آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

حضرت امام خمینى قدس سره رهبر امت اسلامى، خطاب به مردم جهان فرمود: مناسب است که روز ولادت حضرت زهرا(س) به عنوان «روز زن‏» نامگذارى شود. اینکه چرا این روز را به عنوان «روز زن‏» انتخاب کرده‏اند از جهات مختلف، قابل تامل است.
زهرا دخترى است که دوران جوانى‏اش را کامل نکرد و به پایان نرساند; لحظه به لحظه حیات و زندگى زهرا(س) از زمان طفولیت، پراست از درد و رنج و مسائل روحى که ما در هیچ دوره طفولیت فرد دیگرى نمى‏بینیم و همچنین است دوره کوتاه جوانى او.
زندگانى حضرت زهرا(س) از نظر طولانى نبودن آنچه این زندگى را قابل توجه و تامل مى‏کند، عمق ژرف و عرض وسیع آن است و البته ارزش حیات یک انسان در امتداد طولى و ساعتهاى زمان سپرى شده نیست‏بلکه این عمق و ژرفاى با ارزش حیات اوست که زمان را داراى ارزش مى‏کند و به آن فکر و حرکت و نشاط مى‏بخشد. بطورى که گاهى یک ساعت از یک زندگى، معادل با سالهاى متمادى از زندگى دیگر است. چه ساعتهایى از زندگى مکتشفان و مخترعان و کسانى که در زندگى کار مهمى را انجام داده‏اند و به جامعه بشریت‏خدمتى کرده‏اند که معادل هزار سال است. بنابراین بررسى زندگانى حضرت زهرا(س)، بررسى یک زندگانى طولى و مدت عمر او نیست‏بلکه بررسى عمق و عرض واسع و ژرفاى آن است.
تولد زهرا(س) روز جهانى زن است:
اگر روز ولادت حضرت زهرا(س) به عنوان روز زن اعلام مى‏گردد، به این خاطر است که تا قبل از ظهور اسلام، تاریخ اختصاص به مردان داشت و مرد حیات زن را تحت‏الشعاع خویش قرار داده بود و به او میدانى که در آن بتواند خود را از نظر فکرى عرضه کند، نمى‏داد. مرد به زن مجال نمى‏داد تا بتواند از انرژى ذخیره شده و نهفته در وجودش استفاده کند و در این برهه از زمان نقش زن یک نقش حاشیه‏اى بود و جزئى از شئونات مرد به حساب مى‏آمد و زن نیز تحت تاثیر همین قضیه، خود را به عنوان یک انسان مستقل باور نکرده بود. مى‏توان از حضرت خدیجه هم نام برد چرا تولد اورا - که این همه تحول به وجود آورد. - روز زن نمى‏دانید.
اسلام این معادله را درهم کوبید و زن و مرد را براى قبول مسؤولیتهاى مناسب هر کدام مخاطب خویش قرار داد و نوع هر کدام را مشخص نمود. زیرا نقش هریک از زن و مرد طبق نوعى که دارد و عناصرى که در تکون و تکامل آنها لازم است، مختلف مى‏گردد و این تنوع در دائره انسانیت‏باعث تکامل آنها است و مستلزم هیچ‏گونه برترى یکى بر دیگرى نمى‏باشد. زیرا فضلیت انسان در معانى عقلى و روحى و حرکتى اوست نه در جنس آن و این نوع تمایز بین زن و مرد، تمایزى است که بر گرفته از خصوصیتهاى خاص هر کدام از این دو نوع است.
در حرکتهاى ارزشى، فرقى بین زن و مرد نیست.
اسلام پس از اینکه خطوط کلى زندگى اجتماعى را در قرآن بیان کرد، نمونه‏هایى را از کارهاى ارزشى - که توسط زنان یا مردان صورت گرفته است.- ذکر نمود. اگر به قرآن بنگریم، مى‏بینیم که وقتى از مسؤولیتهاى عمومى سخن مى‏گوید، تنها از مرد حرف نمى‏زند بلکه از دو قشر زن و مرد باهم سخن مى‏گوید. مثلا در سوره احزاب آیه 36 مى‏فرماید:
(و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذاقضى الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم...)
«اگر خدا و رسولش تصمیم بر امرى گرفتند و آن را حتمى کردند، هیچ مؤمن و مؤمنه‏اى این اختیار را ندارد که در آن باره به اختیار خود عمل نماید.»
مرد مؤمن و زن مؤمنه در مسیر مسؤولیت‏خود در برابر خداوند، حرکت مى‏کنند تا آنچه را خدا به رسولش وصیت کرده است، اجرا کنند و خطابهاى محکم خداوند هردو را شامل است.
همچنین هنگامى که خداوند از تلاش و کوشش خیرخواهانه، سخن مى‏گوید و مسئله پاداش و اجر و مزد کار نیک را مطرح مى‏کند، زن و مرد را باهم خطاب خویش قرار مى‏دهد. (...انى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى...)(آل عمران، 195)
«من عمل هیچ زن و مردى را ضایع نمى‏کنم.»
در کار و کوشش و تلاش براى زندگى، فرقى بین زن و مرد نیست چه بسا کار یک زن پربارتر، مشخص‏تر، عمیق‏تر و بادوام تر از کار بعضى از مردان باشد.
همچنین وقتى متون تفصیلى اسلامى را مطالعه مى‏کنیم، در انجام کارهاى خیر هیچ فرقى بین زن و مرد نمى‏باشد. و در ذکر فضیلتهاى آنان نیز یکسان ذکر شده است. به عنوان نمونه در سوره احزاب آیه 35 مى‏خوانیم که خداوند چگونه از نتایج اخروى صفات مثبت و خوب هم براى مردان و هم براى زنان خبر داده است و در این‏گونه صفات، زن و مرد عدل یکدیگر قرار گرفته‏اند. (ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیرا و الذاکرات اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظیما)
«همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمنه، مردان فروتن و زنان فروتن مردان راستگو و زنان راستگو، مردان شکیبا و زنان شکیبا، مردان نرم دل و زنان نرم دل، مردان بخشنده و زنان بخشنده، مردان روزه‏دار و زنان روزه‏دار، مردان با عفت و زنان عفیف و مردانى که بسیار خدا را ذکر مى‏کنند و زنان ذاکر، خداوند مغفرت و اجر عظیمى را برایشان مهیا ساخته است.»
در حرکتهاى ارزشى، ارزش عقیده و عمل صالح و موقعیت و جایگاه فرقى بین زن و مرد وجود ندارد. زیرا انسانیت زن و مرد توانسته است‏حیات آنان را به وسیله اسلام، ایمان، قنوت، صدق، صبر، خشوع، تصدق، روزه، عفت و ذکر، غنى سازد.
مدیریت‏خانواده:
اینکه در قرآن آمده است (الرجال قوامون على النساء بما فضل الله بعضهم على بعض) معناى آیه، برترى مرد نسبت‏به زن نیست‏بلکه مراد و منظور، مدیریت در امور است هرچند در منزل و محیط آن، این زن است که صاحب اختیار و قوام است البته این مدیریت فقط در امور منزل مى‏باشد نه در کل زندگى زیرا هر مؤسسه‏اى تنها باید یک مدیر و یک مشرف به امور داشته باشد و اگر در یک مؤسسه مدیرهاى متعدد باشند، اداره آن مؤسسه با مشکل مواجه مى‏شود مشکلى که تمام اعضاى آن مؤسسه از آن رنج مى‏برند. با این حال وقتى که خداوند از زندگى مشترک سخن مى‏گوید، سخن از یک زندگى خواهد بود که باید طبق قانون خاص خودش باشد; قانونى که در آن گاهى مرد بر زن قوامیت دارد و زمانى عکس آن است زیرا خداوند فرموده است: (و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم مودة و رحمة) (الروم، 21)
«از نشانه‏هاى خداوند آن است که از جنس خودتان براى شما ازواجى را آفرید تا موجب آرامش شما شود و بین شما مودت و دوستى قرار داد.»
زندگى مشترک، زندگى همراه با محبت است; محبتى که از قلبى برخاسته و دست‏به گردن قلب دیگرى مى‏شود. محبتى که از یک روح برخاسته و در آغوش روح دیگر قرار مى‏گیرد. محبتى که از رحمت انسانى شروع و معیار سنجش ظرفیت انسانها مى‏گردد.
از دیدگاه اسلام ارزش یک انسان به انسانیت اوست و مرد و زن بودن دو خط تفصیلى در تنوع انسانى هستند که هرکدام بخشى از وجود دیگرى را بى‏نیاز مى‏سازد. زن حامل حالتى از غناى روحى و عاطفى است و مرد حامل نوعى غناى عقلى و روحى و عاطفى و به همین صورت در طول دوران زندگى، آن دو متکامل مى‏گردند و انسانیت آنها در خلال این تکامل، محقق مى‏شود.
زهرا(س) آئینه تمام نماى مادر:
زهرا(س) دوران طفولیت را در حالى آغاز کرد که بارسنگین رسالت و مشکلات و مسائل خاص آن را بر دوش پدر حس مى‏کرد. او در حالى پدر را درک کرد که از محبت مادر محروم مانده بود. همان مادرى که هرچه داشت در راه شوهر اعطا کرد. خدیجه علیها السلام قلبش را اندیشه‏اش را مال و استطاعتش را داد تا راههاى وصول به نتایج مثبت رسالت، باز شود. کانون زندگى پیامبر(ص) در آن زمان عبارت بود از خود پیامبر(ص) و خدیجه علیها السلام و على(ع) و به همین جهت مى‏شود گفت على از نظر روحى و تربیتى، پسر پیامبر است. پیامبر(ص) على را در آغوش مى‏کشید، او را مى‏بوئید و هر روز خلقى از اخلاقش را به او مى‏آموخت و على نیز همواره به دنبال پیامبر بوده و لحظه‏اى از او غافل نمى‏شد. زهرا(س) در چنین خانه‏اى تربیت‏شد. هرچند مورخان در مدت عمر زهرا(س) در این دوران حساس اختلاف دارند، برخى او را ده ساله و بعضى او را پنج‏ساله مى‏دانند. با این همه یک چیز مشخص است که زهرا(س) در این زمان حساس، در سنین کودکى قرار داشت ولى کارهایى را که انجام مى‏داد در طاعت و توان یک کودک نبود. زهرا(س) با توجه به مسئله رسالت پدرش، نقش خود را بخوبى مى‏دانست; او درک مى‏کرد که پیامبر در این مرحله و براى تسکین درد و رنجهایش، شریک و همراه مى‏خواهد. ما بیش از این، از زندگى زهرا(س) در این مرحله نمى‏دانیم و نیز چگونگى علاقه فردى پیامبر(ص) به زهرا(س) را درک نمى‏کنیم ولى مى‏دانیم که روزى زهرا(س) در حالى پیامبر را دید که مشرکان شکمبه گوسفندى را بر روى پیامبر(ص) انداخته بودند و زهرا(س) بادستهاى کوچکش و در حالى‏که اشک بر چشمان معصومش جارى بود، آن کثافات را پاک مى‏کرد. زهرا(س) با این دستها و با این اشکها به یارى پیامبر(ص) شتافت و در این رنج‏با او شریک شد. ما چیز زیادى از زندگى زهرا(س) نمى‏دانیم ولى سخن پیامبر علیها السلام که فرمود: «فاطمه، مادر پدرش مى‏باشد.» تمام این مسائل را حل و روشن مى‏کند. زیرا تمام معانى کلمه «مادر» در این بیان عرشى نهفته است. مگر مادر براى کودکش چه کارى انجام مى‏دهد؟
آرى مادر تمام وجودش را به کودک تقدیم مى‏کند، تمام روحش را، تمام مشاعرش را، همه احساسش را و تمام آغوشش را در اختیار کودک مى‏گذارد و زندگیش را به او اهدا مى‏کند تابدین وسیله هم و غم و حزن کودکش را از بین ببرد، پیامبر نیز انسان است و دوران طفولیتش با از دست دادن مادر، دورانى پراز غم و اندوه مى‏باشد ولى پیامبر هیچ‏گاه شکوه نکرده ولى در این زمان به غمخوارى نیاز داشت که آن عقده‏ها را جبران کند و حق مادرى را بجا آورد و زهرا به جاى مادر مونس و غمخوار پیامبر شد. رسول خدا(ص) انسان است و هر انسانى داراى احساس و درک انسانى مى‏باشد و او در این مرحله سخت که توسط دشمنان مورد اهانت و اتهام و سب و شتم قرار مى‏گرفت‏به تکیه‏گاه نیاز داشت. هنگامى که پیامبر را با سنگ مورد هجوم قرار دادند و مشرکان تمام روشهاى آزار و اذیت را نسبت‏به او اعمال مى‏نمودند، زمانى که تمام شیاطین زمین و کسانى که ارزش انسانیت را درک نمى‏کنند با تمام توان رسول خدا(ص) را مورد تهاجم خویش قرار مى‏دهند. در این هنگام است که او نیاز به همراه و غمخوار دارد و این یار و مددکار کسى غیر از زهرا(س) نیست. همان زهرائى که «مادر پدر» است و همان زهرائى که دختر جسمى، روحى و عقلى پیامبر است.
على(ع) و زهرا(س) اولین شاگردان مدرسه رسول خدا(ص)
على(ع) و زهرا(س) اولین شاگردان مدرسه پیامبر(ص) بودند، در هنگام نزول وحى که على(ع) نزد پیامبر(ص) مى‏نشست، زهرا(س) نیز نزد آنها مى‏آمد و باهم وحى را قرائت مى‏کردند. آنان با دقت‏به درسهاى پیامبر(ص) گوش مى‏دادند. و پیامبر(ص) براى آنان معانى وحى را شرح مى‏داد، هرچه را که خداوند براى انسانها به پیامبرش آموخته بود.
على و فاطمه از پیامبر(ص) آموختند و به همین خاطر از نظر موقعیت فرهنگى، زهرا(س) در ردیف على(ع) مى‏باشد و چه بسا از همین قضیه انسان معناى این کلمه را مى‏فهمد که «لولم یکن على لما کان لفاطمة کفؤ» اگر على نبود، براى فاطمه کفو و همتائى وجود نداشت. یعنى از این جایگاه علمى و عقلى زهراست که همتائى غیر از على(ع) براى او یافت نمى‏شود. زهرا(س) در سایه روحانیت و معنویت رسول الله (ص) زندگى کرد. همچنان که على(ع) نیز چنین بود.
وقتى که ما در مورد روحانیت امیرالمؤمنین بحث مى‏کنیم، روحانیتى که حضرت على(ع) طبق آن خدا را در اعلى درجه حب، دوست مى‏دارد به طورى که در طول زندگى، خودش را فراموش مى‏کند، مى‏فهمیم که تمام حیات و زندگى على(ع) براى خدا بوده است. همچنان که قرآن مى‏فرماید: (ومن الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد) (بقره،207)
«و از مردم کسى هست که معامله مى‏کند جانش را با خوشنودى خدا و خداوند به بندگانش مهربان است.»
و اینکه على(ع) در دعاى کمیل به خداوند عرض مى‏کند: «فهبنى یاالهى و سیدى و مولاى و ربى صبرت على عذابک، فکیف اصبر على فراقک، و هبنى یاالهى صبرت على حرنارک فکیف اصبر عن النظر الى کرامتک‏»
«پس گیرم که صبر کردم اى پروردگار من! بر عذابت، پس چگونه صبرکنم برجدائیت و اى پروردگار من! اگر صبر کردم بر سوز آتشت، پس چگونه صبر کنم از نگاه کردن بسوى کرامتت؟»
مشکل على(ع) سوخته شدن به وسیله آتش نیست‏بلکه مشکل على(ع) این است که حب خدائى را از دست‏بدهد. چون از خلال همین حب الهى است که على(ع) پروانه گرد شمع پیامبر(ص) شده است. به طورى که حتى در مناجاتها و تضرعها و سوزهایش و در تنهائى روحانیش در «غار حرا» با او شریک مى‏گردد.
خصوصیت منحصر به فرد زهرا(س)
اگر على(ع) شب و روز با پیامبر(ص) بود، فاطمه(س) نیز به همان شکل در کنار آندو قرار داشت و این همان چیزى است که ما به عنوان نمونه و الگو از آن نام مى‏بریم و نتیجه آن، این است که دوستى فاطمه(س) تمام انسانها را در بر مى‏گیرد و فاطمه(س) چنان تربیت‏شده است که درد و رنج انسانهاى دیگر را بر خود ترجیح مى‏دهد. او ابتدا براى دیگران دعا مى‏کند و سپس براى خودش، وقتى حضرت زهرا(س) در حال اقامه نماز شب بود و براى دیگران دعا مى‏کرد فرزندش امام حسن(ع) به او عرض کرد: مادر! چرا براى خودت دعا نمى‏کنى؟
فرمود: اى پسرکم! همسایه قبل از اهل خانه مى‏باشد. (و یؤثرون على انفسهم و لوکان بهم خصاصة) «دیگران را برخود ترجیح مى‏دهند، هرچند خود در تنگدستى باشند.» (حشر،9)
و این همان محبت انسانى عمیق است که اول همسایه و سپس خود انسان را در نظر مى‏گیرد. و این چنین است که مى‏بینیم معنویت و روحانیت وقتى در قلب انسانى رشد و نمو پیدا کرد معنى الوهیت و عبودیت و معناى رسالت را درک مى‏کند و این زمان است که روح بالا مى‏رودو این حالت روحانیت از خصوصیت فردى او تجاوز نموده و این حب الهى به حب مطلق انسانها تبدیل مى‏گردد، بنابراین انسانى که خدا را دوست دارد ممکن نیست انسان دیگر را مبغوض خویش پندارد. زیرا «الخلق کلهم عیال الله و ان احبهم الیه انفعهم لخلقه‏»
«انسانها عیال و خانواده خداوند هستند و دوست داشتنى‏ترین آنها نزد خدا، کسى است که سودش بیشتر بر دیگران برسد.»
و این چنین است که زهرا(س) علم و شاخص مى‏گردد، بعد از آنکه او کانون عاطفه و غمخوار رسول خدا(ص) است و او موجود مى‏شود تا موجودى روحانى وفیاض باشد و به جهان، روحانیت افاضه کند. زهرا(س) به خانه شوهر رفت در حالیکه بیت او و على(ع) کانون اسلام بود. تمام فریاد على(ع) فریاد اسلام بود و تمام فریاد فاطمه(س) براى اسلام، فضاى عالم را پرکرد. در این بیت تمام صبر على(ع) و فاطمه(س) بر رنجهایى بود که در راه اسلام به جان خریدند و تحمل نمودند. حتى وقتى که از پیامبر7 درخواست‏شد که براى فاطمه(س) خادمه‏اى استخدام شود تا در کارهاى خانه، او را کمک نماید، پیامبر(ص) فرمود: «34 مرتبه الله اکبر و33 مرتبه الحمدلله و33 مرتبه سبحان الله بگوئید.» یعنى همین چیزى که به تسبیح زهرا(س) مشهور است و این چیزى بود که پیامبر(ص) بجاى خادم به آنان تقدیم کرد. گوئى پیامبر(ص) به آنان مى‏گفت: صبر کنید و صبر شما خدائى باشد که تحمل رنج و مشقت در راه خدا از عسل شیرینتر است مادامى که انسان در تحت توجهات خاص ربوبى قرار گیرد.
زهرا(س)باوفاترین همسر
زهرا باوفاترین همسران عالم است و این همان چیزى است که در آخرین لحظات زندگى و در حالت احتضار به امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد: «هل عهدتنى خائنة او خالفتک منذ عرفتک؟»
«آیا خیانتى را از من به یاد دارى و یا اینکه از وقتى تو را شناخته‏ام آیا با تو مخالفت کرده‏ام؟»
زهرا(س) با خیره شدن در چشمان على(ع) مى‏فهمید که او چه مى‏خواهد و آنگاه که به صورت او نگاه مى‏کرد، مى‏دانست که چه چیزى را دوست دارد و از حرکت فکر او آگاه مى‏شد و به خاطر همین همفکرى بود که آن دو توانستند این خانه اسلامى را پایه‏گذارى کنند و آن را به مهد اسلام تبدیل نمایند و از این چنین والدینى، فرزندانى چون حسن و حسین علیه السلام و زینب علیها السلام به وجود مى‏آید. فرزندانى که مانند کواکب و ستارگان نورانى در عالم اسلامى به نور افشانى پرداختند و على‏رغم تمام رنجها و محنتهایى که همانند پدر و مادرشان متحمل شدند، توانستند این نورافشانى را به کمال برسانند. پرواضح است که مصائب و رنج آنان شخصى نبود بلکه دردى بود که در خط رسالت و براى حفظ رسالت متحمل گردیدند. امام حسین(ع) در این باره مى‏فرماید: «هون على ما نزل بى‏انه بعین الله‏»
«چون مصائب به خاطر خدا و در راه او برمن نازل شد، تحملش آسان است.» و حضرت زینب علیها السلام نیز از آنها تعبیر مى‏کند به اینکه: «اللهم تقبل منا هذاالقربان‏»، «خداوندا! این قربانى را از ما قبول کن.»
و این، همان سر على(ع) و فاطمه(س) است. این همان فیض روحى و صبر و لذت در مشکلات است که به على(ع) و فاطمه(س) داده شد. این فرزندان شاهد بودند که چگونه به پدر و مادرشان ظلم شد و آنان چگونه این آزارها را در راه رسالت پیامبر تحمل کردند. على(ع) در این باره مى‏گوید: «لاسلمن ماسلمت امورالمسلمین و لم یکن فیها جور الاعلى خاصه‏»
«مادامى که امور مسلمین در سلامت‏باشد، من نیز راحتم و مشکلات را من به تنهائى تحمل مى‏کنم تا مسلمانان در آسایش و رفاه زندگى کنند.» و دیگر امامان شیعه نیز انواع ظلمها را در قضایاى مختلف تحمل کردند تا مسلمانان در آسایش باشند.
فاطمه زهرا(س) مصلح و مرشد
طبق آنچه که ناقلان سیره‏ها نوشته‏اند، حضرت زهرا(س) همچنان‏که بارسنگین منزل را به دوش مى‏کشید و همانگونه که کارهاى منزل پدر را انجام مى‏داد (زیرا بیت پیامبر(ص) بیت فاطمه بود.) در کنار تمام این زحمات، کار تعلیم و تربیت زنان را نیز برعهده داشت. زهرا(س) طبق نقل سیره نویسان هر آنچه را از پیامبر(ص) مى‏شنید، مى‏نوشت. در بعضى از احادیث آمده است که مردى نزد حضرت فاطمه(س) شرفیاب شد. (طبق این روایت معلوم مى‏شود که مردان نیز از آن حضرت مسائلى را سئوال کرده‏اند و زهرا(س) نیز از سئوال آنان استقبال نموده است.) و گفت: اى دختر رسول خدا! آیا پیامبر اسلام در نزد شما چیزى را گذاشته است که بهره‏اى از آن نصیب من شود؟ پس آن حضرت رو به فضه کرده، فرمود: آن پارچه حریر که مطالبى برآن نوشته شده است را بیاور. فضه رفت ولى آن را پیدا نکرد. حضرت زهرا(س) کمى اراحت‏شد و فرمود: آن پارچه باید پیدا شود، زیرا آن نوشته در نزد من با حسن و حسین برابرى مى‏کند. آن نوشته، تراث و ارثیه پیامبر است. فضه برگشت و آن را در حالى که در گوشه‏اى از خانه افتاده بود، پیدا کرد. در این نوشته - که ظاهرا حضرت زهرا(س) آن را از پیامبر(ص) شنیده و بر روى تکه‏اى از حریر نوشته بود.- پیامبر(ص) فرمود: «مؤمن نیست کسى که همسایه‏اش از آزار او در امان نباشد و کسى که به خدا و روز قیامت ایمان دارد همسایه‏اش را اذیت نمى‏کند. و کسى که به خدا و روز قیامت ایمان دارد زبانش را با کلمات خیر ادا مى‏کند و یا ساکت است. زیرا خداوند انسان خیر و بردبار و عفیف را دوست دارد و از انسان فاحش و داراى سوءظن و بد زبان و جدال کننده بدش مى‏آید. به درستى که حیاء از ایمان است و ایمان در بهشت و فحش و ناسزا از بد زبانى است و بد زبانى در آتش است.» بسیارى از این دسته احادیث و غیر آنها را زهرا(س) به عنوان میراث رسول خدا(ص) حفظ کرد. هرچند تاریخ جز اندکى از آنها را براى ما نقل نکرده است.
زهرا(س) خطیب مجاهد
زهرا(س) علاوه بر داشتن موقعیت تربیتى، فرهنگى و تعلیمى، خطیبى مجاهد و نستوه بود. در آن موقعیت زمانى خاص که حق على(ع) غصب شد و نیز در قضیه فدک، حقوق زهرا(س) نادیده گرفته شد، در این زمان خانه على(ع) و فاطمه(س) دچار مشکلات خاصى شده بود که مورخان به تعابیر مختلف از آن برهه سخن گفته‏اند. در این وضعیت‏خاص، زهرا(س) چند موضعگیرى خاص دارد و براى دفاع از حقوق خود و همسرش از شیوه‏هاى مختلفى براى مبارزه استفاده مى‏کند. او گاهى با خطابه و زمانى با محاوره و گاهى با اقامه دلیل و برهان و زمانى با قدرت و سلحشورى خاص خود در برابر دشمن مى‏ایستاد. او دلیل را با دلیل پاسخ مى‏داد و هرگاه دشمن از قدرت فیزیکى استفاده مى‏کرد، زهرا(س) نیز مقابله به مثل مى‏نمود و اگر احساس مى‏کرد که با عطوفت و نرمى مى‏تواند کارى از پیش ببرد، آن کار را مى‏کرد. زهرا(س) در مسجد به خطبه ایستاد. خطبه‏اى که در تاریخ عرب نظیر ندارد. ما تا قبل از او، زن خطیبى را نمى‏شناسیم که از اسرار تشریع اسلامى با عناوین بزرگ و جذاب پرده بردارد و هر کدام از آن عناوین را ا تفسیر خاص خود بیان کرده و حکمت آن را بازگو کند. او مردم را نسبت‏به باطن شریعت آگاه مى‏کرد و لحظه‏اى از ارشاد باز نایستاد. او در قضیه ارث با بیانى واضح و مستدل، حق خود را مطالبه کرد. سپس در مورد حق على(ع) و اصولى که حضرت على(ع) مبارزه‏اش را بر آن اصول استوار کرده بود، با زنانى‏که گرداگرد او حلقه زده بودند، بحث مى‏کرد.
زهرا(س) رهبر سیاسى زنان
وقتى که مردان مدینه براى عذر خواهى پیش او آمدند، زهرا(س) آنان را ملامت و سرزنش کرد. و با الفاظى آتشین آنان را به عذرخواهى واداشت و چنانکه از روایات بر مى‏آید همین‏گونه قاطع و گویا در مورد حق‏پایمال شده خود و همسرش با مسلمانان سخن گفت.
او یک انسان سیاسى کامل بود که به شگردهاى یک کارسیاسى قوى کاملا آشنائى داشت. او یک تنه و تنها در برابر سلطه زمان خود ایستاد و در مواردى که على(ع) به خاطر مصالحى به صورت مستقیم دخالت نمى‏کرد، این زهرا(س) بود که همانند ابر بهارى غرش مى‏کرد و خائنان را بر سرجاى خود مى‏نشاند. او در مسجد خطبه خواند در حالى که تنها بود. زهرا(س) به تنهائى در میدان مدینه حاضر مى شد و افشاگرى مى‏کرد. روش دیگر آن حضرت براى مبارزه اظهار اندوه و ناراحتى در رحلت رسول خدا(ص) بود که با این وضعیت، موجبات یک انقلاب و دگرگونى را در مردم ایجاد نمود. زهرا(س) با این عمل به زن مسلمان درس مبارزه داد و مشروعیت داخل شدن در کارهاى سیاسى را براى زنان امضاء نمود. او حتى این مبارزه را بعد از مرگش و به وسیله چگونگى کفن و دفنش ادامه داد. زمانى که وصیت کرد که در شب دفن شود و کسانى که به او ظلم کرده‏اند، در تشییع جنازه‏اش شرکت نکنند.
زهرا(س) سرچشمه فضیلتها
به سئوال اول بر مى‏گردیم که چرا روز تولد زهرا(س) به نام «روز زن‏» نامگذارى شد؟ زهرا(س) از نظر عقلى نمونه ا کمل و اتم زنان است، زیرا عقل او قطعه‏اى از عقل رسول خدا(ص) مى‏باشد. روح زهرا(س) نیز کاملترین روح است، زیرا روح او نیز جزئى از روح پیامبر(ص) است. زهرا(س) در علمش، در حرکت فرهنگى‏اش، در زندگى زناشوئى‏اش، در مادر بودنش و خلاصه در تمام ابعاد زندگى اجتماعیش، نمونه ا کمل و اتم زن است.
اسلام خطاب به زنان مى‏گوید: این فاطمه است، دختر رسول خدا و سرور زنان عالم. البته نه به لحاظ نسبت‏بلکه سرور زنان عالم است از نظر فضیلتهاى انسانى، پس به دامن زهرا(س) چنگ زنید و به سوى او بشتابید تا از او بیاموزید که چگونه یک انسان مى‏تواند دوستیش مربوط به کل انسانها باشد؟ چگونه عطا و بخشش او براى تمام انسانیت‏باشد؟ چگونه مسؤولیت فرهنگى و حرکت فرهنگى او همه مردم را در بر مى‏گیرد؟ یاد بگیرید که چگونه یک زن در برابر ظالمان و ستمگران قدعلم مى‏کند و خم به ابرو نمى‏آورد.
فاطمه(س) به زن مى‏گوید: اى زن! توباید انسان باشى نه وسیله‏اى که به خاطر مؤنث‏بودنش وسیله‏بازى قرار گیرد و انسانیتش سقوط کند. اى زن! تو انسانى با خداباش. انسانى که از نظر معنوى و روحانى و عقلى، انسانهاى دیگر را مجذوب خود مى‏کند. بنابراین زن و مرد دو انسانند که هرکدام طبق فیزیک خاص خود کارمعین و مسؤولیت مشخص خود را دارند و هردوى آنها طبق آیه 71 سوره توبه به وظیفه خود که همان امر به معروف و نهى از منکراست، عمل مى‏کنند. آنان تلاش مى‏کنند تا بر اساس حق و عدل و خیر که همان معروف است، حرکت کنند و نیز مى‏دانند که هرچیزى باعث‏سقوط انسان در زندگى شود، منکر است و از منکر نهى مى‏کنند.
بنابراین در روز ولادت حضرت زهرا(س) مردان و زنان مؤمن باید بسوى حیات معقول و آخرت برتر، حرکت کنند. حیاتى که در آن هرکارى که محبوب خدا باشد، انجام دهند و در آخرت نیز به رضوان خدا برسند که «رضوان من الله اکبر» و این رضوان، همان فاطمه علیها السلام است .

تبلیغات