آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

واقعیت مستقل از آگاهی یا زبان و اساساً انسان چگونه است و آیا این امکان وجود دارد که واقعیتی که مستقل از ما و آنجا است در دسترس ما قرار گیرد؟ اگر پاسخ مثبت است، چگونه؟ پاسخ به پرسش هایی از این دست در باب واقعیت یکی از دغدغه های اصلی فلاسفه، مخصوصاً فلاسفه معاصر، است. برخی از اندیشمندان معاصر در مواجهه با مفهوم «واقعیت»، با بیان ها و استدلال هایی عمدتاً متفاوت، آن را امری در نسبت با انسان و اهداف و مقاصدش می دانند نه مستقل از آنها. ریچارد رورتی از جمله طرفداران چنین اندیشه ای است که می کوشد با تکیه بر مبادی نئوپراگماتیستی اش از آن دفاع کند. مقاله پیش رو با روش توصیفی تحلیلی در صدد است از چگونگی دفاع رورتی از این دیدگاه پرده بردارد. مطابق تحقیق حاضر، روشن می شود که رورتی با استناد به ویژگی هایی که برای زبان قائل است، از جمله این باور خود که امکان خروج و فراروی از زبان وجود ندارد و از طرفی زبان ماهیتی ابزاری و شعرگونه دارد، می گوید دسترسی به واقعیت لخت و عریان برای ما ممکن نیست و واقعیتی که برای ما دست یافتنی است ساخته خود ما با همکاری یکدیگر بوده و ساختاری کاملاً زبانی دارد.

تبلیغات