آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۹

چکیده

بدون تردید روش های آماری می توانند در مطالعات طراحی شهری و معماری کاربرد موجهی داشته باشند، اما کاربرد سطحی، ناموجه و بعضاً گمراه کننده این روشها در برخی از تحقیقات، به ویژه در پایان نامه های دانشجویی، در سال های اخیر موجب دغدغه خاطر جدی گردیده است. به نظر می رسد که بخشی از اصرار به استفاده از آزمونهای آماری در مطالعات، به " کالایی شدن" امر پژوهش و لزوم تسریع در فرآیند چنین تولیدی ربط دارد. کیفیت نازل این گونه تحقیقات که معمولا با ظاهری "شبه آماری" ارائه می گردند، بازاندیشی و تأمل در این زمینه را ضرورت می بخشد. این مقاله به پدیده افراط و اصرار در کاربرد روشهای کمی وآماری در مطالعات، یا آنچه را که سندرم " آمارزدگی" خواهیم نامید، می پردازد. هدف این مطالعه تعریف عارضه یا سندرم "آمارزدگی" به مثابه یک مفهوم مؤثر در آسیب شناسی امر پژوهش، بازشناسی ابعاد آن و نهایتاً تبیین علل ِ ایجاد آن در قالب تعدادی فرضیه می باشد. برای انجام این کار از روش توصیفی جهت بیان تجربیات مؤلف و از روش تحلیلی برای استدلال در حوزه مباحث نظری استفاده شده است. یافته های مطالعه نشان می دهد " آمارزدگی" نوعی مسمومیت آماری در پژوهش است که دو بعد متمایز لیکن مرتبط، تحت عناوین "افسون زدگی آماری" و " قشری زدگی آماری" دارد. افسون زدگی آماری بر مسحور شدن/بودن پژوهشگر توسط مفاهیم و فنون آماری دلالت دارد که می توان از این عارضه تحت عنوان " فتشیزم عددی" یا " بت- وارگی آماری" نیز نام برد. قشری زدگی آماری، به مفهوم درک سطحی و ناقص از ضرورتهای مطالعات کمّی و استفاده سهل انگارانه از آزمونهای آماری است. قشری زدگی آماری در "علم باوری افراطی" (ساینتیسم) و تلاش در تبدیل " علوم نرم" به " علوم سخت" از طریق پوشاندن لباس کمی و ریاضی بر پیکر مفاهیم کیفی و نرم، پوزیتیویزم خام و جذابیت دانش های برخوردار از طول " دوره نیمه عمر" بیشتر ریشه دارد. در نهایت این مطالعه ضرورت افسون زدایی از افسون زدگی آماری و کمیت باوری افراطی در پژوهش ، به ویژه در حوزه های مرتبط با علوم انسانی نظیر معماری و طراحی شهری را نتیجه می گیرد.

تبلیغات