آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۰

چکیده

در نیمه دوم سده ششم هجری قمری با تشکیل حکومت های کوچک محلّی با عنوان اتابکان که باقیمانده حکومت نیرومند جلال الدّین ملکشاه سلجوقی و نظام الملک توسی بود سکته ای در قصیده سرایی سبک خراسانی و مدیحه سرایی رخ داد که با یورش مغولان و تاتارها سبک مدیحه سرایی از قالب قصیده به قالب غزل به ارث رسید. بنابراین محتوای قصیده در نزد بزرگان ادب تبدیل به سخنانی در باب عرفان، اخلاق و مسایل اجتماعی گردید. تعزّل که دارای بار غنایی و عاشقانه بود و به تدبیر سنایی از قصیده جدا شده و به قالبی مستقل با نام غزل بدل شده بود به گونه ای تلفیقی ضمن بیان حالات عاشقانه و عارفانه بار مدیحه سرایی را هم به دوش کشید. این شیوه از غزل در نزد حافظ به ویژگی سبکی تبدیل شد. حافظ که شاخص و برترین نماینده سبک غزل مدیحه سرایی است پس از خود پیروانی پیدا کرد اگرچه هیچکدام هیچگاه به عظمت او نرسیدند. نگارنده در این گفتار کوشیده است تا به روش (توصیفی – تحلیلی) به تحلیل و معرّفی سبک «غزل مدیحه سرایی» حافظ در اشکال مختلف آن بپردازد و از آغازگر این شیوه و نمونه ای از پیروان آن پس از حافظ یاد کند.

تبلیغات