آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن


اگر چه پیرامون بازشناخت اندیشه ها و افکار و نقش امام در انقلاب اسلامی تا کنون مقالات بسیار و کتابهای فراوانی تالیف یافته است ولی این بدینمعنی نیست که تمام ابعاد آن بزرگمرد را شناخته اند و در معرفی شخصیت امام بپایان راه رسیده ایم. بی تردید تصویر امام در ذهن و زبان تمام اندیشمندان سیاستمداران، حاکمان و متفکران و سیاسیون جهان یکسان و مشابه نیست. انتظار اینکه دشمنان انقلاب اسلامی و امام و اردوگاههای وابسته به آنها چهره واقعی و الهی امام را ترسیم کنند اندکی بیهوده است. اما عظمت امام بحدی است که در بررسی تحلیلها، مصاحبه ها و تالیفهای بیگانگان حتی مخالفان امام و انقلاب هم حقیقت و عظمت امام پوشیده نمی ماند. بیانات و اظهارنظرهای عاشقانه و از سر ارادت و علاقه مسلمانان جهان در توصیف و تعریف امام هم جای شگفتی ندارد. تاکنون بسیاری از شاگردان امام، همراهان امام رهیاران امام به مناسبتهای مختلف چون شروع نهضت، چگونگی تکوین و شکل گیری انقلاب فراز و نشیبهای، تاریخ انقلاب، استراتژی و دیپلماسی انقلاب، بازگشت امام، و سرانجام ارتحال امام و پس از آن جانشینی و ادامه رهبری و استمرار انقلاب مصاحبه ها، سخنرانی ها، بیانات و حتی تالیفاتی را بیادگار گذاشته اند. آنان در عین حال که بعضا تکراری اما از نکات بسیار مهم و حکمت آموزی برخوردارند که برخی حتی به تحلیلی مستقل نیازمندند. اما محور و منبع تحریر این مقاله امام در اندیشه جهان است یا "امام و انقلاب از منظر جهانیان". فرض بر این است که خوانندگان محترم این مقاله دقیقا از شرایط اجتماعی - سیاسی - فرهنگی و حکومتی ایران حتی قبل از اولین جرقه های آتش انقلاب (یعنی خرداد 42) آگاهی دارند و لزومی ندارد به ترسیم دوباره آن شرایط قبل از ورود به اصل مقاله بپردازیم.
یکی از برکات انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی را باید تغییر سیاست ایران در برابر ابرقدرتها دانست. ایران کشوری بود وابسته و جز اقمار بلوک غرب اما در همسایگی با ابرقدرت شرق و همین موقعیت جغرافیایی و ژئوپولیتیکی برای غرب و شرق آنرا از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار کرده بود. این بماند که در سالهای دور حتی قدرتهای موجود آن روز ایران را به سه قسمت تقسیم کرده بود، قسمتی از شمال تا میانه ایران زیر نفوذ روسیه و منطقه ای از جنوب تا میانه وابسته بود به آنچه امروز به جهان غرب موسوم شده است. آن روز انگلیسی ها منشاء قدرت بودند، و قسمت میانه ایران به منطقه بی طرف موسو م بود. از همان گذشته های دور، دو قدرت برتر جهان به ایران چشم دوخته و هرگز از آن غافل نبودند. برای برخی افراد مغرض نتایج بدست آمده از استقلال ایران کاری عادی یا ساده است و حتی گامی فراتر از آن، معتقدند کاری نشده است. لازم است به تحلیل سخنان معاون پارلمان روسیه آقای الکساندر ونگر وفسکی در سالهای 73-1372بپردازیم بلکه حداقل کینه ورزان به استناد اقرار سخنان ایشان اندکی به جاده هدایت نزدیکتر شوند. می دانیم که روسیه یکی از قدرتهایی بود که در ایران نفوذ و جایگاهی خاص داشت. اگر محمدرضا پهلوی به نحوی روسیه را راضی نمی کرد و بگونه ای با او کنار نمی آمد، هرگز نمی گذاشت و اجازه نمی داد کنار گوش رهبران کرملین با وجود چند هزار کیلومتر مرز مشترک آبی - خاکی، ایران پایگاه امریکا باشد. معتقدم تقسیم بندی دو بلوک و دو ابرقدرت آن روز در جهان با توافق ضمنی یکدیگر انجام می گرفت. اصولا شوروی چندان خوشحال نبود که یکی از بزرگترین همسایگانش در اختیار امریکا باشد. البته هر دو ابرقدرت سعی داشتند در مراکز حساس ایران عوامل و نیروهایی را حتی در نقش جاسوس و غیره وارد کنند. بخصوص نسلی که در آغاز دهه سوم انقلاب در اوج جوانی است باید بداند که حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تثبیت نظام اسلامی و فعالیت ارگانهای سیاسی - حقوقی و فرهنگی کشور وقتی ایران تصمیم گرفت گازی را که مجانی به روسیه ارسال می شد ببندد، برای روسیه بسیار ناخوشایند بود و نمی توانست واقعیت استقلال خواهی و مستقل زیستی ایرانیان را درک کند. تا چه رسد به اینکه دولتمردان ایرانی حتی خواهان فروش گاز باشند و روسیه ای که سالیان سال گاز ایران را مجانی می برد. اینک به ازای گاز، وجهی پرداخت کند. اصولا روسیه خیلی کندتر و با درنگ و تامل بیشتر از غرب به طرح و قبول برخی از واقعیات جهان اقرار می کند از نظر صاحب این قلم این سخنان آقای الکساندرو نگروفسکی بیشتر یک اعتراف و اقرار بزرگ تاریخی است تا یک مصاحبه عادی و تعارفاتی. نخست عین سخنان ایشان را می آوریم و پس از آنان به نکاتی از متن مصاحبه ایشان می پردازیم:
مسکو - خبرگزاری جمهوری اسلامی:
معاون دومای روسیه ضمن تاکید بر لزوم گسترش روابط دوستانه این کشور با جمهوری اسلامی ایران برای خنثی کردن توطئه های بین المللی امریکا تصریح کرد، ایران بزرگترین و با حیثیت ترین کشور منطقه در آخر قرن جاری است.
الکساندر و نگروفسکی در گفتگوی اختصاصی باخبرگزاری جمهوری اسلامی در مسکو از ایران به عنوان یکی از مراکز عمده ژئوپولیتیکی آسیا نام برد و تاکید کرد " آنچه در ایران به وقوع می پیوندند می تواند تاثیر بسیار عظیمی در اروپا و آسیا داشته باشد. "
وی اعتراف کرد انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) بر قسمتهای زیادی از شوروی سابق که قبلا زیر نفوذ کمونیسم بود تاثیر فراوانی گذاشته است.
ونگروفسکی از جنگ عراق علیه ایران به عنوان توطئه مشترک رژیم صهیونیستی و حکومت کمونیستی شوروی سابق علیه جمهوری اسلامی ایران نام برد و یادآور شد تضعیف عراق و ایران به نفع آنها بود.
وی با تاکید بر اینکه ایران برای روسیه جدید اهمیت فراوانی دارد، افزود ما پس از خروج سربازان ارتش سرخ از افغانستان نزدیک شدن جهان اسلام به سر حدات روسیه و تلاش امریکا برای تاثیر بر نقشه ژئوپولیتیک آرزو داریم دولت دوستی چون جمهوری اسلامی ایران که می تواند ضامن ثبات منطقه و حلال برخی از مشکلات فعلی جهان باشد داشته باشیم. (1)
کشوری که از جهاتی زیر سلطه شوروی سابق بوده است، اینکه بجایی رسیده است که روسیه روی نزدیک شدن جهان اسلام (بخصوص ایران) به سر حدات کشورش حساب کند. بی تردید معاون پارلمان روسیه فردی نبوده است که از روی بی تجربگی این حرفها را بزند، چنین افرادی که در موضع اجرایی بالا در کشور قدرتمندی چون روسیه قرار دارند همه حرفهایشان حسابشده و معقولانه است.
اعتراف به نفوذ و تاثیر انقلاب اسلامی در قسمتهایی از شوروی سابق، آنهم در منطقه ای که پیش از شصت سال نام و نشان اسلام و قرآن را در آن ممنوع کرده بودند، حتی از تاثیر انقلاب اسلامی بر آسیا و امریکا سخن می راند. بی آنکه سرخوش از باد نخوت و غرور و احساس باشیم که بگوییم معاون پارلمان روسیه از سر ضعف و ناتوانی یا خوف و خطر ما این حرفها را زده است. آقای ونگروفکسی ضمن اقرار به استقلال ایران، وجود ایران را برای حل مشکلات منطقه ثابت نقش و نفوذ می داند. بی تردید این سخنان و صدها نمونه دیگر از شخصیت های معروف جهان مبنی بر عظمت و استقلال انقلاب اسلامی همه به رهبری حکیمانه حضرت امام خمینی برمی گردد. امام خمینی که هرگز این کشور و تفکر و اصول حاکم بر آن را بواقع و از سر دل قبول نداشت، هرگز در دفاع از اسلام و قرآن در وجود امام از کینه مقدسی که نسبت به تفکر الحادی کمونیسم داشت، اندک خللی حاصل نیامد، امام همواره در سخنان و رهنمودها و ملاقاتهایشان با سران و نمایندگان روسیه و بعدها کشورهای تازه استقلال یافته به تفکر و نظام سلطه جوی شوروی اشاره می کرد.
یکی از متفکران آزاداندیش که به مطالعه نسبتا خوبی پیرامون امام و تاریخ نهضت اسلامی ایران، بخصوص با تکیه و تاکید بر منابع ایرانی پرداخته است نتیجه تحقیق و پژوهش و شگفت زدگی خویش را در مقایسه با سایر انقلابهای معاصر جهان چنین بازگو می کند:
آقای احمد هوبر، اهل سوئیس:
"هنگامی که من از سال 79 - 1978 (57 - 1356) شروع به مطالعه درباره امام خمینی بخصوص از منابع ایرانی کردم مطلقا شگفت زده شدم; چرا که امام خمینی اولین رهبر مذهبی در قرن ماست که انقلابی را به وجود آورد که همزمان سه وجهه مذهبی، سیاسی و فرهنگی را در خود جمع کرده است. تمام انقلابیون قرن ما - شما در این زمینه هر رهبر انقلابی را می توانید نام ببرید: نظیر لنین، مائوتسه تونگ یا آدولف هیتلر! و موسولینی - یک انقلاب سیاسی و اجتماعی را به وجود آوردند; اما از نظر مذهب افرادی غیرمذهبی، و در حقیقت بویی از مذهب نبرده بودند و واقعا کافر بودند; در صورتیکه امام خمینی اولین رهبر انقلابی بود که برایش دین، سیاست و فرهنگ از هم جدا نبود و این احتمالا دلیل موفقیت شایان انقلاب اسلامی ایران است، و به همین دلیل نیز ادامه خواهد یافت. اما انقلابهای دیگر نتواستند دوام بیاورند.
انقلاب نژادی هیتلر و یا موسولینی از بین رفت و می دانیم که انقلاب روسیه نیز امروز یک پدیده مرده، فاسد و کاملا ارتجاعی شده است و اکنون کشور شوروی همه چیز هست الا آن چیزی که مردم و انقلابیون روسیه در 1917 به آن امید بسته بودند. انقلاب چین نیز هم اکنون مشغول وارد کردن روشهای امریکایی است و قصد بازگشت به سیستم سرمایه داری را دارد و این انقلاب، یعنی مائوئیسم، نیز به پایان خود رسید; در صورتیکه انقلاب اسلامی مبنای کاملا متفاوتی دارد و این ثمره کار، منحصر به امام خمینی بود.
مورد دیگری که نسبت به آن در مورد امام شگفت زده هستم آن است که او مرد سالخورده ای است. اگر شما نگاهی به رهبران انقلابی قرن ما بیفکنید خواهید دید که همگی آنها جوان و یا میانسال بوده اند، اما امام خمینی در زمان پیروزی انقلاب مرد سالخورده ای بود که بخش عظیمی از زندگیش را پشت سر گذارده بود و این مرد سالخورده، انقلابی واقعی را آغاز می کند و مسئله شگفت انگیز اینکه این مرد کهنسال طوری نسل جوان را در سرتاسر دنیا تحت تاثیر قرار داده که تاکنون و یا لااقل در طول 200 تا 300 سال اخیر سابقه نداشته است، و این کاملا خارق العاده است; و چرا امام خمینی توانست این کار را انجام دهد، به خاطر اینکه همانطور که من درباره او شنیده و یا در کتابهایی که غربیها منتشر می کنند خوانده ام - و آنها به هیچوجه با انقلاب اسلامی دوست نیستند - تمام آنها گفته اند که امام خمینی یک شخصیت منحصر به فرد و کامل است. او مردی است که نه تنها از ارزشهای بزرگ اخلاقی شخصیتی متقی و عمیق مذهبی، برخوردار است، بلکه مردی عالم و دانشمند نیز هست و از بسیاری از مسائل مطلع است. او تنها یک عالم مذهبی و مطلع در امور مذهبی نیست، بلکه در زمینه های دیگر نیز نظیر سیاست اطلاعات وسیعی دارد; و به همین دلیل است که او توانست جلوی شاه بایستد و با او مخالفت کند; چرا که نه تنها عقیده و ایمان مذهبی و احساسات عمیق اسلامی اش به او در مبارزه و غلبه بر شاه کمک کرد، بلکه دانش سیاسی، اجتماعی و اقتصادی او نیز در این راه کمک بزرگی بود، زیرا او برای بزیر کشیدن آن هیولای وحشتناک که به نمایندگی از امریکا و قدرتهای دیگر در ایران حکومت می کرد به تمام این اطلاعات و خبرگیهای با هم نیاز داشت.
اینها دلایلی هستند که به نظر من امام خمینی فردی شگفت انگیز است و به نظر من کاری که کرده بعد از او نیز برای مدتهای طولانی ادامه خواهد یافت. من امیدوارم که زندگی طولانیتری داشته باشد و ما او را برای سالهای طولانی در میان خود داشته باشیم. با این وجود آنچه که او شروع نموده و به مردم آموخته نه تنها برای جامعه مسلمان ایران، بلکه برای تمامی جامعه مسلمان جهانی ادامه خواهد یافت. " (2)
اینک مهمترین محورها و دست آورد پژوهشی آقای احمد هوبر را بقرار زیر استخراج و برمی شماریم:
1- انقلاب ایران نخستین انقلابی است که با رهبر مذهبی هدایت می شود.
2- انقلاب ایران سه وجهه یا بعد مذهبی، سیاسی و فرهنگی را همزمان در خود جمع کرده است.
3- رهبر سایر انقلابها نظیر مائوتسه تونگ و حتی آدولف هیتلر و موسولینی حداکثر یک انقلاب سیاسی - اجتماعی را هدایت کرده اند.
4- در مقایسه با نهضت ها یا انقلابهای مذکور (چین، ایتالیا، آلمان) شاید یکی از دلایل ادامه و استمرار انقلاب اسلامی با وجود آنهمه طرح و توطئه علیه آن، که با همدستی و تجهیز و اقدام ابرقدرتها صورت می گرفت، همچنان به راه روشن خود ادامه می دهد، حتی اینک به مواضع شفاف تری نیز دست یافته است، جهان امروز حتی معاندان عظمت این انقلاب هم، اصالت و قوام و تداوم انقلاب اسلامی را پذیرفته و قریب به اتفاق، آنرا شکست ناپذیر می دانند.
5- نه تنها انقلاب نژادی هیتلر، موسولینی که انقلاب روسیه هم از واقعیات و اهداف خود فاصله ای از سمک تا به سماء گرفته اند. حتی انقلاب چین هم، اکنون در حال پذیرش تفکر و سیاست امریکایی است. به بازگشت به نظام سرمایه داری نیز روی خوش نشان می دهد و اندک اندک می رود تا سرمایه داری جدیدی را برپا دارد.
6- نکته ظریف دیگری که آقای احمد هوبر از مقایسه انقلاب اسلامی با سایر انقلابها دریافته و بر آن تاکید خاص می ورزد اینکه رهبران اکثر انقلابهای جهان یا جوان و یا حداکثر میانسال بوده اند در حالیکه امام در زمان پیروزی انقلاب مرد سالخورده ای بود.
7- از جمله کارهای اعجاب انگیز امام خمینی اینکه با آن سن و سال و شرایط پیری و بیماری به طرز عجیب و غیرقابل تصوری نسل جوان را به میدان مبارزه می کشانید. در حالیکه روحیه و شرایط سنی نسل جوان، اصولا بیشتر از نسل خود حرف و خط می خواند تا از پیران، از مردی که دوران انقلاب حدود 5 برابر 15 ساله های کشور از عمر خویش را سپری کرده بود. بد نیست به اقرار تاریخی شاه در برابر ساواک به نقل از مجله اسپانیایی مبنی بر پیری امام اشاره شود:
"شاه در برابر نیروهای ساواک و سازمان سیا با گریه می گفت: "کسی نیست این پیرمرد را از سر راه من بردارد. "
8- آقای احمد هوبر به نقل از منابع و کتب غربی که همگی با انقلاب اسلامی دوست نیستند، دریافته است که تمام دشمنان امام گفته اند که امام خمینی یک شخصیت منحصر بفرد و کامل است. مردی که نه تنها از ارزشهای اخلاقی و اعتقادات عمیق مذهبی برخوردار است، بلکه از سیاست و اطلاعات سیاسی بسیار وسیعی نیز بهره مند است.
9- دانش سیاسی اجتماعی و حتی اقتصادی امام بی تردید در راه پیروزی و ادامه انقلاب او را بسیار کمک کرده است.
10- نکته بسیار دقیق و ظریفی که از عمق مطالعات و دقت و نکته سنجی آقای احمد هوبر از شناخت انقلاب ما گواهی می دهد اینکه، انقلاب اسلامی ایران مستقیما از بطن مردم جوشیده است نه اینکه مثل انقلاب فرانسه از روشنفکرانی چون ژان ژاک روسو، ولتر، دیدرو و دیگران تغذیه شود. به واقع انقلاب اسلامی را باید انقلاب مردمی نامید. بعضی از نهضت ها با پشتوانه نیروهای نظامی به پیروزی می رسند به همین دلیل پس از پیروزی، نیروهای نظامی و ارتش، بسادگی از صحنه سیاست و اجرا کنار نمی روند حتی سالیان سال حکومت در دست و ید قدرت ارتش است - بعدها اگر شرایط حاصل آید نسبت به پیاده کردن تشکیلات و تدوین و اجرای قانون غیر نظامی اقدام می شود، کم نبوده اند انقلابهایی که ده ها سال پس از پیروزی هنوز هم موفق به تدوین قانون اساسی و انتقال قدرت به افراد غیرنظامی نشدند.
11- نکته دیگر موقعیت، شرایط و زمان پیروزی انقلاب اسلامی است. آقای هوبر معتقد است اگر ده یا بیست سال دیگر یعنی حدود 1377 ه. ش. انقلاب ایران شعله ور می شد در آنصورت معلوم نبود تا چه میزان عرق دینی و اعتقادات مذهبی بین ملت ایران زنده و باقی مانده بود. در اثر سیاستهای دین زدایی تبلیغ تفکر بی دینی، شاه می توانست تا حدودی در هویت ملی - مذهبی مردم ایران تغییراتی ایجاد کند. اگر چه ادعای بعیدی به نظر می رسد، اما نمی توان بطور کلی آنرا رد کرد. چندان بعید نبود که شاه بتواند طی چند برنامه نقش دین را در زندگی مردم از محوریت به کنار بزند در عین حال که ایران کشوری اسلامی باشد، اما سرسپرده و وابسته باشد ومگر چنین نبود. مگر سرنوشت و کیان ایران را امریکایی ها تعیین نمی کردند؟ تصور بفرمایید از ایران کشوری مثل ترکیه بسازد، ترکیه ای که امروز با وجود اکثریت آراء مسلمانان، نظام، حکومت، مجلس، نیروهای مسلح و تمامی مسئولین صاحب قدرت برادامه نظام اتئیسم تاکیدی می ورزند. البته شرایط و قدرت و نفوذ و روحانیت و مراجع و بافت و ساختار و جایگاه دین در ایران با ترکیه متفاوت بود ولی مگر نه اینکه حتی در این اواخر برای اجرای مراسم سینه زنی و نوحه خوانی و برگزاری سوگواری عاشورا و تاسوعا فقط برای عاشورا اجازه حرکت هیاتهای مذهبی و عزاداری را می دادند، تازه شعارها، مسیرها و افراد هم تحت کنترل بودند. از دیگر سو وضعیت فرهنگی در تلویزیون و سینما و مطبوعات و کتابها، حتی اجتماع را بخوبی بیاد داریم. درآنصورت معلوم نبود انقلاب بدین زودی ها به ثمر برسد. البته به آقای هوبر باید گفت خداوند تبارک و تعالی هم فرصتهای مناسب و خاصی را در اختیار اولیای خاصش قرار می دهد و نفحات بیداری را از الطاف خویش به سمت و سوی مردمی که بواقع برای بقای دین و حفظ قرآن و رسالت و استمرار مذهب حرکت می کنند اگر ملتی از آن بهره مند شد و خود را در مسیر وزش آن نسیم مهرو لطف قرارداد پیروز می شود. اینجاست که شرایط و چگونگی و روند پیروزی انقلاب - مدت زمان شروع تا پیروزی و چگونگی استقرار نیروهای انقلاب را باید همراه با عنایت و توجه خاص حضرت حق سبحانه و تعالی تحلیل کرد تا صرف امکانات و توان و قدرت و تجهیزات مادی و دنیوی.
12- نکته مهم و اساسی دیگر که به رهیافتهای تحقیقی، پژوهشی آقای هوبر برمی گردد، مقایسه اهداف انقلابها با انقلاب اسلامی است. تئوریسین های مختلف و فراوانی در عصر حاضر پیرامون انقلاب حرف ها زده اند، تحلیل داده اند، اما در میان انبوهی از تحلیلها و تفسیرها، انگشت شمار افرادی بوده اند که سعی کرده اند حتی الامکان جانب و جایگاه بی طرفی را انتخاب کنند، معدود افرادی توانسته اند نسبتا به عمق انقلاب اسلامی پی ببرند و از اهداف واقعی، بلند، معنوی آن سخن برانند. البته ممکن است برخی از متفکران هم به اهدافی رسیده باشند اما چون با غرض و مرض بوده اند از طرح و بیان یافته هایشان خودداری کرده اند چون حساب می کردند که ارائه نتایج تحقیق و مطالعه آنها ممکن است هم به گسترش و تقویت انقلاب اسلامی کمک کند و هم به دیگر ملت ها و کشورها راه مبارزه را یاد دهد و ناخواسته به صدور انقلاب ما بینجامد. اما جناب هوبر در عین حال که مثل دیگران انقلاب اسلامی را پدیده منحصر بفرد عصر حاضر می داند، از لحاظ اهداف نیز انقلاب اسلامی را از سایر انقلابها برتر می داند در همین راستا گوید:
"خوب هدف این انقلاب نیز یک پدیده منحصر بفرد است. چرا که تمام انقلابها نظیر انقلاب فرانسه، انقلاب امریکا، انقلاب انگلیسیها در قرن هفتم میلادی می خواستند یک جامعه بهتر - از نظر مادی - برای انسان بسازند، جامعه ای که توسط انسان سازمان داده شده و در آن ثروت بیشتر تولید گردد و این ثروت دوباره در میان جامعه توزیع شود، اما انقلاب اسلامی در ایران پیگیر مقصدی کاملا متفاوت است، چرا که این انقلاب می خواهد دوباره خدا را در محور حیات انسان قرار داده و بشر را به طرف خدا راهنمایی کند و دوباره قانون و نظام الهی را بر روی زمین برقرار سازد و این چیزی کاملا متفاوت است. تمام انقلابهای دیگر می خواستند یک نظام انسانی را در زمین استقرار دهند، یعنی نظام ژان ژاک روسو را یا نظام کارل مارکس، لنین و یا آدولف هیتلر را، در صورتیکه شما می خواهید نظام خدا را، نظام الله را در زمین مستقر کنید و آخرین باری که چنین کوششی به عمل آمد در فرمان پیامبر اسلام (ص) بود و بعد از آن دیگر چنین اقدامی نشد، اما اکنون یک سعی دوباره در این جهت در حال انجام است و این کاری بی نظیر و فوق العاده است و من فکر می کنم شما شانس زیادی در جهت موفقیت دارید. " (3)
13- نکته دیگری که از تحلیل جناب هوبر می توان دریافت اینکه، انقلاب اسلامی در مقایسه با سایر انقلابها از لحاظ توسعه و گسترش نیز قابل مقایسه نیست. در بررسی انقلابهای صد سال اخیر در می یابیم که انقلاب هر کشور بیشتر در محدوده همان کشور گسترش یافته است، برای مثال انقلاب فرانسه یا انقلاب روسیه عملا در محدوده همان کشور ماند و اگر روسیه کشورهایی را که به زور سرنیزه زیر سلطه درآورده بود رها می کرد بسیار زود و سالها قبل از پیش بینی حضرت امام نظام و یکپارچگی ظاهری آنها نیز از هم گسسته شده بود. انقلاب فرانسه هم در کشور فرانسه تحولاتی را ایجاد کرد. به اسپانیا و آلمان و هلند و سایر همسایه ها و کشورها کاری نداشت. اما انقلاب اسلامی ایران بسیار گسترده بود و طیف بسیار وسیعی را در جهان تحت تاثیر خود قرار داده است. این سخن ادعای ما نیست که همیشه در آرزوی گسترش انقلاب و صدور آن بعنوان نعمت، برکت و حرکت نجاتبخش کشورهای تحت سلطه هستیم، بلکه اقرار و اعتراف حتی دشمنان انقلاب اسلامی هم همین است که ندای بیداری و فریاد حق طلبی امام خمینی در گوش تمام عالم طنین انداز شده است. باید دقت کرد، تعریف ما از تاثیر یا حتی صدور انقلاب این نیست که بلافاصله پس از ایران می بایست کشورهای منطقه، همسایه و بخصوص مسلمان یکی یکی تغییر نظام بدهند و حکومتهایشان عوض بشود، بلکه بیداری و آگاهی که بین کشورها و بخصوص امت مسلمان پیدا شده است واقعیتی است که انکارش به ساده لوحی و تجاهل می ماند. مگر نه اینکه بحث حق طلبی، اسلامخواهی در بین ملتها مثل آتش زیر خاکستر است البته ما با آقای هوبر در موضوع گسترش و صدور انقلاب اشتراک نظر داریم، ایشان معتقد است که عامل زمان موجب خواهد شد تا همان آتش نهفته که در سینه مسلمانان جهان است به کانون نور و حرارت و بیداری تبدیل شود. به قسمتی دیگر از سخنان آقای هوبر پیرامون گسترش و صدور انقلاب توجه فرمایید:
"انقلاب اسلامی در حال حاضر تمام دنیای اسلام را تحت تاثیر خود قرار داده است و می توانیم به شما بگوییم که حتی آن دسته از مسلمانانی هم که اکنون آشکارا طرفدار شما نیستند قلبشان با شماست و در نیمه راه هستند، و فقط عامل زمان است که آنها را به سوی شما سوق خواهد داد. من فکر می کنم که انقلاب اسلامی راه خود را در تمام نقاط دنیای اسلام باز خواهد کرد و بر روی جهان غیراسلامی نیز تاثیر خود را خواهد گذارد. " (4)
14- آقای هوبر در میزان صدور تاثیر انقلاب اسلامی گامی را فراتر از دیگران می گذارد و معتقد است که انقلاب شما حتی دنیای غیرمسلمان را هم تحت تاثیر خود قرار داده است. آقای هوبر در اثبات مدعای خود گوید:
"انقلاب اسلامی راه خود را در تمام نقاط دنیای اسلام باز خواهد کرد و برروی جهان غیر اسلام نیز تاثیر خود را خواهد گذارده است; چرا که در دنیای غیرمسلمان، مردم تحت تاثیر واقع شده اند، مثلا از من در سوئیس سئوالات بیشماری در مورد انقلاب اسلامی در ایران می شود که چطور یک چنین چیزی ممکن است؟ چرا یک چنین انقلابی به وقوع پیوست؟ و اینکه در دنیای غیر مسلمان، مردم به طور فزاینده ای به سوی انقلاب اسلامی جلب شده اند. و من عقیده ام این است که شما در راه درستی گام برمی دارید". (5)
15- آخرین نکته ای که باید از سخنان جناب هوبر یادآور شد و بر آن تاکید ورزید اینکه هنوز برای مردم دنیا از جمله جامعه سوئیس جای این سؤال باقی است که حتی روند و شرایط پیروزی انقلاب اسلامی با اصول و قانونمندی و چگونگی تکوین و وقوع انقلابها متفاوت است، البته مردم سوئیس حق دارند از انقلاب ایران بپرسند زیرا یا از اوضاع ایران بواقع بی خبر بوده اند یا شناخت آنها از ایران بسیار اندک و آنهم غلط بوده است. یا ایران را از جمله کشورهای بسیار عقب مانده و محروم و جهان سوم می شناختند که وقوع انقلاب در این قبیل کشورها سؤال انگیز است و یا ذهنیت آنها بجهتی که قبل از انقلاب شاه ایران برای تفریح و ورزشهای زمستانی به سوئیس می رفت با شرایط شاهانه او مقایسه می کنند که باز هم وجود انقلاب برایشان سؤال انگیز خواهد بود. اما وظیفه داریم به آقای هوبر یادآور شویم که زمینه اعجاب انگیز دیگر مردم سوئیس اینست که شاه ایران در اواخر حکومتش از تمدن بزرگ و صنعتی شدن و این شعارها دم می زد، ضمنا فروش نفت و درآمد مالیاتی ایران را قبل از انقلاب در نظر داشته باشید در آنصورت به مردم سوئیس حق بدهید که بپرسند با آن همه درآمد نفت، ملت ما باید ملت مرفه، در آسایش، پیشرفته و. . . باشد. در حالیکه ازواقعیات پشت پرده خبر نداشتند با این همه، اطلاعات، اخبار ناصحیح و ادرست شبکه های خبری استکبار و دشمنان انقلاب را نیز بیفزایید، ضمنا وجود ضد انقلابهای فراری خارج کشور را هم در ذهنیت دهی آنها نباید نادیده گرفت. آقای هوبر، اصولا بافت اعتقادی جامعه ما با غربی ها و بخصوص کشورهای ماورای بحار تا حد زیادی ناشناخته است، در تلقی آنها انقلاب باید در کشورهای صنعتی صورت پذیرد، در صورتی که در صورت مساله اشتباه کرده اند. یکی از پیامها و اهداف روشن انقلاب ها دست یابی به دموکراسی است که البته در نوع دموکراسی هم باز تفاوتها بسیار است. جناب آقای هوبر حتی برای سران حکومت پهلوی و عوامل آنها وقوع چنین انقلابی با پیروزی بسیار زودرس نیز جای شگفتی داشت. حتی بزرگترین تئوریسین ها و کارشناسان ارشد سازمان سیا و متفکران و سیاستمداران امریکایی هم از پیروزی انقلاب ایران در حیرت عمیقی فرو رفتند. اگر در این واقعیت تردید دارید. هم جنابعالی و هم مردم فهیم سوئیس را به بازخوانی جملات زیر از آقای ترنر رئیس وقت سازمان سیا توجه می دهیم.
آقای ترنر در مصاحبه ای با روزنامه السیاست کویت در شانزدهم دسامبر سال 1981 حتی به اعترافی تاریخی تن می دهد که همانا شکست سازمان سیا در برابر انقلاب اسلامی است:
ترنر، رئیس سابق سازمان سیا:
"سازمان سیا در دو مسئله شکست خورد:
اول اینکه ما انتظار نداشتیم و باور نمی کردیم که همه سازمانهای مخالف شاه با همه عقاید گوناگون تحت رهبری یک رهبر هفتاد و نه ساله تبعیدی متشکل شوند.
دوم اینکه توقع نداشتیم بعد از اینکه ائتلاف مزبور قوی شد، شاه با وجود ارتش قوی و سازمان امنیتی نیرومند (ساواک) در تثبیت قدرت خود ناتوان باشد. من نمی گویم که بر شاه لا زم بود که شورش را با قدرت نظامی بخواباند، ولی با صراحت می گویم که فرضهای معقولی در نظرمان بود که شاه حتما قدرت خود را بر ارتش تثبیت خواهد کرد و توقع نداشتیم انقلاب به این صورت پیروز شود" (6)
هم برای تنویر ذهن خوانندگان ارجمند و هم برای پاسخ به اعجاب مردم سوئیس و هم برای یاری به آقای هوبر اندیشمند و متفکر سوئیس پیرامون سخنان بسیار مهم، عمیق و پر نکته آقای ترنر مطالبی را یادآور می شویم.
آنچه از سخنان آقای ترنر باید یاآور شد به قرار زیر است.
1- امریکا هم که خود را همه کاره ایران می دانست و ایران را در مالکیت و ید قدرت کامل خود داشت، با تمام محاسبات و عوامل و امکانات و تحلیلگران و نیروهای سیاسی - نظامی، اطلاعاتی خود بویژه سازمان جهنمی سیا، در برابر حرکت توفنده و سرعت خارق العاده انقلاب و هدایت الهی امام راحل غافلگیر شده است.
2- آنها انتظار پیروزی را، حتی به مخیله خود خطور نمی دادند.
3- حتی انتظار نداشتند رهبری مذهبی و روحانی که سالهای سال توسط عوامل سرسپرده خود آنها یعنی محمدرضا شاه پهلوی تبعید شده بود، بتواند رهبری مطلق، بلا منازع تمام اقشار ملت را با گرایش ها و تفکرات متفاوت بعهده بگیرد و آنها را زیر یک پرچم متحد و یکپارچه گرداند.
4- آقای ترنر بخوبی از وجود گروههای کمونیست که در ایران از سابقه کمی برخوردار نبودند مطلع بودند، بخوبی می دانستند که شوروی قدرتمند آن روز در همسایگی ایران است، کلی تلاش کرده بودند تا وجود جاسوسان بسیار رده بالایی را در ارتش وابسته به امریکا در ایران مانند تیمسار مقربی را شناسایی کنند. می دانستند که مقربی یک فرد نیست، جریانی است و وابسته به جناح ها و تفکرات کمونیستی که دل به اردوگاه شرق بسته اند. البته محاسبات غلط امریکایی ها چه بسا ناشی از این باشد که شاه ایران و سایر عوامل امریکا در ایران هر حرکت ضد پهلوی را از طرف کمونیست ها می دانستند و به آنها منسوب می کردند، پیش خود حرکتهای انقلابی بسیاری را به غلط موسوم و منسوب به کمونیست ها کرده بودند که یکپارچگی ملت ایران زیر لوای وحدت امام خمینی را نمی توانستند باور کنند در حالی که همه این محاسبات از مبنا غلط بوده است.
5- نکته دیگر اینکه شاه با وجود ارتش بسیار قوی که سالانه میلیاردها دلار از امریکا سفارش خرید تسلیحاتی داشت و نیز سازمان ساواک که وابسته به سیا بود نتوانست انقلاب را مهار و کنترل کند. آقای هوبر، این سخن فردی است که لحظه لحظه با مجهزترین امکانات و قوی ترین اطلاعات و جاسوسان ، انقلاب اسلامی را زیر نظر دارد و مسائل ایران را هم مثل روز روشن مطالعه کرده و در اختیار داشته است. این اقرارها از شخصی است که دولتشان سالها در ایران شخصی یا خانواده ای را روی کار آورده، حمایت و مجهز کرده است و به جایگاه ژاندارمی منطقه رسانده، از آن شخص انتظار کنترل کشورهای منطقه چون کویت، عربستان، عراق، امارات متحده و دبی، و. . . را هم داشت. آقای ترنر معتقد بود که شاه برای جلوگیری از انقلاب و پیروزی آن فرصتهای مناسب معقولی داشته است که آنها را از دست داده است. فرصتهایی که با اجرای آنها شاه می توانست قدرت خود را بر ارتش تثبیت کند. البته این سخنان اندکی به ادعا مشابه است تا واقعیت زیرا امریکا در اوج انقلاب افرادی چون ژنرال هایزر را برای اداره امور و کنترل اوضاع به تهران اعزام کرد و هنوز کارشناسان و امریکایی ارتش و مسئولان دولت شاهنشاهی و شخص شاه در ایران بودند ولی باز هم کاری از پیش نبرد. آنها برای جلوگیری از پیشرفت انقلاب ده ها طرح و دسسیه و نقشه در ذهن داشتند ولی همه آنها در برابر عزم و خواست ملت و امام و اراده الهی عقیم ماند و کارساز نیفتاد.
البته آقای ترنر وهایزر و سولیوان و ده ها شخصیت دیگر با تمام تجربه ای که در عمرشان اندوخته بودند حتی از موضع رئیس شبکه پیچیده و جاسوسی اطلاعاتی سیا هم از شناخت تفکر عقیده و بافت فکری ارتش ایران بی خبر بودند. ایکاش حداقل به این سخنان آقای بازرگان توجه می کردند که نسبتا دقیق بوده است:
مرحوم بازرگان در مصاحبه با خبرگزاری آسوشیتدپرس در 13بهمن 1357 در اوج انقلاب و مقابله مستقیم ارتش شاه با مردم انقلابی در پاسخ این سؤال که آیا در وجود امام خمینی ترس از عکس العمل ارتش وجود دارد یا خیر؟ . می گوید: "بسیاری از افسران علنا نسبت به آیت الله اظهار وفاداری کرده و عده ای نیز با اعمال خود نشان داده اند که با نهضت آیت الله خمینی موافقت دارند. " (7)
یکی از مشکلاتی که تحلیلگران و گزارشگران و اندیشمندان جهان در شناخت انقلاب اسلامی با آن مواجهند عدم درک فلسفه و هویت انقلاب بخصوص وجود تفکر مذهبی و معنوی مردم و انقلابیون و بخصوص شخصیت امام خمینی است. به روزهای اول انقلاب برگردیم و گزارشی را که از منبع خبری سوئد گرفته ایم گزارشی که بوسیله آقای "براو، لارس" تهیه شده است، فقط به برخی از جملات مورد نظر در این موضوع و محور استشهاد می کنیم. سخنانی که گویای عدم درک آنها از بسیاری جملات امام و سایر شخصیت های انقلابی ایران است. وقتی امام در پیامی یا سخنانی می گوید ارشاد این ملت از جانب خالق صورت می گیرد. گزارشگر چنین می نویسد: "آنها (غرض ایرانی ها و انقلابیون) واقعیاتی را می سازند که به اندازه ای برای ما دور از ذهن است که نمی توانیم منظور از ارشاد از جانب خالق چیست" (8)
همان خبرنگار به قم سفر می کند برای تهیه خبر، زیرا قم آن روز بعنوان یکی از خبرسازترین کانون ها مطرح بود. در مراسمی مذهبی شرکت می کند و شدیدا از این جملات حاضران متعجب می شود که "هزاران نفر از مردم سر بر آسمان برداشته می گفتند"خدایا، بر ما رحمت کن و درهای بهشت را به روی ما بگشا" در جایی دیگر از همان گزارش می گوید "این دنیا با دنیای ما تفاوت بسیار دارد". (9)
آخرین جمله ای که از سخنان آقای براولارس انتخاب می کنیم اینست که از همان آغاز انقلاب اسلامی یعنی حدود بیست سال قبل، ایشان به صدور انقلاب اسلامی ایران بطور غیرمستقیم اقرار کرده است. جای شگفتی است که اینک برخی از دگراندیشان تازه از خواب برخاسته در این واقعیت "اظهر من الشمس" آنهم پس از 20 سال تردید می کنند. البته برای آنان که سخنان مرحوم بازرگان را در همان روزها که بحث صدور انقلاب بود در یاد دارند، تعبیری قریب به این مضمون را گفت که "انقلاب مگر نخود لوبیاست که صادر شود" امروز نباید از برخی شیطنت کاری های بعضی دگراندیشان متعجب شوند. تازه آقایان در میان دفاتر و یادداشتهایشان یا روزنامه های آن روز گشته و دنبال کرده اند، و یا به حافظه خود اگر از کار نیفتاده باشد مراجعه کرده اند و از آقای بازرگان سرمشق گرفته اند. آنهم در حالی که در اثر انقلاب اسلامی اینک دنیا متفکر شده است، بیدار شده است و چونان اقیانوسی خروشان از هر گوشه عالم ندای حق طلبی ملت ایران به گوش می رسد و صد افسوس که پیری کار دست آدم می دهد، هم اندکی ضعف دیده در پی دارد و هم اندکی مشکل شنوایی که تششع انوار انقلاب را در آنسوی عالم بوضوح ببیند و طنین انقلاب اسلامی را از زبان نسل انتفاضه و رنگین پوستان امریکا و گرسنگان افریقا و قلب بوسنی و هرزگوین و افغانستان و شوروی و اروپا و سایر ممالک جهان بشنوند.
جمله نسبتا عمیق و منصفانه آقای براولارس که الحق از برخی افراد ایرانی که چند سالی را هم در مسئولیت اجرایی انقلاب بوده اند واقع بینانه تر است آنهم در حالی که از این سخنان دقیقا 20 سال می گذرد اینست که:
"یک ندا از مسجد دنیا را تکان می دهد، شهر مقدس قم در ایران مسجد اعظم که آدمهای بی ایمان حق ورود بدانجا را ندارند، در نورآبی و طلایی که از نظر مسلمانان این کشور مظهر مقدسی بشمار می رود، می درخشد. این محل پرستشگاه بزرگ و همچنین یکی از مراکز بزرگ قدرت در جهان است. در این محل تصمیی اتخاذ می شود که در نتیجه آن دنیا و همچنین کشور کوچک سوئد تکان می خورد، یکی از چهار شریان حیاتی نفت جهان از این نقطه کنترل می شود" (10)
بی تردید هنوز هم برای جهان غرب برخی از ابعاد شخصیتی امام ناشناخته مانده است. البته غرب حداقل به دو جهت سعی داشت شناخت دقیق، کامل و جامعی از امام بدست آوردنخست اینکه بتواند در همان ابتدای انقلاب در کنترل و تنگنا قرار دادن یا دور زدن امام آگاهانه عمل کند; دیگر اینکه با شناخت امام ، اگر در آینده به چنین افرادی در جهان اسلام با شرایطی مشابه امام برخورد کرد، بتواند موضعگیری کارآمدی داشته باشد، به همین جهات و دلایل دیگر ازهر شخص و موقعیت و مناسبت درصدد بود که به اطلاعات بیشتری پیرامون امام دست یابد. در ابتدا، دولت امریکا سعی داشت دنبال افرادی بگردد که یا روی امام نفوذ داشته باشند یا حداقل امام آنها را به حضور بپذیرد تا از این طریق بتواند اخباری بدست آورد، چون در طول تاریخ تا آن زمان با چنین شخصیتی روبرو نشده بودند. در 13 بهمن 1357 توسط خبرگزاری آسوشتیدپرس خبری به سراسر جهان مخابره شد که اگر چه منابع خبری شخصی ایرانی است اما در شناخت یکی دیگر از ابعاد شخصیتی امام و شیوه های مبارزه ایشان آنها را یاری می داد. پس از مخابره این گزارش دریافتند که، حتی نزدیکترین پیروان و همراهان حضرت امام چه آنانکه از آغاز نهضت پیرو و همراه ایشان بوده اند و چه آنانکه در برهه ای از تاریخ انقلاب تحت شرایطی خاص در شطرنج مدیریت کشور بکار گماشته شده بودند و از نظر خارجیان حتی از نزدیکان امام هم معرفی می شدند (مثل مرحوم بازرگان) از تصمیمهای آینده و سیاست و شیوه های خاص امام برای آینده نهضت کاملا بی خبر بودند. بواقع هیچکدام از یاران امام از روند تصمیم گیریهای مهم و آتی امام پیرامون مسائل و جریانهایی که پیش می آمد مطلع نبودند. مثلا مرحوم بازرگان حتی از تصمیم مهم امام در تشکیل "شورای انقلاب اسلامی "هنگامی که در پاریس بود، خبر نداشت.
مرحوم بازرگان در پاسخ سؤال خبرگزاری آسوشتیدپرس در 13بهمن 1357 چنین اظهار می دارد:
"تصمیم آیت الله در تشکیل شورای انقلابی - اسلامی، که در پاریس اتخاذ شده حتی برای نزدیکترین پیروان او نیز موجبات تعجب را فراهم کرده است. " (11)
برخی ممکن است در این سخن آقای بازرگان تردید کنند و خلاف این بیندیشند، یکی از موثقترین منابع در نهضت اسلامی ایران وجود یادگار امام مرحوم حاج احمد آقاست، که در سخنانی در تاریخ دوازدهم بهمن ماه 1371 در تبیین دیپلماسی و نیز در توضیح برخی تصمیم گیری مهم و حساس و انقلابی امام خمینی شواهدی را یادآور می شود.
"در به هم زدن این ساختار امام قبل از این که دولت موقت بجنبد دستور قطع رابطه با مصر را صادر کردند. بدون مشورت با احدی حکم اعدام سلمان رشدی مرتد را صادر نمودند، بدون توجه به مسائل سیاسی و روابط دیپلماتیک به وزارت امور خارجه دستور می دهند تمام سفرای جمهوری اسلامی ایران در کشورهای عضو بازار مشترک اروپا را فرا بخوانند. بدون درنگ دستور انهدام کتابفروشیها و ناشرین کتاب موهن آیات شیطانی را در سراسر جهان صادر می کنند. بدون معطلی دستور اعدام ناشرین را صادر کردند. دنیای استکبار همیشه دنبال مواضع امام (س) دوان بود و امام هرگونه که می خواستند آنها را تحقیر می کردند مواضع سازش ناپذیر و پرصلابت امام در مسئله سلمان رشدی کار را به آنجا کشاند که بوش رئیس جمهور امریکا برای اولین بار به مسلمانان امریکا به مناسبت عید فطر تبریک گفت. "تاچر" از مسلمانان انگلیسی به خوبی یاد کرد و علی الظاهر با آنان اعلام همدردی نمود سیاستبازان غربی یکی پس از دیگری سفرای خود را با ذلت به تهران فرستادند و عذرخواهی کردند. سران کشورهای اسلامی ناچارا این موضوع را محکوم کردند و حکم ارتداد رشدی در نزد افکار عمومی تثبیت شد. " (12)
اینک که پس از سالها به شیوه های مبارزاتی و تصمیم گیریهای مهم امام می اندیشیم باید اقرار کنیم که امام از ایمان و یقینی برخوردار بود که دیگران با آن هزاران کیلومتر و منزل فاصله داشتند، معمولا در این مواقع افرادی که اندک ضعف و تردیدی در اتخاذ تصمیم دارند لازم می دانند در هر موردی چند نفر را گردآورند و موضوعی را به بحث بگذارند اما امام که از ابتدای نهضت هرگز کوچکترین تردیدی بخود راه نداده است چه لزومی داشت برای یقین شورای انقلاب، یا موارد دیگر منتظر بماند تا هیاتی از ایران بروند و با آنها مشورت کند. از جمله مسائلی که می توان پیرامون شخصیت امام از منظر خارجیان یادآور شد اینست که متاسفانه بسیاری از گزارشگران، خبرگزاریها، ارباب جراید و مطبوعات در حلقه ای متصل به یکدیگر وابسته به شبکه جهانی صهیونیزم و اردوگاه تبلیغی غربند. جای تردید نیست اگر مدعی شویم بسیاری از عوامل خبری شبکه های خبری و رادیو تلویزیونی دنیا بویژه جهان غرب از عوامل جاسوسی و اطلاعاتی کشورهایند به همین دلیل و با وجود سیطره و پوشش عظیم خبری و ماهواره ای که بر جهان اطلاعات و اخبار دارند همواره معرفی شخصیت واقعی امام و بیان ابعاد گوناگون آن عزیز، برای ایرانیان مسلمانی که از نزدیک و بدون تحریف آنرا دیده و شناخته اند مهم بوده است. این بماند که عوامل استکبار برای تضعیف و تخریب آن وجود نازنین چه خرجهاو طرحها و توطئه ها و دسیسه ها که نچیدند; اما از آنجا که خداوند اراده کرد بود یکی از اولیایش را در روزی زمین یاری دهد تا دینش را تقویت کند، بسیاری از آن توطئه ها و نقشه ها مؤثر نیفتاد و خورشید وجود امام همواره در دل و جان عاشقان انقلاب اسلامی می درخشید. از میان صدها هزار مورد گزارشهای کذب و غیرواقع و تحلیلهای نادرست و تحریف یافته گاهی بر سلسبیل استثناء به مواردی برمی خوریم که جای شگفتی دارد. از آنجمله در ماهنامه شاهد شماره 184 پانزدهم تیر 1368 گزارشی را به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس در معرفی امام می خوانیم، جای شکرش باقی است که برای لحظه ای بر سر عقل بیایند و تعاریفی واقعی از آن رهبر الهی را بزبان آوردند یا با قلم ثبت کنند: آنچه می توان از آن جملات استخراج و تفکیک کرد بقرار زیر است:
1- آیت الله خمینی جهان را تکان داد.
2- آیت الله خمینی فردی بود با چهره ای مصمم و پولادین.
3 - آیت الله خمینی راهنمای مطلق ایران بشمار می رفت.
4- آیت الله خمینی در برخورد با مخالفین به گونه ای رفتار می کرد که گویا آنها در مقابل ایشان فاقد قدرت هستند.
5 - امام خمینی هرگزسازش نمی کرد.
6 - در چهره او (امام خمینی) هیچ نشانی از تردید و آشفتگی درونی دیده نمی شد.
7 - در تمامی دوران ملتهب انقلاب ایران پیام او (امام خمینی) ساده باقی ماند " شاه باید برود. "
8- هیچکدام از پیشنهادهای متعدد سازش در این زمینه بجایی نرسید.
اگر چه بحث تاثیر ایران بر کشورها و ملتهای دیگر بمیزانی روشن است که منکرین آن به منکرین خورشید می مانند، اما از همه مناطق و سرزمین ها بیشتر باید نفوذ و تجلی انقلاب اسلامی را در کشورهای مسلمان و از آن میان در سرزمین فلسطین جویا شد. وقتی صهیونیزم از یک طرف ایران را در راس مخالفان خود قرار داده است و امریکای جهانخوار هم رسما اعتباری را برای مقابله با انقلاب اسلامی ایران و بنیادگرایی اسلامی و دولت و کشور ایران اختصاص می دهد آیا برای کسی جای اندک تردیدی باقی می ماند که آنها از خطر گسترش انقلاب اسلامی در سرزمین های اشغالی شدیدا بوحشت افتاده اند. البته امریکا از خطر دیگری نیز خوف دارد و آن گرایش شدید رنگین پوستان خود امریکا به اسلام است. در آنصورت دیگر نمی تواند بگوید این ها خارجی اند، بیگانه اند و تعابیری از این قبیل. امریکا جغرافیای جهان را در مقابل چشم دارد و می داند که اگر دو سه کشور دیگر از کشورهای منطقه دنبال حکومتی از نوع ایران باشند یا به تفکری از نوع تفکر و تلقی امام خمینی از اسلام روی آورند در آن صورت نه تنها برای اسرائیل غاصب که حتی برای حضور نظامی امریکا هم در منطقه پایگاهی نخواهد ماند. راستی عراق تاوان چندین موشکی را که به اسرائیل زده است هنوز پس داده است؟ امریکا بخوبی از آتش کینه ای که در سینه همه مسلمانان جهان علیه اسرائیل نهفته است و هر لحظه ممکن است شعله ور شود با خبر است. کمینه دلمشغولی امریکا از قبل انقلاب اسلامی و صدور افکار انقلابی حضرت امام از دست دادن پایگاههای مهمی است که در منطقه دارد و پیشانیش سقوط و محو اسرائیل است; زیر پای فرزندان آزاد شده فلسطین، لبنان و سایر عاشقانی که آزادسازی قدس را در راس آرزوهای خود دارند.
برای شناخت بهتر تاثیر انقلاب اسلامی ایران و اندیشه ها و افکار انقلابی و بلند امام خمینی حتی بیان روستائیان لبنانی و بیداری که از این تاثیر حاصل آمده است به گزارش و تحلیل هفته نامه انگلیسی ابزوور دقت کنید:
". . . دو رویداد بزرگ سیاسی که در زمان ما رخ داده است بی چون و چرا متعلق به شیعیان است، یکی از رویدادها، پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی حکومت طرفدار غرب شاه بود دیگری تسلیم اسرائیل در لبنان است.
. . . روستاییان مسلمان لبنانی که شور دینی شان برانگیخته شده، و از امام خمینی الهام می گیرند، زخمهایی به اسرائیل وارد ساختند که هیچ نیروی دیگر ظرف چهل سال اخیر وارد نساخته بود. " (13)
همانگونه که قبلا اشاره شد اگر فقط نظریات رهبران، انقلابیون و مجاهدان بزرگ فلسطینی را پیرامون تاثیر اسلامی بر انقلاب مردم فلسطین گردآوری کنیم چندین جلد کتاب خواهد شد تا چه رسد که آنها را بشکافیم و اندکی در ترازوی نقد و تحلیل بگذاریم.
یکی از اندیشمندانی که وجودی گرم از ارادت امام و انقلاب اسلامی دارد دکتر فتحی ابراهیم است که از موضع سخنگوی جهاد اسلامی فلسطین به گسترش انقلاب اسلامی در فلسطین و لبنان پرداخته و در این موضوع به تفصیل سخن رانده است. قبل از آنکه عین سخنان ایشان را بیاوریم مهمترین مدخلها و موضوعات کلیدی و پیامهایی را که از سخنان دردمندانه و از سر سوز ایشان می توان استخراج و تفکیک کرد به قرار زیر برمی شماریم:
1- هیچ انقلابی به اندازه انقلاب امام خمینی (رحمة الله علیه) نتوانسته است ملت فلسطین را به هیجان آورد.
2- انقلاب اسلامی ایران این باور فلسطینیان را تغییر داده است که شکست دادن یهودیان امکان پذیر است.
3- انقلاب اسلامی ایران به فلسطینان یاد داد همانگونه که شاه با رهبری امام و عزم ملی به زباله دانی تاریخ افکنده شد پس می توان شیطان بزرگی چون امریکا و اسرائیل را نیز شکست داد و شرشان را از سر منطقه کوتاه کرد.
4- انقلاب اسلامی به ما یاد داد که با الهام از دین اسلام، معجزه امری ست یافتنی است.
5- ملت مجاهد فلسطین به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران به دیده تقدیر و احترام می نگرند.
6- ملت فلسطین امام خمینی را از رهبران ماندگار و جاویدان امت و تاریخ اسلام می دانند.
7- امام خمینی برای فلسطینیان بمثابه چراغ امیدی برای مبارزه با مستکبرین بوده است.
8- در طول دو سال از عمر انتفاضه هیچ مساله ای به اندازه رحلت حضرت امام خمینی ملت فلسطین را متاثر و غمگین نکرده است.
9- ما تصاویر ایشان (حضرت امام خمینی) را مخفیانه به داخل سرزمین فلسطین می بردیم و مساجد و منازلمان را با عکس امام تزیین می کردیم.
10- هیچ سلولی که در آن جوانان متعهد و مجاهد فلسطینی باشند پیدا نمی کنید، مگر آنکه تصاویری از حضرت امام توسط فرزندان فلسطین بر درودیوارهایش الصاق شده باشد.
11- در زندانهای اسرائیل عکس امام به مجاهدان، روحیه می بخشد، اسرائیلیها نمی توانستند ما را از الصاق عکس های حضرت امام منع کنند و اگر عکس را برمی داشتند عکس دیگری در جای آن آویزان می کردیم.
12- دژخیمان صهیونیسم ابتدا بی حرمتی می کردند و عکس ها را پاره می کردند ولی در اثر واکنش خشم آلود مردم ما متوجه شدند که این کار نتیجه عکس دارد.
13- دژخیمان صهیونیزم متوجه شده اند که اینک عکس امام در قلب یکایک فلسطینی ها نقش بسته است و الان پس از مشاهده پایداری فلسطینیها و اصرار آنان برای حفظ و نگهداری عکس امام، این امر را نادیده می گیرند.
راستی این عبارتها و کلمات از سر تعارف و تمجید صرف است؟ این کلمات که درک آنها و میزان تاثیر آنها تن آدمی را می لرزاند از چه چیز خبر می دهد؟ این سخنان در حالت شاعرانه گفته شده است یا از سرشوق و شور و علاقه. این سخنان مبارزی است که خود طعم تلخ زندان و شکنجه دژخیمان صهیونیزم را درک کرده و با رگ و پوست و تا استخوان وحشیگریهای آنان را احساس کرده است. این سخنان خود کتابی روشن از بیداری است، گنجینه گرانبهای خاطرات مبارزی است که در لحظه لحظه عمر امام خمینی را در کنار داشته است. تصویرش را بر لوح جان حک کرده است. این سخنان برآمده از احساس صرف جوانی نیست که صرفا از سر جوانی بزبان آورده باشد. تازه اگر جوانی از شدت عشق امام خمینی به مرحله ای برسد که بگوید ما عکس و چهره امام خمینی را در قلبمان جای داده ایم خود گویای نهایت رشد و بلوغ سیاسی - مبارزاتی است. همین شدت عشق و علاقه به امام و انقلاب اسلامی است که اسرائیل را دچار مشکل کرده است. همین مهرورزی است که پشتوانه استمرار مبارزه فلسطینی ها و لبنانی ها با دست خالی در برابر اسرائیل غاصب است. همین محبت الهی است که بی تردید از جانب خداوند نسبت به امام در دل آنها افکنده شده است، محبتی که در دل کودکان خردسال انتفاضه هم جای گرفته است.
حدیث انقلاب اسلامی و نفوذ معنوی حضرت امام را از هر زبان که بشنویم نامکرر است. غیر از آنکه حضرت امام در روح و جان مسلمانان حیات تازه ای دمید که به مسلمانی خویش ببالند به مسلمانان نیز جراتی داد تا از اسلام حرف بزنند و زمینه ای را حاصل آورد که آن ذهنیت از اسلام که قبل از امام و انقلاب هم بود عینیت یابد. یکی از اندیشمندانی که به بررسی اسلام و امام پرداخته آقای سید صدرالدین از کشور الجزایر است. از جمله نکات مهمی که از مصاحبه ایشان می توان یادآور شد و بگونه ای تصویر و چهره منور امام و انعکاس انقلاب اسلامی را در آن دید عناوین، سرفصلها و محورهای زیر است.
1- اگر قرار باشد مردمی را که قبل و بعد از امام زندگی می کردند از بعد اسلامی و مسلمانی مقایسه کنیم نتیجه می گیریم که مردم قبل از امام خمینی، مسلمان بودند ولی بعد از ایشان بود که به اسلام واقعی عمل کردند.
2- امام خمینی بود که توانست اسلام ناب محمدی را از اسلام امریکایی متمایز کند.
3 - امام خمینی به مسلمانان قدرت داد که بتوانند تواناییهایشان را بشناسد و بروز دهند.
4- امام خمینی از میان مردم برخاست و به ما توکل و اتکاء بخداوند را در عمل یاد داد.
5- ساده زیستی زندگی امام خمینی بواقع زندگی و چهره رسول الله (ص) را به مسلمانان یاد داد.
6- امام خمینی بلحاظ معنوی و تقدیس برای مسلمانان رهبری عزیز بود که در سوگندهایشان به امام سوگند می خورند.
7- غیر ممکن است مسلمانی حق جو باشد ولی در خانه و قلبش امام خمینی حاضر نباشد.
8- امام خمینی سرآغاز عصر و فصلی جدید در حیات اسلام و مسلمانان است، شخصیتی که افقهای نوینی از اسلام را به مردم نشان داد.
9- با جرات می توان ادعا کرد که تمام حرکتهایی که در کشورهای اسلامی، خواه الجزایر، خواه مصر، و یا در امریکا و اروپا انجام می شود به سبب نفوذ امام خمینی و انقلاب اسلامی است.
10- به واسطه وجود امام خمینی و انقلاب اسلامی باید گفت پس از دهه 1980 دیدگاههای مسلمانان بسیار به هم نزدیک تر شده است.
11- برای افرادی که مسلمان نیستند، خواه مسیحی باشند یا دارای هر دین دیگر باشند و حتی آنان که اساسا به خدا معتقد نیستند بعد از انقلاب اسلامی و امام، فرصت پذیرش اسلام وجود دارد.
12- امام خمینی حتی به اعمال و تکالیف شرعی مسلمانان مثل حج روح و جان تازه ای بخشید. (14)
راستی اگر موارد یازده گانه فوق را که از خلاصه سخنان آقای سید صدرالدین ذیل عنوان شخصیت و نقش امام خمینی در جهان معاصر استخراج شده است نمونه کامل و بارزی از صدور انقلاب اسلامی ندانیم، پس چه بدانیم؟ از این نمونه ها فراوانند. نکته قابل توجه اینست که این افراد شناخت عمیق و دقیق را از انقلاب اسلامی از حضور چندین ساله در ایران فرا نگرفته اند بلکه با وجود امواج متعدد و متنوع ضد اسلامی رسانه های خبری تبلیغی غرب، با وجود جو مسموم غرب علیه امام و انقلاب اسلامی توانسته اند به این حقایق دست یابند.
از جمله متفکران و اندیشمندان مبارز دیگری که به تحلیل انقلاب اسلامی و ترسیم چهره امام و انعکاس و گسترش انقلاب اسلامی در جهان معاصر پرداخته است آقای راشد الغنوشی رهبر حرکت اسلامی تونس است. ایشان گویا در جایگاه یک جامعه شناس سیاسی قرار گرفته و ابعادی دیگر از امام و انقلاب اسلامی را شناسایی و کشف و بیان داشته است.
آقای راشد الغنوشی معتقد است قرن حاضر به نوعی، اسیر جاهلیت مدرن و نوین است.
او معتقد است آنچه به استعمارگران تعلق دارد بنیانهای "جاهلی" است. و انقلاب اسلامی این بنیانهای باطل را بهم زده است.
انقلاب اسلامی به احیاء و احضار مفاهیم بلندی در زندگی مسلمانان و بشریت اقدام کرده است از آنجمله اند; روحیه خدایی "ربانی"، روحیه شهادت طلبی، مقاومت، جهاد.
بر خلاف انقلاب اسلامی جنبشهای اسلامی دیگر، پیوسته درصدد رفع اختلاف نظر با قدرتهای امپریالیستی برآمده اند، در حالیکه توانسته است سلطه همه جانبه استعمارگران را در سایه اتحاد و هماهنگی توده ها، درهم بکشند.
انقلاب اسلامی توانسته است تا حد زیادی از بحثهای نظری پا را فراتر بگذارد وعدالت اجتماعی را که قبل از انقلاب جنبه تئوریک داشت به وادی عمل بکشاند.
البته آقای الغنوش بسیار واقع بینانه با انقلاب برخورد می کند و می داند که این برکات و ثمرات به بهای گزاف بدست آمده است. می داند که محاصره اقتصادی اولین حربه ای است که متجاوزین و دشمنان انقلاب اسلامی و استکبار جهانی برای مقابله با انقلاب اسلامی بکار می برد، و از اتفاق، خوب هم درک می کند که چون مسلمانان ایران از پشتوانه ایمان برخوردارند، رنج ها و کمبودها را بجان می خرند تا از اهداف معنوی و بلند انقلابشان دفاع کنند.
آقای الغنوشی در تحلیل خود به نکته ای اشاره کرده است که اگر چه بسیار عمیق و ظریف است اما باید گفت حداقل سی سال قبل از ایشان امام خمینی از آن خبر داده است.
آقای الغنوشی امریکا و شوروی را از بعد مذهبی با یکدیگر مقایسه می کند و می گوید: " شاید این مسئله چندان تعجبی را بر نیانگیزد که در میان افراد برجسته مذهبی نیز این عقیده رواج دارد که در مقایسه بین امریکا و شوروی بهتر است که امریکا را انتخاب کنیم، چرا که امریکاییها حداقل "کتاب آسمانی" دارند! در انقلاب اسلامی ایران کسی اهمیتی به روابط اجتماعات فوق یا کلیسا یا غیر آن نمی دهد. آنان بر این اعتقادند که امریکا و روسیه چه با خدا و چه بی خدا - جهان را از نظر تجاوز بین خود تقسیم کرده اند و ماهیتا با یکدیگر فرق ندارند (15) ". اما بار دیگر آن کلام روشن و ماندگار امام را مرور کنیم که در سالهایی بیان فرمود که بسیاری از نسل امروزی بدنیا نیامده بودند و حتی بسیاری از مردان سیاستمدار جهان فکر می کردند واقعا امریکا و شوروی عمیقا با یکدیگر در تضادند و برخی کوته بینان و متاسفانه مسلمانان متحجر عالم اسلام هم، با همان توجیه ظاهرفریبی که آقای الغنوشی بدان اشاره کرده است آمریکا را بر شوروی ترجیح می دادند، اینک از سر عبرت و معرفت این جمله یا عبارت قصار امام را باز بخوانیم که:
"تمام گرفتاری ما از امریکاست، تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است، اسرائیل هم از امریکاست" (16)
آقای الغنوشی به مقایسه شعارهای برخی حرکتها و نهضت های اسلامی می پردازد و بر نکته جالبی تاکید می ورزد می گوید: شعار قرآنی حرکت "سلفی" این بود که:
"به ریسمان خدا چنگ زنید و متفرق نشوید"
شعار "اخوان المسلمین" در زمان "سید قطب" این بود:
"آنانکه به خدا ایمان نیاورده اند، گمراهانند. "
اما مهمترین شعار ایرانیان در انقلاب اسلامی این است که:
"بدرستیکه وعده داده ایم مستضعفین را وارث زمین گردانیم. "
انصاف باید داد که شعار انقلاب اسلامی برای حرکت جهان اسلام بسیار کارسازتر است. فرق است بین این که کناری بنشینی و بگویی حساب ما از حساب گمراهان جداست که البته جداست، اما از این شعار جوشش و کوشش و حرکت و جنبش درنمی آید. واقعا این شعارها را وقتی در کنار اعلام مواضع صریح امام می گذاریم که در سی و هفت سال پیش تنها و یکتنه قیام کرد و چنین رسا با آواز بلند فرمود:
"من اکنون قلب خود را برای سر نیزه های مامورین شما حاضر کرده ام ولی برای قبول زورگویی ها و خضوع در مقابل جبارهای شما حاضر نخواهم کرد" (17) یا از این عبارت تکان دهنده و تاریخی امام که فرمود: " خمینی را اگر بردار هم بزنند تفاهم نخواهد کرد". (18)
و این کلام و فریاد تاریخی را که بواقع به قلب استکبار جهانی زد، آن روزهایی که کسی را جرات نبود به امریکایی ها چپ نگاه کند و حتی کوچکترین مخالفتی با عوامل امریکا در ایران ابراز دارد: "امروز سرو کار ما با این خبیث هاست، با امریکاست، رئیس جمهور امریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما، امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. . . " (19)
نکته دیگری که در سخنان و تحلیلهای آقای الغنوشی قابل توجه است اینکه ایشان معتقد است برخی جنبشهای اسلامی در مراحلی از حیات و تکامل خود از جانب روشنفکران مذهبی، ضربه هایی خورده است. دقیقا خطری است که در مواقعی انقلاب ما را تهدید می کند، او معتقد است "وجود روشنفکران مذهبی پدیده جدیدی است، آنان در مدارس غربی، یعنی همان کسانی که به سرزمینهای اسلامی حمله می برند تحصیل کرده اند و به همین دلیل، عدم اعتماد و اطمینان نسبت به ایشان در بین توده های مردم وجود دارد (20) ". راستی مگر انقلاب ما در مرحله ای از روشنفکران مذهبی چون بنی صدر و نهضت آزادی و برخی طیفها و افراد دیگر چون قطب زاده و دیگران ضربه نخورده است؟ مگر نه اینکه اینان از گرد راه رسیدند و آگاهانه خود را در مراکز و سمتهای حساس جا دادند و حتی به مدارج و مسئولیتهای مهم کشوری هم رسیدند اما دقیقا بجهت همان سست اعتمادی و سست اعتقادی نسبت به اسلام و مردم و امام و انقلاب از پشت به انقلاب خنجر زدند. این همان نکته مهم و اساسی است که آقای الغنوشی وجه مشترک بسیاری از نهضت های اسلامی می داند. آقای غنوشی جدایی دین از مذهب را به زمان کمال آتاتورک در عصر حاضر و در زمان بنی امیه در دوره های گذشته می کشاند.
آقای الغنوشی به مقایسه تشکیلات مستقل مذهبی بین شیعیان و اهل سنت می پردازد و اتفاقا به نتایج بسیار خوب و حکمت آمیزی دست می یابد که از بیان آن صرفا برای جلوگیری از کوچکترین شائبه تفرقه، خودداری میشود.
بحث مهم و محوری دیگری که از رابطه امت و امام بین شیعیان منتج می شود یکی اطاعت و پیروی مردم از علمای دینی است و دیگر آشنایی امام خمینی با زبان توده هاست. راستی اگر امام خمینی قرار بود همیشه از موضع فقیهی که از جایگاه بالای فقه سخن می گوید، با مردم حرف می زد، یا از موضع عارفی که هفت شهر عشق را طی کرده و در قاق قله معرفت، همنشین عنقای مقرب شده است، حرف می زد یا از جایگاه فیلسوفی سخن می راند که بالای منبر استدلال و براهین و قضایای فلسفی نشسته باشد، می توانست در بسیج توده های میلیونی و جهان اسلام تا آن حد موفق باشد؟ بی تردید خیر.
آقای الغنوشی از متفکران و اندیشمندانی است که واقعا عمیقانه انقلاب ما، محورها، ارکان، فلسفه، اهداف و علل پیروزی و نقاط قوت، رموز سربلندی، جایگاه روحانیت و در راس همه محورها موضع و نقش بی نظیر امام را در انقلاب اسلامی درک کرده است. از جمله موضوعات مهمی که در تحلیل و معرفی شخصیت حضرت امام بیان داشته است اینکه: " امام خمینی در پناه خشکاندن فرقه گرایی در جهان اسلام بود که توانست سایر منابع غیر شیعه را نیز در کنار خود داشته باشد. (21) " امام خمینی بیش از هر فرد دیگر به امت واحده اسلامی" می اندیشید.
پایان سخن و مقاله را نقل قسمت پایانی سخنان آقای الغنوشی قرار می دهیم که برای سایر کشورها و حرکتها و جنبشهای اسلامی درسهای روشن و اصول بسیار هدایتگر و عبرت آموزی را به همراه دارد.
"این انقلاب برای نخستین بار در تاریخ، عظیم ترین بخشهای توده ها و مظلومترین آنان در تمامی طبقات و سرانجام تحصیل کرده ها را به سوی خود جلب کرد. در اینجا یادآوری نقش بسیار ارزنده زنان ایرانی در انقلاب قابل ذکر است. انقلاب ایران، اعتبار و آبروی خود و ایدئولوژی و نفوذ آن در عواطف، تمایلات و سنتهای ارزشمند توده ها را بدان پایه که پیش آمد، تا حد زیادی به جانبازی و قیام زنان در این انقلاب مدیون است، هیچکس به اندازه زنان توان و قدرت برای برانگیختن انقلاب با ابراز ویژه ایشان، یعنی احساس و نفوذ در روح را ندارد.
خلاصه کنیم:
انقلاب ایران یکی از موفقیتهای عظیم در جهان معاصر اسلام است. حادثه ای تعیین کننده که به عنوان بهترین نمونه در حرکت جنبشهای اسلامی معاصر باقی خواهد ماند. از نظر مسائل اجتماعی و سیاسی و شیوه عمل، دقیقا به بنیانهای اسلامی توجه شده و روش شیعی را که مدتها وضع نامساعد و شرایط اسفباری داشت به عنوان ابزار تحول اجتماعی به کار گرفته است.
انقلاب توانسته است مرزهای ناسیونالیستی و فرقه گرایی را در هم کوبیده و در دل تمامی توده های تحت ستم و انسانیت شکنجه دیده نفوذ کند و در واقع، با پیروزی این انقلاب، اسلام برای نخستین بار توانسته است به عنوان تئوری "انقلاب جهانی" مطرح گردد.
انقلاب ایران توده ها را آماده جهاد و شهادت، جانبازی و سازندگی کرد; بدان گونه که تاریخ معاصر اسلام هرگز شاهد آن نبوده است. با انفجار قدرتهای انباشته شده مردان، جوانان و توده های عادی و گمنام همان گروه هایی که غریبان کمترین بها را به آنها می دهند; همان گروه هایی که هرگز در "مدرنیزه کردن غرب" شرکت نداشته اند - انقلاب ایران به ثمر رسید; با تکیه و تقوا و اخلاق ایشان بود که امام خمینی و یاران و همراهان وی توانسته اند تمامی دشمنان انقلاب را از صحنه خارج سازند. امام خمینی و مردان "اجتهاد" که در اطراف او بودند - مطهری، طباطبایی، حسسین فضل الله توانسته اند ریشه فرقه گرایی را بخشکانند و به بنیانهای اساسی انقلاب قوام و عمق ببخشند. آنان چنین حرکتی را با اعتقاد به امدادها و الهامات الهی آغاز کردند و سعی کردند سایر منابع غیر از شیعه را نیز در کنار خود داشته باشند; این دیدگاه نقطه عطفی در انقلاب ایران است که می بایست بر آن تکیه کرده و آن را تقویت کرد. آنها همچنین توانسته اند انقلاب را در مقابل گروه هایی که در زمان شاه در میان طبقات تحصیل کرده و تحت تاثیر ارزشهای غربی تشکیل شده بودند از جمله، مجاهدین خلق، ملی گراها، کمونیستها، لیبرالهای اسلامی و چپیها، حفظ کنند. آنها همچنین در احاطه بر ارتش، از طریق ایجاد نهادهای مناسب و به کارگیری میلیونها جوان آموزش دیده و اعضای کمیته انقلاب که به راستی مهمترین عامل مقاومت علیه ضد انقلابیون هستند، موفقیت کامل بدست آورند و این کار تا زمانی که پایه های انقلاب قوام و استحکام اساسی بیابد، ادامه خواهد داشت.
آنها توانستند نقشه ها و توطئه های جهانی بی شماری را که در جهت سرکوب انقلاب طرح می شد در نطفه خفه کنند. از این جنبه شاید بتوان گفت ایران به معجزه ای دست یافت که در تاریخ معاصر اسلام بی نظیر است و آن ایجاد جبهه داخلی خودکفا و جبهه متعدد خارجی و قدرت و توانمندی شکوهمند در هر دو جبهه می باشد. چه کسی می تواند انقلابی را که اینگونه توانمند بر روی پای خود ایستاده و نقطه امیدی برای مسلمانان جهان گردیده و خشم و دشمنی غرب را به جان خریده است، انکار نماید؟ امام خمینی و خط او، توانسته است پس از قرنها، شیعه را به تاریخ اسلام بازگرداند; او توانست این کار را با زنده کردن فلسفه "غیبت امام" در قالب فقیه و ولایت فقیه به انجام برساند. آیا او توان این را خواهد داشت که تاریخ دردناک و اسفبار شیعه را از زیر بار اختلاف بر سر چهار خلیفه اول نیز برهاند؟ واقعیت این است که رهبران جهان سنت و علمای سنی واقعا پیشرفتها و موفقیتهای چشمگیری را که اینک در ایران روی داده است درک می کنند و اعتقاد دارند که مذهب شیعه و جنبه های علمی سیاسی آن به خوبی اجرا شده است. علمای سنی چنانچه تاریخ اسفبار اسلام را در طی قرون تاریک به خوبی بررسی کنند، و به جای جدل سیاسی، به مباحثات آرام و مستدل علمی رو بیاورند و باز هم سعی کنند تعصبات فرقه ای را کنار بگذارند، به درک صحیح تری از نظرات امام خمینی خواهند رسید.
این تبادل افکار و مباحثات عالمانه می تواند، در صورتیکه مبنای آنها قرآن و سنت باشد و از هر نوع جدال کلامی و یا تلاش برای سلطه فرقه ای دیگر جلوگیری به عمل آید و، به عبارت ساده تر تمامی تلاش بر مبنای بحث در بنیانهای قرآنی و اتحاد امت اسلام جهت تحقق رهبری جهان انسانی، توسط اسلام باشد، جنبه تحقق بخود گیرد.
چنانچه تلاشهای پراکنده روشنفکران اسلامی در طی تاریخ مورد مطالعه قرار گرفته و به ویژه سعی شود اختلافات طولانی بین دو فرقه اصلی به کناری نهاده، و شالوده بنای مکتب نوینی که محمد عبده، حسن البناء، سید قطب ابوزهره، خمینی، مطهری و فضل الله آغاز کردند ریخته شود، آنچه ما بدان"صحوه" (بیداری) می گوییم تحقق خواهد پذیرفت، و اگر به نوعی این هدف محقق نشود با درگذشت فرزندان و پسران این مکتب، پایان " امت" نیز در آتش اختلافات فرقه ای فرا خواهد رسید. اینک در ایران تلاشی بین پیروان "تجدید" و محافظه کاران مخالف "تجدید" در جریان است. یکی از مشخصه های حرکت "تجدید" در میان طبقات انقلابی ایران، ذهن باز و روشن جهت تشخیص معنای حقیقی "امت" و میراث فرهنگی انسانی و در نظر گرفتن مشکلات جهان اسلام در مقیاس وسیع به جای تکیه بر شیعه می باشد; در جهت مخالف، محافظه کاران تلاش می کنند که انقلاب اسلامی را به سوی تمایلات صرفا شیعی کشانده و در همین چهارچوب محدود نمایند.
آیا روزی را خواهیم دید که تمامی امت، با تمای فرقه ها و شعب خود روشی معتدل و منطقی و بر حق را پیش گیرند؟ البته اسلام در جهان آینده مکتب و فرقه های فکری گوناگونی را خواهد دید. آنچه ما آرزو می کنیم و می خواهیم که انجام دهیم تعمیم روحیه تحمل و صبر "سلفی "است که باعث می شود تعلق خاطر به "امت واحد" بیش از علاقه به فرقه ای خاص در ذهن یک مسلمان قدرت بگیرد، و تمامی تلاش ما تفهیم این ارزش است که برادری مباحثه و وفاداری در میان امت اسلامی ارتباط بین فرزندان اسلام را استحکام می بخشد. جای کوچکترین تردیدی نیست که اگر ملت اسلام در جهاد علیه متجاوزین و ستمگران، علیه صهیونیسم و حامیان قدرتمند عوامل سرسپرده آن در منطقه بپاخیزند، در گرمای صحنه نبرد، تردیدها و دودلیها ذوب می شود و ابرهای تاریک تاریخ از روی چهره اصیل اسلام بر کنار می روند; اگر چنین شود خورشید برادری و برابری اسلامی درخشیدن خواهد گرفت. پس بیایید "حکومت علماء" را برگزینیم و پتک رعدآسای نبرد آزادیبخش فلسطین را بر فرق جهانخواران بکوبیم و دومین " حکومت جهانی اسلامی" را بر پا داریم. " (22)
پی نوشتها:
1. روزنامه رسالت شماره 265 سال 1373.
2. روزنامه کیهان سال 1359. انشاگری دانشجویان مسلمان پیرو خط امام 3) - مجله پیام انقلاب، شماره 413. سال 1364
4. همان منبع.
5. همان منبع.
6. روزنامه السیاست، کویت شماره 80. دسامبر 1981 میلادی
7. خبرگزاری آسوشیتدپرس. بهمن 1357 روزنامه اطلاعات سال 1369
8. مقالات وزارت ارشاد اسلامی، نقل از خبرگزاری سوئد. سال 1979 میلادی
9. همان منبع.
10. همان منبع.
11. روزنامه اطلاعات سال مهرماه 1369.
12. مجموعه آثار یادگار امام. جلد دوم. ناشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی، بهار 1375. چاپ اول.
13. اطلاعات هفتگی، شماره 2327.
14. فصلنامه حضور، شماره 2 (تابستان 1374) .
15. ماهنامه شاهد شماره 131 - اردیبهشت سال 1366.
16. صحیفه نور جلد اول
17. صحیفه نور جلد اول صفحه 40.
18. همان منبع ص 65.
19. صحیفه نور جلد اول صفحه 105.
20. ماهنامه شاهد شماره 131 اردیبهشت سال 1366.
21. همان منبع.
22. همان منبع.

 

تبلیغات