آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و صلى الله على سیدنا محمد و آله اجمعین‏محضر مبارک علماى عزیز و فضلاى گرامى و مدیران حوزه‏هاى علمیه وائمه جمعه و جماعات
ناله‏اى و تقاضایى
قرآن مجید سند اساسى اسلام و معجزه جاوید نبى اکرم اسلام است.کتابى که «لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه‏» وکتابى که مصون از هر گونه تحریف است. «انا نحن نزلناالذکر واناله لحافظون‏» آن کتاب نور، عبرت، بینه، تذکر، بیان، رشد،برهان، ذکر، فرقان و مبارک است.
ما و قرآن
با کمال تاسف بسیارى از مردم نمى‏توانند قرآن را بخوانند، یاآن که غلط مى‏خوانند. آنان که مى‏خوانند نیز معناى آن رانمى‏دانند و آنان که مى‏دانند، در آن تدبر نمى‏کنند و آنان که‏تدبر مى‏کنند، کمتر عبرت مى‏گیرند و بالاخره برخوردها در حدتشریفات، سوگند، مهریه، تجوید، ترتیل، حفظ و مسابقه بوده است‏و هدف اصلى همه این برنامه‏ها که تدبر در قرآن است رونق لازم رانیافته است. خداوند از ما چه مى‏خواهد و چه وظیفه‏اى در برابرقرآن داریم؟
ما باید کتاب آسمانى را محور عقیده، فکر، تصمیم و عمل خودقرار دهیم و در غیر این صورت، قرآن ما را پوک و پوچ مى‏داند:«یا اهل الکتاب لستم على شیى‏ء حتى تقیموا التوراه و الانجیل وما انزل الیکم‏» ما باید قرآن را جدى بگیریم «خذ الکتاب‏بقوه‏» و بدانیم که هر کس در آن تدبر نکند، مورد تندترین‏انتقادات الهى است «افلا یتدبرون القرآن ام على قلوب‏اقفالها» از سوى دیگر ما در برابر قرآن مسئول و مدیون هستیم.
در علم اصول به ما گفته‏اند که اشتغال یقینى برائت‏یقینى لازم‏دارد. آیا ما با این کارهاى فرهنگى امروز برائت پیدا مى‏کنیم‏یا نه؟ یعنى اگر از ما سوال کنند که تو در برابر وحى چه کردى‏آیا مى‏توانیم مطالعات و تدریس و تحصیل رسمى خود را مطرح کنیم‏و برائت پیدا کنیم؟ البته دروس حوزوى باید با جدیت‏خوانده شودلکن نیمى از سال که تابستان و رمضان و محرم و تعطیلات رسمى‏است، ما مى‏توانیم یک دوره تفسیر را مطالعه و مباحثه و با پیام‏الهى آشنا شویم.
راستى چه مى‏شد که از روز اول ما را با قرآن آشنا مى‏کردند و به‏جاى «ضرب زید عمروا»، «ضرب الله مثلا» را یاد مى‏دادند؟
راستى چه مى‏شد اگر مقدارى از تشویقات و شهریه‏ها بر اساس تفسیرپرداخت مى‏شد؟
آیا به جاى آن که تمام وقت‏بزرگان ما صرف 10% طلابى که فقیه‏مى‏شوند، شود، بهتر نبود هر عالمى هفته‏اى یک روز تفکر و دقت وتدبر خود را صرف قرآنى که همه طلاب و جوانان ما به آن نیازدارند نماید؟! راستى در دانشگاه و حوزه و مساجد ما جایگاه‏قرآن و تفسیر کجااست؟! از عزیزانى که تخصص در تفسیر دارند، چه‏فرد و نهادى استفاده مى‏کند؟ کدام فرزند را سراغ دارید که نامه‏پدرش را نخواند یا نداند؟ به هر حال مخلوق باید کتاب خالق خودرا بداند.
درست است که در ایام تحصیلى کار داریم ولى آیا قرآن کار مانیست؟ تعداد جلسات و دروس تفسیر را با سایر جلسات و دروس‏مقایسه کنید، در بعضى از مناطق حتى یک در صد هم نیست.
به چند اقرار مهم توجه فرمائید:
1- ملاصدرا در مقدمه تفسیر سوره واقعه مطالبى مى‏فرماید که خلاصه‏آن چنین است: «بسیار به مطالعه کتب حکما پرداختم تا آنجا که گمان کردم کسى‏هستم ولى همین که کمى بصیرتم باز شد، خودم را از علوم واقعى‏خالى دیدم. در آخر عمرم به فکر رفتم که به سراغ تدبر در قرآن‏و روایات محمد(ص) و آل محمد(علیهم السلام) بروم. من یقین کردم‏که کارم بى‏اساس بوده است زیرا در طول عمرم به جاى نور در سایه‏ایستاده بودم. از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله کشید تا رحمت‏الهى دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا کرد و شروع به‏تفسیر و تدبر در قرآن کردم. در خانه وحى را کوبیدم، درها بازشد و پرده‏ها کنار رفت و دیدم فرشتگان به من مى‏گویند: «سلام‏علیکم طبتم فادخلوها خالدین‏» من که اکنون دست‏به نوشتن اسرارقرآن زدم اقرار مى‏کنم که قرآن دریاى عمیقى است که جز با لطف‏الهى امکان ورود در آن نیست ولى چه کنم عمرم رفت، بدنم‏ناتوان، قلبم شکسته، سرمایه‏ام کم، ابزار کارم ناقص و روحم‏کوچک است‏».
2- فیض کاشانى در رساله انصاف مى‏فرماید: «من مدتها در مطالعه مجادلات متکلمین فرو رفتم و کوششها کردم‏ولى همان بحث‏ها ابزار جهل من بود. مدت‏ها در راه فلسفه به تعلم‏و تفهم پرداختم و بلند پروازیهایى را در گفتارشان دیدم. مدت‏هادر گفتگوهاى این و آن بودم و کتاب‏ها و رساله‏ها نوشتم و گاهى‏میان سخنان فلاسفه و متصوفه و متکلمین جمع‏بندى مى‏کردم و حرف‏هارا به هم پیوند مى‏دادم (ولى همه را باور نداشتم.) ولى در هیچ‏یک از علوم، دوایى براى دردم و آبى براى عطشم نیافتم، بر خودم‏ترسیدم و به سوى خدا فرار و انابه کردم تا خداوند مرا از طریق‏تعمق در قرآن و حدیث هدایتم کرد.»
3- امام خمینى رضوان الله تعالى علیه که ما با تمام وجوداو را نایب حضرت مهدى عجل‏الله تعالى‏فرجه مى‏دانیم، درصحیفه نور مى‏فرماید: «و این جانب از روى جد نه تعارف معمولى مى‏گویم که از عمر به‏باد رفته خود... تاسف دارم. شما اى فرزندان برومند اسلام! حوزه‏ها و دانشگاهها را به شئونات قرآن و ابعاد بسیار مختلف آن‏توجه دهید. تدریس قرآن را در هر رشته‏اى محط نظر و مقصد اعلا(نه‏در حاشیه) قرار دهید. مبادا خداى نخواسته در آخر عمر که ضعف وپیرى بر شما هجوم کرد، از کرده‏هاپشیمان و تاسف برایام جوانى‏بخورید، همچون نویسنده.»
4- آیه‏الله وحید خراسانى، ایشان به مناسبتى در دروس خود درمسجد اعظم نکته‏اى فرمود:(نوار آن موجود است.) که آیا ما درعلم اصول و تامل‏هاى کفایه بیشتر تعمق کرده‏ایم یا درقرآن...؟! اقرارهاى مشابهى از بزرگان شنیده‏ام که فرصت گفتن آن‏را ندارم; به هرحال گام‏هایى باید برداریم که نمونه‏اش رامى‏نویسم:
1- براى عزت بخشیدن به قرآن، بزرگان آستین بالا زده و در هفته‏روزى را به تدریس تفسیر و نکات قرآن اختصاص دهیم.
2- مدیران حوزه‏هاى علمیه براى ایام تعطیل برنامه‏ریزى کنند که‏طلاب عزیز و جوان مقدارى از تفسیر قرآن را مطالعه کنند و درپایان کار آزمونى به عمل آورند و تشویقاتى انجام دهند.
3- در هر منطقه‏اى علماى خوش بیان قیام کنند و نسل نو را دعوت‏و همه را سرسفره پرنعمت قرآن بنشانند و دقایقى را به تفسیرآیات قرآن بپردازند.
4- ان شاءالله درس تفسیر که بحمدالله اخیرا در حوزه‏ها راه‏افتاده، رونق بیشترى پیدا کند و طرحى براى این منظور درحوزه‏ها اجرا گردد.
5- فضلایى که در ایام تحصیل تقریرات مى‏نویسند در ایام تعطیل‏رساله‏هاى قرآنى بنویسند تا مورد نقد و بررسى قرار گرفته و باانتشار آن دیگران نیز بهره ببرند.
در پایان چند خبر خوش براى شما دارم:
1- با ناله‏ها و نعره‏هایى که براى مهجوریت‏زدایى قرآن بلندشد، در سال 77 سازمان اوقاف حرکت جالبى انجام داد و از علماءدعوت و آنان را به تدریس تفسیر قرآن تشویق نمودند و بحمد الله‏بالاى صد جلسه تفسیر در شهرهاى ایران تشکیل شد.
2- حوزه علمیه قم و مشهد با دادن سه ماه فرصت مطالعاتى به‏چهل نفر از هزار و پانصد نفر طلبه فاضلى که هشت جزء تفسیر رامطالعه و در آزمون شرکت کرده و حائز رتبه‏هاى اول شدند، سفرعمره و به نفرات دوم سفر سوریه و به نفرات سوم سفر زیارت حضرت‏امام رضا(ع) اهدانمود. این حرکت‏سبب (ع)یجاد موج تفسیر گشته‏است. در تابستان امسال نیز با مدیریت‏حوزه‏هاى علمیه، بیش ازپنج هزار نفر از طلاب عزیز براى مسابقه چند جزء تفسیر ثبت نام‏کرده و در امتحان شرکت کردند.
تقاضا:
برادر بزرگوارم! عالمى را مى‏شناسم که در مسجدالنبى بعد ازتوسل به پیامبر اکرم(ص) از حضرت خواست که میزان رضایت‏یا عدم‏رضایت‏حضرت را بداند و با همین نیت قرآن را باز نمود، چشمش به‏این آیه افتاد: (و قال الرسول رب ان قومى اتخذوا هذالقرآن‏مهجورا) این آیه آن عالم را متاثر کرد.
بهترین فرصت‏براى مهجوریت‏زدایى از قرآن ماه رمضان است که عظمت‏آن به خاطر روزه نیست‏بلکه بخاطر نزول قرآن است. (شهر رمضان‏الذى انزل فیه القرآن) اساتید، طلاب عزیز را به مطالعه تفسیر وبرقرارکردن جلسات تفسیر براى اقشار مختلف با حفظ دقت (که‏تفسیر به راءى نشود.) سفارش نمایند.
از فضلایى که مقیم یا مهاجر یا اهل منبرند، تقاضا مى‏کنم که‏بدنه سخنرانى آنان قرآن باشد و اگر نکته‏اى مى‏فرمایند، در بیان‏همان آیات باشد. در تفسیر آیات به چند اصل توجه شود:
1- نیاز مردم.
2- آیاتى که قرآن روى آن اصرار دارد نظیر آیات مبداء، معاد وصحنه‏هاى قیامت و مسائل اخلاقى، اجتماعى، سیاسى، خانوادگى وغیره.
3- پرهیز از نقل اقوال و مطالب ادبى و علمى که مخصوص خواص‏است.
4- به پیام آیات توجه شود.
5- جلسات طولانى نشود. (حداکثر بیست دقیقه)
6- جلسات تفسیر باید دوستانه و بدون فریاد و تکلف باشد.
7- در پایان، نکات و پیام‏ها آن گونه جمع بندى شود که لااقل‏سرفصل‏هاى آن قابل نوشتن و انتقال و امتحان دادن باشد.
8- در مخاطبین به نسل نو توجه خاص شود.
9- در مناطقى که مردم با تفسیر آشنا نشده‏اند، از داستانهاى‏قرآن، یا سوره‏هاى کوچک یا آیاتى که با ذهنشان آشنا است، آغازکنیم.
10- در آغاز تبلیغاتى انجام گیرد و بعد از هر جلسه نظرات‏شنوندگان دریافت گردد.
آرزوها
1- به آرزوى روزى که ما براى نسل نو تفسیرهاى موضوعى که‏نیازهاى ویژه آنان را بررسى کند، نوشته باشیم.
2- به امید روزى که در هرمنطقه‏اى دانشمندى قصه‏هاى قرآن رابراى کودکان و بزرگان ما تحلیل کند.
3- در انتظار روزى که تفسیر ساده ولى پرمحتوا جزء دروس رسمى‏مدارس و دانشگاه‏ها شود.
4- به امید روزى که منابر ما به جاى نقل برخى مطالب ضعیف‏و... مملو از انوار قرآن باشد.
5- به امید روزى که تفسیر را نیز علم بدانیم و اسرار قرآن راکشف کرده و دل‏ها را جذب کنیم.
6- به امید روزى که از هر طلبه‏اى بپرسند: چه مى‏خوانى؟ بگوید:تفسیر و مکاسب، تفسیر و لمعه.
7- به امید آن که ما کتاب آسمانى را به‏پا داریم که آن نیز به‏پاداشتنى است: (و لو انهم اقاموا التوراه و الانجیل و ما انزل الیهم.)
8- به امید روزى که بخشى از بودجه‏ها و مدارس و نیروها ودرسهاى حوزوى صرف تربیت مفسر شود.
فکر نکنید که این آرزوها محال است. مگر ما پیرو امام‏خمینى(ره) نیستیم که رژیم را عوض کرد؟ مگر در ورزشگاه مافریاد یا حسین بلند نشد؟
مگر ده‏ها نماز جماعت در مدارس احیاء نشد؟
مگر عزاداران حسینى در تاسوعا و عاشورا در خیابان‏ها نمازبرگزار نکردند؟
مگر آن همه مساجد زیبا در جاده‏ها ساخته نشد؟
مگر در جبهه‏ها و انتخابات و تحقیر استکبار و شرکت در مسابقات‏گوناگون، ندرخشیدیم؟
ان شاء الله در مهجوریت‏زدایى از قرآن نیز خواهیم درخشید، به دوشرط یکى استمداد از خداوند و توسل به اولیاى او و دیگرى قصدقربت و قلب پاک.
انس با قرآن مسیر فکرها، اخلاق‏ها، استدلال‏ها، تصمیم ها،برخوردها را عوض و ایام فراغت ما را پر مى‏کند. راستى که قرآن‏نور است و جامعه را از ظلمات به نور خود جذب مى‏نماید. قرآن‏ذکر است. (نحن نزلنا الذکر) و گروهى که به قرآن بى‏اعتنایى‏کنند، گرفتار زندگى تلخ خواهند شد. (و من اعرض عن ذکرى فان له‏معیشه ضنکا) ما امروز در دنیایى زندگى مى‏کنیم که فتنه‏ها مثل‏شب تاریک همه‏جا را فرا گرفته و در این شرایط جز پناه بردن به‏قرآن و اهل‏بیت(علیهم السلام) راهى نیست.
این نامه هم ناله بود، هم طرح و هم برکات و هم آروزها، هرگزادعایى نداریم ولى مى‏دانیم خداوند کمک خواهد کرد. شما که این‏نامه را خواندید، چه تصمیمى گرفتید و چه طرحى دارید؟ از همین‏امروز شروع کنیم.
ضمنا جهت هماهنگى و ارائه هرگونه پیشنهاد لازم، مى‏توانید باشماره تلفن و فاکس 8893928 و نشانى تهران خیابان آیه‏الله‏طالقانى میدان فلسطین ستاد مرکزى اقامه نماز دفتر تفسیرقرآن تماس حاصل فرمایید.
والسلام علیکم و رحمه‏الله و برکاته
ستاد تفسیر قرآن - محسن قرائتى

تبلیغات