آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن


تشکیل حکومت دینى مبتنى بر ولایت فقیه در ایران با منافع استعمار در تضادبوده و باعث‏شد که تز جدایى دین از سیاست از سوى استعمارگران به طور گسترده‏طرح شود. جاى تردید نیست که تز جدایى دین از سیاست در راستاى مقابله با دین‏و خارج نمودن آن از صحنه سیاست صورت گرفته است.
در عصر حاضر امام خمینى(ره) پرچمدار تفکر رابطه دو عنصر دین و سیاست‏بود. خیلى از صاحب‏نظران اسلامى پیوند دین و سیاست را مطرح کرده‏اند; ولکن در عمل‏موفق به تشکیل حکومت دینى نشدند، اما امام راحل با تشکیل حکومت دینى مبتنى‏بر ولایت فقیه و ارائه حکومت اسلامى عملا اثبات نمود که بین دین و سیاست و دنیاو آخرت رابطه وجود دارد و اینها مکمل یکدیگرند. امام راحل با تدوین اولین‏اثر سیاسى خود به نام «کشف‏الاسرار» نخستین گام را در ترویج پیوند دین وسیاست‏برداشته و در اشاعه تفکر آمیختگى دین و سیاست موفق بود. امام عقیده‏داشت که جدایى دین از سیاست، شعارى استعمارى است که در ابتدا بنى‏امیه وبنى‏عباس طراحان آن بوده و در قرون اخیر این تز الحادى از سوى استعمارطرح‏ریزى و ترویج‏شده و استعمار مبلغ این تز مى‏باشد.
با توجه به نقش بنیادى تفکر رابطه دین و سیاست در بالندگى، پویایى و جامعیت‏اسلام; بر آن شدیم که تفکر سیاسى امام راحل را در این خصوص مورد تحلیل قراردهیم.
بى‏تردید در عصر حاضر پرچمدار رابطه دو عنصر دین و سیاست امام راحل‏است. امام تلفیق این دو عنصر را طى سالهاى متمادى با پیامها، سخنرانیها وتدوین کتابها بیان کرده است.
براى تبیین و تفسیر اندیشه سیاسى امام لازم است که این دیدگاه از زاویه‏هاى‏مختلف مورد تحلیل قرار گیرد. امام قبل از آنکه یک رهبرى سیاسى باشد یک رهبردینى است; از این‏رو باید دید که این تفکر در حوزه فرهنگ و معارف عمیق و بلنداسلام چه جایگاهى دارد؟ و دلایل این نگرش چیست؟ و طرفداران این بینش چه کسانى‏بوده و هستند؟ ما این بحث را در محورهاى زیر مورد تحلیل قرار مى‏دهیم:
الف- معناى سیاست
«سیاست در اصل از واژه «سوس‏» گرفته شده و به معناى‏مملکت‏دارى و اصلاح امور مردم و اداره کردن کارهاى کشورى است.»
علامه طریحى‏مى‏نویسد: «السیاسه القیام على الشى‏ء بما یصلحه‏» سیاست دینى اقدام براى‏سامان دادن چیزى به وسیله امورى که آن را اصلاح کند و سامان بخشد.
«سیت الرعیه امرتها و نهیتها»
«سیاستمدار کسى است که در امور سیاسى کشوربصیر و کارآزموده باشد.»
از تعاریفى که لغت‏شناسان در خصوص سیاست نمودندمى‏توان گفت: سیاست‏یعنى تدبیر اصولى و جامع براى اجراى عدالت اجتماعى و حفظکشور و فراهم نمودن امکانات براى تکامل مادى و معنوى انسانها.
ب- سیاست و اقسام آن از نگاه امام خمینى(ره)
امام خمینى با ژرف‏اندیشى خاص‏در ابتدا تعریف صحیح از سیاست ارائه داده آن گاه بین سیاست اسلامى و سیاست‏شیطانى مرزبندى نموده و سپس رابطه دین با سیاست اسلامى را مطرح کرده است. ازدیدگاه امام سیاست‏به سه قسم تقسیم شده است:
1- سیاست‏شیطانى: سیاست‏شیطانى یعنى خدعه و نیرنگ که پرچمدار آن در عصرحاضر استکبار جهانى است.
امام راحل در تعریف این قسم از سیاست فرمود: «وقتى که ما در حبس بودیم رئیس‏امنیت آن وقت، ضمن صحبتهایش گفت: آقا سیاست عبارتست از دروغگویى، عبارتست از خدعه، عبارتست از فریب، عبارت ازپدر سوختگى است این را بگذارید براى ما من به او گفتم این سیاست مال شمااست. البته سیاست‏به آن معنایى که اینها مى‏گویند که دروغگویى و چپاول مردم‏با حیله و تزویر، تسلط بر اموال و نفوس مردم. این سیاست هیچ ربطى به سیاست‏اسلامى ندارد و این سیاست‏شیطانى است.» تلقى امام ازاین نوع سیاست ریشه دراندیشه سیاسى امام على(ع) دارد که آن حضرت از این قسم سیاست‏با عنوان سیاست‏جور یاد کرده است: «بئس السیاسه الجور.» سیاست‏بدین معنا اینست که بامعناى اصلى خود تناسب نداشته و از معناى خود تحریف شده است. متاسفانه واژه‏«سیاست‏» همانند برخى از واژه‏ها مانند واژه «استعمار» و .. . از معناى خود تحریف شده و به معناى خدعه و نیرنگ تفسیر شده است و همین تفسیرغیر صحیح باعث‏شده که شعار جدایى دین از سیاست مورد قبول برخى واقع شود. طبیعى است که سیاست‏به معناى فریب نه تنها اسلام با آنها رابطه ندارد، بلکه‏با آن در تضاد کامل است و ساحت مقدس دین و دین‏مداران از آن مبرا است. یکى ازعوامل عمده که باعث‏شد تز جدایى دین از سیاست رواج پیدا کند; همانا خلط بین‏سیاست اسلامى با سیاست‏شیطانى است. سیاست‏به معناى شیطانى آن است که محمدعبده در باره‏اش چنین مى‏نویسد: «به خدا پناه مى‏برم از سیاست و کلمه سیاست ومعناى سیاست و هر حرفى که در سیاست تلفظ مى‏شود ...»
یکى از اوصاف برجسته‏رهبران دینى این بوده است که آنها براى تشکیل حکومت و حفظ آن از سیاست‏شیطانى بهره نگرفتند. چنانکه برخى از اصحاب على(ع) به ایشان عرض کردند که درسیاست این قدر صداقت و صراحت‏شرط نیست که شما رعایت مى‏کنید. امام در جواب‏فرمود: «آیا به من دستور مى‏دهید که براى پیروزى خود از ظلم در حق کسانى که‏بر آنان حکومت مى‏کنم استمداد جویم، سوگند به خدا تا خورشید طلوع مى‏کند وستاره در آسمان چشمک مى‏زند چنین کارى نمى‏کنم ...» به خاطر عدم بهره‏گیرى‏على(ع) از سیاست‏شیطانى بود که برخى تصور مى‏کردند که: معاویه از على(ع)سیاستمدارتر است. از این‏رو امام على(ع) فرمود: «والله ما معاویه بادهى منى‏و لکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیه الغدر لکنت من ادهى الناس.» قسم به خدامعاویه سیاستمدارتر از من نیست ولى او نیرنگ مى‏زند و مرتکب گناه مى‏شود، اگرنیرنگ خصلت زشتى نبود من سیاستمدارترین مردم بودم. در عصر ما استکبار جهانى‏به بهره‏گیرى از اهرم یاست‏شیطانى مى‏خواهد بر جهان مسلط شود که این سیاست رااز فرعونهاى تاریخ به ارث برده است: «ان فرعون علا فى الارض و جعل اهلهاشیعا»
2- سیاست‏حیوانى: سیاست‏حیوانى که به دفع فساد از زندگى انسان توجه‏دارد و به ابعاد معنوى و الهى نظر ندارد، امام از آن تعبیر به سیاست‏حیوانى‏نموده و این نوع سیاست مورد تایید امام است. او در این خصوص فرمود: «...اگر فرض کنیم که یک فردى پیدا شود که سیاست را صحیح اجرا بکند نه به آن‏معناى شیطانى فاسدش، یک حکومتى، یک رئیس‏جمهورى، یک دولتى سیاست صحیح را اجراکند که به خیر و صلاح ملت‏باشد، این سیاست‏یک بعد از سیاستى است که براى‏انبیاء و اولیاء بوده و حالا براى علماى اسلام ... انسان فقط یک حیوان نیست که‏خوردن و خوراک همه شوون او باشد، سیاست اگر صحیح باشد امت را در یک بعدهدایت مى‏کند و راه مى‏برد و آن بعد حیوانى است، بعد اجتماعى مادى است، و این‏سیاست‏یک جزء ناقص سیاستى است که در اسلام براى انبیا و اولیاء ثابت است.»
3- سیاست اسلامى: سیاست اسلامى همان سیاستى است که انبیا و اولیاء از آن به‏عنوان ابزار در جهت اجراى قوانین الهى، برقرارى عدالت، حاکمیت‏خدا، احقاق حق‏و خدمت‏به بندگان خدا استفاده مى‏کردند. امام راحل در تعریف این قسم از سیاست‏مى‏فرماید: «... این سیاست‏سیاست رایج در کشورها یک جزء ناقصى است از سیاست‏که در اسلام براى انبیا و اولیاء ثابت‏شده است.» اما سیاست‏به معناى اینکه‏جامعه را ببرد هدایت کند و به آن جاى که صلاح جامعه و افراد است، این درروایات ما براى نبى اکرم(ص) با لفظ سیاست ثابت‏شده است ... در روایت است که‏پیغمبر اکرم مبعوث شده که سیاست امت را متکفل باشد. همچنین ایشان فرمود: «انبیا شغلشان سیاست است و دیانت همان سیاستى که مردم را از اینجا حرکت‏مى‏دهد و [به] تمام چیزهایى که به صلاح ملت و مردم است هدایت مى‏کند.» با توجه‏به تعریفى که امام از سیاست اسلامى ارائه داد مى‏توان گفت انبیا و ائمه(ع)سیاستمدارترین انسانها بودند به دلیل اینکه آنها لایق و شایسته‏ترین افرادبراى اعمال چنین سیاستى بودند و دیدگاه امام، همآهنگ با روایات است که درروایات سیاست‏به همین معناى که امام بیان کرد، تعریف شده است. امام صادق(ع)در خصوص سیاست پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خداوند پیامبرش را تربیت کرد و نیکو تربیت کرد، وقتى که تربیت او را تکمیل‏کرد ... سپس امر دین و امت را به او واگذار نمود تا سیاست امور بندگان را به‏عهده بگیرد.»
در زیارت جامعه در وصف امامان معصوم آمده است: «... وساسه‏العباد و ارکان البلاد ...» سیاست‏به معناى حقیقى آن است که اندیشمندانى‏همانند ابوحامد غزالى، محمدتقى جعفرى و امام راحل و ... آن را از ضروریات‏بشر دانسته‏اند.
ج- چگونگى رابطه دین و سیاست
مقصود از چگونگى رابطه دین و سیاست این است که‏دین به عنوان یک مکتب همان طورى که در باره نیازهاى مادى، معنوى و فردى بشر،برنامه داشته و پاسخگو است; در خصوص حکومت که یکى از نیازهاى اساسى حیات‏سیاسى و اجتماعى بشر است; نیز برنامه داشته و پاسخگو است. اسلام با ارائه‏نوعى از حکومت، قوانین کلى حکومت را بیان کرده و نسبت‏به عنصر حکومت‏بى‏تفاوت‏نبوده است. در ساختار قانونگذارى اسلام همان طورى که قوانین فردى وجود داردقوانین سیاسى نیز پیش‏بینى شده است، تا انسانها از این قوانین کلى استفاده‏نموده و از عقل خود در تطبیق آن قوانین بهره گیرند و حکومت تشکیل دهند. ازاین رو است که اسلام در باره رهبرى و نحوه شکل‏گیرى حکومت‏شرایط و معیارهایى‏را بیان کرده است. عالمان و مصلحان اسلامى همانند امام راحل، همان حکومت‏ارائه شده از سوى دین را که از آن به عنوان «حکومت اسلامى‏» و یا «حکومت‏دینى‏» یاد مى‏شود; مطرح کرده است. بر این اساس سیاست جزء دین است نه خارج ازدین. امام خمینى(ره) در باره موضع دین نسبت‏به حکومت فرمود: «گمان نشوداسلام مثل مسیحیت هست که فقط رابطه معنوى بین افراد و خداى تبارک و تعالى است‏و بس. اسلام برنامه زندگى دارد، اسلام برنامه حکومت دارد.» «حکومت که شعبه‏اى‏از ولایت مطلقه رسول الله(ص) است، یکى از احکام اولیه اسلام است و مقدم برتمام احکام فرعیه ... است.» د دیدگاهها در باره رابطه و عدم رابطه وسیاست در باره رابطه و عدم رابطه دین و سیاست دو گرایش و دیدگاه عمده وجوددارد: 1 دیدگاه رابطه دین و سیاست طرفداران رابطه دین و سیاست گرچه درچگونگى رابطه و دلایل آن خط مشى واحد را دنبال نمى‏کنند ولى اصل رابطه دین وسیاست را همه قبول دارند. بر اساس این دیدگاه، دین به صورت مجموعه قوانین؟؟؟؟ تکامل مایى و معنوى آن تشریع شده; و در تمام صحنه‏هاى سیاست، اجتماعى،فرهنگى و ... حضور دارد. اصولا فلسفه تشریع دین نیز همین است. از این‏رو اگردین نتواند پاسخگویى نیازهاى دنیا و آخرت باشد; با اصل تشریع آن منافات‏دارد. بر اساس این نگرش که در عصر حاضر امام راحل پرچمدار آن است; دنیا وآخرت، عرفان و سیاست از هم جدا نبوده و مکمل یکدیگرند. دین فقط در مقوله خداو معاد و ارتباط انسان به خدا خلاصه نمى‏شود. از این‏رو قوانین الهى هماننددانه‏هاى تسبیح با همدیگر پیوند دارند که قوانین عبادى آن آثار سیاسى داشته وقوانین سیاسى اجتماعى آن بار و آثار عبادى دارند و سیاست جزء دیانت است واین آمیختگى آن قدر عمیق است که بین دین و سیاست وحدت است; و نسبت دین وسیاست همانند نسبت روح و بدن مى‏باشد چنانکه شیخ محمود شلتوت و استاد شهیدمطهرى فرمودند: «تنها در یک صورت است که مى‏توان مساله حکومت را از دین درآیین اسلام جدا کرد و آن هنگامى است که بتوان پیوند جسم را از روح آدمى‏گسست!...» شهید مطهرى فرمود: «... بزرگترین آرزوى هواخواهان ترقى اسلام‏باید تواءم شدن سیاست و دیانت‏باشد. نسبت این دو با هم نسبت روح و بدن است. این روح و بدن، این مغز و پوست‏باید با یکدیگر بپیوندند.»
تعریف و تفسیرى‏که امام راحل از دین ارائه مى‏دهد همان تفسیرى است که مورد تحلیل قرار گرفت . از نگاه امام دین به مجموعه قوانین فردى و ارتباط انسان با خدا تفسیر شده‏است. او عقیده دارد که دین تنها در معنویات ظهور پیدا نمى‏کند بلکه دین‏مجموعه‏اى از قوانین فردى و سیاسى و ... است که مسایل سیاسى آن از مسایل‏عبادیش بیشتر است و هیچ موضوع حیاتى در سیستم قانونگذارى اسلام فاقد برنامه‏نیست. امام راحل فرمود: «اسلام مکتبى است‏برخلاف مکتبهاى غیر توحیدى، در تمام‏شوون فردى، اجتماعى، مادى، معنوى، فرهنگى، سیاسى، نظامى و اقتصادى دخالت ونظارت دارد و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز ... فروگذار نکرده است.»:«اسلام‏دینى است که احکام عبادیش سیاسى است این جمعه این خطبه‏هاى جمعه آن عید آن‏خطبه‏هاى عید، این اجتماع این مکه این مشعر این منى این عرفات همه‏اش مسایل‏سیاسى است.» «نسبت اجتماعات قرآن با آیات عبادى آن نسبت صد به یک هم بیشتراست از یک دوره کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب است و همه احکام اسلام رادربردارد سه چهار کتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان نسبت‏به پروردگار است، مقدارى از احکام مربوط به اخلاقیات است، بقیه همه مربوط به اجتماعیات،اقتصادیات، حقوق سیاست و تدبیر جامعه است.»:«بسیارى از احکام عبادى اسلام‏منشا خدمات اجتماعى و سیاست است. عبادتهاى اسلام اصولا تمام با سیاست و تدبیرجامعه است. مثلا نماز جماعت و اجتماع حج در عین حال معنویت آثار اخلاقى واعتقادى حائز آثار سیاسى است.»

تبلیغات