آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن

بدون شک، پیام و گفتمان امام خمینی خطاب به مردم مسلمان در ایران به طور خاص و خطاب به امت اسلامی به طور عام، از اسلوبی برخوردار بوده که شاید نتوان در دوران معاصر نظیری برایش یافت، چرا که ایشان اصالت و ثبات و قوت را با سادگی بیان همراه با توانایی گذر از موانع ساختگی، در کلام خویش در آمیخته بود. این گفتمان برجسته، نقش اصلی در شکل‌دهی شخصیت جهانی رهبری امام داشته که خردها و دلها را به گونه‌ای سحر‌آمیز به سوی خود جذب نمود و به تسخیر درآورد و توانست میلیونها نفر را در ایران به حرکت درآوَرَد و رژیم طاغوتی و دیکتاتور را سرنگون ساخت و به جای آن حکومت اسلامی را بر پا نمود، و بدین‌سان عظمت دین اسلام و قدرت و توانایی آن در گذر از دورانها و همزیستی با آن را آشکار نمود، به علاوه تأثیر نمایانی که بر کلیت اوضاع در جهان اسلام گذارد، جهان اسلامی که از تباهی و گمراهی نسبتاً کامل و تسلیم‌شدگی ذلت‌بار در برابر حملات قدرتهای استکبار جهانی در رنج به سر می‌برد. با این مقدمه و از این زاویه، درصدد هستیم بررسی کوتاهی انجام دهیم دربارة پایه‌های رابطه‌ای که رهبری امام خمینی را با آن مردمانی پیوند داد که برای مردن و جانفشانی صرفاً با یک اشاره کوچک از سوی آن رهبر آماده بودند، رهبری که هنوز که هنوز است ما را از فواید و حضور معنوی خود برخوردار می‌گرداند، گویا این حضور در تمامی گفتارها و رفتارهایمان با ما همراه بوده و هیچگاه از ما جدا نمی‌گردد.
در اینجا سخن را با متنی از کلام امیرالمؤمنین علی(ع) آغاز می‌کنیم که فرموده است: «پس وقتی رعیت حق والی را رعایت کند و والی نیز حق رعیت را ادا کند، حق در بیان ایشان عزت می‌یابد و راههای دین روشن می‌گردد و نشانه‌های عدالت برقرار می شود و سنت آنگونه که باید اجرا می‌شود. پس کار زمانه این‌چنین به اصلاح می‌گراید و به پایداری حکومت امید می‌رود و امید دشمنان به یأس مبدل می‌گردد.»
این گفتار منافع بزرگ و اساسی را که در حیات جامعه در صورت وجود رابطه صحیح میان رهبر و مردم متحقق می‌شود، آشکار می‌سازد، رابطه‌ای که بر اصل کلی «ادای حق هر یک از دو طرف به حق مردم و حق رهبری» استوار می‌باشد. به همین علت، ما در این بحث به بیان اصول کلی که باید بر روابط صحیح و متوازی میان رهبر و مردم حکمفرما باشد، بسنده می‌کنیم. به ویژه با توجه به اینکه مقام رهبری جایگاهی است که قوای اداره امور امت در آن به طور انحصاری متمرکز می‌گردد و به همین خاطر، رهبری مسؤولیتی مهمتر و بزرگتر و گسترده‌تری را در این میان بر عهده دارد، و این به نوبه خود چنین حکم می‌کند که رابطه موردنظر بر پایه‌های محکمی بنا گردد، تا امور جامعه سیر طبیعی خود را طی کند.
از آنجا که ما از نقطه‌نظر اسلامی درباره این مسأله صحبت می‌کنیم، به ناگزیر باید به ریشه‌های اصلی دین مراجعه کنیم، تا بتوانیم به شرح و بیان پایه‌های موردنظر بپردازیم، که ممکن است تا حدودی و در برخی از جزئیات با شکلهای مختلف رابطه میان رهبری غیراسلامی و مردم تحت سلطه آن سازگار باشد، ولی در برخی جزئیات مهم دیگری که در روابط خارج از چهارچوب اسلام یافت نمی‌شود، همانگونه که خواهیم دید، میان این دو تفاوت وجود دارد.
پایه اول رابطه: ایمان
مراد از ایمان در اینجا، همان ایمان به خداوند متعال است، زیرا اسلام به طور کلی ایمان به خدا و تسلیم بودن در برابر وجود او را بر مسلمانان واجب می‌گرداند، سپس از آنان می‌خواهد که
هدف از سیاستهای امت و رهبری، برپایی عدالت در تمام ابعاد آن می‌باشد
امام خمینی مراتب قدردانی و توجه خود نسبت به ملت مسلمان در داخل و خارج ایران را با کلماتی صادقانه که هنوز هم جانها را لبریز نموده و دلها را جذب می‌کند، بیان کرده است
به طور عملی به اجرای آنچه لازمه این ایمان است مانند عمل به واجبات و دوری از محرمات بپردازند. این همان پایین‌ترین حد موردنظر است. و بدون این ایمان، از نقطه‌نظر اسلام، برپایی رابطه سالم میان رهبر و مردم امکان‌پذیر نیست، چرا که حاکم بی‌ایمان تحت‌تأثیر هوی و هوس و شهوات خود است چون زندگیش با حالتی که نشان‌دهنده ترس از آفریدگار باشد عجین نیست، بنابراین چنین رهبری شایستگی اینکه حتی خودش را رهبری کند ندارد، چه برسد به رهبری دیگران، و از ویژگی اعتماد که باید مردم نسبت به او داشته باشند برخوردار نیست. این اعتماد امکان‌پذیر نیست، مگر از طریق رهبری با ایمان که با التزام و پایبندی در عمل بتواند روش و سیره عادلانه خود را در وجود مردم بپروراند تا اینکه آنان به طوری که فطرتشان اقتضا می‌کند به سوی خیر و عدالت گرایش پیدا کنند.
پایه دوم رابطه: علم و آگاهی به دین
داشتن این ویژگی از جمله بایدهای جایگاه رهبری است، و رهبر لازم است نسبت به علوم دین آگاهی کامل داشته باشد تا بتواند مشکلاتی را که مردم با آن مواجه هستند روشن نموده، راه‌حلها و احکام لازم را در سطح رابطه روحی و معنوی با خدا و یا در سطح منافع مادی و دنیوی و غیره که از ضروریات زندگی است و مردم نمی‌توانند از آن بی‌نیاز باشند، ارائه نماید.
از این ویژگی نمی‌توان صرف‌نظر کرد، زیرا اسلام صرفاً دینی جهت حکم کردن در دنیا نیست، بلکه عقیده کاملی است که در آن خط سیر دنیوی و سرنوشت اخروی با هم در ارتباطند، و این به خودی خود اقتضا می‌کند که رهبر توانایی برقراری سازگاری و هماهنگی بین این دو بعد را داشته باشد به نحوی که باعث به وجود آمدن نقص و خللی در حالت تعادل میان این دو نگردد، خللی که از مردم انتظار نمی‌رود چه برسد به پیشوا.
پایه سوم رابطه: رحمت به امت
این پایه دربردارنده تمامی ویژگیهای مثبتی است که رهبر باید از آنها برخوردار باشد، تا در حد بسیار بالایی مقبول و محبوب امت قرار گیرد. از مهمترین نشانه‌های این رحمت می‌توان به تواضع، مهربانی، نرمی و سعه صدر اشاره نمود. به عبارت دیگر، شایسته است رهبر تجلی‌گاه کمالات انسان در بالاترین سطحی که برایش ممکن است، باشد. از پرتو وجود این رحمت، بسیاری از کارها که بدون وجود آن امکان‌پذیر نیست، به منصه ظهور می‌رسد. برای بیان آثار مثبت رحمت، به متنی از کلام امیرالمؤمنین(ع) اشاره می‌کنیم، که در آن آفات و نکات منفی ناشی از رهبری را جدا از صفت رحمت بیان می‌دارد. آن حضرت می‌فرماید: «به تحقیق دانستید که پیشوای مسلمانان و شخص حاکم بر نوامیس و خون و مال و غنائم آنان نباید بخیل باشد، زیرا چشم طمع به اموال مردم می‌دوزد، و نباید جاهل باشد زیرا آنها را با نادانی خود گمراه می‌کند، و نباید ستمکار باشد زیرا حق مردم را سلب می‌کند، و نیز نباید غیر عادل باشد زیرا عده‌ای را می‌بخشد و عده‌ای را محروم می‌سازد، و همین‌طور نباید کسی باشد که به خاطر حکمش رشوه می‌گیرد تا حق کسی را ندهد و کسی نباشد که سنت را ترک کند و این رحمت، از جمله مهمترین ویژگیهایی بوده که شخصیت پیامبر اکرم(ص) را برجسته می‌ساخت، به گونه‌ای که خداوند ایشان را چنین مورد خطاب قرار داده «و انک لعلی خلق عظیم» و همچنین در حق حضرتش فرموده: «فبما رحمته من الله لنت لهم، و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک، فاعف عنهم واستغفرلهم»
پایه چهارم: راستی و اخلاص
نظر به اینکه هدف از سیاستهای امت و رهبری، برپایی عدالت در تمام ابعاد آن می‌باشد، و این امر با دروغ و نفاق و نیرنگ ـ همانگونه که شیوه و سیاست جاری رهبران در این روزگار بد می‌باشد ـ صورت نمی‌پذیرد، به همین جهت اسلام راستی و وفاداری در برخورد با مسائل امت را به عنوان شرطی برای حاکم جامعه قرار داده است، و نتیجه آن این است که حاکم خدمتگزار مسائل امت باشد و تمام نیرو و توان خود را در این راه مصروف دارد، چرا که از این راه به وظیفه‌ای عمل نموده است که از طریق آن رضایت خداوند را نسبت به عمل و جهاد خود در راه امت و توده مردم بدست می‌آورد. راستی و اخلاص، به ناگزیر باید در تمام مسائل که از لحاظ سیاسی و اقتصادی و اجتماعی به امت مربوط می شود پدیدار گردد، همچنانکه در تمام حالات چه
جنگ چه صلح باید اینگونه باشد، و به همین علت پروردگار متعال در کتاب خود می‌فرماید «ان
الله یأمرکم ان تؤدوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل» و این امر بدون داشتن دو ویژگی راستی و اخلاص ممکن نیست.
پایه پنجم رابطه: قاطعیت و قدرت
این دو ویژگی، واقعیت شخصیت متعهد و پایبند به عقیده را در وجود رهبری نشان می‌دهد که از اصول و حقوق خود در برابر مستکبران و ستمکاران کوتاه نمی‌آید، و بر روی حدود و خط قرمزهایی که نباید از آن گذشت کرد می‌ایستند زیرا او در مورد اعتقادات و منافع و مصالح امت مورد اعتماد مردم قرار گرفته، و این اعتماد با شک و حیرت و ضعف شخصیت در راهی که از او انتظار می‌رود جانها را سرشار از نیروی معنویت سازد تا مردم با تأسی به او در لحظات حساس ثابت قدم بایستند، متناسب نمی‌باشد.
این دو ویژگی را می‌توان از آیه کریمه «محمد رسول‌الله والذین آمنوا معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم»، برداشت نمود.
به این ترتیب، می‌توان گفت که قاطعیت و قدرت از سوی رهبر در روبرویی با دشمنان در واقع راه نجات امت است از افتادن در دام قدرتهایی که مترصد حمله جهت سلب آزادی و قدرت تصمیم‌گیری و غارت اموال و سرمایه‌های او هستند. در مورد قاطعیت امام خمینی می‌توان به عنوان مثال به سخن ایشان در مورد اسرائیل اشاره کرد: «ای مردم، ای جهانیان، همگی بدانید که ملت ما توافق با اسرائیل را نمی‌پذیرد». امام خطاب به برخی از کشورها که برای به رسمیت شناختن اسرائیل با وجود جنایتهایی که مرتکب می‌شود، تلاش می‌کنند می‌گوید: «اسرائیل در برابر یک میلیارد مسلمان ایستاد و حمله کرد و جنایتهایی را مرتکب شده که در تاریخ سابقه ندارد، با این وجود ما می‌بینیم که کشورهای اسلامی سعی در به رسمیت شناختن اسرائیل دارند. ما می‌گوییم اسرائیل باید از صفحه روزگار محو گردد چرا که بیت‌المقدس متعلق به مسلمانان و قبله اول آنهاست.
ایشان در زمینه قاطعیت و جدیت در موضع‌گیری بر ضد آمریکا می‌گوید: «ما بر موضع خود تا آخر ثابت‌قدم هستیم و با آمریکا رابطه برقرار نمی‌کنیم مگر وقتی که از ستمکاری و استبداد دست بردارد».
امام همچنین می‌گوید: «من همیشه گفته‌ام که رابطه بین ایران و آمریکا رابطه گرگ و میش است، پس هیچگاه امکان صلح و سازش بین آن دو وجود ندارد.»
نتیجه این قدرت آشکار قاطعیت شدید در موضعگیری در برابر قدرتهای استکباری به ویژه آمریکا این بود که قدرت و توانی را در وجود مردم دمید که پس از آن دیگر با چشم ترس و وحشت به این قدرتها نمی‌نگرند بلکه، نگاه و موضع او موضع رقیب و هماورد است، و اگر برخورداری امام از این دو ویژگی که آنها را در ملت مسلمان ایران گسترش داد نبود، این ملت نمی‌توانست انقلاب کند و نمی‌توانست در جریان جنگی که هشت سال بر او تحمیل گردید پایداری و مقاومت نماید.
پایه ششم رابطه: احترام به توده‌ مردم و قدردانی از تلاش آنها
این ویژگی از جمله صفاتی است که به ناگزیر باید در رهبری وجود داشته باشد، زیرا امکان ندارد هیچ رهبری بتواند اعتماد و دوستی مردم را از راه اهانت به آنان و رفتاری که شایسته یک شخصیت برجسته اجتماعی نیست بدست آورد. چرا که احترام به مردم و قدردانی از زحمات آنان ایشان را مورد رضایت و پسند رهبر جلوه می‌دهد و همین امر آنان را در جهت کوشش با جدیت بیشتر و فعالیت گسترده‌تر در راستای رسیدن به هدف تشویق می‌کند، همچنانکه این احترام فرد فرد مردم را به ارزش معنوی بزرگی که در پی فعالیت ایشان محقق می شود، متوجه می‌سازد.
در این زمینه، امام خمینی مراتب قدردانی و توجه خود نسبت به ملت مسلمان در داخل و خارج ایران را با کلماتی صادقانه که هنوز نیز جانها را لبریز نموده و دلها را جذب می‌کند بیان کرده است. از جمله اینکه می‌گوید: «با وجود هر آنچه انجام می‌دهم و هر سختی که متحمل شده و متحمل خواهم شد، باز در برابر شما شرمسارم. شمایید که در راه آزادی و اسلام خون دادید ولی آنچه به جای درد و عذاب باعث خرسندی و شادی اینجانب می‌شود این است که در خدمت شما هستم».
ایشان در جایی دیگر می‌گوید: «به شما درود می‌فرستم ای کسانی که با جهاد و جانبازی خود روی آمریکا و قدرتهای بزرگ را سیاه کردید. این جانب در برابر صبر و استقامت شما احساس کوچکی و حقارت می‌کنم. خمینی که روزهای آخر عمر خود را می‌گذراند، تمام امیدش را به شما بسته‌ای ملت شجاع ایران»
پایه هفتم رابطه: بر حذر داشتن توده مردم از خطراتی که در کمین آنهاست
این ویژگی از جمله پایه‌های مهم رابطه میان مردم و رهبر است، نظر به اینکه رهبری مسئولیت مردم تحت فرماندهی خود را بر عهده دارد و در نتیجه بیش از هر کس دیگر وظیفه دارد چشم شب بیداری باشد که امت را از گزند تمامی خطراتی که در پیش است حفظ نماید و از ابعاد و اهداف شوم توطئه‌ها پرده بردارد و امت را نسبت ضرورت پیروی نکردن از دعوتها و تبلیغات گمراه‌کننده‌ای هشیار نماید که می‌خواهد باطل را در لباس حق زینت داده تا راه را برای اجرای نقشه‌های توطئه‌گران آماده سازد.
امام(س) در این زمینه سخنرانیها و سفارشها و راهنماییهای بسیار دارد که در آن تمامی روشهای مورد استفاده توطئه‌گران بر ضد منافع ملتهای فقیر و مستضعف را برملا می‌سازد. از جمله سخنان مهم ایشان در این زمینه می‌توان به گفته ذیل اشاره نمود:
«اسرائیل نمی‌خواهد در این کشور ـ ایران ـ نه یک دانشمند، نه قرآن، نه روحانیت و نه احکام اسلام وجود داشته باشد و برای اینکه اسرائیل به اهداف خود دست پیدا کند حکومت ما را در جهت اجرای دستورهای خود مورد اهانت قرار می‌دهد.»
ایشان همچنان فرموده‌اند: «ای حکومتهای منطقه، بدانید اگر صدام نجات پیدا کند و به قدرت و امکانات دست یابد، قدرشناس خوبی در حق شما نخواهد بود. او انسانی است که جنون قدرت را در سر می‌پروراند و با این جنون آتش جنگ را بر ضد خود شما که او را یاری داده‌اید برخواهد افروخت و اگر بتواند همه شما را از بین می‌برد.» البته صدام چنین کرد هنگامی‌که خوش‌خدمتی کویت که در جریان جنگ با ایران به او کمکهای مالی برای خرید اسلحه ارائه داده بود، نادیده انگاشت و آتش جنگ دوم خلیج را برافروخت، جنگی که آثار فاجعه‌باری برای جهان
عرب و جهان اسلام در پی داشت و متأسفانه نتایج آن فقط به سود آمریکا و اسرائیل بود. از جمله هشدارهای امام در این زمینه به این سخن نیز می‌توان اشاره نمود: «ما ارتشی نمی‌خواهیم که آمریکاییها آن را اداره و تنظیم کنند و تحت سلطه و کنترل مستشاران آمریکایی باشد. اینان یک ارتش طفیلی تأسیس کرده‌اند که پولهای ملت ایران را خرج آن می‌کنند در حالی‌که تحت سلطه و تربیت آمریکاییهاست و می‌خواهند در جهت منافع آنان عمل کند.»
ایشان همچنین فرموده‌اند:
«می‌توان گفت اصل و اساس همه بیماریها [مشکلات] رشد و انتشار فراوان فرهنگ استعماری است که جوانان ما را در طی سالیان متمادی بر اساس افکار مسموم پرورش داده است و همچنین آن دسته از مردان فاسد در داخل که از استعمار پیروی نموده و بر جوانان ما سایه گسترده‌اند، چرا که از فرهنگ استعماری فاسد چیزی جز کارمند و مدیر پیرو استعمار به دست نمی‌آید. شما باید برای بررسی و مطالعه مفاسد این فرهنگ موجود کوشش نمایید و ملتها را از آن آگاه کنید.»
پایه هشتم رابطه: حفظ مصالح عالیه امت
پرواضح است که حفظ مصالح عالیه امت از جمله وظایف و مسئولیتهای بزرگی است که بر دوش رهبری نهاده شده. دین اسلام نیز در منابع اساسی خود اهمیت ویژه‌ای برای این مسئله قائل شده است.
از آیه شریفه «وقفوهم انهم مسئولون» گرفته تا حدیث پیامبر اکرم(ص) «کلکم راع و کلکم مسئوول عن رعیته».
از دیدگاه اسلام، مصالح عالیه امت منحصراً در منافع مادی جامعه خلاصه نمی‌گردد، و مصالح دینی نیز در راستای آن بلکه با اولویت بیشتر مطرح است و این همان اصل اساسی است که رهبر باید جهت استقرار آن در حیات امت تلاش پیوسته و دائم به خرج دهد. به همین خاطر، دین اسلام پاسداری از گرایشهای سالم دینی را به عنوان بالاترین ضمانت برای غرق نشدن در حفظ مصالح مادی، بر حاکم واجب ساخته است. به همین علت است که می بینیم امام خمینی در گفتمان خود با امت بر ابعاد دینی و معنوی و ضرورت حفظ و پاسداری و پایبندی به آن و عدم کم‌کاری در پذیرش این مسئولیت تأکید می‌نماید و می‌گوید: «رمز پیروزی ما در این نهفته است که انقلاب ما فقط یک انقلاب سیاسی و انقلابی صرفاً برای نفت نبوده، بلکه دارای یک بعد اسلامی و معنوی محض بوده است».
ایشان همچنین در وصیتنامه خود بر حفظ مصالح ایمانی امت چنین تأکید می‌کند: «بدون شک رمز پایداری انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی آن است... و دو رکن اساسی رمز پیروزی یکی «انگیزه الهی» و دیگری «هدف والای حکومت اسلامی» است.»
«اینجانب همه نسلها را سفارش می‌کنم به این که اگر می‌خواهید اسلام و حکومت الهی استقرار یابد و دست استعمارگران و سودجویان داخلی و خارجی از دامن کشورتان قطع گردد، این انگیزه الهی که قرآن کریم به آن سفارش کرده را از دست ندهید و تباه نکنید.»
البته توجه به بعد معنوی، به معنای اهمال بعد مادی مصالح امت نیست، بلکه سزاوار است مصالح مادی نیز مورد توجه قرار گیرد زیرا در حفظ وضعیت عمومی در داخل و در استقرار امور دارای نقش مهمی است.
امام(س) در این رابطه می‌گوید: «اگر حکومت در دست روحانیون باشد، اجازه نخواهند داد ملت یک روز اسیر انگلیسیها و روز دیگر در بند امریکائیها باشد. اگر حکومت در دست روحانیون باشد نخواهند گذاشت اسرائیل بر اقتصاد ایران دست بیاندازد و نخواهند گذاشت کالاهای اسرائیلی که اکنون حتی بدون عوارض گمرکی وارد می‌شود در ایران به فروش برسد. روحانیون اجازه تداوم این هرج و مرج مالی را نمی‌دهند و نخواهند گذاشت هر دولت خارجی بیاید و هر کاری که می‌خواهد حتی اگر صددرصد بر ضد امت باشد انجام دهد، و اجازه نمی‌دهند دخترها و پسرها دست در گردن و آغوش هم داشته و باعث خفت و بی‌آبرویی شوند. روحانیون اگر حکومت را در دست داشته باشند اجازه نمی‌دهند دختران پاکدامن مردم در مدارس زیر دست و در اختیار جوانان باشند... روحانیون اگر حکومت کنند نخواهند گذاشت مزدور آمریکایی همه این موارد را مرتکب شود و او را از ایران بیرون خواهند کرد.»
مردم وقتی می‌بینند رهبری آنان با درد و رنج و مشکلات آنها دست به گریبان است و در هر شرایط مانند خودشان زندگی می‌کند، می‌توانند در برابر سختیها صبر پیشه کنند
پایه نهم رابطه: بی‌توجهی به زیورها و زورق و برق دنیوی
این پایه از دیدگاه اسلام، از جمله شگفت‌ترین و زیباترین پایه‌های اخلاقی و سلوکی در زمینه تحکیم رابطه قوی و برخاسته از دوستی دو طرفه بین امام و امت می‌باشد. این ویژگی در صورت عدم وجود در رهبری تأثیر منفی بزرگی برجا می‌نهد. به همین علت، اسلام بر رهبری واجب کرده که زندگی توأم با تن‌آسایی و رفاه‌طلبی نداشته باشد بلکه سادگی را در پیش بگیرد که باعث غلبه او بر گرایش به سوی کسب ثروتهای دنیوی و فرهیختگی در برابر آن می‌گردد. این سادگی هنگامی‌که بر گرایشهای رهبری سایه بگستراند به او این امکان را می‌دهد به احساسات و مشکلاتی که مردم با آن دست و پنجه نرم می‌کنند را لمس نماید همچنان که مردم نیز وقتی ببینند رهبری آنان با درد و رنج و مشکلات آنها دست به گریبان است و در هر شرایط مانند خودشان زندگی می‌کند می‌توانند در برابر سختیهای زندگی صبر پیشه کنند.
در این زمینه کافی است به سیره پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و ائمه(ع) مراجعه کنیم. همدردی آن رهبران راستین و نیک با مردم روشن می‌نماید که در شرایط گوناگون بهترین یار و یاور برای مردم بودند.
امام خمینی در ضرورت اینکه افراد دارای جایگاه و موقعیت و نفوذ اجتماعی باید به زندگی ساده روی آورند و در گرایشها و امیال رفاه‌طلبانه که از لحاظ پیام و اخلاق با اهداف بزرگ اسلام منافات دارد غرق نشوند، تأکید و توجه فراوان دارد.
ایشان در این مورد می‌گوید: «امامان جمعه باید مانند مردم زندگی ساده داشته باشند و آنان را در خطبه‌هایشان به تقوا امر نموده، مسائل وطن را با ایشان در میان گذارند.»
«سعی کنید در زندگی خود از حد لباس طلبگی فراتر نروید. اگر از لحاظ رفاه زندگی از سطح مردم عادی فراتر بروید، بدانید که دیر یا زود از جانب آنان طرد خواهید شد.»
ایشان همچنین می‌گوید:
«اگر خانه‌ای بیش از حد نیاز خود بسازید، همگان به شما اعتراض خواهند کرد و در معرض انتقاد مردم قرار خواهید گرفت. شما این‌چنین نیستید و نمی‌توانید باشید و تا هرگاه این حالت کنونی خود را حفظ کنید، همچنان مردمی خواهید ماند.»
در این مورد امام خطاب به نمایندگان مجلس گفته است:
«اگر بخواهید در برابر باطل بدون هیچ‌گونه ترس و واهمه بایستید و از حق خود دفاع کنید و اسلحه پیشرفته قدرتهای بزرگ در وجود شما تأثیری نداشته باشد، باید به ساده‌زیستی عادت کنید و دلهای شما از وابستگی به مال و آرزوها و شیفتگی به جاه و مقام دور باشد».
این پایه‌ها و پایه‌های دیگر، در مجموع نقطه آغازین بنای رابطه محکم بین رهبر و توده مردم را تشکیل می‌دهد. امت، صداقت و راستی رهبری را در دفاع از خود و مسائل و گرایشهایش حس می‌کند و رهبری در جهت کاستن از رنج مردم از راه درک راستین اوضاع و شرایط آنان و عزم بر خدمت به امت در تمام زمینه‌ها، کوشش خود را مصروف می‌دارد. و در اثر این تعامل صادقانه است که امت اعتماد کامل خود را نثار رهبری نموده و در پی آن هر آنچه از اطاعت و فرمانبرداری و فداکاریها و جانبازیهای بزرگ در زیر پرچم این رهبری لازم است، مبذول می‌نماید.
بدون شک این پیوند و همگرایی بین امت و رهبر دارای صفات زیبا می‌باشد و شایسته رهبری همان چیزی است که می‌تواند امور را به سرانجام مطلوب برساند.
همان رویدادی که در ایران به رهبری امام خمینی به وقوع پیوست، امام که در زندگی خود الگوی والای رهبری خردمندانه و متعهد و هوشیارانه را مجسم نمود به گونه‌ای که مردم وقتی راستی و وفای فراوان و شگفت‌انگیز امام و پایبندی او به مسائل ملت و امت را دیدند، به سوی رهبری حکیمانه او روی آوردند و با وجود همه خطراتی که نیاز به جان‌فشانی و فداکاری دارد، فرامین او را گردن نهاده و به دیده منت در اجرای آن کوشیدند.

تبلیغات