آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۸

چکیده

متن

مقدمه
موضوع سخن دین و بحران هویت جوانان است . بحران هویت از مقولات مهم در عصر جدید و مورد تاکید در دهه‏هاى اخیر در سراسر جهان است و در سطح جهان و کشورهاى گوناگون با رویکردهاى متفاوت مورد بحث و کاوش‏هاى فراوان قرار گرفته و مقالات متعددى در این باره به نگارش در آمده است . چالش بحران هویت هم بعد روان شناختى و فردى دارد و هم بعد اجتماعى و سیاسى . طبیعتا همه فرهنگ‏هایى که با این چالش بزرگ دست‏بگریبانند، باید در صدد شناخت آن به صورت همه جانبه برآیند و در جامعه‏هاى دین‏دار علاوه بر آن پرسش از موضع دین در برابر این معضل روانى و اجتماعى نیز رخ مى‏نماید .
این گفتار مى‏کوشد به اجمال و از منظرى کلان به شناسایى و تلزیع آن و تبیین موقف دین در برابر آن بپردازد .
تعاریف
هویت (1)
بازشناسى مفهوم هویت نیازمند عطف توجه به «شخصیت‏» است، شخصیت عبارت است از (2) :
مجموعه‏اى از خصوصیات مختلف فرد مانند ساختمان بدنى، خلق، رفتار، علایق، گرایش‏ها، توانایى‏ها و استعدادهاى وى، و برآیند این مجموعه از ویژگى‏هاى آدمى . هویت در واقع، همان شخصیت است که مورد آگاهى درونى قرار گرفته است . احساس شخصیت را مى‏توان هویت نامید . این نکته را باید مورد دقت قرار داد که شخصیت و هویت آدمى امرى فراتر از شخصیت و هویت مکانیکى است، هویت آدمى وابسته به عناصر بى‏شمارى است اما همه آن‏ها در پرتو نگاه و نگرش وى به خویشتن و جهان شکل مى‏گیرد، تفسیرى که فرد از خود و هستى تولید مى‏کند سازنده هویت او خواهد بود .
از سوى دیگر، قوام هستى و شخصیت‏به معنى دارى زندگى است، و معنى دارى حیات و چگونگى آن در سایه نگاه، نگرش و تفسیر فرد از خود و هستى و اولویت گذارى‏هاى ارزشى شکل مى‏یابد .
با توجه به این تعریف، باید بر دو نکته تاکید کرد:
1- هویت امرى عقلانى و عاطفى است و تفسیرى است‏سنجیده و قانع کننده از شخصیت و ابعاد آن و هستى و معناى زندگى .
2- هویت از یکسو امرى درونى است و از سوى دیگر وابسته عوامل فراوان بیرونى است که بر نگرش و تفسیر آدمى اثر مى‏گذارد .
بحران (3) و هویت
سلامت‏شخصیت در گرو سازگارى آدمى با محیط اجتماعى پیرامون و رعایت نرم‏هاى اجتماعى و نیز تفسیر متوازن و سازگار از خود، جامعه و ارزش‏هاست، هنگامى که در این فرایند خللى و کاستى و چالشى پدیدار شود، نابه هنجارى و اضطراب روانى نمودار خواهد شد، و آن گاه که این اختلال مضاعف شود و پیامدهاى ویرانگرى بیافریند، مى‏توان آن را «بحران‏» نامید .
از این رو، هویت‏سالم و آرام در جایى معنى مى‏یابد که شخص از نگرش یک دست و سنجیده‏اى از خویشتن و جهان بهره‏مند باشد و عناصر سازنده شخصیت وى از تلائم و سازگارى برخوردار باشند و براى خود زندگى معنى دارى ساخته باشد .
در نقطه مقابل، هویت‏بحران‏زده هنگامى مصداق مى‏یابد که تعارض و چالش جدى در نگرش فرد میان عناصر اثرگذار و سازنده شخصیت وى پدید آمده باشد، و فرد از ارائه تفسیر جامع از آن‏ها و پاسخ قانع کننده به معنى زندگى ناتوان باشد، و نیز آن گاه که فرد یا جامعه‏اى از تامین نیازهاى ضرورى خود و قدرت بر اشباع یا اقناع خود، عاجز باشد، با شخصیت و هویت‏بحران زده مواجه خواهد شد .
بیشتر بحران درونى و بیرونى در تعامل و تاثیر و تاثر متقابل قرار دارند . بحران‏هاى اقتصادى و اجتماعى مى‏تواند نگرش فرد را از درون آسیب‏پذیر کند و بحران درونى تولید نماید و از سوى دیگر، ناسازگارى‏هاى درونى و بازماندگى عقلانى و عاطفى افراد و گروه‏ها مى‏تواند بحران‏هاى اجتماعى بیافریند .
بحران‏هاى مادى و اقتصادى براى ملت‏ها در درجه دوم اهمیت قرار دارد . بحران‏هاى عقلانى، عاطفى و معنوى در عرصه روح آدمى بسیار خانمان سوزتر است . همه بحران‏هاى اجتماعى تا آن جا که شخصیت جامعه و مشروعیت نهادهاى اجتماعى را آسیب زده و بحران زده نساخته است، چندان مهم نیست .
بحران هویت گاهى در حد فردى و شخصى مى‏ماند و گاهى، میان افراد و گروه‏ها شیوع مى‏یابد و به بحرانى عام و اجتماعى تبدیل مى‏شود .
بنابراین، بحران هویت در یکى از شرایط و احوال زیر پدید مى‏آید:
الف: آن گاه که فرد یا جامعه از تامین نیازهاى بنیادى و اصیل خود باز بماند و راهى براى پاسخ‏گویى در نیابد .
ب: هنگامى که میان اجزاء و ابعادى از شخصیت و معیارها تعارض درگیرد و فرد یا جامعه از حل جامع و ایجاد وفاق میان آن‏ها یا ترجیح و اولویت گذارى ناتوان باشد .
ج: در هنگامه تحولات و تغییرات روحى و یا دگرگونى‏هاى اجتماعى انتظار ظهور بحران‏ها مى‏رود، و از آن جا که در عصر جدید این تحولات در مقیاس وسیعى مى‏افتد بحران‏هاى بیشترى نمایان مى‏شود . همان طور که در سنین رشد و دوره نوجوانى شرایط بروز بحران‏هاى فکرى و عاطفى فراهم‏تر است، به همین دلیل در جامعه‏هاى در حال گذر این امر به خوبى احساس مى‏شود .
بنابراین، انواع بحران‏ها مى‏تواند به بحران هویت تبدیل شود و این بدترین وضعیتى است که امکان دارد براى جامعه پدید آید .
انواع هویت
هویت از آن نظر که ساخته و پرداخته عوامل گوناگون است داراى تقسیم‏هاى متعددى است . در این جا به برخى از آن‏ها اشاره مى‏کنیم:
از یک نگاه، هویت‏به فردى و اجتماعى تقسیم مى‏شود و هویت اجتماعى به صنفى، گروهى، قومى، ملى، منطقه‏اى و جهانى تقسیم مى‏شود . با نگاهى دیگر هویت‏با محوریت مراحل رشد داراى انواعى از این گونه است: کودکى، نوجوانى، جوانى، میان سالى و کهن سالى .
از جهت دیگر، لایه‏هاى هویت را در ابعاد و ساحت‏هاى وجود آدمى باید جست و جو کرد، مانند هویت اعتقادى، اخلاقى، عاطفى، رفتارى و مانند آن .
البته هویت کلى و مطلق برآیند و محصول تعامل مجموعه این ابعاد، لایه‏ها، دایره‏ها و اقسام است .
انواع بحران‏ها و بحران جوانى
در آغاز مناسب است‏بر این نکته تاکید کنیم که بحران‏ها از لحاظ سنى به دو دسته تقسیم مى‏شود:
الف: بحران‏هاى عمومى که به سن و مرحله خاصى از رشد فرد ارتباط ندارد و ممکن است در هر مرحله‏اى - در سطح فردى یا در مقیاس اجتماعى - اتفاق افتد .
ب: بحران‏هایى که به مقاطع و دوره‏هاى خاصى از مراحل رشد آدمى اختصاص دارد، در این میان بحران‏هاى دوره جوانى از اهمیت‏بالاترى برخوردار است و در کتاب‏ها و پژوهش‏هاى روان‏شناسى محور بررسى‏هاى دامنه‏دار قرار گرفته است .
نکته‏اى که شایسته دقت است آن که بحران‏هاى نوع اول بروز غالب و حساس آن در دوره جوانى است . اصولا به دلیل اهمیت مرحله جوانى و نقش مؤثر و آشکار جوانان و آگاهى و انرژى آنان بحران‏هاى فکرى و ذهنى آنان به کل جامعه سرایت مى‏کند و هم بحران‏هاى عمومى با شتاب زیاد در میان جوانان نمایان مى‏شود . از این رو نسل جوان را در این زمینه باید مرکز توجه و عنایت قرار داد و نگاه‏ها را بدان معطوف کرد .
اینک به انواع گوناگون بحران‏ها مى‏پردازیم . از نگاه کلان مى‏توان بحران‏ها را به سه نوع عمده تقسیم کرد:
الف: بحران‏هاى انسانى;
ب: بحران‏هاى انسان معاصر;
ج: بحران‏هاى منطقه‏اى .
قسم اول بحران‏هاى انسان از آن جهت که انسان است‏با قطع نظر از زمان و مکان ممکن است‏با آن مواجه شود و همواره گریبان‏گیر آدمیان بوده است . نوع دوم بحران‏ها و چالش‏هایى که تمدن معاصر با آن روبه‏رو شده، به طور برجسته‏ترى از اعصار کهن رخ نموده است . نوع سوم بحران‏هایى است که در مناطق گوناگون دنیا در چهره‏هاى متفاوت پدید مى‏آید .
در این جا به ریشه‏اى‏ترین چالش‏ها، نگرانى‏ها و بحران‏هاى هویت از گونه نخست اشاره مى‏کنیم .
بحران‏هاى انسانى
الف: بحران مرگ و فنا
این پرسش همواره ذهن آدمى را به خود مشغول داشته است که من جاودانه‏ام یا با مرگ در بیابان فنا و نیستى فرو مى‏افتم؟
سردرگمى در جست و جوى پاسخ به این پرسش و تصور نابودى مطلق، اگر براى افراد بصیر به درستى به تصویر کشیده شود، مایه دلسردى، نومیدى و گونه‏اى از بحران هویت مى‏تواند باشد .
ب: بحران پوچى و بى‏معنایى
سلامت و شادابى زندگى و به حنجارى هویت وابسته به معنى‏دار بودن زندگى و باور به فلسفه معقول زیست آدمى است، اما همواره این معنى‏یابى آسان به دست نمى‏آید و چه بسا در اثر نگاه مادى و آدمى از این بابت دستخوش بحران هویت مى‏شود .
ج: تعارض اخلاق و سود
چنان چه کسى نتواند در درون خویش ناسازگارى آزار دهنده سود فردى و عمل اخلاقى را حل کند، انتظار مى‏رود در چنبره و سیطره چالش‏ها و بحران‏هاى هویت قرار گیرد .
بر این‏ها مى‏توان بحران مادیت و معنویت را افزود .
بحران‏هاى انسان معاصر
برخى از بحران‏هاى هویت نوپیدا و زاییده عصر و تمدن جدید است . اینک به شاخص‏ترین آن‏ها اشاره مى‏شود:
1- سنت و تجدد
از چالش‏هاى بزرگ انسان معاصر تحیر میان سنت و تجدد است . تمدن نوین بسیارى از هنجارها و نگرش‏هاى دنیاى پیشین را که جزو هویت آدمى محسوب مى‏شده، به چالش کشیده و تعارض پاره‏اى از عناصر تمدن جدید و مدرنیته با معیارهاى اعصار پیشین از یکسو در درون آدم‏ها بحران آفریده است و از سوى دیگر، میان بخش‏هاى گوناگون دنیا و کشورهاى پیشرفته و کشورهاى در حال توسعه جدایى افکنده، منشا بروز بحران‏ها شده است .
یکى از مقولات عصر تجدد، گسترش تردید و نسبیت‏گرایى مطلق در معرفت‏شناسى و اخلاق است که تولید کننده نابه سامانى‏ها و بحران‏هاى درونى فراوانى است، و این همان مسیرى است که علم و اخلاق آن را طى کرده است، عقلانیت الهى و ایمان دینى از پایه‏هایى است که تا حد زیادى مى‏تواند این بحران را مهار سازد و آرامش و هویت‏سالمى را به نسل امروز ارزانى دارد .
2- سیطره ماشین و اقتضائات آن
از جمله بحران‏هاى زاییده عصر جدید، که هویت آدمیان را نیز بحران‏زده مى‏سازد، پدیده فن‏آورى جدید و ماشین و اقتضائات روان شناختى و اجتماعى آن است، فن‏آورى و ماشین ضمن آن که پدیده‏اى سودمند به حال بشر بوده است، با این حال رشد و توسعه آن موجب نوعى خود بیگانگى انسان از خویشتن و دور افتادن آدمى از طبیعت ناب و سیطره کمیت و حاکمیت روح خشونت‏شده است . البته همه این امور در هویت آدمى و به ویژه در روح جوان طوفان‏زا و بحران آفرین است .
3- عصر ارتباطات و جهانى شدن
شتاب تحولات زمانه و گسترش ارتباطات و انفجار اطلاعات در دهه‏هاى اخیر و نیز دگرگونى‏هاى عظیم در جغرافیاى سیاسى، بر سرعت‏حرکت‏به سمت دهکده جهانى و جهانى سازى افزوده است، اما جهانى سازى داراى دو قرائت است، بنا بر یک قرائت - که متاسفانه تا حد زیادتى هم رواج دارد و در شمال بیشتر مطمح نظر است - جهانى سازى یعنى برترى تمدن‏هاى خاص و اضمحلال هویت‏هاى دیگر در آن . البته این امر هم مولد بحران‏هاى اجتماعى و هم بحران هویت در میان نسل جدید در جنوب و حتى اروپا است و چاره مشکل ارائه، تقویت و تثبیت قرائت دوم از جهانى شدن است و آن عبارت است از قرائت متعادل و سنجیده‏اى از جهانى شدن که در آن تمدن‏ها و فرهنگ‏ها پذیرفته شود و هویت‏ها و مقولات فرهنگى ملت‏ها نفى نشود و در صدد تحمیل معیارها و ارزش‏هاى واحد به صورت اجبار و یک جانبه بر نیایند .
باید بر این نکته تاکید کرد که شتاب تحولات این عصر و جهش به سمت وضعیت‏هاى نوین، هم وضعیت هویت‏شمال و به ویژه بخش اروپایى آن را متزلزل و بى‏ثبات مى‏کند و هم هویت جنوب را دستخوش بحران مى‏کند .
باید توجه داشت که به دلیل پیوستگى اقلیم‏ها و مناسبات نزدیک فرهنگ‏ها با شتاب فزاینده، بحران‏هاى اجتماعى و شخصیتى و هویتى در هر گوشه‏اى از دنیا بالقوه مى‏تواند بر همه جهان تاثیرات پایدارى بر جاى نهد، و اندیشه جزیره‏هاى از هم جدا، امروز نمى‏تواند مطلوب هیچ جامعه و فرهنگى باشد .
4- احساس عدم ثبات و امنیت
در نتیجه آنچه بدان اشاره شد اصولا تمدن جدید ضمن دستاوردهاى بسیار مثبت، زمینه را براى یک عصبیت فراگیر و احساس قرار گرفتن در پرتگاه جهانى فراهم آورده است، امرى که مطمئنا نسل امروز را دچار بحران هویت و احساس تزلزل و عدم ثبات مى‏کند . بى‏تردید راه حل معضل را در تلطیف روح بشر و ترویج فرهنگ معنوى باید جست و جو کرد .
در این میان مساله سلاح‏هاى کشتار جمعى، تروریزم و تخریب محیط زیست از جایگاه ویژه‏اى برخوردار است و چنان چه مواجهه‏اى آگاهانه و عادلانه و فراگیر و ژرف با آن‏ها به عمل نیاید، آسیب‏هاى فراوانى مى‏تواند به بار آورد . اینک که چهارچوب و طرح مورد وفاق در برابر آن‏ها وجود ندارد، در ذهنیت و هویت آدمى و نسل امروز بحران‏هاى جدى به ارمغان آورده است .
5- خانواده
تغییرات اجتماعى و اقتصادى تحولاتى را در نگرش به خانواده و زن پدید آورده است که گرچه دستاوردهاى خوبى را نتیجه داده است، اما از سوى دیگر کانون خانواده را که جایگاه انسان‏سازى و عاطفه‏پرورى است، بسى لرزان و نابه سامان ساخته است، و این حقیقت، در بحران هویت نسلى که در این بستر رشد مى‏یابد تاثیرى به سزا مى‏گذارد، نسلى که در خانواده‏اى اصیل و پر مهر و عاطفه پرورش یابد از احساس هویت مثبت و شخصیت متعالى برخوردار خواهد بود و چنان چه افرادى بى‏ریشه در خانواده‏اى استوار پرورش یابند، بى‏تردید از هویتى بحران‏زده مصون نخواهند بود .
ادیان الهى و دین اسلام بر اصالت و صیانت‏خانواده تاکیدى تام دارند و هماهنگ‏سازى زندگى مدرن با معیارهاى استحکام و اصالت‏خانواده نیازمند کوشش‏هاى عملى جدید و توافق‏هاى بین‏المللى است .
بحران‏هاى منطقه‏اى در کشورهاى جنوب
بیشتر آنچه بر شمرده شد به گونه‏اى در کشورهاى در حال توسعه نیز مشاهده مى‏شود که در این جا به برخى از آن‏ها که برجسته‏ترین است و پاره‏اى از بحران‏هاى ویژه آنان اشاره مى‏کنیم . جوانان در میان ملل جنوب بر سر دو راهى سنت و تجدد، جهانى شدن و ملى ماندن، پذیرش معیارهاى عمومى جهانى و معیارهاى خاص فرهنگى خود، هضم در فرهنگ دیگران شدن و صیانت از اصالت‏هاى ملى، ایستاده‏اند و این همه در درون آنان آتشى برافروخته و بحرانى در افکنده است . همه چالش‏هاى بزرگ در خصوص خانواده، شهرنشینى، سیطره جهانى‏سازى، و مانند آن دامن این نسل را نیز فراگرفته است‏با آن که از بسیارى از امتیازهاى زندگى جدید بى‏بهره یا کم بهره‏اند، و این امر بر سر در گمى و بحران هویت آنان مى‏افزاید .
در کشورهاى جنوب و در حال توسعه به خصوص جوانان از لحاظ معیشت، شغل، منزلت، جایگاه، انتخاب وضعیت و امید به آینده، با دشوارى‏ها گوناگون مواجه‏اند که هر یک روح آنان را مى‏آزارد و بحران هویت مى‏آفریند .
در کشورهاى اسلامى چالش میان ملیت و اسلامیت و ابهام‏هاى موجود در مرزبندى‏هاى حلال و حرام دینى نیز از عوامل بحران‏زا به شمار مى‏آید . نگاهى به حجم وسیع مقالات و تحقیقات و نیز جنبش‏ها و چالش‏هاى اجتماعى در کشورهاى اسلامى از جمله ایران در این باره نشان دهنده جایگاه و اهمیت این موضوع است .
علاوه بر این، گسست نسل‏ها، و تعدد منابع هویت‏بخش و ناهماهنگى و ناسازگارى آن‏ها نیز باید در بحران هویت در این گونه کشورها مورد توجه قرار گیرد .
دین و هویت
پرسشى که در این باره فراروى دانشمندان دینى قرار دارد چگونگى موضع دین در برابر «هویت‏» است؟
با مراجعه به متون دینى مى‏توان اصول زیر را در این باره به دست آورد .
دین على الاصول در باب اجزاء و عناصر هویت در طیف وسیع آن موضع تایید و پذیرش دارد . منابع دینى پاره‏اى از هویت‏هاى فردى، صنفى، گروهى، خانوادگى، ملى، تمدنى، اجتماعى، فرهنگى و مانند این‏ها را هیچ گاه نفى نکرده و نخواسته است که از روان آدمى زدوده شود، بلکه برخى از آن‏ها مورد تاکید هم قرار گرفته است .
با این اوصاف، دین بر شکوفاسازى و مزیت‏بخشى و ارجحیت گذارى هویت فطرى، معنوى و اخلاقى اصرار ورزیده است . ادیان این توصیه را براى بشر به ارمغان آورده‏اند که متعالى‏ترین عنصر هویت و شخصیت عبارت است از سرشت معنوى آدمى، و آن را در مقایسه با سایر اجزاى هویت‏باید بر صدد نشاند .
علاوه بر آن‏ها، دین بر تنظیم، متعادل‏سازى و اصلاح دیگر عناصر در احساس هویت و بازدارى از افراط در احساس هویت صنفى، گروهى، خانوادگى، ملى، نژادى و مانند آن تاکید تام مى‏ورزد و هماره متذکر آدمى مى‏شود تا از دام افراط و تعصب‏هاى جاهلانه نژادى، ملى و همانند آن بپرهیزد .
دین و بحران هویت
پرسش دیگر در این باره این است: موضع و نقش دین در قبال انواع بحران‏هاى برشمرده شده چیست؟
با قطع نظر از رویکردهاى افراطى و تفریطى در کار کرد دین، به اجمال مى‏توان نقش‏ها و کار کردهاى مثبت دین را در حل بحران‏هاى هویت‏به شکل زیر صورت بندى کرد:
1- پاسخ‏گویى و حل مشکل
نخستین کار کرد دین حل بحران از طریق حل ریشه‏اى آن و پاسخ گویى به پرسش و مشکل است . این کار کرد در قلمرو همه بحران‏ها جارى نیست، بکله برخى از مهم‏ترین بحران‏هاى هویت در زمینه‏هاى عام انسانى در قلمرو این صورت قرار مى‏گیرند . حل بحران معنى دارى زندگى یا مرگ و بقا مستقیم در حوزه رسالت دین قرار دارد و از دین انتظار مى‏رود آن را پاسخ گوید . همین طور درجه‏بندى و تبیین نظام اولویت‏ها در زندگى و فعال‏سازى عناصر برجسته هویت‏بیشتر در ساحت دین قرار مى‏گیرد .
2- ترغیبت‏به بهره‏گیرى از اندیشه و تجربه بشرى
در بسیارى از مشکلات انسانى و بحران‏هاى هویتى دین با قواعد کلى و عمومى به بهره‏بردن از عقل و اندیشه و معرفت و تجربه بشرى توصیه مى‏کند و یافتن راه کارهاى عملى را به آدمى واگذار مى‏کند . چگونگى حل بحران خانواده یا آینده زندگى یا گسست نسل‏ها و مانند آن امورى است که به عقلانیت آدمى سپرده شده است . البته ایمان و اخلاق معنوى پشتوانه مهمى در این راستا خواهد بود . همان طور که رعایت اصول و قواعد کلى مورد تاکید دین باید مورد توجه باشد .
3- جایگزین‏سازى و مقاومت‏بخشى
کارکرد دیگرى که از دین متوقع است و فى‏الواقع این نقش را دین در تاریخ و تجربه خود به نمایش گذارده است، مقاومت‏بخشى است . هنگامى که بحرانى و تعارضى در آدمى وجود دارد و پاسخ گویى به نیازى یا حل مشکلى امکان ندارد، ایمان دینى و مفاهیم وابسته به آن مى‏تواند جلوى فرسودگى و اشتداد بحران و واماندگى فرد را بگیرد و به او اراده و دلیرى و استوارى ببخشد که بحران هویت در او فروکش کند . مفاهیم دینى مانند صبر، توکل، رضا و . . . نشان دهنده این محور مهم در سلامت روانى و مهار بحران‏هاى روحى است .
مقاومت‏یابى در روان آدمى داراى ساز و کارهایى است و یکى از آن‏ها جایگزین سازى است . آدمى هر گاه در یکى از ابعاد و ساحت‏ها احساس شکست و ناکامى بکند، مى‏کوشد در بعدى دیگر آن را جبران کند و امر دیگرى را جایگزین سازد، در آموزه‏هاى ادیان نیز از این ساز و کار استفاده، و بر انگیزه‏هاى متعالى ایمانى و موفقیت‏هاى معنوى به عنوان جایگزین درد و رنج‏هاى غیر قابل چاره، تاکید شده است .
در پایان بر این نکته باید تاکید کرد که راز سعادت انسان و رهایى نسل پراضطراب امروز از بحران‏ها در گرو بازگشت دوباره به دین، اخلاق، معنویت، تفاهم و همدلى است .
پى‏نوشت‏ها:
1. ldentity
2. personulity
3. Crisis

 

تبلیغات