردن خون هم‏حرام است ، از این‏رو خرید و فروش آن حرام بود ، اما در زمان ماخون یک نفع عقلایى و معمول دیگر ، مثل تزریق به کسانى که نیازبه خون دارند ، پیدا کرده ، دلیل بر حرمت این انتفاع نداریم ،زیرا ادله حرمت انتفاع از خون به همان خوردن منصرف است و هنگام‏صدور آن روایات ، انتفاعى جز خوردن وجود نداشت . پس بادقت‏معلوم مى‏شود که زمان در این حکم نقش دارد . یعنى دریک زمان ،خرید و فروش خون از مصادیق خرید و فروش اشیاى بى‏نفع و حرام بودو درزمان دیگر از مصادیق منفعت‏حلال است .
یا در بعضى روایات آمده است : «لما تلبسوالباس اعدایى‏»در یک زمان کلاه مخصوصى ، لباس کفار و دشمنان خدا است و به‏مفاد این روایت‏به سرنهادن آن کلاه حرام یا مکروه است . اما باگذشت زمان آن کلاه از لباس رسمى کفار خارج مى‏شود و اصلا از آن‏قبیل کلاه استفاده نمى‏کنند ، در این صورت نمى‏توان گفت این کلاه‏از لباس دشمنان خدا است و پوشیدن آن حرام یا مکروه است . زیراباگذشت زمان ، موضوع عوض شده است .
با توجه به این موارد و شرایط باید کار دین و اظهار نظر دینى‏را به اهل دین و مجتهدان و متخصصان واگذارد و برخى افراد مانندوزیر محترم ارشاد و دیگر مسئولان فرهنگى کشور یا باید به درجه‏تخصص و اجتهاد رسیده باشند و سپس اظهار نظر کنند و یا مواردحساس شبهات دینى را به اهل آن بسپارند تا کیان دین بیش از این‏آسیب نبیند .

تبلیغات