آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن

 
در گذشته و در تمدن اسلامى ما ـ به خصوص در قرون نخستین اسلامى ـ دانشمندترین دانشمندان کسى بود که به علم الاختلاف آگاه بود. چنین شخصى درمى یافت که مذاهب گوناگون اسلامى و علماى شهرهاى مختلف, در هر مورد و درباره هر مسئله, چه اختلاف نظرى دارند. این دانش بدان جهت بود که عالم, به نقاط قوت و ضعف خود و دیگران واقف باشد تا مخالفتش با دیگر مذاهب از روى جهالت و نادانى نباشد. از دانشمندان شیعه که در این علم سرآمد بودند, مى توان شیخ طوسى (م 460 ق) را نام برد که کتاب الخلاف را در این باره نوشت و در آن آراى مذاهب مختلف اسلامى را مطرح کرد و ادله هرکدام را مورد بحث قرار داد.
علامه حلى نیز از سرآمدان این علم است که با تألیف تذکرة الفقها در این مسیر گام برداشت. دیگر اثر وى در این باره, همین کتاب ایضاح مخالفة السنة لنص الکتاب والسنة است که به سال 723 ق آن را تألیف کرده است. او در این کتاب از سر معرفت به سراغ اندیشه دیگران رفته و کوشیده است مبانى این اختلاف نظرها را در مقایسه با قرآن نشان دهد. در این زمینه, در قرآن تأمل مى کند و به سنجش آرا و افکار با قرآن مى پردازد.
علامه حلى در علوم مختلف استاد بوده, آثار گرانقدرى در صرف و نحو, رجال, منطق, اصول فقه, کلام و تفسیر از خود برجاى گذارده است که در اینجا آثار تفسیرى او را برمى شماریم:
1. نهج الإیمان فى تفسیر القرآن;
2. القول الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز که با عنوان هاى مختلف از این کتاب یاد شده است;
3. تلخیص الکشاف. برخى استناد این کتاب به علامه را مشکوک دانسته اند و برخى آن را همان القول الوجیز برشمرده اند.
4. ایضاح مخالفة السنة لنص الکتاب والسنة.
علامه نام این کتاب را در کتاب خلاصة الأقوال و در اجازه اش به سید مهنّا ذکر نکرده است; اما در کتاب نهج الحق و کشف الصدق ضمن بحث در اینکه انسان, فاعل افعال خویش است, مى نویسد:
جبریه مخالف نصوص قرآنند که از جمله آن, مخالفت با نصوص و آیات بى شمارى است که دلالت بر استناد افعال به خود ما دارد. من در کتاب ایضاح مخالفة السنة لنص الکتاب والسنة وجوهى را که در آن جبریه با آیات کتاب عزیز مخالفت کرده اند, بیان کرده ام. 1
شیخ حر عاملى هنگام ذکر تألیفات علامه درباره این کتاب مى گوید:
از آن جمله کتاب ایضاح مخالفة السنة لنص الکتاب والسنة است که علامه در آن روشى عجیب پیموده است و مخالفت اهل سنت با هر آیه و حتى بیشتر کلمات را از جهات بسیارى یادآور شده است.2
مرحوم محدث نورى در یادداشتى در صفحه دوم نسخه اى از این کتاب مى نویسد:
اگر به وزن این کتاب طلا پرداخت شود, فروشنده آن مغبون است و چرا چنین نباشد; زیرا کتاب إیضاح مخالفة السنة لنص الکتاب تألیف آیت اللّه علامه حلى ـ طاب ثراه ـ است که در آن تک تک آیات را آورده و مخالفت اهل سنت در هر آیه را از وجه یا وجوه متعددى بیان کرده است… . 3
علامه شیخ آقابزرگ طهرانى مى نویسد:
از آنجا که در این کتاب تفسیر آیات و بیان مدالیل آن است, از کتب تفسیر شمرده مى شود. چنان که ذکر آن با عنوان الإیضاح فى التفسیر در کتب تفسیر گذشت; از سوى دیگر این کتاب از کتب ردود دینى و احتجاج به حساب مى آید; زیرا مشتمل بر بیان مخالفت هاى اهل سنت با نص کتاب و سنت است.4
کتاب به عربى است و جزء دوم إیضاح مى باشد که مؤلف در پایان کتاب گفته است: (تم ّ الجزء الثانى من کتاب إیضاح مخالفة السنة لنص الکتاب ویتلوه فى الجزء الثالث سورة النساء… ). این بخش کتاب, از آیه 212 سوره بقره (زین للذین کفروا… ) تا پایان سوره آل عمران را دربر دارد.
مؤلف در ابتداى تفسیر سوره آل عمران مى نویسد: (أما ما یتعلق بالبسملة, فقد سبق). نشان مى دهد که جلد اول این تفسیر را تألیف کرده بوده, ولى اینکه آیا توانسته به وعده اش (ویتلوه فى الجزء الثالث سورة النساء… ) در تألیف جلد سوم جامه عمل بپوشاند یا خیر؟ در این باره چیزى نمى دانیم.
علامه در این تفسیر, گاه به معناى لغات, اختلاف قرائات, شأن نزول و تفاسیر مختلف از آیه اشاره دارد. در تفسیر سوره بقره به این موارد بیشتر توجه کرده است. اما در تفسیر سوره آل عمران به ندرت به بیان مفهوم آیه پرداخته است.
از آنجا که مؤلف در این کتاب به جنبه هاى کلامى آیات توجه داشته است, مى توان آن را تفسیرى کلامى به شمار آورد; به ویژه اینکه در این کار روش شیخ طوسى در التبیان مورد نظر اوست که جنبه کلامى در آن بسیار قوى است; نیز بسیارى از مطالب آن عیناً مطالب التبیان است; با این حال, فقط در سه مورد نام شیخ طوسى ذکر شده است (ذیل آیات 232, 235 و 274 سوره بقره).
جنبه بارز این تفسیر, بیان مخالفت هاى اهل سنت با نص قرآن است; هرچند علامه حلى, صریحاً اظهار نکرده است که مراد وى از اهل سنت در این کتاب, کدام فرقه از آنهاست; ولى اکثریت قریب به اتفاق مبانى کلامى اى که وى بر قرآن عرضه کرده است و آن را با قرآن متناقض یافته, اصول و مبانى کلامى اشاعره است.
وجوهى که علامه از آن با عنوان مخالفت دیدگاه اهل سنت با نص قرآن یاد کرده, برخى به صورت صریح در عقاید اهل سنت آمده است; مانند عقیده به اینکه خداوند فاعل افعال بندگان است, اما برخى دیگر از این وجوه لازمه عقاید اهل سنت است بدون اینکه به آن تصریح کرده باشند; براى مثال جواز صدور کذب از جانب خدا از عقاید صریح اهل سنت نیست, اما علامه آن را به اهل سنت نسبت داده است; شاید بدین سبب که آنان به حسن و قبح شرعى معتقدند و چیزى را بر خدا واجب نمى دانند.
مصحح محترم موارد چندى از این مخالفتها را از جمله صدور کذب از جانب خدا, فعل بنده, هدف افعال الهى, نقش طاعت و گناه, حسن و قبح, صفات الهى, عصمت امام و… ذکر و بررسى کرده است.5
خانم رضى بهابادى براى تحقیق این کتاب از چهار نسخه سود برده است:
1. نسخه کتابخانه مجلس شوراى اسلامى به شماره 5070 که خط مؤلف است و یادداشتى در صفحه دوم از محدث نورى دارد که تأکید کرده است این نسخه به خط مؤلف است و افزوده است: اگر به وزن این کتاب طلا پرداخت شود, فروشنده آن مغبون است… .
2. نسخه خطى کتابخانه مجلس سنا, شماره 29.
3. نسخه خطى کتابخانه آستان قدس رضوى به شماره 1207.
4. نسخه خطى کتابخانه امام جمعه زنجان که در قرن دهم نوشته شده است و تصویر آن در کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران به شماره 2970 موجود است.
مصحح محترم با تأکید بر تأثیرپذیرى این تفسیر از تبیان شیخ طوسى (ص 18ـ21) کوشیده است موضع تمام موارد متن را در تفسیر تبیان نشان دهد; چه آنجا که عین عبارات شیخ طوسى است و چه آنجا که به نظر آمده تغییر و تصرف و یا تلخیص آن تفسیر است.
از طرفى از دیگر تفاسیر, مطالبى در رد یا تأیید مطالب علامه حلى در پاورقى آمده است; افزون بر آن برخى عبارات و لغات مشکل در پاورقى توضیح داده شده اند و از آنجا که متن کتاب, عربى است, سعى شده این ویژگى کتاب در ارجاعات هم رعایت شود و متون فارسى یا توضیحات مصحح به جز مقدمه مصحح تعریب گردند.
نکات بایسته رعایت
با این همه زحمتى که مصحح محترم براى تصحیح کتاب متحمل شده اند, اگر نکاتى رعایت مى شد, ارزش این اثر بیشتر به چشم مى آمد. ما با اذعان به سختى کار و تلاش خستگى ناپذیر مصحح, نکاتى را یادآور مى شویم که شاید به سبب عجله در چاپ و یا هر دلیل دیگر, از قلم افتاده است. امید داریم هم ناشران و هم مصحح محترم در احیاى این گونه آثار, باز هم سهمى ایفا نمایند.
عدم توجه به اختلاف قرائت
همه مى دانیم که بسیارى از علما تواتر قرائت هاى هفتگانه را پذیرفته اند و عمل به هر کدام را مخصوصاً در نماز جایز مى شمارند. امروزه قرائت رایج در کشور ما قرائت حفص از عاصم است. علماى شیعه به قرائت عاصم که قرائت اش به امام امیرالمؤمنین(ع) مى رسد, اهمیت بیشترى مى دهند. راوى دیگر عاصم ابوبکر شعبة بن عیاش است و مدت ها علماى شیعه به قرائت او عمل مى کردند که مى توان از آن میان به مفسرانى چون ابوالفتوح رازى و ملافتح اللّه کاشانى اشاره کرد که در تفسیر روض الجنان و تفسیر منهج الصادقین و خلاصه اش قرائت ابوبکر آمده است.
تفسیر روض الجنان نیز به سرنوشت تفسیر علامه حلى دچار شده است و مصححان بزرگوار قرائت حفص از عاصم را جایگزین متن قرآن ابوالفتوح کرده اند و بر این نکته توجیهى ارائه کرده اند.6
اما در تصحیح خلاصة المنهج, علامه حسن زاده با آگاهى کامل از این امر, موارد اختلاف قرائت را در پایان تفسیر (صفحات آخر جلد 6) ذکر کرده اند.
علامه حلى هم از کسانى است که بنابر آنچه در منتهى المطلب نوشته است, قرائت ابوبکر را پسندیده و بدان عمل مى کرده است.7 مصحح محترم بدون توجه به این نکته, متن کتاب را قرائت حفص از عاصم قرار داده است و در مواردى هم که علامه حلى بر قرائت راجح (ابوبکر) تذکر داده, به این امر توجه نشده است: (… ب ـ (فأذنوا) ممدود, أى أعلموا غیرکم, ومقصور, إعلموا… ).8
با اینکه علامه بر ممدود بودن الف (فآذنوا) تأکید کرده است, باز هم مصحح محترم به آن توجه نکرده است و در پاورقى توضیح مى دهد شعبه و حمزه (فآذنوا) خوانده اند.
عجیب از مصحح است که گاهى در رعایت امانت چنان وسواس به خرج مى دهد که اگر (یز) در شمارش اقوال (یح) نوشته شده (ص 285), آن را اصلاح مى کند و تذکار مى دهد; با اینکه هیچ نقشى در درستى یا نادرستى متن علامه ندارد; اما وقتى به متن قرآن مى رسد بى محابا از کنار آن مى گذرد!
موارد دیگر از اختلاف قرائت که باید بدان توجه مى شد, از این قرارند:9
ـ سوره بقره آیه 222: فإذا یطهرن (با تشدید طا وها);
ـ آیه 236 قدره با سکون دال;
ـ آیه 240 وصیة با ضمه ة;
ـ آیه 271 فنعما با سکون ع;
ـ سوره آل عمران آیه 27 میت به سکون یاء;
ـ آیه 36 وضعت به ضمه تاء;
ـ آیه 57 فنوفیهم به جاى فیوفیهم;
ـ آیه 40 قرح با ضمه قاف;
ـ آیه 187 لیبیننه به جاى لتبیننه.
نسبت لغزش به علامه حلى
مصحح محترم در مقدمه با ذکر عنوان (برخى لغزشها), علامه حلى را به لغزش در گزینش و خلاصه اقوال متهم کرده است و سه نمونه را ذکر مى کند.
بزرگان عرصه علم و اخلاق به ما آموخته اند که در نسبت لغزش به بزرگان, باید جانب احتیاط را رعایت کرد و با دیدن کوچکترین خطایى در آثار آنها نباید لبه تیز انتقاد را به سوى آنان نشانه رفت; چه بسا در طى قرون آثارشان دستخوش آفت شده و به عللى در متن بزرگان خطایى راه یافته است.
اولین جمله این بخش از سخنان مصحح, ذهن خوانى مؤلف است که (چون بناى علامه در توضیح آیات ذکر بیان التبیان بوده است, گاه در هنگام گزینش و خلاصه اقوال, اشتباه رخ داده و گاه تفسیر نادرستى ارائه شده است).
جلد اول این تفسیر در دست نیست و در تمام متن هم هیچ گاه علامه در این باره مطلبى نگفته است; مصحح محترم چگونه به این صراحت رأى صادر مى کند و مبناى علامه را تشخیص مى دهد؟!
این برداشت مصحح باعث شده است در جایى که متن تفسیر علامه حلى با شکل و ساختار تفسیر تبیان متفاوت است, آن را به حساب لغزش علامه حلى بگذارد; بدون اینکه به صحت یا نادرستى مطلب توجه داشته باشد. مصحح محترم مى نویسد:
3. شیخ طوسى ضمن تفسیر آیه 261 سوره بقره در معناى (واسع علیم) مى نویسد: وقوله: (واسع علیم) معناه واسع المقدرة لایضیق عنه ما شاء من الزیادة, علیم بمن یستحق الزیادة على قول ابن زید و یحتمل أن یکون المراد واسع الرحمة لایضیق عن مضاعفه, علیم بما کان من النفقة (تبیان, ج 2, ص 333).
علامه حلى تفسیر (واسع) و (علیم) را به صورت جداگانه ذکر مى کند. در معناى (واسع) مى نویسد: (معناه واسع المقدور لایشق علیه ما یشاء من الزیادة… ).
و در توضیح (علیم) مى نویسد: (علیم بمن یستحق الزیادة وقیل المراد واسع الرحمة لایضیق عن مضاعفته, علیم بما کان من النفقة) (ص 22 ـ 23).
مصحح محترم دوباره توجه کند که آیا صرف جدا ذکر کردن این دو واژه, لغزش است؟! آیا علامه در توضیح عبارات و واژه هاى آیه دچار اشتباه شده است؟ قطعاً اشتباهى رخ نداده و علامه سلیقه به خرج داده است و این حق هر مؤلفى است.
این نگرش چنان شدت دارد که در صفحه 189ـ190 وقتى علامه ذیل آیه 18 آل عمران نوشته است:
(ج ـ والملائکة أى شهود…
د ـ و اوالعلم أى شهدوا… ), و آن دو را جداگانه مورد بررسى قرار داده, مصحح ذیل (ج) چنین نوشته است:
(راجع النص فى التبیان, ج 2, ص 416. الملائکة معطوف على اللّه, أى وشهدوا الملائکة, إلیک تمام کلام الشیخ الطوسى:
وقال أبوعبیدة: معنى شهداللّه, قضى اللّه أنه لا إله إلا هو, والملائکة شهود و أوالعلم (تبیان, ج 2, ص 461) فنلاحظ أن العلامة اکتفى بجزء من کلام الشیخ).
ضرورت این توضیحات و یا اشکال بر علامه معلوم نشد, از آن گذشته, مگر قرار است علامه هرچه شیخ طوسى نوشته, بیاورد که مصحح مى گوید: (فنلاحظ أن العلامة اکتفى بجزء من کلام الشیخ).
همین تصور است که باعث شده متن علامه در صفحه 57 کاملاً تغییر یابد که در ادامه مقاله (عدم رعایت… ) آن را نقل کرده ایم.
اما لغزش دوم که به علامه نسبت داده شده است: باز هم مصحح محترم راه به خطا برده است; چه اینکه ایشان مى نویسند:
2. شیخ طوسى در ذیل آیه 246 سوره بقره, در بیان وجه تسمیه شمعون مى نویسد: (سمته امه بذلک لأن اللّه سمع دعاءها فیه) (تبیان, ج 2, ص 288).
تفسیر مجمع البیان توضیح کامل ترى دارد: (سمته أمه بذلک لأن أمه دعت إلى اللّه أن یرزقها غلاما فسمع اللّه دعاءها فیه) (مجمع البیان, ج 2, ص 610).
علامه حلى چنین نوشته است: (سماه اللّه بذلک لأن اللّه ـ تعالى ـ سمع دعاءها فیه).
ملاحظه شد که شیخ طوسى و طبرسى نامگذارى شمعون را به مادرش نسبت مى دهند, اما علامه آن را به خدا نسبت داده و به فرض صحت قولش, ضمیر (ها) در کلمه (دعاءها) مرجع ندارد.
ابتدا در جواب مصحح محترم, تصویر همان صفحه از نسخه را مى آوریم که هم خط علامه حلى را در مقابل دیدگانمان داشته باشیم و هم خبط و خطاى مصحح محترم روشن شود:
امیدواریم چنین خطاهایى در دیگر صفحات متن رخ نداده باشد; وگرنه (سمته امه) کاملاً واضح است و فقط نقطه ندارد.
نکته دیگر در این باره این است که مصحح در متن کتاب (ص 109) یادآور شده است: نسخه الف و ب (سماه اللّه) است و در متن به زعم خود دست برده, ولى نگفته است برچه اساس متن را اصلاح کرده است. نیز با نگاهى به تصویر معلوم مى شود که باید به پاورقى شماره 7 هم به دیده تردید نگریست; چون جوهر به هم آمیخته و نمى توان قطعاً گفت نسخه (دعا ما فیه) است. احتمال اینکه (دعاءها فیه) باشد, بیشتر است. گفتنى است باتوجه به این موارد, پاورقى شماره 8 همان صفحه کاملاً بى مورد است.
اما درباره اشکال اول مصحح, باید بگویم چون تمام نسخه را در دست نداشتم, نتوانستم مقابله کنم, اما به نظر مى رسد یک سطر از متن جاافتاده است.
عدم رعایت اصول تحقیق و تصحیح
بدیهى است در تصحیح متون, امورى به کار گرفته مى شوند تا مصحح را در رعایت هرچه بیشتر امانت یارى دهند. این امور مى تواند از انتخاب نسخه معتبر تا علائم سجاوندى را در متن شامل شود. بانگاهى به متن کتاب ایضاح با مواردى روبرو مى شویم که به دلایلى نامعلوم, از توجه مصحح به دور مانده اند که برخى از آن موارد به قرار زیرند:
الف) مصحح از چهار نسخه استفاده کرده است, اما نسخه اساس وى بنا بر آنچه در صفحه 46 مقدمه گفته است, نسخه الف (نسخه مجلس) است; اما گاهى به نظر مى رسد ایشان نسخه اصل را جداى از نسخه الف در شمار آورده است:
در صفحه 240 پاورقى شماره 1 گفته شده واژه (امنا) را نسخه الأصل و الف ندارند.
در صفحه 65 پاورقى شماره 1 هم گفته شده نسخه الأصل و الف واژه (والأقربین) را ندارند.
مگر نسخه اصل مصحح همان نسخه الف نیست؟
نیز صفحه 82 پاورقى شماره 7 و 9 را ببینید که نوشته شده است: اصل و الف و ب.
ب) مصحح در مقدمه متذکر شده است که نسخه اساس وى, نسخه مجلس و دست خط علامه است. این نسخه چنان که تصویر یک صفحه از آن, در بالا آمد, بدون نقطه است, اما در متن مواردى آمده است که به بى نقطه بودن نسخه توجه نشده است:
در صفحه 181 سطر آخر متن (بل المراد لاتزغ قلوبنا عن الحق بمنع اللطف الذی… ) در پاورقى توضیح مى دهد که نسخه الف (یمنع اللطف) است.
اول اینکه در نسخه بدون نقطه فرق (یمنع) با (بمنع) از کجا معلوم مى شود؟ دوم اینکه از کدام نسخه شما آن را اصلاح کردید و متن علامه را تغییر دادید؟
صفحه 114 سطر دوم, واژه (رصاص). مصحح متن را از کشاف (رضاض) نقل کرده است; ولى باتوجه به اینکه نسخه بدون نقطه است, نمى توان به قطع گفت متن علامه (رصاص) است. ایشان باتوجه به تبیان که در آن (رصاص) آمده است, حکم کرده اند متن علامه هم باید (رصاص) باشد.
همچنین صفحه 313 سطر چهارم که در اصل (ثبت) تشخیص داده شده است, ولى در متن (تثبت) آمده است. نیز مقایسه کنید (سایغ) را با (شایع) در صفحه 88 سطر 5 و (لاتحلفوا) را با (لاتخلفوا) در صفحه 82 سطر 9 و (أیها) را با (أنها) صفحه 92 سطر 8 و (آیة تدل) را با (انه یدل) صفحه 177 سطر آخر که بر اساس تبیان تغییر کرده است (موارد دوم به نسخه نسبت داده شده است).
ملاحظه مى شود که اگر این موارد بدون نقطه نوشته شوند, هیچ تفاوتى باهم ندارند. شاید در نسخه (ب) غلط راه یافته است و مصحح همان اغلاط را به نسخه (الف) نسبت داده است.
ج) در بسیارى موارد, دخل و تصرف در متن رخ داده است. تلاش مصحح براى ارائه یک متن منقح ستودنى است, اما اگر قرار است در متن چیزى افزوده شود, حتماً باید مشخص باشد; مثلاً در بین قلاب قرار گیرد و منبع هم ذکر شود; همچنان که در صفحه 203 سطر 17 پاورقى شماره 5, صفحه 114 سطر دوم پاورقى شماره 2 و صفحه 177 سطرح آخر پاورقى شماره 3, یادآورى شده است. این نکته بسیار کم رعایت شده است. برخى از تصرفات مصحح از این قرار است:
صفحه 57 سطر 20 که در هر دو نسخه (الف و ب) (خبر إنما یعلم صدقه لو امتنع الکذب على اللّه تعالى; وخالفت السنة فیه) بوده که به جاى آن (خبر, لایعلم صدقه إلا بعد العلم بامتناع الکذب على اللّه تعالى; وخالفت السنة فیه) آمده است و گفته نشده است براساس کدام نسخه یا کتاب تغییر داده شده است.
صفحه 188 سطر 15, براساس کدام نسخه اصلاح شده است؟ آیا (الدائمون على العبادات) ترکیب غلطى است که مصحح آن را در متن به (الدائمون على العبادة) تغییر داده است؟
صفحه 192 سطر 9, (مقدمات) را به مقدمتان تغییر داده است; با اینکه هر دو نسخه (الف و ب) مقدمات است. گویا منظور علامه اشاره به دو مورد خاص نیست, بلکه منظورش اشاره به مقدماتى است که دو مورد از آنها را ذکر کرده است.
صفحه 231 سطر 12, آیه جمله (امنوا, أسند الإیمان إلیهم) غلط است و گویا نیست که مصحح آن را به (امنوا, أسند الفعل إلیهم) تغییر داده است؟ براساس کدام نسخه؟
صفحه 250 سطر 13ـ14. آیا جمله علامه (یفعل الإحسان لغرض النفع للعبد… ) غلط است و گویا نیست که به (یفعل الإحسان لغرض النفع على العبد… ) تغییر داده شده است؟ با اینکه هر دو نسخه (الف و ب) یکسان و در هر دو (للعبد) بوده است.
صفحه 262 سطر 11. آیا جمله علامه (إن کل من صدقه اللّه تعالى, فهو صادق) غلط است و گویا نیست که به (إن کل من یصدقه اللّه تعالى فهو صادق) تغییر داده شده است؟ با اینکه هر دو نسخه (الف و ب) یکسان و در هر دو (صدقه اللّه) است.
صفحه 284 سطر 15, متن علامه در هر دو نسخه (لوکان المأمور قادرا) بوده است, که به (لوکان المأمور فاعلاً) تغییر داده شده است.
صفحه 195 سطر 5 پاورقى شماره 1. اگر از نسخه الف مى ماند, آیه کامل تر بود, ولى مصحح آن را تغییر داده است.
صفحه 200 سطر سوم و چهارم و صفحه 276 دو سطر آخر متن, در نسخه اصل نبوده است. از کجا یا از کدام نسخه افزوده شده است؟
د) موارد جزئى و دیگرى از لغزش ها یا کج سلیقگى هاى مصحح دیده مى شود که براى نمونه به موارد زیر مى توان اشاره کرد:
1. درج تصویر آغاز و انجام نسخه مجلس با عنوان خط مؤلف. همان طور که در مقدمه آمده است یک صفحه از آغاز و سه صفحه از انجام نسخه مجلس نونویس است و در کتاب هم از آغاز و انجام (همان نونویس ها) تصویر آمده است. بهتر بود از صفحاتى تصویر گذاشته شود که خط مؤلف باشد.
2. آوانگارى پشت جلد کتاب با نام کتاب مطابقت ندارد (ایضاح المخالفة) و در نام کتاب (مخالفة) بدون الف و لام است.
3. عدم ارتباط زبان مقدمه با متن. از آنجا که کتاب عربى است و مصحح محترم تلاش کرده اند تمام پانوشتهاى کتاب را به عربى ترجمه کنند, بهتر بود مقدمه کتاب که 38 صفحه است نیز به عربى باشد.
4. نوع ارجاع به منابع. معمولاً در ذکر منبع اگر متنى عین مصدر باشد, نشانى منبع ذکر مى شود و نیاز نیست بگوییم: (راجع النص فی… ), ولى اگر متن ما عین مصدر نباشد, با علامت اختصارى ر. ک یا رجوع کنید به… معلوم مى داریم که این متن برگرفته یا تلخیص از مصدر است و نیاز نیست بگوییم: (عن… بتصرف).
5. نقل معانى لغت از کتب تفسیر. براى نمونه ر. ک به: صفحه 213 واژه (الکهل) از تفسیر کبیر و صفحه 184 پاورقى شماره 1 (الدأب) از تبیان معنى شده است.
6. ذکر شماره آیات در پاورقى. بهتر بود شماره آیات در متن در داخل کروشه اضافه مى شد تا هم حجم پاورقى ها پایین بیاید و هم یافتن آیات موردنظر به سهولت انجام پذیرد.
7. عدم ارتباط مقدمه با متن در برخى موارد. سطر آخر صفحه 35 که در متن صفحه 196 تکرار شده است, با هم فرق دارند; همچنین صفحه 22 سطر دوم در صفحه 104 پاورقى شماره 2 تکرار شده است و با هم فرق دارند.
8. اگر تعریب ها را نویسنده اى عرب زبان یا ویراستار متون عربى ملاحظه مى کرد, شاید برخى ساختارهاى واژگان را تغییر مى داد; مثلاً جاء السید الطباطبائى ببحث مشبع (ص 113); جاء العلامة الطباطبائى فى البحث الروائی… (ص 113).
9. ارجاعات غیرضرورى. ارجاع به مصدر دیگر معمولاً براى توضیح بیشتر, بیان شاهد مثال, توجه به لغزش و… است. ارجاعات بى ثمر که نقشى در متن ندارند, فایده اى جز شلوغى پانوشت صفحات ندارند. صفحه 210 در پاورقى هاى 1 و 3 که در اولى از خواننده مى خواهد تفصیل آیه را در تفسیر کبیر ببیند و در شماره 3 توضیحى از مجمع البیان مى آورد که در متن علامه هیچ نقشى ندارد; نیز رجوع کنید به صفحه 216 پاورقى شماره 2 که در توضیح متن علامه (ومصدقاً, أى جئتکم مصدقا) از مجمع نقل کرده است که (مصدقاً نصب على الحال) است; نیز ببینید صفحات 180 پاورقى شماره 3 و صفحه 260 پاورقى شماره 2 و… .
10. غلطهاى چاپى در کتاب. در صفحه 189 پاورقى شماره 1, کتاب الخصال به جاى الخصال و کتاب من لایحضره الفقیه, بدون کتاب آمده است. صفحه 52 پاورقى شماره 3 واژه (اسلامیین) به صورت اسلامین آمده است.
11. برخى لغزش هاى مقدمه کتاب. صفحه 18: در هر صورت جنبه بارز این تفسیر, بیان مخالفت هاى اهل سنت نسبت به نص قرآن است که صحیح آن (بیان مخالفت هاى اهل سنت با نص قرآن است). صفحه 14: (سکه ها تغییر و به جاى نام… ) که صحیح آن (ضرب سکه ها… ) است. نیز تعبیر علماى شافعیه (ص 13), احتجاح به جاى احتجاج (ص 16) از این موارد است.
در پایان, به نسخه خطى دیگرى از این کتاب اشاره مى کنیم که مصحح به آن دسترسى نداشته است و معرفى نکرده است:
این نسخه به شماره 791 در فهرست کتابخانه خانقاه نوربخش (نعمت اللهى) تألیف استاد عبدالحسین حائرى معرفى شده است.
فهرست آن کتابخانه را مى توانید در نشریه نسخه هاى خطى (ص 9ـ272), دوره جدید, دفتر سیزدهم, به کوشش سیدمحمد طباطبائى بهبهانى (منصور), مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران, چاپ اول, 1387 ببینید.
1. نهج الحق وکشف الصدق; ص 105.
2. امل الآمل; ج 2, ص 85.
3. ر. ک به: نسخه شماره 5070 کتابخانه مجلس, ص دوم.
4. الذریعه; ج 2, ص 490ـ498.
5. ر. ک به: ایضاح مخالفة السنة, ص 24 ـ 44, مقدمه مصحح.
6. ر. ک به: تفسیر روض الجنان و روح الجنان مشهور به تفسیر شیخ ابوالفتوح رازى, ج 1, ص هفتاد: (براى پرهیز از ایجاد تفاوت با قرآن هاى معیار در جامعه اسلامى امروز و به حکم (الضرورات تبیح المحظورات) بدان گردن نهادیم).
7. منتهى المطلب فى تحقیق المذهب, ج 5, ص 65.
8. ایضاح مخالفة السنة; ص 160.
9. ر. ک به: محمد جواد شریعت; چهارده روایت در قرائت قرآن مجید.

تبلیغات