آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

در شماره‏هاى قبل با 14 خصوصیت کارگزار از دید نهج‏البلاغه آشنا شدیم. اینک دو ویژگى دیگر را مورد بحث قرار مى‏دهیم.
نظارت بر کارگزاران
نظارت بر عملکرد مدیران حکومتى یکى دیگر از وظایف زمامدار جامعه است. هر چند چگونگى و شکل نظارت به حسب تحولات و شرایط جوامع متفاوت است; ولى اصل نظارت بر سیاستگذارى و اعمال دولتمردان; از اصول پذیرفته شده در جوامع بوده، از اهمیت ویژه‏اى برخودار است. واقعیت این است که برخى از مدیران و کارمندان دولت‏با انگیزه الهى و خدمت‏به مردم، انجام وظیفه نمى‏کنند; از این‏رو لازم است که براى این طیف ایجاد انگیزه نمود. یکى از راههاى ایجاد انگیزه براى خدمت صادقانه; نظارت دقیق بر عملکرد کارگزاران است.
بازرسى فعالیتهاى مدیران سبب مى‏شود تا آنان با مردم برخورد مناسب نموده و وظایفشان را به صورتى شایسته انجام دهند و افراد ناصالح تصفیه شده، مسؤولیتها به افراد لایق واگذار شود. به طبع آن عدم نظارت بر عملکرد کارگزاران، نقش بنیادى در فساد مالى و ادارى دارد. تخلفات مالى و ادارى مدیران حکومتى نیز از آفات نظام به حساب آمده، اصل نظام را زیر سؤال مى‏برد. ناهنجاریهاى برخى از والیان سبب مى‏شود تا مردم نسبت‏به دولتمردان بدبین شده، و اعتمادشان را به کارگزاران از دست‏بدهند و مسلم است که بى‏اعتمادى مردم نسبت‏به کارگزاران به عنوان عنصر تهدیدکننده حکومت‏به شمار مى‏آید. دقیقا با توجه به همین ضرورت است که على(ع) بر عملکرد و رفتار والیانش نظارت مى‏کرد; چنانکه از نامه‏هاى آن حضرت به کارگزارانش; همانند نامه به عثمان بن‏حنیف (1) استفاده مى‏شود. نیز امام خطاب به مصقلة بن‏هبیره شیبانى; فرماندار «اردشیر خره‏» که، بیت‏المال را حیف و میل کرده بود، فرمود: «خبرى از تو به من رسیده است که باور کردنش بر من دشوار آمد; تو خراج مسلمانان را مانند گردو در میان بستگانت و کسانى که بر تو درآیند. از درخواست‏کنندگان و دسته‏ها و شاعران دروغگو، پخش مى‏کنى. به خداى سوگند که دانه را شکافت و جان را آفرید، این گزارش را دقیقا بررسى خواهم کرد و اگر آن را درست‏یافتم; البته خویش را نزد من زبون خواهى یافت ...» (2)
همچنین در دستورالعملى دیگر على(ع) به مالک دستور مى‏دهد که با انتخاب بازرسان، بر عملکرد مدیران و معاونان خود نظارت کند و مى‏نویسد: «... ثم تفقد اعمالهم و ابعث العیون من اهل الصدق و العرفاء علیهم فان تعاهدک فى السر لامورهم حدوة لهم على استعمال الامانة، و الرفق بالرعیة و تحفظ من الاعوان فان احد منهم بسط یده الى خیانة جتمعت‏بها علیه عندک اخبار عیونک اکتفیت‏بذلک شاهدا فبسطت علیه العقوبة فى بدنه، و اخذته بما اصاب من عمله، ثم نصبته بمقام المذلة و وسمته بالخیانة و قلدته عار التهمة.» (3)
آنگاه به کارهاى آنها(کارگزاران)با دلجویى رسیدگى کن و مراقبانى پنهانى از اهل راستى و وفا بر کارگزاران بگمار; زیرا مراقبت پنهانى از کارهاى ایشان، انگیزه امانتدارى و مداراى آنان با مردم مى‏گردد. همیشه مراقب یارانت‏باش و اگر یکى از آنها دست‏به خیانتى گشود که گزارشهاى مراقبان پنهان تو، همه بر آن اتفاق داشت، به همان گزارش بسنده کن و تازیانه کیفر بر تنش فرود آور و گریبانش را به خاطر این کار بگیر و به خاک مذلتش بنشان و داغ خیانت‏بر پیشانى و قلاده ننگ و بدنامى برگردنش‏بنه!
در این نامه دو نکته بسیار مهم و قابل توجه وجود دارد:
یک: از نگاه على(ع) بازرسى در ساختار حکومتى از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است و از این‏رو حضرت از ناظران به عنوان: «عیون‏» حکومت، یعنى چشمهاى دولت‏یاد مى‏کند. از طرفى بازرسان باید صادق و شایسته‏ترین افراد باشند تا ضمن انجام وظیفه در معرض لغزشها قرار نگیرند.
دو: یکى از وظایف مهم زمامدار جامعه و رئیس دولت، تشویق و تنبیه دولتمردان بعد از بازرسى و مشخص شدن عملکرد آنان است. رئیس دولت‏باید با مدیران و والیان متخلف قاطعانه برخورد نموده، هیچگاه تحت تاثیر جوسازى‏ها قرار نگیرد; و چهره این طیف از کارگزاران را به مردم معرفى کند. همچنین رهبر باید آن دسته از کارگزارانى را که در ایفاى مسؤولیت‏خویش موفق هستند، تشویق نماید; تا مردم از خدمات آنان قدردانى کنند. همان‏طورى که على(ع) با کارگزاران متخلف برخورد نموده، (4) دولتمردان موفق را تشویق مى‏کرد. (5)
عبرت گرفتن
مطالعه زندگى انسانهاى دیروز براى انسانهاى امروز عبرت‏آمیز است. همانگونه در قرآن کریم به این عبرت‏پذیرى توجه خاص شده است. در برخى آیات بعد از بیان سرگذشت اقوام و شخصیتها مى‏خوانیم: «... فاعتبروا یا اولى الابصار» (6) پیامبر اسلام(ص) مردم را به عبرت‏پذیرى دعوت مى‏کرد و مى‏فرمود: «اغفل الناس من لم یتعظ بتغیر الدنیا من حال الى حال‏» (7) غافلترین مردم کسى است که از دگرگون شدن دنیا اندرز نگیرد.
على(ع) نیز با پیرورى از قرآن و رسول خد(ص) مردم را به عبرت‏پذیرى فرا خوانده، مى‏فرمود: «... و اتعظوا بمن کان قبلکم قبل ان یتعظ بکم من بعدکم ...» (8) ... و پیش از آن که عبرت آیندگان شوید، از گذشتگان پند گیرید.
یکى از فرازهاى مهم در تاریخ، سرگذشت‏شیوه حکومت کارگزاران جوامع مختلف است. برخى از این رهبران و دولتمردان آنگونه حکومت کردند، که جوامع بشرى تا ابد مدیون خدمات آنان خواهد بود. به این خاطر یاد و خاطره آنان به بلنداى تاریخ به یادگار مانده، مردم از آنان به نیکى یاد مى‏کنند.
یکى از علل جاودانه ماندن این طیف از رهبران بهره‏گیرى معقول از حکومت‏بوده است زیرا آنان از حکومت‏به عنوان امانت و ابزار در جهت عدالت، احقاق و ... استفاده کردند. دسته دیگر چنان حکم راندند که جوامع بشرى همواره ثروت‏اندوزى، خودکامگى‏و جنایت آنان را در خاطر نگاه مى‏دارند و در وجدان خود همیشه این طیف از کارگزاران را محاکمه کرده، از آنان به بدى یاد مى‏کنند به این مناسبت مردم هنگام عزل یا مرگ آنان اظهار خوشحالى مى‏کنند.
با توجه به نقش اساسى عبرت‏پذیرى از سرگذشت کارگزاران است، که على(ع) به مالک اشتر توصیه مى‏کند; تا از شیوه حکومتى دولتمردان مصر عبرت بگیرد که: کارگزاران قبل از او چطور حکومت کرده و مردم در باره آنان چگونه قضاوت کرده‏اند. حضرت خطاب به مالک مى‏فرماید: «... ثم اعلم یا مالک انى قد وجهتک الى بلاد قد جرت علیها دول قبلک من عدل و جور، و ان الناس ینظرون من امورک فى مثل ما کنت تنظر فیه من امور الولاة قبلک، و یقولون فیک ما کنت تقول فیهم.» (9) اى مالک! بدان که تو را با کشورى روبرو کرده‏ام که پیش از تو، دولتهاى داد و ستم بسیار برگذشته‏اند. و بدان که مردم به کارهاى تو همان‏گونه خواهند نگریست که تو در کارهاى زمامداران پیش از خود مى‏نگرى و در باره تو همان خواهند گفت که تو در مورد آنان حکم مى‏رانى.
دولتمردان جهان اسلام، باید از توفیقى که خداوند به آنان داده است و از فرصتى که به دست آورده‏اند، به خوبى بهره گرفته، در راه خدا به بندگان خدا خدمت کنند که این گونه خدمات اعمال صالحى است که براى همیشه خواهد درخشید و جزایش پاداش خیر خواهد بود. على(ع) با عنایت‏به این حقیقت دولتمردانش را به انجام اعمال صالح فرا مى‏خواند و خطاب به مالک بن‏کعب ارحبى فرماندار «عین التمر» مى‏فرماید: «... همیشه کار نیک انجام بده، زیرا کار و عمل فرزند آدم براى او محفوظ مى‏ماند و به آن پاداش داده مى‏شود ...». (10) همچنین حضرت مالک اشتر را به ذخیره عمل صالح اینگونه توصیه مى‏نماید: در شهر از خود آثار نیکو به یادگار بگذار چنانکه حضرت فرمود: «... پس باید محبوبترین اندوخته‏ها نزد تو، کردار نیک و عمل صالح باشد ...» (11) همچنین امام فرمود: «... و جمیل الاثر فى البلاد ...» (12)
توصیه و نصیحت على(ع) به کارگزاران خود، در خصوص انجام عمل صالح و عبرت‏پذیرى; نصیحت‏بسیار مهم و آموزنده‏اى است; که براى دولتمردان در همه دورانها کاربرد خواهد داشت. چه بسا کارگزارانى که با بهره‏گیرى از حکومت اعمال صالح انجام داده، محبوب قلوب انسانها شده‏اند. چنانکه على(ع) خطاب به مالک مى‏فرماید: دولتمردان با کردار نیکو بر زبانها جارى مى‏شوند. و مى‏فرماید: «و انما یستدل على الصالحین بما یجرى الله لهم على السن عباده. فلیکن احب الذخائر الیک ذخیرة العمل الصالح ...» (13) و تنها استدلال مردم به شایستگى شایستگان همان چیزى است که خداوند بر زبان بندگانش جارى مى‏سازد. پس محبوبترین اندوخته‏ها نزد تو، کردار نیک و عمل صالح باشد.
در قرآن نیز عمل صالح موجب محبت‏بیان شده است: «ان الذین آمنوا و عملو الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا». (14) چه بسا دولتمردانى که از قدرت سوء استفاده و ظلم و جنایت کرده‏اند. این طیف از کارگزاران بعد از رسیدن به قدرت چنان فکر مى‏کنند که گویا کرسى ریاست همیشه براى آنان باقى خواهد ماند; غافل از اینکه، قدرت همان طورى که امروز به آنان داده شده فردا پس گرفته خواهد شد.
پى‏نوشتها:
1- ر.ک: نهج البلاغه فیض، نامه 45; نهج‏البلاغه شهیدى:317 و صبحى صالح:416.
2- ذاکرى، على‏اکبر، سیماى کارگزاران على بن‏ابیطالب امیر المؤمنین(ع)، 1: 365; ر.ک: انساب الاشراف 2:389 و نهج السعادة 5: 154.
3- سیاست و مدیریت از دیدگاه امام على(ع): 81 - 82; ر.ک: فرهنگ آفتاب‏9:4737; سیماى کارگزاران در نهج‏البلاغه: 34; ترجمه نهج‏البلاغه شهیدى:333 و نهج‏البلاغه صبحى صالح: 435.
4- ر.ک: نهج‏البلاغه فیض: 961 و 955.
5- ر.ک: انساب الاشراف 2: 388; نهج‏البلاغه فیض: 960.
6- سوره حشر: 2; ر.ک: تفسیر نمونه‏23.
7- سفینة البحار 2:146; ر.ک: تفسیر نمونه‏13:336.
8- فرهنگ آفتاب‏7:3589.
9- سیماى کارگزاران على بن‏ابیطالب امیرالمؤمنین(ع) 1: 295; ر.ک: تاریخ یعقوبى 2: 205; نهج‏السعادة 5: 25 و انساب الاشراف 2:393.
10- همان.
11- نهج‏البلاغه صبحى صالح:427; ترجمه نهج‏البلاغه شهیدى:326; شرح نهج‏البلاغه ابن ابى‏الحدید17 - 18:23; فرهنگ آفتاب 8: 4514.
12- همان.
13- همان.
14- سوره مریم:96; ر.ک: تفسیر المیزان 14: 112; مجمع‏البیان‏3: 532 -533.

تبلیغات