آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۰

چکیده

یکی از نظریه هایی که فقر و نابرابری را پس از جنگ جهانی دوم و بازساخت شهری در آمریکا در دوگانگی حومه و شهر مرکزی موردمطالعه قرار داد، نظریه عدم انطباق فضایی است. به رغم نقش زمینه ناشی از نابرابری نژادی - قومی و تضاد حومه - شهر مرکزی در شکل گیری نظریه مذکور، شاخص های اصلی عدم انطباق فضایی بر نبود تناسب بین دستیابی به شغل با مزایای کافی برای دسترسی به مسکن قابل استطاعت و باکیفیت دلالت دارد. این به آن معناست که زمینه ها، ساختارها و فرایندهای نابرابری ساز از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت و نبود تناسب بین مزایای کار و دسترسی به مسکن فضاهای فقر را بازنمایی می کند. هدف تحقیق حاضر آشکارسازی عدم انطباق فضایی بین دو شاخص مذکور در مناطق کلان شهر تهران است. تحقیق حاضر به لحاظ هدف در زمره تحقیقات کاربردی و به لحاظ روش نیز از ماهیت توصیفی - تحلیلی برخوردار بوده است. داده های عمده موردنیاز شامل گروه های عمده شغلی و وضعیت مسکن در سرشماری های رسمی نفوس و مسکن بوده که با استفاده از توابع فضایی مورد تحلیل قرار گرفته اند. تحلیل یافته های تحقیق نشان می دهد بین قشربندی شغلی و کیفیت سکونت در مناطق شهرداری تهران رابطه مستقیمی وجود دارد. به نحوی که کانون های تراکم اقشار فرودست و کارگری که از مشاغل با مزایای مناسبی محروم اند در گستره های مسکونی باکیفیت نامناسب و بافت های فرسوده شکل گرفته اند. بر این اساس در مناطق جنوبی تهران، عدم تناسب بیشتری بین دستیابی به کار مناسب و دسترسی به مسکن باکیفیت مشاهده می شود. درحالی که مناطق شمالی تهران از دستیابی به کار مناسب و دسترسی به مسکن باکیفیت تناسب بسیار بیشتری وجود دارد. نتیجه نهایی بیانگر آن است که دو شاخص اصلی موردبررسی، «تله های فضایی فقر» که کانون اصلی مسائل اجتماعی- فضایی در گستره های درون شهری هستند را به خوبی آشکار و بازنمایی می کنند. واژگان کلیدی: تله های فضایی فقر، عدم انطباق فضایی، عدم تناسب کار و سکونت، قشربندی شغلی و تهران. [1] - مقاله حاضر مستخرج از رساله دکتری جغرافیا و برنامه ریزی شهری با عنوان «تبیین عدم انطباق فضایی کار و سکونت در منطقه 7 تهران» است که با حمایت مادی و معنوی مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهری تهران در دانشگاه خوارزمی انجام شده است. [2] - نویسنده مسئول: karamit@khu.ac.ir

تبلیغات