آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن


اصولاً یکی از طرق شناخت و به تبع شناخت خود مبلغ، شناخت مخاطبین، مقایسه شی با ضد است که مثلاً عدالت اجتماعی را با ظلم مقایسه کنیم و یا حکومت براساس ولایت فقیه را با حکومتهای غربی و یا شرقی مقایسه کنیم و...
امام علی(ع): انما یعرف قدر النعم بمقاساة ضدها
ترجمه: قدر نعمت تنها با گرفتار شدن به ضد آن (از دست دادن نعمت) دانسته می‌شود.
امام رضوان‌اللهتعالیعلیه در بیانات خود از این روش زیاد استفاده کرده‌اند که به موارد زیر به عنوان نمونه اشاره می‌شود:
ما امروز یک مقایسه‌ای بکنیم بین سابق و حالا در بعضی جهات.
در حضور مهمانان خارجی
«ملاحظه کنید در کجای دنیا الان شما پیدا می‌کنید یک همچو جلسه‌ای که رئیس‌جمهورش، نخست‌وزیرش پهلوی کارگرش...»[86]
آمادگی تبلیغاتی:
از آنجا که تبلغات مؤثر است هر چند سخن باطل باشد[87] باید نظام تبلیغاتی مسلمانها برای هر سخن تبلیغاتی دشمن، پاسخی و برای هر اشکال توجیه و استدلالی داشته باشد. در دعای مکارم‌الاخلاق امام سجاد می‌خوانیم:[88] واجعل لی یدا علی من ظلمنی و لسانا علی من خاصمنی و.... وهب لی مکرراً علی من کایدنی... و تکذیباً لمن قصبنی.[89]
از اینرو در جنگ احد زمانیکه پیامبر شنیدند کفار می‌گویند: «( (اعل هبل اعل هبل (بت هبل بلند مرتبه باد– بت هبل بلند مرتبه باد) پیامبر سریعاً به مسلمانها دستور دادند که بگویند ((الله اعلی و اجل))[90]. و زمانیکه کفار گفتند (ان لناالعزی و لا عزی لکم)[91] پیامبر فرمودند: شما هم بگوئید (الله مولانا و لا مولی لکم))[92]
بویژه در جبهه جنگ که اگر سخنان دشمن و شایعات او و تحریفها بی‌پاسخ بماند کاملاً در تضعیف روحیه‌ها مؤثر است.
بسیاری از ایات اجتماعی و سیاسی قرآن پاسخ سخنان کفار و منافقین است و نهج‌البلاغه بویژه بخش نامه‌ها و بسیاری از خطبه‌ها در پاسخ معاویه و برخورد با کوردلان منافق‌پیشه و یا جهال ناآگاه است.
بعنوان نمونه به چند ایه سوره منافقین دقت کنید:
در مقام سوگند منافقین و گواهی آنها به رسالت پیامبر می‌فرماید: خداوند نیز گواهی برسالت تو ای پیامبر می‌دهد ولی می‌داند آنها دروغ می‌گویند: و آنها از قسم و سوگند بعنوان سپر و سنگر حفاظت استفاده می‌کنند.[93]
زمانیکه می‌گویند به یاران و صحابه پیامبر کمک مادی نکنید تا از پیرامون پیامبر متفرق شوند قرآن در پاسخ می‌گوید برای خداست گنجینه‌های آسمان و زمین ولیکن منافقین نمی‌فهمند.[94] می‌گویند پس از بازگشت از این سفر به مدینه بیرون می‌کند البته از مدینه عزیز‌تر مردم ذلیل‌تر را (منظورشان از عزیزترین خود منافقین و منظور از ذلیل‌ترین پیامبر و مؤمنین بود) خداوند می‌فرمایند عزت منحصر است به خدا و پیغمبر او و مؤمنین و ولیکن منافقین نمی‌دانند.[95]
آمادگی تبلیغاتی:
و در رابطه با کفار: زمانیکه به کفار گفته می‌شد، از گفته‌های خدا پیروی کنید و آنها یک امر عاطفی و ضمناً مورد پذیرش بعضی ساده‌اندیشان را عنوان می‌کردند و می‌گفتند‌ «ما از پدرانمان پیروی می‌کنیم»
قرآن فرصت نمی‌دهد این شعار در ذهن‌ها جاگیر شود، بلکه فوراً پاسخ میدهد ایا صحیح است که با هر شرایطی پیرو پدران شوند، هر چند پدران آنها گمراه و بدون خرد باشند[96]؟
حضرت امیرالمؤمنین در مقابل شعار خوارج (لا حکم الا لله= نیست حکمی مگر از جانب خدا) که بسیار عبارت بظاهر فریبنده بود اگر مقابله تبلغاتی نمی‌شد چه بسا گروه دیگر از یاران امام را نیز گمراه می‌کرد، فرمودند: این گفتار سخن حقی است که باطلی از آن سوء استفاده شده، آری نیست حکمی مگر از سوی خدا ولی مقصود خوارج این است که: امارت و ریاست در بین خلق مخصوص خداست و در نتیجه خدا چون جسم نیست و ریاست او غیر ممکن پس مردم نباید حاکم و امیر داشته باشند، در صورتیکه مردم به رهبر و امیر و حکومت نیاز دارند.[97]
حارثبن حوط خدمت امام امیرالمؤمنین(ع) آمده عرض کرد: فکر می‌کنی من اصحاب جمل (لشگر طلحه و زبیر آتش‌افروزان جنگ در بصره) را گمراه می‌دانم نه، گمراه نیستند، این یک مغالطه روشن بود که می‌خواستند با کناره‌گیری بعضی صحابه پیامبر از یاری امام علی حضرت علی را خلع سلاح کنند. و عدم شرکت بعضی یاران رسول‌الله را در مبارزات دلیل بطلان نظام و اندیشه علوی بدانند. ولی امام فوراً اشتباه او را تذکر داده و فرمودند: ای حارث تو به زیرت نگاه کرده‌ای نه به بالا سرت و بجای آنکه با شناخت اصل فرع را با اصل بشناسی اصل را می‌خواهی با فرع شناسائی کنی تو حق را نشناختی تا پیروان او را بشناسی و نیز باطل را هم نشناخته‌ای تا طرفداران او را شناسائی کنی[98].
آمادگی تبلیغاتی امام:
پاسخ‌گوئی مناسب از ویژگیهای امام امت بود، گروهها، شخصیتها و نمایندگان مجلات و روزنامه‌ها، سازمانها و احزاب، چه در زمانیکه امام در ایران بودند و در نجف و پاریس و پس از بازگشت امام و پیروزی انقلاب با امام قرار ملاقات می‌گذاشتند و پیشنهاد مصاحبه می‌کردند و نوعاً در مصاحبه‌ها فاصله زمانی که در عرف مصاحبه‌های دنیا باید رعایت شود، پیش‌بینی نمی‌شد ولی امام در تمام آنها با آمادگی ذاتی که گویا از مدتها قبل خود را آماده کرده شرکت می‌نمود و پاسخ لازم و کافی را بیان می‌فرمود.
سالهای انقلاب زمان هجوم اشکالات به اسلام و انقلاب و نظام اسلامی بود هر روز سئوالات گوناگونی در مجلات، نشریات پیرامون حرکت اسلامی و قوانین قرآن (یکطرفه) مطرح می‌شد با این هدف که تمامیت اسلام و صلاحیت قوانین اسلامی و نظام دینی زیر سئوال برود که امام در اولین فرصت پاسخ مناسب را بآنها داده بود و با این مناسبت از قسمت دیگر چهره اسلام پرده برمی‌گرفت و توان و قدرت دستورات دینی را در تکامل انسانها روشن می‌ساخت، و این امر از ویژگیهای امام بود که باید تا حد امکان مورد توجه و پیروی مبلغین قرار گیرد.
اینک به چند نمونه از سخنان و مصاحبه‌هائیکه بیشرت مربوط به سالهای اول انقلاب است اشاره می‌شود و با مطالعه مجموعه‌ها و کتابهای ویژه آثار امام رضوان‌اللهعلیه به صدها و هزارها نمونه دیگر پی می‌برید.
در رابطه با اینکه «اسلام و روحانیت با تمدن و پیشرفت مخالف است» در ضمن یک سخنرانی فرمودند:
«ما با سینما مخالف نیستیم ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستم ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه‌داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم.»[99]
بختیار «پس از ورود امام و همزمان با تلاشهائی که برای پیروزی انجام می‌گرفت» گفته بود: «دو دولت در یک کشور نمی‌شود»
امام ضمن سخنرانی فرمودند: «می‌گوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمی‌شود خوب، واضح است این، یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیر قانونی باید برود، تو غیر قانونی هستی، دولتی که ما می‌گوئیم، دولتی است که متکی به آراء ملت است، متکی به حکم خداست، تو باید یا خدا را انکار کنی یا ملت را»[100]
در پاسخ اینکه شاه توبه کرده چرا نمی‌پذیرید؟
«گاهی گفته می‌شود، به اینکه خوب، شاه می‌اید توبه می‌کند و توبه هم کرد، دیگر چه می‌گوئید؟ خدا که توبه را قبول می‌کند، این را من کراراً عرض کردم که اولاً توبه شرایطی دارد که تا آن شرائط تحقق پیدا نکند، خدای تبارک و تعالی قبول نمی‌کند آنچه بی‌‌شرط، خدای تبارک و تعالی قبول می‌کند، آن چیزهائی است که مربوط به حقوق‌الله است، کسی نماز نخوانده، کسی روزه نگرفته، کسی حج نرفته است، اینها چیزهائی است که اگر توبه بکند، شرطی ندارد، توبه‌اش را قبول می‌کند و اما حقوق ناس، توبه‌اش را تا این حق رد نشود قبول نمی‌کند شما بفرمائید که حالا این شخص که آمده توبه کرده– فرضاً راضی است به اینکه بیاید اموالی را که از مردم برده پس بدهد و کارهائی که از قبیل چپاول هست، جبران بکند، فرضاً‌ که یک همچو کاری بکند و او مالی داشته باشد تا بتواند جبران کند، مال ملت را که نمی‌شود به خود ملت داد، مالهائی که اینها دارند، همه‌اش مال ملت است، مال خودشان نیست، برداشتند و فرار کردند و در بانکهای خارجه انبار کردند.
حال ما فرض می‌کنیم که خیر ایشان اموال شخصی دارد و آن اموال شخصی به ارث از پدرش فرض کنید رسیده به او و آن اموال شخصی را می‌دهد و جبران می‌کند، خوب این ده سال حبسی که کرده و این قدرت انسانی را تلف کرده کی جبران می‌کند؟ کی میتواند جبران کند این ده سال حبس، پنج‌سال حبس این علماء این دانشمندان، این رجال سیاسی که اینها را به هدر داده است. یعنی در یک محفظه‌ای نگه داشته اینها را تا قوایشان هدر رفته، فعالیتهایشان هدر رفته، اینها دیگر جبران نمی‌‌خواهد؟! اگر یک کسی را هدر دادند همه زندگیش را، اینها را جبران کی می‌کند؟ اینهمه جراحت که بر اشخاص، بر قلوب مؤمنین، بر قلوب پیرزنها، پیرمردها، جوانها وارد کرده است، اینها را کی جبران می‌کند؟
یک نفر آدم یک شخص را اگر کشت، این قصاصش به این است که این یک نفر را در مقابل او بکشند، اگر یک نفر آدم هزاران آدم کشت، حالا ما چطور آن را جبران بکنیم؟ این که هزاران نفر از بهترین اولاد این وطن را بهترین اولات این اسلام را در این حبسها کشته، پاهایشان را اره کردند.[101]
پاسخ این سیاست گام به گام: در پاریس بودم، بعضی آمدند و پیشنهاد کردند به اینکه خوب است قدم بقدم جلو برویم و حالا شاه را نگهش داریم و سلطنت بکند حکومت نکند و بعدش ما مجلس درست کنیم و بعدش چه کنیم و بعدش اینها را از بین ببریم. من به آن آقا که آدم صحیحی بود ولیکن فکرش اشتباه بود، به آن آقا گفتیم که شما تضمین می‌کنید این معنا را که این نهضتی که الان حاصل شده، بعد از خوابیدن دوباره روشنش کنید؟ گفت نه. گفتم شما تضمین می‌کنید، که اگر ما مهلت به شاه دادیم یک قدم جلو برود، فردا همه ما را از بین نبرد؟ گفت نه. گفتم الان آن آتشی که روشن شده است، از این آتش ما باید استفاده کنیم، اگر الان ما تمام مقاصدمان را حاصل نکنیم، در شکست خواهیم بود بلا اشکال[102].»
پاسخ به آنها که دین را از سیاست جدا می‌دانستند:
جدا کردن دین از سیاست توطئه استعمار است:
مقصود من این بود که سیاست یک مطلبی نیست که در اسلام مطرح نباشد، این معنائی که دین از سیاست جداست، این مطلبی است که استعماریها انداخته‌اند در دهن مردم و می‌خواهند به واسطه این که دو فرقه را از هم جدا کنند یعنی آنهایی که عالم دینی هستند علیحده‌شان کنند و اینهائی که غیر عالم دینی هستند علیحده‌شان کنند سیاسیون را از سایر مردم جدا بکنند تا استفاده‌هایشان را بکنند اگر این قوا با هم مجتمع بشوند آنها می‌دانند که با اجتماع قوا نمی‌توانند اینها منافعی را که میخواهند ببرند و لهذا دامن به این تفرقه‌ها زده‌اند[103].
امام فرمودند: جمهور اسلامی «نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد، و عده‌ای در مقابل این سخن موضع گرفتند بعضی گفتن جمهور دموکراتیک و بعضی گفتند «جمهوری» فقط، امام در این رابطه فرمودند:
این آدمی که می‌گوید، جمهوری باشد اسلام نباشد، باید پرسید که از اسلام چه می‌دانی و چه دیدی؟ چه بدی از اسلام دیدی؟ باید به آن گفت که این اسلام است که طاغوت را قطع کرد، نه مردم، ایمان، ایمان، طاغوت را قطع کرد، نه من و تو. از اسلام چه بدی دیدی؟ آن که می‌گوید ما جمهوری دموکراتیک میخواهیم یعنی جمهوری به فرم غرب، از اسلام چه بدی دید؟ چه می‌دانید از اسلام؟ اسلام تأمین‌کننده آزادی، استقلال، عدل، اسلام شخص اول مملکتش با یکی از رعایا فرق نداشت بکله پائین‌تر از او بود. در استفاده از مادیات، آزادی آراء‌ در اسلام از اول بوده است در زمان ائمه ما علیهم‌السلام، بلکه در زمان خود پیغمبر آزادی بود، حرفهایشان را می‌زدند[104].
آنها که در نوشته‌هایشان از جمهوری دم می‌زنند، جمهوری فقط، یعنی اسلام نه آنهایی که جمهوری دموکراتیک می‌گویند یعنی جمهوری غربی، جمهوری اسلامی نه، آنها می‌خواهند باز همان مصائب را با فرم دیگر برای ما به بار بیاورند. آنها اصلاً در این نهضت دخالت نداشتند، آنها که امروز به خیال خودشان میخواهند سر سفره آماده بنشینند، در این نهضت به هیچوجه دخالت نداشتند. این نهضت را شماها، این نهضت را طبقه محصل، طبقه کارگر، دهقان، بازاری این نهضت را اینها به بار آوردند و اینها حق دارند، آنها که در خارج بودند و برای میوه‌چینی آمده‌اند و آنها که در صدرهای بالا نشستند و منظره‌ها را نگاه کردند یا کمک کردند به رژیم و حالا به صورت یک قسمت انقلابی در‌آمده‌اند، آنها را نپذیرید و نمی‌پذیریم.[105]
در مقابل انتقاد به اعدامها در ابتدای پیروزی فرمودند:
چرا به ما اشکال می‌کنند که شما چرا دژخیمان را می‌کشید؟ ما در عین حال که اینها را مجرم می‌دانیم و باید فقط هویت اینها ثابت بشود آنها را باید همین که هویتشان ثابت شد کشت. نصیری همین که هویتش ثابت شد که نصیری است باید کشت معذلک چند روز نگه داشتند و محاکمه کردند و اقرارات او را ثبت کردند و او را کشتند.
ایا جامعه حقوق بشر تصور نمی‌کند که مجرم را باید کشت برای حقوق بشر؟ برای اینکه حق‌خواهی کنیم از بشر؟ بشرهائی که اینها کشتند، زجر دادند و از بین بردند لکن من متأسفم از اینکه باز غربزدگی در ماها هست و ما ترس از این داریم که مبادا در روزنامه غرب چیزی بنویسند و مثلاً مجلات غرب یک کلمه‌ای بنویسند. آنها البته با عدل و انصاف مخالفند و آنها موافق حقوق بشر نیستند. آنها حقوق اشخاص ابرقدرت را حفظ می‌کنند به اسم حقوق بشر.[106]
اینها که آزادی می‌خواهند، اینها که می‌خواهند جوانهای ما آزاد باشند. قلمفرسایی می‌کنند برای آزادی جوانهای ما، چه آزادی را می‌خوا
هند؟ می‌خواهند قمارخانه‌ها باز باشد به طور آزاد، مشروبخانه‌ها باز باشد به طور آزاد عشرتخانه‌ها باز باشد به طور آزاد هروئین‌کشه– باز باشد– آزاد باشند، تریاک‌کش‌ها آزاد باشند، و هر مفسده‌ای را بخواهند عمل کنند به هر فحشا که می‌خواهند کشیده شوند. این چیزی است که از غرب دیکته شده است. که می‌خواهند جوانان ما را بی‌خاصیت کنند. ما می‌خواهیم جوانانمان را دستشان را بگیریم و به جاهایی ببریم که برای ملت فایده داشته باشد. این آزادی که آقایان می‌خواهند آزادی است که قدرتمندها دیکته کرده‌اند. آنها می‌خواهند ما را غارت کنند و جوانهای
ما بی‌تفاوت باشند. جوانهایی که در عشرتگاه هستند، بی‌تفاوتند. جوانهایی که مبتلا به مخدرات هستند، در امور کشوری بی‌تفاوتند، جوانهایی که در مراکز فحشا بزرگ می‌شوند نسبت به مسائل مملکت کار ندارند، آن جوانها به مصالح مملکت کار دارند از این مسائل دورند در تحت تربیت اسلامی هستند.
ما می‌خواهیم جوانانمان را از چوب وافور رها کنیم. مسلسل به دست‌ آنها بدهیم. ما می‌خواهیم جوانانمان را از پای منقل و وافور رها کنیم و به میدان جنگ ببریم. شما می‌خواهید که ما آزاد بگذاریم تا جوانان ما فاسد بشوند و اربابان شما بهره برند؟[107]
بله، ما مرتجع هستیم، شما روشنفکر هستید، شما روشنفکرها می‌خواهید که ما به هزار و چهارصد سال قبل برنگردیم، شما می‌ترسید که اگر ما جوانان را مثل هزار و چهارصد سال قبل تربیت کنیم که با جمعیت کم دو امپراطوری بزرگ را به باد داد ما مرتجع هستیم، شمایی که می‌خواهید جوانان ما را به تعلیمات غربی بکشید، نه آن تعلیماتی که خودشان دارند آن تعلیماتی که برای ممالک استعماری دارند، شما روشنفکر هستید؟[108]
فالاچی: این چادر، ایا صحیح است که این زنها خود را در زیر چادر مخفی کنند؟ این زن‌ها در انقلاب شرکت کردند، کشته دادند، زندان رفتند، مبارزه کردند. این چادر هم یک رسم از قدیم مانده‌ای است. حال این صحیح است که مثلاً اینها خودشان را مخفی کنند؟
امام: اولاً اینکه این یک اختیاری است برای آنها، خودشان اختیار کردند، شما چه حقی دارید که اختیار از دستشان بگیرید؟ ما اعلام می‌کنیم به زن‌ها که هر کس چادر می‌خواهد یا هر کسی پوشش اسلامی، بیاید بیرون، از سی و پنج میلیون جمعیت ما سی و سه میلیونش بیرون می‌اید. شما چه حقی دارید که جلو اینها را بگیرید؟ این چه دیکتاتوری است که شما نسبت به زن‌ها دارید؟ و ثانیاً اینکه ما یک پوشش خاصی را نمی‌گوییم، برای حدود زن‌هایی که به سن و سال شما رسیده‌اند هیچ چیزی نیست، ما زن‌های جوانی که وقتی ایشان آرایش می‌کنند و می‌ایند یک فوج را دنبال خودشان می‌کشند، اینها داریم جلوشان را می‌گیریم، شما هم دلتان نسوزد.[109]
مردم در سوگ مرحوم طالقانی احساسات فوق‌العاده نشان دادند و عده‌ای در اندیشه بهره‌برداری که این احساسات بدلیل روشنفکری ایشانست و امام در اندیشه هدایت لذا فرمودند: این مرض چه مرضی است که بعضی از این روشنفکران ما دارند؟ همه آنها را نمی‌گویم، بعضی‌شان، این چه مرضی است که اینها دارند که وقتی یک ملت در سرتاسر ایران به سرو سینه‌اش می‌کوبد و به عنوان نایب پیغمبر، یک کسی را یاد می‌کند وقتی می‌خواهند بنویسند می‌گویند که آقای طالقانی یک مرد روشنفکری بود از این جهت مردم، تو هم روشنفکر هستی، چطور مردم برایت فاتحه نمی‌خوانند؟[110]
روحانیت را مرتجع می‌دانند؟ هی آخوند مرتجع، آخوند مرتجع، همین است که تزریق به شما کرده‌اند، دشمنان اسلام تزریق به شما کرده‌اند آخوند مرتجع تا شما را از آخوند جدا کنند. همین قلم‌هایی که آخوند را مرتجع می‌دانند و می‌نویسند یا ادراک ندارد و مطالعه در حال آخوند نکرده است و یا غرض دارد و قلم او اجیر است، اجرت می‌گیرد و می‌نویسد این عراق را آخوند نجات داد از انگلستان، از توی حلقوم انگلستان آخوند بیرون آورد، آمیرزا محمدتقی شیرازی سلام‌الله علیه از توی حلقوم انگلستان بیرون کشید، آخوند مرتجع است یا تو؟ آن نصف سطر میرزای شیرازی رضوان‌اللهعلیه مملکت ما را از تو حلقوم خارجی‌ها بیرون کشید «الیوم استعمال دخانیات حرام است، معارضه با امام زمان است» این یک کلمه یک ملت را وادار کرد که مخالفت کنند، چرا این قدرت را می‌شکنید؟ آخر آدم باشید.
این آخوند بود که در عراق به جبهه رفت و به جنگ رفت و اسیر شد. همین مرحوم آقای خونساری رضوان‌اللهعلیه، مرحوم آقای آسید محمدتقی خوانساری یکی از اشخاصی است که در جبهه رفت و جنگ کرد و اسیر شد، مدتها هم اسیر بود. این قدرت را نشکنید، صلاح نیست، صلاح ملت نیست، صلاح کشور نیست که یک قدرتی که در مقابل قدرت‌های بزرگ مشتش را گره می‌کند و آنها را از صحنه بیرون می‌کند حالا اجرا او را تحولیش بدهید و یک همچو قدرتی را بشکنید. این دژ بزرگ اسلام و این دژ بزرگ روحانیت، هر دوی آن مورد نفرت اجانب است، هم اسلام را با آن دشمن هستند برای اینکه از اسلام بدی دیده‌اند، اسلام نمی‌گذارد که اینها مخازن ما را از بین ببرند و هم روحانیت را معارض خودشان می‌دانند و این را می‌خواهند بشکنند.[111]
در رد ملی‌گرائی امام می‌فرماید:
چند روز پیش از این در یک نوشته‌ای‌ دیدم که: چرا از ملی می‌ترسید چرا نمی‌گوئید مجلس شورای ملی؟ من به آن آقا می‌گویم شما چرا از اسلامی می‌ترسید، ما از این ملی که مجلس شورای ملی باشد و بیش از پنجاه سال از آن می‌گذرد یک اثر صحیحی ندیدیم.
اضافه بر این ما تابع این ملت هستیم، این جمعیت، ما می‌خواهیم ببینیم خواست این 35میلیون چیست؟
ما دیدیم که خواست این 35 میلیون این بود که ما اسلام را می‌خواهیم.
(حرکتهای تبلیغی انبیاء در محور اعتقادی همراه حرکتهای اجتماعی و اصلاحات اقتصادی)
با بررسی زندگی انبیاء آشکارا در می‌یابیم که بیان عقاید (اصول دین) و تبین احکام (فروع دین) با یک سلسله اصلاحات اجتماعی همراه بوده است و چنین نبوده که پیامبران تنها مسئول تبیین دین بوده، و مردم را به خدا و احکام عبادی آشنا کنند ولی در نظام اجتماعی وظیفه‌ای نداشته باشند، گو اینکه این تحریف بعدها مطرح شد که قیصر کار و قیصر و مسیح کار ویژه خود را انجام دهد و بعد از این تقسیم کار، در محدوده یکدیگر دخالت نکنند.
قرآن کریم در برنامه حضرت موسی(ع) می‌فرماید: (یاد کن زمانیکه پرودگار به موسی دستور داد که به سوی گروه ستمکار بشتاب به قوم فرعون بگو: ایا از خدا نمی‌ترسید که تا این حد طغیان و معصیت می‌کنید...[112] هر دو باتفاق به سوی فرعون بروید و بگوئید ما فرستاده پروردگار جهانیم، آمده‌ایم تا طایفه بنی اسرائیل را با ما بفرستی....[113].
آری، ‌خداوند به من علم و دانش کرامت کرد از پیغمبران خود قرار داد، و ایا اینکه بنی اسرائیل را برده خود کرده‌ای گمان می‌کنی نعمت و فضیلتی است که به من منت می‌کنی و از این همه فخر می‌فروشی[114].
سپس ضمن بحثهای دیگر درباره خدایی فرعون و توحید و یکتا پرستی نیز گفتگو می‌شود و در پایان قرآن می‌فرماید: و به موسی وحی کردیم که بندگان مرا از شهر مصر بیرون ببر، ضمناً شما تحت تعقیب هستید...[115] و سرانجام ما فرعونیان را از باغهای مصفا و نهرهای جاری بیرون کردیم... و بنی اسرائیل را وارث آنها نمودیم[116].
و در برنامه دعوت هود پیامبر، قرآن کریم در کنار سخن از بیرون پرودگار (مبداء) و معاد آنها را از ستم‌گری و قساوت نسبت بیکدیگر بر حذر می‌‌دارد: رسول آنها هود برادروار به آنها گفت: ایا وقت آن نشده که خدا ترس شوید... از خدا بترسید و از او پیروی کنید... این شما نیستید که به سرزمینی کاخ بلندی بنا می‌کنید؟ تا سرگرم شوید و به امید عمر ابدی ساختمانهای محکم می‌سازید؟ و قساوت‌مندانه به ظلم و ستم مردم می‌پردازید[117] و همچنین دعوت صالح پیامبر در‌ قرآن به معاد و تذکرات اعتقادی همراه با تحذیر از حمایت قدرت مسرفین و نظام فاسد است[118] و شعیب پیامبر نیز مردم را به اطاعت پرودگار و تقوی و حذر از مفاسد اقتصادی جامعه که در آنروز شایع بود دعوت می‌نمود و ضمن بازداشتن از کلیه فسادها اجتماعی اقتصادی روی دو نمونه (کم‌فروشی) و (گران‌فروشی) تاکید می‌کرد[119].
بررسی مجموعه برنامه‌های حضرت محمد(ص) طولانی و خارج از موضوع این نوشته است ولی از جمله میتوانید به سوره انعام ایه 151 الی 153 و سوره اسراء ایات 21 الی 39 مراجعه کنید. و در این دوباره‌بینی ملاحظه می‌کنید که بحثهای اعتقادی اسلام همراه با یک سلسله رهنمودهای اقتصادی– اخلاقی و سیاسی– اجتماعی است.
و بالاخره قرآن مجید در برداشت عمومی خویش از برنامه انبیاء محور اصلی سخنان آنانرا اقامه قسط و پرستش پروردگار و اجتناب از طاغوت (قطع رابطه با استکبار جهانی و انجام کارهای شایسته و نماز و زکوة‌ و ایجاد روح پرستش، (نسبت به خداوند یکتا) می‌داند[120].
و عمل رسول‌الله(ص) نیز گواهی است که نه تنها (در مدینه) در اولین فرصت تشکیل حکومت داد بلکه در سن جوانی (بیست سالگی) در مکه در اجتماعی که بمنظور اقامه عدل و مبارزه با فساد (حلف‌الفضول) تشکیل شده بود حضور فعال داشت و بقدری از این ماجرا خرسند بود که حتی پس از تشکیل دولت و حکومت اسلامی می‌فرمود: لقد شهدت مع عمومتی حلفاً فی دار عبدالله بن جذعان ما احب ان لی به حمر النعم و لودعیت به فی الاسلام لا جبت (با عموهایم در منزل عبدالله بن جذعان در حلفالفضول شرکت داشتم باندازه‌ای برای من ارزنده بود که راضی نمی‌شدم شادی آنرا با مهمترین ثروت عرب (شتران سرخ مو) مبادله نمایم و گرچه اسلام خود مجری عدل و داد و مبارزه با ظلم و جور است ولی اگر امروز هم مرا باین چنین پیمانی فراخوانند اجابت می‌کنم.)[121]
حرکت تبلیغی امام امت به پیگیری نهضت انبیاء
امام رضوان‌الله تعالیعلیه در این برنامه نیز ورش انبیاء را پیگیری فرمودند. امام تنها یک فیلسوف و یا اسلام‌شناس نبود که شروع و پایان گفتارش بر محور اثبات وجود خدا و نیاز بشر به وحی و یا فلسفه معاد و معنی زهد– تقیه و جهاد و دفاع و صبر و استقامت و آداب‌الصلواه و از این قبیل مسائل تنها خلاصه شود و به ذهنیات اکتفا کنند.
بلکه ضمن اهمیت به تمام بحثهای یاد شده و گفتگو پیرامون آنها مستقلاً یا ضمن رهنمودهای البته ما منکر هدف‌گیریهای اعتقاد امام نیستیم و این امر با توجه به سخنان و نوشته‌های آن مرد بزرگ از جمله در نامه به گورباچف کاملاً روشن است ولی سخن در این است که مشکل بشر تنها مبانی اعتقادی نیست و جا انداختن عقاید صحیح نیز همراه یک سلسله اصلاحات اجتماعی و رفع مشکلات بشریت میسر‌تر است و این یک واقعیت است که کادا الفقران یکون کفرا[122] و (و فلو لا الخبز ما صمنا و لا صلینا و لا ادینا فرائض ربنا عزوجل[123] و (یا ایها الذین آمنو کونوا قوامین بالقسط)[124] و (هوالذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً)[125] و استعمل العدل واحذر العثف الحیف فان العثف یعود بالجلاء الحیف یدعوا الی السیف[126]. و ما جعلنا هم جسدا لا یاکلون الطعام[127]، و عدل ساعه خیر من عبادة سبعین سنه قیام لیلها و صیام نهارها[128].
خود، به مسائل اجتماعی سیاسی جامعه اسلامی و بیان درد و درمان و معرفی دشمنان مسلمین و بشریت از آمریکا و صهیونیسم بین‌المللی و انگلیس پرداخت ترفندها و مکاید آنان را بر شمرد و لزوم مبارزه با آنها را تصریح کرد و عملاً مسلمانها را وارد پیکار نمود و مبارزه حق و باطل را جزو اصول برنامه انبیاء دانست.
و در هر مقطع خاصی برای این مبارزه رهنمود داد و رهبری کرد تا طاغوت را سرنگون و عوامل استکبار را زدود و همزمان در مقام زدودن ریشه‌های فکری طاغوت از درون انسانها، و جایگزینی ارزشهای والای اسلامی برآمد و در این رابطه با ایجاد توکل علمی و عملی و پرودگار جامعه ایران را به توحید و اسلام ناب گرایش داد و این حرکت ویژه بود که مایه‌های امید را در ایران شکفت و آنها را به پیروی از امام والای خود وا داشت که به امر دین و دنیا و علم و عمل و دنیا و آخرت و تربیت فرد و اجتماع و سلامتی جسم و جان و همگامی سلاح و صلاح پرداختند.
و همراه توجه به مسائل اجتماعی و سیاسی بود باعتقادات اصیل و مبداء و معاد رسیدند و چه بسا بسیار ژرف‌تر از کسانیکه می‌خواهند خدا را با دور و تسلسل اثبات کنند آنها عنایات و امداد‌های خدا را هنگام دفاع از اسلام و دین و مملکت اسلامی دیده و لمس کردند.
و با اعتقاد به معاد ابتدا خود را از مرگ اجتماعی و سیاسی و جسمی و روحی تحمیلی در دنیا نجات دادند و سپس با جهاد و شهادت و بدست آوردن ارزشهای از دست رفته حیات ابدی و سعادت جاوید را برای خود زمینه‌ساز کردند.
موضوع کتاب کشف الاسرار امام با اینکه اعتقادی است در پاسخ به شبهات کسروی سنگلجی و در تحکیم بعض از اصول دین یا مذهب که با عدم توجه به معنای صحیح آن مورد اعتراض قرار گرفته ولی در آن کتاب به مهمترین مسائل اجتماعی سیاسی زمان نیز پرداخته است به بعض تیتر‌ها و بحث‌ها توجه کنید:
یک نظر به زندگی پر آشوب اروپا – بررسی بودجه کشور اسلامی – بررسی موقوفات، بررسی زکوة، ایین دادرسی در اسلام – پشتوانه قوانین – چرا رضا خان با علماء مخالف بود و غیر اینها.
همچنین در اولین سندی که بعنوان تفکر امام در دست است (نامه امام در دفتر خاطرات و یادداشتهای مرحوم وزیری) ملاحظه می‌کنیم که پنجاه سال گذشته امام برای رفع مشکلات مادی و معنوی ایران و کشورهای اسلامی یک قیام الهی و حرکت خداپسندانه را پیشنهاد می‌کند و با استمداد از ایه مبارکه (قول انما اعظکم بواحده ان تقوموا مثنی و فرادی) مردم بویژه رهبران دینی را به ادامه حرکت انبیاء دعوت می‌کند[129].

تبلیغات