آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

ویژگیهاى علمى، معنوى و سیاسى فقیه محقق مقدس اردبیلى
محمد على برزنونى
هر کدام از فقها و علماى بزرگوار ما، در زندگى علمى خود داراى ویژگیهایى بوده‏اند; که به واسطه آن خصوصیات و ویژگیها از سایرین تمیز داده مى‏شوند .
شخصیت گرانقدر مورد بحث ما که نام او همچون خورشید بر تارک قداست و تحقیق، فروزان، و بى‏نیاز از توصیف و تعریف است، از خصایص و امتیازاتى برخوردار است که او را برجسته و ممتاز ساخته و در ردیف فقهاى صاحب مکتب قرار داده است .
در زیر به ویژگیهایى که حضرت محقق اردبیلى دارا بوده، اشاره‏اى گذرا مى‏کنیم;
اما پیش از آن، پاره‏اى از اقوال علما و بزرگان در باره ایشان را یادآور مى‏شویم:
اقوال علما در باره محقق
شیخ یوسف بن احمد بحرانى معروف به صاحب حدائق در کتاب خود لؤلؤة البحرین آورده است:
مولا احمد اردبیلى، عالم عامل، محقق مدقق، زاهد عابد و متورعى که در زهد و پرهیزکارى بى‏همتا و داراى مقاماتى بوده و از او کراماتى نیز نقل شده است . . . و او که رحمت‏خدا بر او باد مجتهدى صرف بود همچون علامه حلى (رحمة‏الله علیه). (1)
شیخ حر عاملى مؤلف امل الآمل او را «عالم، فاضل، مدقق، عابد، موثق، پرهیزکار، عظیم الشان، جلیل القدر» خوانده است . (2)
سید مصطفى تفرشى در نقد الرجال خود آورده است:
موقعیت وى در جلالت و وثاقت و دیانت، مشهورتر از آن است که یادآورى شود، و شخصیت او والاتر از آن است که پرگار عبارت ما، حول محور او به گردش درآید . او متکلمى فقیه، عظیم الشان، جلیل القدر، رفیع المنزلة و در روزگار خود از همه اعلام پرهیزکارتر و عابدتر و متقى‏تر بوده است . (3)
صاحب مقابس الانوار شیخ اسدالله کاظمى، ذیل کسانى که از شهید ثانى روایت مى‏کنند، محقق را نام برده و تعبیرات ذیل را به کار برده است:
شیخ اجل، اکمل، افضل، اعلم، اوحد، اورع، اتقا، ازکا، ازهد، اسعد، فقیه، مفسر، متکلم، متبحر، بلند مرتبه، قوى برهان و . . . . (4)
صاحب روضات الجنات سید محمد باقر خوانسارى اصفهانى، مى‏نویسد:
احمد بن محمد اردبیلى معروف به مقدس اردبیلى، عالمى فقیه و متکلمى صمدانى بود . مقام وثاقت و جلالت و فضل و کمال و زهد و دیانت و پرهیزکارى و امانت‏دارى او بالاتر از آن است که
در حوصله بیان ما باشد . مقدس اردبیلى در ذات قدسى و صفات ملکى، مانند شجاعت نبى و ولایت وصى و سخاوت حاتم طائى ضرب المثل بوده و کمتر عالمى از آن جهت‏به پایه او مى‏رسیده است . (5)
علامه مجلسى ضمن شرح مشایخ حدیث ملا عبدالله حسین تسترى، محقق را «شیخ الطائفه‏» و «ازهد مردم‏» در زمان خود خوانده است . (6) و نیز در کتاب الاربعین در ذکر سلسله سند، محقق را «شیخ اعلم ازهد اورع اتقا» نامیده است . (7)
نیز مجلسى در مقدمه بحار الانوار مى‏گوید:
محقق اردبیلى در قداست نفس و زهد و فضل به مقام نهایى رسید . در میان متقدمان و متاخران علما، شخصیت‏بزرگى چون او سراغ ندارم . خداوند او را با ائمه طاهرین علیهم السلام یکجا گرد آورد . کتب او داراى بالاترین مراتب دقت نظر و تحقیق است . (8)
صاحب ریحانة الادب محمد على مدرس آورده است:
محقق، بسیار جلیل القدر و عظیم الشان، فقیه، عابد، متکلم، زاهد، محقق، مدقق، قدسى السمات، ملکوتى الصفات، در کلمات اجله به عالم ربانى موصوف، به مقدس و مقدس اردبیلى و محقق اردبیلى معروف، در زهد و ورع و تقوا و عبادت و وثاقت‏بى‏بدل، اورع و اتقا و اعبد و ازهد اهل زمان خود بود . کراماتى در کلمات اکابر بدو منسوب و به فرموده مجلسى در بحار و صاحب حدائق در لؤلؤة البحرین مقدس اردبیلى در فضل و زهد و ورع و تقوا به غایت رسیده و نظیر او در متقدمین و متاخرین مسموع نگردیده و کتابهاى او در نهایت دقت و تحقیق . و از کسانى مى‏باشد که به فیض ملاقات حضرت ولى عصر علیه السلام نایل و ملوک وقت در همه گونه تجلیلات وى اهتمام تمام داشته‏اند . . . . وبالجمله، جلالت و عظمت و داراى مراتب اخلاقیه و علمیه و عملیه بودن مقدس و اهتمام او در قضاى حوائج مردمان، مشهور جهان و محتاج به اقامه شاهد و برهان نمى‏باشد . (9)
در معارف الرجال از شیخ محمد حزرالدین، در خصوص جناب محقق چنین مى‏خوانیم:
شیخ احمد بن محمد اردبیلى نجفى، مشهور به مقدس اردبیلى فردى موثق، عادل، محقق، فقیه و اصولى است . زهد و پارسایى و شایستگى او روشن‏تر از آن است که مخفى ماند . داراى رتبه بلند، منزلت رفیع و صاحب کرامات روشن بود . او فقیه نجف در زمان خود و بلکه فقیه امامیه در عصر خویش بود و جزو علماى برجسته امامیه به شمار مى‏رفت . (10)
محدث نورى در خاتمه مستدرک الوسائل خود آورده است:
عالم ربانى و فقیه محقق صمدانى، مولا احمد بن محمد اردبیلى که درخت علم و تحقیقاتش را انوار قدسى و زهد و خلوص و کرامات پوشانده است . (11)
سید نعمت الله جزائرى در الانوار النعمانیة مى‏نویسد:
مولا احمد اردبیلى عطرالله ضریحه، رتبه بلندى در علم داشت و در زهد و تقوى و پرهیزگارى به بالاترین درجه خود رسید . (12)
محدث قمى نیز آورده است:
شیخ اجل، عالم ربانى و محقق فقیه صمدانى ملا احمد بن محمد اردبیلى نجفى که در ورع و تقوا و زهد و قدس به مرتبه‏اى رسید که توصیف نشود و به او مثل زده شود . (13)
حال او در وثاقت و جلالت و فضل و نبالت و زهد و دیانت و پارسایى و امانت، مشهورتر از آن است که قلم به آن احاطه یابد و یا به رشته تحریر درآید . عالمى متکلم، فقیهى عظیم الشان، جلیل القدر . داراى منزلتى رفیع، پرهیزکارترین افراد زمانه خود و عابدترین و با تقواترین آنها بود . (14)
آقاى على دوانى نوشته است:
ملا احمد اردبیلى نجفى در میان فقها و دانشمندان معروف به محقق اردبیلى و نزد عموم مشهور به مقدس اردبیلى است و از مشاهیر فقها و محققین دانشمندان ماست . در فقه و اصول و حکمت و کلام، استاد مبرز و در زهد و قدس و تقوا، یگانه روزگار بوده است . (15)
آقاى محمد رضا حکیمى در تاریخ العلماء عبرالعصور المختلفة مى‏نویسد:
حال او در وثاقت و جلالت و فضل و نبالت و زهد و دیانت و پارسایى و امانت مشهورتر از آن است که ما به آن برسیم و یا به وصف درآوریم . چگونه این کار ممکن است، در حالى که قداست ذات و ملکوتى بودن صفاتش از مواردى است که در عالم بدان مثال زنند همانند اخلاق ذاتى نکوى پیامبر و شجاعت وصى پیامبر و بخشندگى حاتم طائى . (16)
با توجه به اقوالى که از علماى بزرگ و شرح حال نویسان در خصوص محقق آوردیم، روش مى‏شود که شخصیت ایشان از نمونه‏هاى بارز و والا و نادر انسانى است و به قول شاعر:
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتى چو تو فرزند بزاید
نگاهى به زندگى این رادمرد فرزانه و وقایع و کراماتى که از ایشان نقل کرده‏اند و نیز نظر به کتب و رسائل علمى - تحقیقى آن بزرگوار، گویاى این حقیقت است که محقق در عین حال که ضرب المثل زهد و پرهیزکارى و تقواست، نیز، از محققان و فحول علما و فقهاى شیعه است . او، هم «مقدس‏» است و هم «محقق‏» و به عبارت دیگر در دو سنگر علم و فضل و قدس یعنى تحقیق و تقدس مبارز بوده است .
حال به بیان پاره‏اى از ویژگیهاى ایشان مى‏پردازیم:
1 - زهد و تقواى بسیار
تقوا معیار کرامت و شخصیت انسان و ارج و قرب او در پیشگاه ذات اقدس اله و نیز بهترین زاد و توشه براى راه صعب العبور قیامت و عامل روشنایى دل و سبب بهره‏مندى از قوه تمییز و فرقان حق و باطل است . جناب محقق نیز به تمام معنى، متقى بود . او فقیهى پارسا، نمونه‏اى بارز از تقوا و ورع، مجسمه‏اى از زهد به معناى واقعى آن و مثالى از ترک دنیا و خدمت‏به مردم است . او در زهد و ورع و تقوا
و عبادت به آخرین درجه رسیده و بى‏بدل و مانند بود . در روزگار خود از همه اعلام پرهیزکارتر، عابدتر و متقى‏تر بوده است . او، عظیم‏الشان و داراى جلالت قدر و منزلت رفیع بود . او ضرب المثل تقوا و قداست، است . مثل او در میان متقدمان و متاخران شنیده نشده است، به نحوى که از کثرت زهد و تقوا و ورع در میان مردم و علما معروف به «مقدس‏» و «مقدس اردبیلى‏» گردید .
2 - آشنایى با فلسفه
این مطلب از دقت و توجه در کتب و رساله‏هاى محقق و نیز وصف علما راجع به حضرت ایشان، که او را از حکما دانسته‏اند، به دست مى‏آید . او علوم معقول مثل فلسفه و کلام را نزد مولانا جمال الدین محمود که از شاگردان محقق جلال الدین دوانى بود، در شیراز گذراند .
برخى، کتاب مهم فقهى ایشان، مجمع الفائدة و البرهان را که در شرح ارشاد الاذهان الى احکام الایمان علامه حلى است‏بیشتر فلسفى مى‏دانند تا فقهى و عقیده دارند که این چنین شرحى از طریقه فقها خارج است . صاحب روضات الجنات، این داورى را غیر قابل توجه دانسته است . (17)
اگر چه این نحوه قضاوت از جانب بعضى در باره مهمترین کتاب ایشان، از عدالت و نیز ذوق به دور است، لیکن در عین حال دور از واقعیت نیست و طرح مباحث فلسفى در این کتاب، نشانگر تسلط محقق به مباحث فلسفى است .
از کتب فلسفى او شرح الهیات تجرید قوشچى و شرح الهیات شفاء ابن سینا را مى‏توان نام برد .
3 - آشنایى با علم کلام
محقق، از متکلمان عصر خود نیز به شمار مى‏آمده و گفتیم که آن را نزد مولانا جمال الدین محمود شیرازى فرا گرفته است . آثار کلامى او مثل استیناس المعنویة، اصول دین، رساله اثبات واجب، رساله اثبات الامامة، رساله‏اى راجع به این که افعال الله معلل به اغراض است، عقاید الاسلام، النص الجلی فی امامة مولانا علی علیه السلام، و نیز حدیقة الشیعة بیانگر مبرز بودن او در علم کلام است .
4 - آشنایى با علم هیئت و نجوم
محقق، علم هیئت و نجوم را نزد دایى خود مولى «الیاس‏» اردبیلى که از منجمان و ریاضى‏دانان عصر خود و مورد مراجعه عوام و خواص بوده، فرا گرفته است . محقق مباحثى را پیرامون قبله بعضى از بلاد ایران بخصوص خراسان آورده و تصحیح قبله شهرهاى ایران خاصه خراسان را که به دست محقق کرکى انجام گرفته زیر سؤال برده است . با مطالعه مباحث قبله در کتاب مجمع الفائدة والبرهان و نیز زبدة البیان و نگرشى عمیق که ایشان در مسائل مربوط به قبله دارد، بسیارى مطالب روشن مى‏شود . محقق، مباحث پردامنه فقهى - نجومى را کم فایده و بى‏ارج دانسته و مى‏فرماید: «من مساله قبله را سهل‏ترین امر ممکن مى‏دانم‏» . (18)
محقق، تقلید را در باب قبله تجویز کرده است . ما در فصل بعد به مطالب ایشان پیرامون قبله مى‏پردازیم .
5 - کثرت احتیاط و شدت ورع
محقق، على‏رغم استنباطات قوى که در فقه داشت، زیاد، احتیاط به کار مى‏برده است . محقق اردبیلى هنگامى که به کربلا مشرف مى‏شد، احتیاط کرده و جمع بین قصر و اتمام مى‏کرده; موارد ذیل با یک نگاه اجمالى از جلد اول کتاب مجمع الفائدة والبرهان محقق استقصا شده است:
«فانی اظن . . . على فهمی، اللهم لاتؤاخذنی بفهمی‏» ، (ص 70).
«و مع ذلک، ینبغی الاحتیاط التام، فان الطریق صعب و ظنی لایغنی من جوعی فکیف جوع غیری . فکذا فی جمیع الابواب مهما امکن سیما فی هذا الزمان‏» ، (ص 83).
«و اما الموصى به الذی اوصى به دائما، فهو الاحتیاط مهما امکن . . . فلا تنسى‏» ، (ص 99).
«و الاحتیاط طریق السلامة‏» ، (ص 104).
«و الاحتیاط واضح لو امکن; اذ ظنی لایغنی عن جوعی، فکیف عن جوع غیری‏» ، (ص 105).
«و الاحتیاط معلوم‏» ، (ص 106 و 107).
«و بالجملة، هذا الذی فهمته، اللهم لاتؤاخذنی بما فهمته و ان کنت مقصرا و کان باطلا فی الواقع; فان جودک و کرمک یسعنی و یجرانی و الحمدلله رب العالمین‏» ، (ص 125).
«و الاحتیاط جید» ، (ص 134).
«و هو الذی افهمه و الله یعلم‏» ، (ص 137).
«هذا ما فهمته فانا معذور» ، (ص 159).
«و الاحتیاط اولى ان امکن‏» ، (ص 203).
«هذا ما وصل الیه نظری القاصر» ، (ص 228).
«و احتط مهما امکن‏» ، (ص 302).
6 - سعه صدر و تواضع و فروتنى علمى او
علم و مسائل مربوط به علوم مختلف، جایگاهى حساس است . داشتن سعه صدر در مباحث علمى ضرورى است . در عنوان کردن مسائل، بى‏طرفى الزامى است و از سوى دیگر پرهیز از غرور نابجاى علمى لازم است . به عبارت دیگر، علم نباید حجاب اکبر انسان شود و به جاى شخصیت معنوى دادن به فرد، از او یک آدم مغرور بسازد .
در زندگى محقق بزرگوار، از غرور و پرخاش و تحکم خبرى نیست . محقق، در هنگام تصنیف شرح ارشاد، صفحات آن را بین شاگردانش، بالاخص شیخ حسن صاحب معالم و سید محمد صاحب مدارک تقسیم مى‏کرد و از آنان درخواست مطالعه و اصلاح عبارات آن را مى‏کرد و معترف بود که بعضى از عبارات شرح ارشاد غیر فصیح است . این مطلب، مبین «مهذب بودن‏» و عدم غرور علمى اوست .
نیز در مباحثات علمى که رخ داده است‏سعه صدر و فروتنى خاص او را شاهدیم . قضیه مباحثه با شاگردش ملا عبدالله شوشترى و نیز ماجراى مباحثه‏اش با شیخ بهائى مشهور است .
او نمونه کامل تواضع علمى بود که درس و علم را فقط براى خدا مى‏خواند و نه براى خوش‏آمد خلق خدا، و باید که اینچنین کند علم با صاحب خود ورنه آن علم نیست که خود، نادانى است و جهل، بل جهل مرکب است . علم به سان همان درخت میوه است که هرچه پربارتر باشد و میوه برآن فزون‏تر باشد، درخت‏خمیده‏تر خواهد شد و عالم هر چه علمش بیش باشد باید از اخلاص و صمیمیت و صداقت‏بیشترى در آموختن و آموزش علم برخوردار باشد . در برخورد با متعلم و شاگرد، سعه صدر داشته باشد و در مباحثات و تدریس علوم از غرور علمى، که خود حجاب اکبر است و بسیار ناپسند، پرهیز کند . در این صورت است که او را باید «عالم‏» نامید .
7 - آمیختن درایت فقهى با قداست دینى
با وجود احتیاط و ورعى که در عمل به کار مى‏برد و در زندگى اجتماعى او مشهود است و مشهورتر از آن است که به بیان درآید، وقتى به سلسله فتاوى ایشان نظر مى‏کنیم، مى‏بینیم که در بیان فتوا بسیار محققانه عمل مى‏کرد . روش شجاعانه محقق همراه با صفات قدسى او، به نوآموزان فقه مى‏آموزد که درک اجزاى شریعت محمدى، تنها در سایه فهم و شناخت روح دیانت‏به دست مى‏آید .
محقق، تقوا را با درایت، و تقدس را با تحقیق آمیخته بود و در هر دو جناح علمى و تقوایى ممتاز بود . او با ایمانى استوار و دانشى گسترده و عمیق، تیزبینى و درایت فقهى را با قداست و تقواى الهى توام ساخته بود . او آمیزه‏اى شگفت‏بود . مجموعه‏اى از تقدس و تحقیق . آرى، او عشق و عقل را در یک منزل با هم فرود آورد . او بعد عرفانى و اخلاقى را با بعد فقهى و اصولى توامان کرده بود . عنوان او را اگر «مجتهد عارف‏» بنامیم، نکو گفته‏ایم .
8 - توجه به مردم و تفسیر شریعت، سازگار با زندگى اجتماعى مردم
با نگرش به مجموعه فتاواى محقق و سیر استدلالهاى ایشان، این نکته به دست مى‏آید که حضرت محقق، شریعت و احکام مبتنى بر آن را، سازگار و مطابق با زندگى اجتماعى مردم (به طورى که مستلزم عسر و حرج نباشد) تفسیر مى‏کرده است، به نحوى که در آنها، احساس تناقض و تضاد بین زندگى و دیندارى پدید نیاید . او تکالیف مردم را در قبال حضرت سبحان، عارى از مشقتها و عسر و حرج‏ها مى‏دید .
تاکید ایشان بر لزوم حکم حاکم در اثبات حجر سفیه و اینکه تا قبل از حکم حاکم شرع مبنى بر محجور بودن سفیه از تصرفات، معامله با وى و تصرفات او صحیح و مجاز است، نمونه‏اى از نگرش عمیق محقق است . محقق در این زمینه مى‏نویسد:
اگر صرف سفاهت موجب ممنوعیت از تصرفات باشد، معاملات و ازدواجها مشکل خواهد بود; زیرا اکثر مردم یا وضعیت رشد عقلى آنان ناشناخته است و یا سفاهت آنان معلوم و یقینى است . (19)
همچنین حکم ایشان در عدم وجوب اعاده اعمال بر مخالفى که مستبصر شود - چرا که این، برایش تکلیف سخت و دشوار است - (20) کفایت علم اجمالى در صلح، (21) ماهیت نیت و آن را صرفا عمل با نیت‏خالصانه براى خدا دانستن بدور از هرگونه تفصیل، (22) حکم ایشان به استفاده از یکى از اطراف علم اجمالى در شرایطى که احتمال نجاست در هر یک مساوى با دیگرى باشد، (23) از دیگر نمونه‏هاست . محقق، با این نگرش عمیق توانسته است در عین حفظ دین و مبانى آن و احکام مذهبى، زندگى دنیوى مردم و دین‏دارى آنان را سازگار کند و پندار غلط ناهمسازى دین و دنیا و تعارض این دو با هم را از بیخ و بن برکند .
ایشان، در باب قبله وسعت نظر دارند و آن را سهل‏ترین امر ممکن دانسته و مى‏فرمایند:
معقول نیست که شارع چیزى را واجب کند و در آن دقت را لازم بشمرد و تقلید را در آن نادرست و ناروا بداند و از طرفى ریشه و اصل عبادات یعنى نماز را به آن منوط کند و ذبح حیوانات و دفن مردگان را به آن مشروط نماید و در عین حال، راهى علمى نشان ندهد و یا آن را به عهده علم هیات و نجوم واگذارد، دانشى که یک عمر بذل فرصت و تحصیل را مى‏طلبد . براستى چگونه مى‏توان از نوبالغان و پیرزنان درمانده و بلکه اکثریت مردان و زنان، قبله را با آن دقت و تفصیل طلبید؟ (24)
محقق با این دید وسیع، تقلید در قبله را جایز مى‏داند .
ایشان در جاى دیگرى مى‏فرمایند:
کل من فعل ما هو فی نفس الامر . . . فانه یصح ما فعله، و کذا فی الاعتقادات . (25)
هر کس عملى را انجام دهد که حکم واقعى و نفس الامرى اوست . . . کار او صحیح است . و اعتقادات نیز چنین هستند .
9 - فروتنى در مقابل مردم و اهتمام به برآوردن حوایج آنان
بالا رفتن علم نباید منجر به بالانشینى‏ها شود، بلکه باید منجر به تواضع بیشتر گردد و الا، آن علم نیست که کمال جهل است . علما باید نمونه‏هاى اعلاى فروتنى و سخاوت باشند .
با مطالعه اجمالى، سیر زندگى محقق و وقایعى که در حیات او اتفاق افتاده است، تواضع خاص او نسبت‏به مردم عادى که برخاسته از روح بلند و همت قدسى وى بود، دریافت مى‏شود .
ماجراى درخواست‏یکى از زوار حرم اباعبدالله علیه السلام که او را نمى‏شناخت، مبنى بر شستن لباسها در قبال اخذ وجه و قبول محقق بدون ناراحتى و شستن لباسها و تحویل آنها به آن زائر، و وقتى بعضى افراد، آن زائر را مذمت کردند، فرمود: «حقوق برادران مؤمن بیش از اینهاست‏» ، (26) و رد نکردن عطیه افراد، از نمونه‏هاى خوبى است که نشانگر اوج همت او بود .
سخاوت، سیره انبیاى عظام و اولیاى کرام و معصومان و پیروان مکتب آنان است و ما، در زندگى محقق، او را از نظر بخشش و سخاوت، بسیار بلندنظر مى‏یابیم، به طورى که در مواقع حساس به داد مردم نیازمند مى‏رسیده، چنان که منقول است در ایام قحط سالى، خوراکى‏هاى موجود در منزل را، بین مستمندان و فقرا و مردم تقسیم مى‏کرد . نیز عمامه گرانبها و هدایایى که به او عرضه مى‏شد، به دیگران مى‏بخشید .
این نمونه‏ها و بسیارى موارد دیگر، حاکى از روح قدسى اوست و چه زیبا گفته است صاحب روضات الجنات آنجا که او را در سخاوت به حاتم طائى تشبیه کرده است! (27)
10 - روش فقهى خاص
محقق، پایه‏گذار مکتب فقهى خاصى در فقه گردید . او در فقه روشى کاملا مستقل و مخصوص به خود داشت; گرچه در اساس فقه تحولى ایجاد نکرد، لیکن نوع نگرش او به منابع شناخت احکام و طرز استفاده او از قواعد فقهى و اصولى و نوع بهره‏بردارى او از روایات شریفه، همراه با جرات و شجاعت او در بیان فتاوا، او را صاحب مکتب خاصى در فقه گردانید، به طورى که در دوره صفویه و پس از آن، گروهى از بهترین فقها را، پیرو روش فقهى خود کرد . محقق به آرا و انظار پیشینیان توجهى نمى‏کرد و تنها بر فکر و اجتهاد خود متکى بود . اجتهاد او تحلیلى و تدقیقى و تحقیقى بود . روایات را مورد تاکید بسیار قرار مى‏داد و در مواردى که اقوال فقهاى پیش از او با برخى روایات مخالف بود، تردیدى در رد نظریات آنان به خود راه نمى‏داد . روش استقلالى و آزادانه، موشکافى‏ها، تدقیق‏ها و شجاعت او مکتبش را ممتاز ساخت .
او فتاواى خود را مبتنى بر آیات شریفه قرآن مجید و روایات رسیده از ائمه معصومین صادر مى‏کرد و با اتکا بر اجتهاد خود و توجه به قواعد عمومى، بالاخص تاکید بر اصل شریعت‏سهله سمحه، به استنباط احکام واقعى الهى، در موضوعات مستحدثه مى‏پرداخت .
او محقق و مدقق بود و به نوشته برخى علما، در امور بدیهیه نیز شک مى‏کرد و به
تحقیق مى‏پرداخت . کتب فقهى او خاصه مجمع الفائدة والبرهان و زبدة البیان و کتب و رسالات دیگر فقهى او مثل رساله طهارت خمر، رساله در خراج، رساله‏اى دیگر در حرمت‏خراج، رساله در صلاة و صوم، مناسک حج، تعلیقات بر خراجیه محقق کرکى، تعلیقات و حواشى بر قواعد علامه حلى، تعلیقات و حواشى بر تذکره علامه حلى، رساله در تحقیق آیه حیض و دیگر کتب و رساله‏هاى او، بیانگر روش فقهى اوست . آن که با کتب او آشنا و مانوس باشد به روش بحث فقهى او نیز پى خواهد برد .
11 - تاثیرگذارى بر سایر فقها
حوزه علمیه نجف به دست تواناى شیخ طوسى تاسیس گردید و با احیاى دوباره اجتهاد به وسیله ابن ادریس حلى و بعدها ظهور بزرگانى از مکتب فقهى شیخ طوسى همچون محقق حلى و علامه حلى، این حوزه از شکوفایى علمى خاصى برخوردار شد و محقق اردبیلى در چنین حوزه‏اى به تعلیم و تعلم پرداخت . در دوران صفویه، مرکزیت فقه و فقاهت‏به حوزه علمیه اصفهان انتقال یافت و در همان زمان حوزه علمیه نجف به وسیله محقق اردبیلى و دیگر اکابر احیا شد که تا امروز نیز ادامه دارد . (28) در حقیقت، امتناع او از آمدن به ایران، على رغم اصرار فراوان شاهان صفوى، باعث احیاى حوزه نجف، در مقابل حوزه اصفهان گشت .
محقق اردبیلى، در حوزه علمیه نجف در زمره گوهرهاى درخشنده‏اى بود که به آن مرکز علمى بزرگ اسلامى، ارزش و اعتبار و روشنى مى‏بخشید . لیکن شعاع وجود محقق به آن حوزه محدود نگشت . بلکه آثار قلمى و شاگردان تربیت‏شده مکتبش، تدریج‏حضور او را در سایر حوزه‏هاى علمى اسلامى نیز مجسم ساختند . او با به جا گذاشتن خدمات ارزنده و یادگارهاى قلمى و تربیت‏شاگردانى بزرگ، حق بزرگى برگردن دانش پژوهان دارد .
مکتب فقهى او در دوره صفویه، گروهى از بهترین فقها را پیرو خود ساخت . سید محمد عاملى صاحب مدارک، شیخ حسن عاملى صاحب معالم، ملا عبدالله شوشترى، محمد مؤمن سبزوارى، ملا محسن فیض کاشانى و علامه مجلسى از آن جمله‏اند . صاحب جواهر، از صاحب مدارک و سبزوارى و فیض (که روش آزادیخواهانه محقق را پسندیده و در فقه خود از روش او متاثر بودند) به عنوان «اتباع المقدس‏» یاد مى‏کند، چرا که روش متهورانه و آزادیخواهانه و بى‏اعتنایى آنان را به آرا و افکار پیشینیان نمى‏پسندید . (29)
ملا محسن فیض کاشانى که داراى مسلک اخبارى معتدلى بود، در فقه اخبارى خود، از روش فقهى محقق بهره مى‏جست و همانند او شجاعانه به بیان فتوا مى‏پرداخت . لذا مى‏بینیم که در بسیارى موارد که محقق با فقهاى پیشین شیعه اختلاف نظر دارد، او نیز مانند پیروان محقق بخصوص صاحب مدارک و محقق سبزوارى با وى هم فکر است .
علامه مجلسى نیز به آرا و بیانات محقق و شاگرد برومندش صاحب مدارک علاقه‏مند بوده و از آن دو در آثار خود بسیار نقل کرده است .
12 - ابداع اصل سهولت
اصل و قاعده سهولت از قواعد عام و کلیدى دین است وبازگو کننده روح دیانت و مذاق شریعت است . مبانى این اصل مهم در قرآن و روایات آمده است و اصولیان و فقهاى بزرگوار ما معمولا آن را ذکر نکرده‏اند و یا آن را تحت عنوان قاعده نفى حرج دانسته‏اند . در حالى که با یک نگاه دقیق، تفاوتهاى منطقى بین این قاعده و قاعده نفى حرج و دیگر قواعد مشابه آشکار مى‏شود .
با نگاهى اجمالى به قرآن کریم و روایات شریفه و احکام اسلامى، این اصل را رعایت‏شده مى‏بینیم که حکایت از منت الهى و لطف خاص او بر امت اسلام است .
حضرت محقق، عنایت‏خاصى به این اصل داشته است و باید او را مبدع این اصل دانست، به نحوى که مکرر در فتاواى خود، به این اصل استشهاد کرده است .
با توجه به کتب فقهى محقق و استدلالها و فتاواى ایشان، درمى‏یابیم که ایشان این قاعده عام و اصل قرآنى را در موارد متعدد و فراوان جزء مبانى فقهى خود قرار داده و برآن اساس به استنباط احکام الهى از منابع معتبر پرداخته و به صدور فتوا اقدام کرده است .
اینک به نمونه‏هایى از فتاواى ایشان و استفاده و استشهاد به «اصالة السهولة‏» اشاره مى‏کنیم:
محقق به جواز تیمم در اول وقت فتوا داده است و پس از بیان استدلالهاى خود بر این مدعا مى‏فرماید:
گمان مى‏کنم رعایت تنگى وقت در جواز تیمم به دشوارى و مشقت مى‏انجامد، در حالى که شریعت اسلامى ما دیانت‏سهل و آسان‏گیرى است . (30)
نیز محقق قائل به طهارت آب استنجا و قابلیت مجدد آن براى تطهیر است . او پس از بیان ادله خود نوشته است:
دلیل بر این مدعا، اجماع و روایات است همچنین قانون نفى حرج و نیز اصل سهولت در قوانین شریعت . (31)
چنانکه قبلا گفتیم در مساله قبله با وسعت مشرب برخورد کرده و آن را سهلترین امر ممکن دانسته و دلیل آن را علاوه بر یک دسته آیات شریفه و روایات مبارکه، «شریعت‏سهله سمحه‏» مى‏داند . لذا به جواز تقلید در باب قبله حکم داده و فرموده است:
اصل اولى در قبله، اقتضاى سهولت آن را دارد، قاعده سهولت در احکام شرعى مقتضى آن است و نیز قاعده نفى حرج و مشقت که متکى به عقل و نقل است، حرج و مشقت را نفى مى‏کند . (32)
محقق، در مساله غسل جنابت در ماه رمضان قبل از طلوع فجر، بر وجوب آن - که فتواى مشهور فقها است - تردید وارد آورده است و پس از استدلالهایى در این زمینه، مى‏فرماید:
طبق مقتضاى اصل و اصل سهولت‏شریعت، بعید نیست که روایات غسل جنب قبل از طلوع سپیده دم را، به استحباب آن تفسیر کنیم . (33)
محقق در مساله حجر سفیه - که قبلا یاد شد - اثبات آن و ممنوعیت او از تصرفات و معاملات را بسته به حکم حاکم شرع مى‏داند، و شریعت‏سمحه و سهولت و آسانگیرى در شریعت اسلامى را از مؤیدات آن مى‏شمارد . (34)
نیز محقق معتقد است که پوست و دیگر اجزاى صغیره منفصل از انسان و حیوانات در حال حیات پاک است و بر این مدعا چنین استدلال مى‏کند:
دلیل، آن است که حکم به نجاست، مستلزم حرج و مشقت است که به حکم عقل و نقل منتفى است . همچنین اقتضاى قانون سهولت و تسامح در احکام شرعى، حکم به طهارت است . (35)
در عقد حواله، محقق معتقد به عدم لزوم ایجاب و قبول است و مى‏فرماید:
مؤید این دیدگاه، اصل برائت است و نیز این نکته که عقد حواله براساس ارفاق و تامین سهولت در زندگى مردمان تشریع شده است . بنابراین، احکام آن نیز متناسب با همان مبناى سهولت‏باید در نظر گرفته شود . (36)
در جاى دیگر، محقق در اطراف علم اجمالى در مواردى که دو ظرف در اختیار باشد و یقین به نجاست‏یکى از آن دو داشته باشیم (و مشهور برآنند که بایستى از هر دو ظرف پرهیز کرد)، معتقد است که مى‏توان از یکى از آن دو استفاده کرد و مى‏فرماید:
و این دیدگاه موافق با قوانین عام دینى و هماهنگ با شریعت‏سهله اسلامى است . (37)
در نمونه‏هاى یاد شده، محقق به اصل سهولت و شریعت‏سهله سمحه توجه کرده و مورد استشهاد قرار داده است . از این دست در آثار محقق بسیار مى‏توان یافت .
نکته اینجاست که موارد مکرر یاد کرد شخصیت گرانقدرى چون محقق از این اصل - با آن همه احتیاط و شدت ورع که از او سراغ داریم، به نوعى که ضرب المثل قداست و تقوا گردید - باید درس آموز فقها باشد . شریعت محمدى سهله و سمحه است و نباید با سخت‏گیرى‏ها و تضییقات بسیار، کیفیت را فداى کمیت کرد . فلسفه تشریع احکام، امتحان اطاعت‏پذیرى بندگان است و باید به گونه‏اى باشد که بندگان بین اطاعت و دیندارى و انجام دادن تکالیف الهى، با زندگى دنیوى خود احساس تضاد و دوگانگى نکنند .
فقه، باید گره‏گشا باشد و احکام فقهى باید از منابع اصیل آن و از اصول و قواعد عام و کلیدى که روح دین و مذاق شرع را نشان مى‏دهند، استخراج گردد . فقها باید در پرتو اصولى عام و فراگیرنده مثل اصل سهولت، قاعده نفى حرج، قاعده لاضرر و بسیارى قواعد و اصول دیگر، به استنباط احکام واقعى الهى بپردازند .
اصل سهولت، بیانگر تسهیل احکام شریعت است . قاعده نفى حرج، احکامى را که عسر و حرج و مشقت در آن است، نفى مى‏کند . قاعده لاضرر ولاضرار، مبین رفع کلى احکام ضررى است، در اسلام نه حکم حرجى است و نه حکم ضررى . ضرر و حرج را هم عقل نفى مى‏کند و هم شرع . روح اسلام با سخت‏گیرى‏ها و مشکل آفرینى‏ها ناسازگار است .
این قواعد و دیگر قواعد فقهى و اصولى، مبین مذاق اصلى شریعت و روح کلى دیانتند . نادیده گرفتن آنها در استنباط، نتایج و پى‏آمدهاى ناخوشایندى به دنبال دارد و از آن جمله، بى‏روح شدن تکالیف شریعت، فدا شدن کیفیت در مقابل کمیت، احساس تناقض بین دیندارى و زندگى دنیوى مردم و در نتیجه گریز از دین‏دارى است .
از تاکیدهاى مکرر محقق و یادکردهاى متعدد ایشان و عنایت فوق العاده او در استشهاد به این اصل مهم، نمى‏توان به آسانى گذشت و جا دارد که ره‏پویان وادى اجتهاد را، درسى باشد و فقها و مجتهدان را نکته و دقیقه‏اى .
13 - توجه او در نگارش آیات الاحکام به کنز العرفان فاضل مقداد
جمال الدین مقداد بن عبدالله سیورى معروف به فاضل مقداد، از علماى متقدم بر محقق و از اجله شاگردان شهید اول، کتاب نفیس و پربارى در آیات الاحکام قرآن به نام کنز العرفان فی فقه القرآن تالیف کرده است . مباحث این کتاب از نظم و ترتیب جالبى برخوردار است . محقق، کتاب زبدة البیان فی احکام القرآن خود را که به آیات الاحکام اردبیلى نیز معروف است، با توجه به کتاب ایشان به رشته تحریر درآورده است . در جاى جاى کتاب به نکات ادبى و دستورى خوبى اشاره کرده است .
او در بسیارى موارد، به رد نظریات فاضل مقداد و استدلالهاى او به آیات، پرداخته است . کسى که با هر دو کتاب مانوس باشد، بخوبى این مطلب را درمى‏یابد .
به عنوان نمونه در کتاب المکاسب «فی البحث عن الاکتساب بقول مطلق‏»
فاضل مقداد آیات 19 تا 21 سوره حجر، 9 اعراف، 168 بقره، 81 طه، 11 ق و 15 ملک را به عنوان استدلال بر اکتساب ذکر کرده است و توضیحات مفصلى در باره آنها داده است . (38) اما محقق در همان بحث، آیات 19 تا 21 حجر و 168 بقره را ذکر کرده و توضیحاتى داده است . سپس، دو آیه 81 طه و 11 ق را فقط عنوان کرده و گفته است که آیات دیگرى نیز هستند که دلالت‏بر اباحه اشیاء دارند و دخالتى حقیقى در کسب ندارند . محقق، از آوردن و توضیح آیات دیگرى که فاضل مقداد به آنها استناد کرده خوددارى ورزیده و فرموده است: «همین چند آیه را به خاطر تبعیت از سلف و بعضى فوائدى که داشت آوردیم; گرچه خصوصیتى براى کسب ندارند» . (39)
نیز در بحث‏شرکت، صاحب کنز العرفان به نقل از فاضل معاصر خود ابن المتوج بحرانى صاحب النهایة فی تفسیر خمسمائة آیة، آیات 69 انفال و 61 برائت و 11 نساء را آورده و آنها را دلیل بر حصول معناى شرکت مى‏داند . (40) محقق، همین سه آیه را به گفته خود تبعا للسلف آورده و در دو آیه اول کلا خدشه وارد مى‏کند و آیه سومى را ظاهر در حصول معناى شرکت مى‏داند، اما پس از آن مى‏فرماید:
حصول معناى شرکت احتیاج به دلیل ندارد، بلکه احکام شرکت نیازمند دلیل است . (41)
در بحث مضاربه و شفعه و اقرار (42) نیز محقق کلا در استدلال به آیاتى که فاضل مقداد به آنها استناد کرده خدشه وارد مى‏کند و مى‏گوید: آنها را به خاطر تبعیت از سلف مى‏آوردیم .
در بررسى اجمالى کتاب آیات الاحکام محقق، به نگرش عمیق و تیزبینى و ژرف کاوى ایشان در مباحث احکام، خاصه در مسائل مربوط به عقود، پى مى‏بریم .
14 - نوع تربیت‏شاگرد
گفتیم از عواملى که در شناخت‏یک شخصیت تاثیر دارد، آثار آن فرد است و آثار اعم از بیانى و قلمى و شاگردان است . شاگردان عصاره‏هاى علوم استادند .
محقق، در برخورد با شاگردان، سبک و شیوه خاصى داشته; به آنان میدان تفکر مى‏داده و آنها را در وادى تحقیق و تعلیم و تعلم مى‏پروریده است . تاثیر محقق در همه ابعاد علمى و عملى و اجتماعى بر شاگردانش، عیان و غیر محتاج به بیان است . او به شاگردانش درس علم و درس تقوا مى‏داد و بر روح و روان و تمام ابعاد زندگى شاگردان تاثیر مى‏گذاشت . شاگردان تربیت‏شده مکتب او، هر کدام همچون ستاره فروزانى در جاى جاى مراکز جهان اسلام، در جبل عامل و عراق و ایران و دیگر محافل علمى، به نورافشانى پرداختند .
آنگاه که سید محمد عاملى صاحب مدارک و شیخ حسن بن زین الدین صاحب معالم از جبل عامل به نجف نزد او آمدند و از ایشان درخواست کردند که فقط مباحث ضرورى در اجتهاد و استنباط احکام را بدیشان بیاموزد، محقق با خوشرویى قبول کرد و تنها مطالب ضرورى را که اجتهاد وابسته به آنها بود، به آنها تعلیم مى‏داد .
محقق به شاگردان مى‏گفت: زود باشد که آن دو به مقام اجتهاد برسند و کتبى تالیف کنند . شیخ حسن، معالم را نگاشت و سید محمد مدارک الاحکام را و آن دو کتاب در عراق در اختیار دیگر شاگردان محقق قرار گرفت .
آنگاه که مشغول تصنیف شرح ارشاد بود، اوراق آن را بین شاگردان مخصوصا شیخ حسن و سید محمد تقسیم مى‏کرد و درخواست نظر و اصلاح عبارات غیر فصیح آن را مى‏کرد و یا در مباحثه علمى با شاگردش ملا عبدالله شوشترى تواضع بسیار به کار مى‏برد .
او در تعلیم به شاگردان تواضع به کار مى‏برد، ادب علمى را رعایت مى‏کرد و تحکم در کار نبود . شاگردان او نمونه‏هایى از خصیت‏بالاى علمى محقق‏اند .
15 - عشق به مقام ولایت و دلبستگى به اهل بیت علیه السلام
مقام شامخ اهل بیت رسول الله صلى الله علیه وآله، به عنوان واسطه‏هاى فیض الهى و وسایل تقرب به درگاه حق تعالى، از عظمت فوق العاده‏اى برخوردار است و رسول گرامى اسلام آنان را به همراه کتاب الهى براى امت اسلامى و در دیدى وسیعتر، جهانیان، به ودیعت نهاد و اجر زحمات خود را در راه برپایى دین شریف و هدایت مردمان، محبت و مودت به آل خود اعلام کرد . آنان معادن علوم الهى، که عین علم‏اند .
علماى بزرگوار اسلام، دژهاى استوار اسلام و حاملان علوم اهل بیت عصمت و طهارتند . به مقام و اعتبار و قداست و کرامت والاى آن «اسوه‏» هاى انسانیت آگاهى بیشترى دارند و طبعا، در عشق به مقام اهل بیت و شیفتگى به مقام ولایت، آنان خود باید «اسوه‏» دیگر مردم باشند; چرا که علم و آگاهى بیشتر، عمل افزونتر را سبب است و شناخت و عرفان بیشتر، عشق عمیقتر را عامل، چه علم و عمل و عشق و عرفان از یک مقوله‏اند .
از صفات بازر محقق، شیفتگى او به مقام ولایت و دلبستگى ایشان به اهل بیت است .
16 - حفظ دین و کیان روحانیت و برخورد آمرانه با شاهان وقت
طبق نص صریح قرآن شریف، عزت مخصوص خدا و رسول و مؤمنان است و مؤمنان حق ندارند عزت الهى را با هیچ یک از مقامات و متاع دنیوى مبادله کنند . علما و دانشمندان به واسطه علم و فضل، بیشتر در معرض خطرند .
محقق، به هیچ وجه زیربار سلطه شاهان و حکام وقت نمى‏رفت و به گونه‏اى آمرانه با آنان برخورد مى‏کرد . گرچه شاهان صفوى در تجلیل و اکرام محقق کوتاهى نمى‏کردند و غیابا او را احترام مى‏کردند . نیز تاکید و اصرار فراوان بر، آمدن محقق به ایران داشتند، اما محقق توفیق مجاورت عتبات عالیات را از آمدن به ایران ترجیح مى‏داده و کمال ناراحتى را از آمدن به ایران ابراز مى‏داشته است . از دو مکاتبه‏اى که در دست است، تاثیر و نفوذ او بر سلاطین زمان مثل شاه عباس مشهور است .
البته در تاریخ، فقهاى بسیارى بوده‏اند که به شاهان وقت نزدیک شده‏اند تا از کیان دین نگهبانى کنند . کار آنها در جاى خود قابل تقدیر است . بزرگانى چون محقق کرکى، شیخ بهایى، علامه مجلسى و بسیارى دیگر از این نمونه‏اند و نقش آنان در پیشبرد دین را نتوان انکار کرد در اینجا براى روشن‏تر شدن موضوع، اشاره‏اى گذرا به ساختار سیاسى جامعه صفوى و جایگاه علما در آن خواهیم کرد .
وضعیت‏سیاسى معاصر محقق اردبیلى
در دوران زندگى محقق، دو دولت در ممالک اسلامى حکومت مى‏کردند:
1 - دولت‏سنى مذهب ترکان عثمانى;
2 - دولت‏شیعى مذهب صفوى .
براى آشنایى بیشتر با دوران محقق، بهتر است وضعیت‏سیاسى آن دوران و حکامى که در آن عصر، زمام امور را به دست داشتند، را مرور کنیم . (43)
پس از حمله مغول و تیمور به ایران، آنان که قدرت مهاجرت داشتند، براى نجات از ستمگران، در جرگه اهل تصوف وارد شدند . ترکان تازه مسلمان نسبت‏به روحانیان و بخصوص خاندان صفویه اظهار ارادت مى‏کردند و به کسانى که در حلقه ارادت شیخ صفى الدین اردبیلى وارد مى‏شدند، ظلم روا نمى‏داشتند . در نتیجه، گروه گروه مردم به خانقاه صفویه سر مى‏سپردند و نفوذ صفویه رواج یافت، به نحوى که در بغداد و سوریه و فلسطین و ترکستان و . . . نیز دستجاتى خود را
«صوفى صفوى‏» مى‏دانستند و به همین خاطر است که بعدها مى‏بینیم، شاه اسماعیل، جوان سیزده ساله بآسانى موفق مى‏شود تاج شاهنشاهى را بر سر نهد . زمینه این کار شگرف از دویست‏سال پیش فراهم آمده بود .
خاندان صفوى، نفوذ معنوى بسیارى داشتند و از فرمانى که احمد جلایر در دارالسلطنه تبریز به شیخ صدرالدین صفوى جد شاه اسماعیل و پسر شیخ صفى الدین اردبیلى که جد سلاطین صفوى است، نوشته است، مى‏توان به نفوذ معنوى این خاندان پى برد . (44) شیخ صدرالدین داراى لقب «شیخ الاسلام‏» که لقب و عنوان بزرگى است، بوده است .
شاه اسماعیل اول، با برانداختن حکومت ملوک الطوایفى و ایجاد دولت واحد در ایران روش تسامح و همزیستى صوفیانه را در ترویج مذهب کنار گذاشت و مذهب شیعه را یگانه مذهب رسمى ایران شمرد و امر کرد که خطیبان و مؤذنان شهادت خاص شیعه یعنى «اشهد ان علیا ولی الله‏» و «حى على خیر العمل‏» که به منزله شعار شیعیان است، در فصول اذان و اقامه وارد کنند . (45) پس از او شاه تهماسب در 931 ق به حکومت پرداخت و پس از او اسماعیل میرزا و سلطان محمد خدابنده و سپس شاه عباس اول به ترتیب به سلطنت رسیدند .
شاه عباس اول از 996 ق رسما به تخت‏سلطنت نشست، اما قبل از آن در امور مملکت مداخله مى‏کرد . جماعتى از امراى خراسان قرار سلطنت را براى شاهزاده عباس میرزا فرزند سلطان محمد دادند و در سنه 987 ق على قلى خان شاملو و مرشد قلى، از شاهزاده عباس میرزا براى رسیدن به سلطنت‏حمایت کردند تا اینکه در ششم ذى الحجه 996 ق شاه سلطان محمد، تاج سلطنت را به دست‏خود بر سر فرزند خود شاهزاده عباس میرزا نهاد و او را شاه عباس خطاب کرد و امر سلطنت‏به طور رسمى بر او مستقر شد . پس معلوم مى‏شود که شاه عباس قبل از استمرار سلطنت نیز کارهاى سلطنتى به او ارجاع مى‏شده است . (46)
شاه عباس به تمایلات و افکار عمومى مردم توجه مى‏کرد و با القاب موافق نبود و خود را «بنده شاه ولایت عباس‏» و یا «کلب آستان على‏» مى‏خواند .
دوران زمامدارى شاه عباس که او را «کبیر» خوانند از 996 تا 1036 ق طول کشید .
ساختار جامعه صوفى را مى‏توان به شکل هرمى توصیف کرد . در راس این هرم، شاه صفوى قرار دارد و در قاعده آن مردم عادى، شامل دهقانان مناطق روستایى، صنعتگران، دکانداران و تجار کوچک شهرها بودند . در میان هرم و بین شاه و مردم، اشرافیت کشورى و لشگرى و نیز مقامات روحانى قرار داشتند . (47)
به طور کلى، علما و مجتهدان در سلطنت‏شاهان صفوى از وضعیت‏خوبى برخوردار بودند . نفوذ معنوى بسیارى که در توده مردم داشتند به اضافه احترام شایسته‏اى که از جانب شاهان نسبت‏به آنها ابراز مى‏شد، قدرت آنها و موقعیت آنان را برجسته کرده بود . توده مردم، حکومت واقعى را از آن مجتهدان به عنوان جانشینان برحق پیامبر و امام علیه السلام مى دانستند و پادشاهان را به عنوان مباشر و کارگزار آنها قلمداد مى‏کردند . (48) طبق شواهد تاریخى، علما و مجتهدان در زمان شاهان صفوى از قدرت قابل ملاحظه‏اى برخوردار بوده‏اندو در زمان برخى مثل شاه تهماسب قدرت آنها چشم‏گیر بوده است . (49) در عین حال که مجتهدان استقلال خود را از شاه در این دوره کاملا تثبیت کردند در ساختار سیاسى جامعه صفوى نیز داراى عناوین و مشاغلى گردیدند . با جستجو در متون تاریخى مربوط به عصر صفویه و نیز سفرنامه‏هاى اروپایى، عناوین و مشاغل رسمى و غیررسمى زیر را مى‏توان براى علما مشاهده کرد:
1 - صدر: مقدم بر سایر عناوین بود و در زمان شاه اسماعیل به‏وجود آمد . کار رسیدگى به امور شرعى مطابق با فقه اسلام را بر عهده داشته و در امر قضاوت به فعالیت مى‏پرداخت . بعدها، با افزایش کارهاى ادارى و حکومتى و رسیدگى به امور موقوفات و قضا، ارزش اجتماعى صدر در حد یک مقام رسمى دربارى تنزل یافت . کمپفر در سفرنامه خود، صدر را شیخ اول روحانى در ایران و رئیس شریعت
و قوانین مى‏داند . (50) صدر خاصه و صدر عامه و صدرالممالک از تقسیمات صدر است که بنابر مشهور صدر خاصه به امور خاصه سلطنتى نظارت داشت و جانشین او را صدرالممالک مى‏گفتند . صدر عامه نیز املاک مردم و امر وصایا و ازدواج و طلاق را بر عهده داشت .
2 - شیخ‏الاسلام: از عنوان شیخ‏الاسلام یا آخوند در زمان شاه تهماسب استفاده شد و به محقق کرکى اطلاق گردید و باتوجه به رتبه والاى او در اجتهاد، عنوان «شیخ الاسلام‏» اهمیت‏بیشترى از صدر پیدا کرد . به نظر مى‏رسد که «صدر» موقعیت ادارى یافته بود و «شیخ‏الاسلام‏» جنبه مذهبى و مقام افتا را دارا بود .
3 - مجتهد: پس از آن دو دسته، مجتهد به عنوان فرد برتر از تمام صاحبان مقامات عالى دینى شمرده مى‏شد .
4 - پیش نماز: در مساجد به فعالیت مى‏پرداختند و امام جماعت نیز خوانده مى‏شدند .
5 - قاضى: صاحب منصبى که مامور رسیدگى به دعاوى مدنى و شرعى است .
6 - قاضى عسکر: به احکام شرعى در مورد عساکر و لشکریان رسیدگى مى‏کرد و بعدها تنخواه مواجب قشون پس از مهر قاضى عسکر پرداخت مى‏شد .
7 - مدرس: مقامى روحانى که به امور تدریس اشتغال داشت .
8 - رئیس‏العلماء: که بیشتر لقب است تا عنوان رسمى و غیررسمى .
9 - مفتى: به حل و فصل امور محوله و اظهار نظر مشورتى در امور قضاوت مى‏پرداخت و شاه او را نصب مى‏کرد .
10 - خلیفة‏الخلفاء: شاه او را در راس صوفیان مى‏گماشت، چرا که شاه عنوان مرشد کامل داشته است . خلیفة الخلفاء مسؤول رسیدگى به امور صوفیان بوده است .
اصولا علما و مجتهدان باید آنقدر به مسائل زمان و سیاسیات دوران احاطه داشته باشند، تا بتوانند تشخیص دهند که وظیفه آنان در حال حاضر چیست؟ از آنجا که
وظیفه اصلى آنان حفظ دین و کیان روحانیت است، به تناسب اوضاع و احوال و شرایط و محیط و زمان و مکان، برخوردهاى گونه‏گونى را مى‏طلبد . حال و هواى بعضى ازمنه همکارى نزدیک علما و امراى وقت را مى‏طلبد . در اینجا علماى دین باید با حفظ دین و حفظ قداست روحانیت، به همکارى با امرا بپردازند و تا آنجا که اساس دین و اساس روحانیت زیر سؤال نرود، براى پیشبرد دین، همکارى لازم را، مبذول دارند . سید مرتضى فقیه بزرگ و سید شریف رضى برادرش هر دو از کسانى بوده‏اند که در زمان خود، منصب دولتى نیز داشته‏اند . بعد از ایشان شیخ طوسى با نزدیک شدن به خلیفه عباسى، کرسى درس و کلام را دارا بوده است . خواجه نصیرالدین طوسى نیز همین طور . علامه حلى نیز با نزدیک شدن به سلطان محمد خدابنده، او را مسلمان و شیعه ساخت . یا محقق کرکى با پذیرش دعوت شاهان صفوى و آمدن به ایران، شیخ الاسلام دربار صفوى شد . پس از او شیخ بهائى و علامه مجلسى منصب شیخ الاسلامى صفویه را دارا بودند . اینان هر کدام به تکلیف اجتهادى خود عمل کرده بودند و این نزدیکى به سلاطین زمان ضرورى بوده است، همچنان که تاریخ نشان داده است .
گاه نیز بنابه دلایلى عدم همکارى ضرورى است . در اینجا نیز علما و مجتهدان براساس تکالیف اجتهادى خود عمل کرده و از نزدیک شدن به حکام وقت‏خوددارى مى‏کنند و دلایل آن زیاد است . یا در صورت نزدیکى، اساس دین به خطر مى‏افتد یا روحانیت زیر سؤال مى‏رود یا ضرورتى در ارتباط و همکارى نزدیک دیده نمى‏شود و یا احتمال سوء استفاده حکام مى‏رود و صدها دلیل دیگر .
محقق بزرگوار، دلیل عدم پذیرش آمدن به ایران را، توفیق مجاورت عتبات عالیات مى‏دانست . اما از طرف دیگر جرات او را نیز با نامه‏هایى که به برخى شاهان مى‏نوشت، نمى‏توان ندیده گرفت . او خطاب به شاه عباس عباراتى را به کار مى‏برد که بیانگر جرات اوست . برخورد آمرانه او و پشت پازدن به مال و مقام دنیوى و عدم هراس از قدرت بزرگ زمان و حفظ قدرت دینى علما و بسیارى جهات دیگر را نشانگر است . محقق، تکلیف خود را در همین کناره‏گیرى مى‏دانست و عمر خود را صرف تعلیم و تدریس شاگردان و به جا گذاردن آثار بیانى و بنانى کرد .
پى‏نوشت:
1) لؤلؤة البحرین، ص 148 و 149 و 150 .
2) امل الآمل، ج 2 ، ص 23 .
3) جامع الرواة، ج 1 ، ص 61 ; امل الآمل، ج 2 ، ص 23 ; لؤلؤة البحرین، ص 149 به نقل از نقدالرجال .
4) مقابس الانوار، ص 15 .
5) روضات الجنات، ج ، ص 115 ; مشاهیر دانشمندان اسلام، ج 4 ، ص 242 .
6) اعیان الشیعه، ج ، ص 82 .
7) کتاب الاربعین، ص 5 .
8) بحار الانوار، ج 1 ، ص 42 ، مقدمه .
9) ریحانة الادب، ص 367 .
10) معارف الرجال، ص 53 .
11) مستدرک الوسائل، ج 3 ، ص 392 .
12) اعیان الشیعة، ص 81 به نقل از انوار نعمانیه .
13) هدیة الاحباب، ص 263 .
14) الکنى و الالقاب، ج 3 ، ص 166 .
15) مهدى موعود، ص 935 ، پاورقى .
16) تاریخ العلماء عبر العصور المختلفة، ص 33 .
17) روضات الجنات، ج 1 ، ص 120 .
18) مجمع الفائده والبرهان، ج 2 ، ص 59 .
19) مجمع الفائدة، ج 9 ، ص 219 .
20) مجمع الفائدة، ج 3 ، ص 213 .
21) همان، ج 9 ، ص 339 .
22) همان، ج 1 ، ص 98 و 99 .
23) همان، ج 1 ، ص 282 .
24) همان، ج 2 ، ص 60 .
25) مجمع الفائدة، ج 2 ، ص 55 .
26) روضات الجنات، ج 1 ، ص 198 .
27) روضات الجنات، ج 1 ، ص 115 .
28) خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 502 .
29) زمین در فقه اسلامى، ج 1 ، ص 69 ; جواهر الکلام، ج 7 ، ص 343 .
30) مجمع الفائدة، ج 1 ، ص 225 .
31) همان، ج 1 ، ص 289 .
32) مجمع الفائدة، ج 2 ، ص 59 - 69 .
33) همان، ج 1 ، ص 71 .
34) همان، ج 9 ، ص 219 .
35) همان، ج 1 ، ص 305 .
36) مجمع الفائدة، ج 9 ، ص 317 .
37) همان، ج 1 ، ص 282 .
38) کنز العرفان، ج 2 ، ص 1 - 10 .
39) زبدة البیان، ص 361 - 365 .
40) کنز العرفان، ج 2 ، ص 73 - 74 .
41) زبدة البیان، ص 464 .
42) کنز العرفان، ج 2 ، ص 74 - 89 ; زبدة البیان، ص 464 - 467 .
43) جهت اطلاع بیشتر پیرامون اوضاع سیاسى معاصر محقق به کتب ذیل رجوع کنید:
تاریخ اجتماعى ایران، ج 2 ، ص 375 به بعد و ج 3 ص 480 ; تاریخ عثمانى، ج 2 ، ص 253 - 261 و 294 ; زندگانى شاه عباس اول، ج 1 و 2 ; تاریخ ایران، ج 2 ، ص 226 - 245 ; تاریخ ادبیات در ایران; تاریخ ایران، ترجمه کریم کشاورز، فصل هفتم; احسن التواریخ ; تاریخ سلطانى از شیخ صفى تا شاه صفى; تاریخ کامل ایران، ص 407 به بعد; تاریخ ادبیات ایران، ادوارد براون; سیاحت نامه شاردن (دایرة المعارف تمدن ایران)، ژان شاردن; دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، ج 2 ، ص 362 به بعد و ج 3 ، ص 416 به بعد; تاریخ سلاطین صفویه; تاریخ عالم آراى عباسى .
44) متن کامل این فرمان به نقل از مجله یادگار، س 1، ش 4، ص 27 به بعد در کتاب تاریخ اجتماعى ایران، ج 2، ص 376 آمده است .
45) شایان ذکر است که جمله «اشهد ان علیا ولی الله‏» جزو فصول اذان و اقامه نیست و هیچ یک از فقهاى عظام شیعه ذکر آن را واجب ندانسته‏اند، بلکه در ذکر آن قصد قربت را عنوان کرده‏اند . در آثار و تالیفات فریقین از قبیل کتب اربعه و صحاح سته و مؤلفات دیگر مورد اعتماد شیعه و سنى، اخبار و روایاتى است که بر ولایت على علیه السلام دلالت مى‏کند یا آن را تایید مى‏کند . در هر حال، اعتقاد به ولایت آن حضرت جزئى از ایمان به حساب مى‏آید که پس از شهادت به یگانگى خدا و پیامبرى محمد صلى الله علیه وآله به قصد قربت و براى تیمن و تبرک جمله «اشهد ان علیا ولی الله‏» گفته مى‏شود . بدون تردید، شیعه از ابتدا شهادت به ولایت على علیه السلام و تصریح به آن را یکى از عمده‏ترین شعارهاى خود قرار داده است . بنابراین، هر جا که شیعه قدرتى یافته، این شعار را علنى مى‏ساخته است . اما اینکه در فصول اذان و اقامه نیز از ابتدا مطرح بوده است‏یا خیر؟ جاى تحقیق دقیق خالى است . اما جمله «حى على خیر العمل‏» جزو فصول اذان و اقامه است که خلیفه ثانى بدون دلیل آن را حذف کرد و به جاى آن «الصلاة خیر من النوم‏» را گذارد . فقهاى شیعه در اذان و اقامه، ذکر جمله «حى على خیر العمل‏» را واجب دانسته‏اند . جهت اطلاع بیشتر در خصوص شهادت به ولایت على علیه السلام رجوع کنید به: کلمات الاعلام حول الشهادة الثالثة، رضا استادى، چاپ شده در ده رساله .
46) فوائد الرضویة، ص 27 .
47) ایران عصر صفوى، ص 159 .
48) سیاحت نامه شاردن، ج 1 ، ص 127 - 149 .
49) از حکمى که شاه تهماسب صفوى به محقق کرکى به عنوان «شیخ‏الاسلام‏» داده این مطلب بخوبى روشن است . رک: دین و سیاست در دوره صفوى، ص 407 تا411 فرمان شاه تهماسب در تعیین محقق کرکى به عنوان شیخ‏الاسلام و معین کردن سیورغال [تیول و زمینى که پادشاه جهت معیشت‏به ارباب استحقاق بخشد . لغت‏نامه دهخدا] براى وى و نیز فرمان دیگرى درباره لزوم اطاعت از محقق کرکى .
50) سفرنامه کمپفر، ص 121 .

تبلیغات