آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۶

چکیده

قصه یوسف و زلیخا داستان عاشقانه معروفی است که در قرآن  مقدس و منابع دینی با عنوان احسن القصص شناخته می شود . برخلاف قصه های عاشقانه دیگر شخصیت اصلی این قصه نه یک مرد بلکه بانویی متأهل است که عاشق شده، اما معشوق وی پیامبری پاک مرد است که تن به وصال خیانت آمیز نمی دهد. این قصه در سیر تاریخ ادبیات اسلامی، روایت های متفاوتی پیدا کرده است که در تمام آن ها سرانجام زلیخا به وصال یوسف می رسد، اما گاه ایدئولوژی خاصی را  نشان می دهد؛ چنان که در روایت جامی عشق تنانه مادی به عشقی روحانی بدل می شود. زلیخا به عنوان عاشق و قهرمان اصلی قصه با پشت سر گذاشتن مجموعه ای از مراحل به شخصیتی آرمانی بدل و به وصال یوسف مقدس نائل می شود. با نظرداشت جزئیات و مراحل درمی یابیم که شخصیت زلیخا در این روایت درحقیقت شخصیت سالکی است که با پشت سر گذاشتن عقبات و مراحل مختلف به مرحله فنا و وصال می رسد و این با داستان رمزی منطق الطیر عطار و سلوک عرفانی آنان در جست وجوی سیمرغ انطباق دارد. هدف از این پژوهش تحلیلی تطبیقی این است که اولاً فروپاشی ایدئولوژی عشق تنانه و جایگزینی آن را با ایدئولوژی عرفانی در روایت جامی نشان دهیم، سپس با تحلیل و تطبیق، ثابت کنیم که شخصیت قهرمان همانند مرغان منطق الطیر   طی مراحل هفت گانه دچار دگردیسی شده است.

تبلیغات