آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

نقش دین در شکل‏گیرى و شکوفایى تمدن بشرى از دیدگاه بسیارى از مورخان و جامعه‏شناسان ادیان قابل انکار نیست . پیامبران الهى پیام‏آوران خوشبختى دنیوى مردم در کنار سعادت اخروى آنها بوده‏اند . در نگاه قرآن در سرلوحه تعلیمات انبیا، علاوه بر ایمان به غیب و عبودیت پروردگار، دعوت بشر به عدالت، مبارزه با هرگونه ظلم و تبعیض و استبداد و اختناق و اسارتهاى اجتماعى و سیاسى، برقرارى امنیت و حاکمیت عدل و حق، تعلیم و تربیت، خودسازى، آزادى فکرى و روحى از خرافات و عقاید باطل، روشن‏بینى، واقع‏نگرى و فرجام‏بینى و نیز احساس مسؤولیت در برابر بیچارگان و مستضعفان، نیز مشاهده مى‏شود . نمونه روشن نقش دین در تمدن بشرى نقش اسلام در سرزمین حجاز است . اسلام توانست در اندک زمانى در سرزمین سوخته و برهوت و جامعه جاهلى آن منطقه که نشانى از تمدن و فرهنگ و اخلاق در خود نداشت، مظاهر تمدن را در حد بالایى در معرض دید جهانیان بگذارد . یکى از مؤلفه‏هاى اصلى تمدن بشرى، «امنیت‏» است . جامعه‏اى که از این نعمت‏بزرگ برخوردار نباشد، به یقین نمى‏توان آن را جامعه متمدن نامید . آنچه که در این تحقیق مورد بررسى قرار گرفته است، نقش دین در همین مؤلفه اساسى تمدن بشر «امنیت‏» است . در این تحقیق اهمیت امنیت از دیدگاه اسلام و نیز ساز و کارهایى که اسلام براى عینیت‏بخشیدن به آن منظور کرده است، مورد بررسى واقع شده است .

متن

مقدمه:
یکى از خواسته‏هاى اساسى بشر امنیت است و تامین آن از مهمترین وظایف حکومتهاست . در ادبیات سیاسى و جامعه شناسى معاصر، این امر از بدیهى‏ترین اصول به حساب مى‏آید . امنیت‏به معناى آرامش، آسودگى، ایمنى است . در فرهنگ سیاسى، مهمترین عنصرى که براى امنیت منظور مى‏کنند «فقدان تهدید» است . البته چون فقدان تهدید به طور مطلق و تام، دست نیافتنى است‏به «حداقل رساندن تهدید» را در مفهوم امنیت کافى دانسته‏اند . اگر به همین معنا قناعت کنیم، قهرا مقوله امنیت مفهومى نسبى است که داراى مراتب شدت و ضعف است . البته باید به این نکته توجه داشت که گاهى ممکن است عامل عینى تهدید وجود نداشته باشد، اما در عین حال شخص و یا جامعه احساس امنیت نکند . بنابراین، امنیت‏حقیقى، آمیزه‏اى است از وضعیت فیزیکى و فکرى .
هیچ مکتب و نظام حقوقى نمى‏تواند خود را نسبت‏به مساله امنیت، فارغ و بى‏طرف بداند; زیرا نه تنها امنیت فى نفسه یکى از اساسى‏ترین نیازهاى جامعه بشرى است‏بلکه خود، عامل مهمى جهت رشد و توسعه فرهنگى، علمى، اقتصادى و سیاسى است .
امنیت در همه ابعاد فردى، اجتماعى، سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و قضایى و . . . نیاز ضرورى فرد و جامعه مى‏باشد که باید آحاد ملت، حکومتها و دولتها در ایجاد و گسترش آن تمام امکانات و توان خود را به کار گیرند .
هدف و غایت اصلى در علم حقوق که به قول راسکو پاوند (2) علم مهندسى اجتماع است، حفظ امنیت است . اسلام به عنوان یک نظام حقوقى جامع که پاسخگوى نیازهاى فردى و اجتماعى در همه زمانها و مکانهاست نمى‏تواند از این قاعده مستثنا باشد .
یک نگاه به متون دینى و احکام و مقررات اسلامى کافى است که هم به اهمیت امنیت در همه عرصه‏ها از دیدگاه اسلام و هم راه‏حل‏هایى که اسلام براى تحقق بخشیدن به امنیت در جامعه اسلامى داده است پى ببریم .
اهمیت امنیت از دیدگاه اسلام
به نکاتى چند درباره اهمیت امنیت در نگاه اسلام اشاره مى‏شود:
الف) حضرت ابراهیم وقتى در مکه، خانه خدا را بنا نهاد، دو خواست‏بزرگ خود را با خدا در میان گذاشت . یکى مبعوث شدن پیامبرى از میان فرزندانش در همین منطقه و دیگرى امنیت این مکان براى همه مردم . خداوند نیز هر دو دعاى او را مستجاب کرد .
درباره خواست اول اینگونه دعا کرد: «ربنا وابعث فیهم رسولا یتلوا علیهم آیاتک . . .» ; یعنى پروردگارا، در میان آنها پیامبرى مبعوث کن که آیاتت را بر مردم تلاوت کند و آنها را تعلیم و تزکیه نماید . (3) در مورد درخواست دوم چنین دعا کرد: «رب اجعل هذا بلدا آمنا» ; یعنى پروردگارا، اینجا را محل امن و آسایش قرار بده . (4) قرآن در آیات متعدد به شهر امن بودن مکه به عنوان یک عمت‏بزرگ اشاره مى‏کند . (5)
جالب این است که قرآن کریم در سوره قریش مى‏فرماید: کیفر لشکر فیل‏سواران - که در سوره قبل; یعنى سوره فیل بیان شد - به خاطر این بود که قریش به این سرزمین مقدس مکه، انس و الفت‏بگیرند; زیرا تمام اهل مکه به خاطر مرکزیت و امنیت این سرزمین در آنجا سکنى گزیده بودند . بسیارى از مردم حجاز هر سال به آنجا مى‏آمدند، مراسم حج را به جا مى‏آوردند و مبادلات اقتصادى و غیراقتصادى داشتند و از برکات مختلف این سرزمین استفاده مى‏کردند . همه اینها در سایه امنیت و آسایش ویژه این شهر بود . اگر با لشکرکشى ابرهه و امثال او، این امنیت‏خدشه‏دار مى‏شد یا خانه کعبه ویران مى‏گشت، دیگر کسى در این سرزمین احساس امنیتى نمى‏کرد و قهرا با آن الفتى پیدا نمى‏کرد . باز در همین سوره مى‏فرماید: «فلیعبدوا رب هذا البیت الذى اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف‏» ; یعنى با این همه نعمت الهى (از جمله امنیت) که به برکت کعبه پیدا کرده بودند باید به شکرانه آن، پروردگار این خانه را عبادت کنند; همان خدایى که آنها را از گرسنگى نجات داد و از هر بیمى هم در امنیت نگه داشت .
ب) در اسلام همانگونه که برخى از اماکن، اماکن امن به حساب آمده است‏برخى از ماهها و زمانها نیز زمانهاى امن به حساب آمده است . ماههاى چهار گانه حرام (رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم) که اسلام بر حرمت آن تاکید جدى دارد نشانه اهمیت و امنیت در نگاه اسلام است . در قرآن کریم آمده است:
«ان عدة الشهور عندالله اثنى عشر شهرا فى کتاب‏الله یوم خلق السموات والارض، منها اربعة حرم ذلک الدین القیم فلا تظلموافیهن انفسکم . . . انما النسئ‏زیادة فى‏الکفر یضل به الذین کفروا یحلونه عاما و یحرمونه عاما لیواطؤوا عدة ما حرم الله . . .» (6)
یعنى همانا عدد ماهها در نزد خدا در کتاب خدا از آن روزى که خداوند آسمان و زمین را بیافرید دوازده ماه است . از آن دوازده ماه، چهار ماه، ماههاى حرام است . این است دستور دین استوار و محکم . پس در آن ماهها در حق خود ظلم (جنگ و خونریزى) نکنید . . . نسئ (تغییر و تبدیل و جابجایى ماه حرام با ماه دیگر) افزایش کفر است که با آن کافران گمراه مى‏شوند، سالى ماه حرام را حلال مى‏شمارند و سالى دیگر حرام، تا بدین وسیله عده ماههایى که خدا آن را حرام کرده را پایمال کنند و حرام خدا را حلال گردانند . . . «یاایهاالذین آمنوا لا تحلوا شعائر الله و لاالشهرالحرام‏» (7) ; یعنى اى اهل ایمان حرمت‏شعائر خدا (مناسک حج) و ماه حرام را نگه دارید .
ج) یکى از امورى که اهمیت امنیت را در نگاه اسلام نشان مى‏دهد این است که خداوند در قرآن کریم در جاهاى متعدد وعده‏اى که به اولیاى خود مى‏دهد، بهره‏مندى از زندگى امن و آسوده و خالى از خوف و خطر است . «ان المتقین فى جنات و عیون، ادخلوها بسلام آمنین و نزعنا ما فى صدورهم من غل اخوانا على سرر متقابلین لا یمسهم فیها نصب و ما هم منها بمخرجین‏» (8) ; یعنى به درستى که اهل تقوى در باغها و شهرها خواهند بود . به آنها خطاب شود که با درود و سلام و با کمال و ایمنى و امنیت‏به بهشت وارد شوید، ما آیینه دلهاى آنها را از کدورت (کینه، حسد و هر خلق ناپسند) پاک و پاکیزه سازیم تا با هم برادرانه و روبروى هم بر روى تختها بنشینند . در صورتى که هیچ رنج و زحمت در آنجا به آنها نرسد و هرگز از بهشت‏بیرونشان نکنند . «ان المتقین فى مقام امین فى جنات و عیون . . . یدعون فیها بکل فاکهة آمنین لا یذوقون فیها الموت . . .» (9) ; یعنى همانا پرهیزکاران [در بهشت ابد] مقام امن و امان یافته‏اند . در باغها و کنار چشمه‏ها و نهرها آرمیده‏اند . . . و در حالى که از هر بیم و خطرى در امنیت کامل به سر مى‏برند از هر نوع میوه‏اى که میلشان بکشد طلب مى‏کنند .
نقش ایمان در امنیت
یکى از آثار و برکات ایمان، رسیدن به مقام امن و امنیت است; یعنى یکى از ویژگیهاى فرد مؤمن و جامعه مؤمنان این است که در برابر حوادث و عوامل تهدید کننده و بیم دهنده، خوف، خطر و دغدغه‏اى احساس نمى‏کنند و از زندگى آسوده و مطمئنى برخوردارند . «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن و هم مهتدون‏» (10) ; یعنى آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را به ظلم نیالودند براى آنها ایمنى و آسودگى است و هم آنها به حقیقت هدایت‏یافته‏اند . «هو الذى انزل السکینه فى قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم . . .» (11) ; یعنى اوست‏خدایى که آرامش را بر دلهاى مؤمنان قرار داد تا بر یقین و ایمانشان بیفزاید و سپاه زمین و آسمانها همه لشکر خداست و خداوند حکیم و داناست . «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله الا بذکرالله تطمئن القلوب‏» (12) ; یعنى آنها که به خدا ایمان آورده و دلهاشان به یاد خدا آرام مى‏گیرد . آگاه باشید که تنها با یاد خدا است که دلها آرام مى‏گیرد .
قرآن کریم در آیه 112 سوره نحل، نقش ایمان را در امنیت و نقش کفر را در زوال امنیت‏به صورت زیبایى ترسیم کرده است و مى‏فرماید: «ضرب‏الله مثلا قریة کانت آمنة مطمئنة یاتیها رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف . . .» ; یعنى خداوند مثلى زده است، منطقه آبادى که امن و امان بود و همواره روزى‏اش از هر جا مى‏رسید، اما نعمتهاى خدا را ناسپاسى کردند و خداوند به خاطر اعمالى که انجام دادند لباس گرسنگى و ترس را بر آنها پوشانید; یعنى همانگونه که ایمان، نعمت رفاه و امنیت را به آنها ارزانى بخشید، کفران و ناسپاسى براى آنها، فقر و ناامنى را ببار آورد . در این آیات براى این منطقه آباد و خوشبخت و پربرکت، سه ویژگى ذکر شده است که نخستین آنها امنیت، سپس اطمینان به ادامه زندگى در آن و بعد از آن، مساله جلب روزى و مواد غذایى فراوان مى‏باشد که از نظر ترتیب طبیعى به همان شکل که در آیه آمده، صورت حلقه‏هاى زنجیرى علت و معلول دارد، زیرا تا امنیت نباشد کسى اطمینان به ادامه زندگى در محلى پیدا نمى‏کند و تا این دو نباشند کسى علاقه‏مند به تولید و سر و سامان دادن به وضع اقتصادى نمى‏شود . این درسى است براى همه ما و همه کسانى که مى‏خواهند سرزمینى آباد و مستقل داشته باشند . باید قبل از هر چیز به مساله «امنیت‏» پرداخت‏سپس مردم را به آینده خود در آن منطقه امیدوار ساخت و به دنبال آن چرخهاى اقتصادى را به حرکت درآورد . (13)
حکومت و امنیت در اسلام
الف) در نگاه اسلام، یکى از مهمترین فلسفه حکومت، برقرارى امنیت در جامعه است . حاکمان موظفند که با هر تعدى و تجاوزى که باعث‏سلب امنیت در جامعه مى‏شود مبارزه کنند . حضرت على علیه السلام ایجاد امنیت و آرامش را تا آنجا ضرورى مى‏داند که وجود حکومت را اگرچه حکومت جائرانه باشد لازم مى‏داند .
«انه لابد للناس من امیر بر اوفاجر یعمل فى امرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر و یبلغ الله فیهاالاجل و یجمع به الفى‏ء و یقاتل به العدو و تامن به السبل و یؤخذ به للضعیف من القوى حتى یستریح بر و یستراح من فاجر .» (14)
یعنى همانا که مردم به زمامدار - چه خوب و چه بد - نیازمندند تا مؤمنان در سایه حکومت‏به کار خود مشغول و کافران هم بهره‏مند شوند و مردم در سایه حکومت زندگى کنند و به وسیله زمامدار، بیت‏المال جمع‏آورى مى‏شود و به کمک آن با دشمنان مبارزه مى‏توان کرد . جاده‏ها امن و امان مى‏گردد و حق ضعیفان از نیرومندان گرفته مى‏شود . نیکوکاران در رفاه و ازدست‏بدکاران در امان مى‏باشند .
حضرت على علیه السلام یکى از فلسفه‏هاى پذیرش حکومت‏خود را، ایجاد امنیت و اصلاحات در جامعه معرفى مى‏کند:
«اللهم انک تعلم انه لم یکن الذى منا منافسة فى سلطان و لاالتماس شى‏ء من فضول الحطام و لکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فى بلادک فیامن المظلومون من عبادک و تقام المعطة من حدودک .» (15)
یعنى بار خدایا تو مى‏دانى که جنگ و درگیرى ما براى بدست‏آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود بلکه مى‏خواستیم که نشانه‏هاى دین تو را در جایگاه خویش بازگردانیم و در سرزمین‏هاى تو اصلاح را ظاهر کنیم تا بندگان ستمدیده‏ات در امنیت زندگى کنند و قوانین و احکام فراموش شده‏ات بار دیگر اجرا گردد .
ب) یکى از وجوه امنیت که حکومت موظف به تامین آن است، امنیت مردم از تعرض حاکمان است . در نگاه اسلام، حاکمان حق ندارند به هر بهانه‏اى از مردم سلب امنیت کنند . بلکه این حق براى مردم وجود دارد که به راحتى و بدون بیم و هراس، دیدگاهها و تذکرات و انتقادات خود را با حاکمان در میان بگذارند . حضرت على علیه السلام در عهدنامه معروف، به مالک‏اشتر مى‏فرماید:
«ثم لیکن آثرهم عندک اقولهم بمر الحق لک و اقلهم مساعدة فیما یکون منک مماکره الله لاولیائه واقعا ذلک من هواک حیث وقع . . .» (16)
یعنى از میان آنان (انسانهاى پاک و وارسته) افرادى را که در حق‏گویى از همه صریحتر و بى‏پرده‏ترند و در آنچه را که خدا براى دوستانش نمى‏پسندد تو را مددکار نباشند (یعنى ترا در کارهاى خلاف همراهى و تایید نکنند و جلوى تخلفات ترا بگیرند) برگزین چه خوشایند تو باشد و چه ناخوشایند . تا مى‏توانى با پرهیزکاران و راستگویان به‏پیوند، و آنان را چنان پرورش ده که تو را زیاد نستایند و تو را براى اعمال زشتى که انجام نداده‏اى تشویق نکنند که ستایش بى‏اندازه خودپسندى مى‏آورد و انسان را به سرکشى وا مى‏دارد .
در همین رابطه در جاى دیگر مى‏فرماید:
از پست‏ترین حالات زمامداران در نزد صالحان این است که گمان برند آنها دوستدار ستایش‏اند و کشوردارى آنان بر کبر و خودپسندى استوار است . خوش ندارم در خاطر شما بگذرد که من ستایش را دوست دارم و خواهان شنیدن آن مى‏باشم . . . مرا با سخنان زیباى خود مستایید تا از عهده وظایفى که نسبت‏به خدا و شما دارم برآیم و حقوقى که مانده است‏بپردازم، به واجباتى که بر عهده من است و باید انجام گیرد ادا کنم . پس با من چنان که با پادشاهان سرکش سخن مى‏گویند حرف نزنید و چنان که از آدمهاى خشمگین کناره مى‏گیرند دورى نجویید و با ظاهرسازى با من رفتار نکنید . گمان مبرید اگر حقى به من پیشنهاد دهید بر من گران آید، یا در پى بزرگ نشان دادن خویشم; زیرا کسى که شنیدن حق، یا عرضه شدن عدالت‏بر او مشکل باشد عمل کردن به آن براى او دشوارتر خواهد بود . . . (17) .
ج) حاکمان حق ندارند در دریافت مالیات و زکات به گونه‏اى با مردم برخورد کنند که از مردم سلب امنیت‏شود یا مردم احساس کنند که حاکم و یا عامل او به زندگى خصوصى آنها آگاهى دارد و یا سیاستش بر سوء ظن نسبت‏به آنها استوار است .
حضرت على علیه السلام دستورالعملى که به ماموران دریافت زکات مى‏دهد به نکات مهمى اشاره مى‏کند، در این دستورالعمل اهمیت عنصر امنیت چه براى انسان و چه براى حیوانات به صورت کم سابقه‏اى آشکارا بیان شده است:
با تقواى الهى براى دریافت زکات حرکت کن و در سر راه، هیچ مسلمانى را مترسان و یا با زور از زمین او عبور نکن و افزونتر از حقوق الهى از او مگیر . هرگاه به آبادى رسیدى در کنار آب فرود آى و وارد خانه کسى مشو! سپس با آرامش و وقار به سوى آنها حرکت کن، تا در میانشان قرار گیرى، و به آنها سلام کن و در سلام و تعارف و مهربانى کوتاهى نکن . سپس مى‏گویى: اى بندگان خدا مرا ولى خدا وجانشین او به سوى شما فرستاده، تا حق خدا را که در اموال شماست تحویل گیرم . آیا در میان اموال شما حقى است که به نماینده او بپردازید؟ اگر کسى گفت نه، دیگر به او مراجعه نکن . اگر کسى پاسخ داد، آرى، همراهش برو، بدون آن که او را بترسانى یا تهدید کنى یا به کار مشکلى وادار سازى، هرچه از طلا و نقره به تو رساند بردار و اگر داراى گوسفند یا شتر بود بدون اجازه‏اش داخل مشو که اکثر اموال از آن او است آنگاه که داخل شدى مانند اشخاص سلطه‏گر و سختگیر رفتار نکن، حیوانى را رم مده و هراسان مکن و دامدار را مرنجان، حیوانات را به دو دسته تقسیم کن و صاحبش را اجازه ده که خود انتخاب کند . پس از انتخاب اعتراض نکن، سپس باقیمانده را به دو دسته تقسیم کن و صاحبش را اجازه ده که خود انتخاب کند و بر انتخاب او خرده مگیر، به همین گونه رفتار کن تا باقیمانده، حق خداوند باشد . اگر دامدار از این تقسیم و انتخاب پشیمان است و از تو درخواست گزینش دوباره کرد همراهى کنى . پس حیوانات را درهم کن و به دو دسته تقسیم نما . همانند آغاز کار، تا حق خدا را از آن بگیرى . . . در رساندن حیوانات آن را به دست چوپانى که خیرخواه و مهربان، امین و حافظ که نه سختگیر باشد و نه ستمکار، نه تند براند و نه حیوانات را خسته کند، بسپار . . . هرگاه حیوانات را به دست فردى امین سپردى به او سفارش کن تا بین شتر و نوزادش جدایى نیفکند و شیر آن را ندوشد تا به بچه‏اش زیانى وارد نشود و در سوارشدن بر شتران عدالت را رعایت کند و مراعات حال شتر خسته یا زخمى را که سوارى دادن براى او سخت است‏بنماید . آنها را در سر راه به درون آب ببرد و استراحت کنند و هرگاه به علفزار رسید فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند . . . (18)
حضرت به یکى از فرمانداران خود (ظاهرا محنف‏بن‏سلیم ازدى) مى‏نویسد:
. . . به او سفارش مى‏کنم با مردم تندخو نباشد و به آنها دروغ نگوید و با مردم به جهت این که بر آنها حکومت دارد بى‏اعتنایى نکند، چه این که مردم برادران دینى و یارى‏دهندگان در استخراج حقوق الهى مى‏باشند . بدان براى تو در این زکاتى که جمع مى‏کنى سهمى معین و حقى روشن است و شریکانى از مستمندان و ضعیفان دارى، همانگونه که ما حق تو را مى‏دهیم، تو هم باید نسبت‏به حقوق آنها وفادار باشى، اگر چنین نکنى در روز رستاخیز بیش از همه دشمن دارى . . . (19) .
حضرت در عهدنامه‏اى براى فرماندار مصر - محمدبن ابى‏بکر - مى‏فرماید:
با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده‏رو و خندان باش . در نگاههایت و در نیم‏نگاه و خیره‏شدن به مردم، به تساوى رفتار کن تا بزرگان در ستمکارى تو طمع نکنند و ناتوان‏ها از عدالت تو مایوس نگردند . . . (20) .
دین و امنیت دشمنان و کفار
الف) در نگاه اسلام حتى در هنگام پیکار با کفار و دشمنان اسلام، سپاه اسلام حق ندارد که از آنها که در پیکار مشارکت ندارند، سلب امنیت کند . سپاه اسلام موظف است که حقوق آنها و امنیت آنها را به رسمیت‏بشناسد .
با دشمن جنگ را آغاز نکنید تا آنها شروع کنند; زیرا بحمدالله حجت‏با شما است و آغازگر جنگ نبودنتان تا آن که دشمن به جنگ روى آورد، حجت دیگر بر حقانیت‏شما است . اگر به اذن خدا شکست‏خوردند و گریختند، آن کس را که پشت کرده نکشید و آن را که قدرت دفاع ندارد آسیب نرسانید و مجروحان را به قتل نرسانید . زنان را با آزاردادن تحریک نکنید هرچند آبروى شما را بریزند یا امیران شما را دشنام دهند . در روزگارى که زنان مشرک بودند مامور بودیم دست از آزارشان برداریم . در جاهلیت اگر مردى با سنگ یا چوب دستى، به زنى حمله مى‏کرد، او و فرزندانش را سرزنش مى‏کردند . (21)
امام صادق (ع) فرمود:
وقتى که رسول خدا لشکرى را گسیل مى‏کرد دستور مى‏داد که آنها در برابرش بنشینند و به آنها اینگونه سفارش مى‏فرمود: بنام خدا و به خاطر خدا و در راه خدا و بر آیین رسول خدا حرکت کنید به دشمن شبیخون نزنید و آنها را مثله (قطعه‏قطعه) نکنید و کید و خدعه نزنید و پیران و کودکان و زنان را نکشید و جز در حال اضطرار درختى را قطع نکنید . . . (22)
براساس روایات اسلامى، سپاه اسلام حق ندارند که در هنگام پیکار از راه سلاح شیمیایى و برافروختن آتش و یا جارى‏کردن آب و نیز استفاده از ابزارى که بى‏گناهان و غیرنظامیان مانند کودکان و پیران و زنان را در معرض خطر مى‏دهد، دشمن را به تسلیم وادار کنند . (23)
ب) در نگاه اسلام، مسلمین موظفند، کفارى که به قصد تحقیق و پژوهش درباره اسلام به کشور اسلامى مسافرت مى‏کنند، امنیت آنها را حفظ کنند و از تعرض به آنها بپرهیزند . براین اساس، اسلام نوع خاصى از مصونیت و امنیت را براى کفارى که در صدد تحقیق درباره حق و باطل هستند به رسمیت مى‏شناسد . قرآن کریم در این باره مى‏فرماید: «وان احد من‏المشرکین استجارک فاجره یسمع کلام الله ثم ابلغه مامنه ذلک بانهم قوم لایعلمون‏» (24) ; یعنى اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود، سپس او را به محل امنش برسان چرا که آنها گروهى نادانند .
علامه طباطبایى در تفسیر گرانسنگ‏المیزان در ذیل این آیه مى‏فرماید:
«اسلام کمال اهتمام را در رسیدن به هدف خود; یعنى هدایت مردم مبذول داشته و براى هدایت‏یک گمراه و احیاى یک حق هرچند هم ناچیز باشد مى‏کوشد از هر راهى که امید مى‏رود به هدف برسد، استفاده شود و به همین جهت است که خداى‏تعالى با این که از مشرکین غیرمعاهد بیزارى جسته . . . از آنجایى که منظورش این بود که حقى احیا و باطلى ابطال شود، از این رو، وقتى احتمال مى‏دهد همین مشرکین به راه راست‏بیایند همین امید و احتمال تا آنجا که مبدل به یاس و نومیدى از هدایتشان نشود از هر قصد سویى جلوگیرى مى‏کند . پس وقتى مشرکى پناه مى‏خواهد تا از نزدیک دعوت دینى را بررسى نموده و اگر آن را حق دید و حقانیتش برایش روشن شد پیروى کند، واجب است او را پناه دهند تا کلام خدا را بشنود . . . این آیه از آیات محکمه است و نسخ نشده و بلکه قابل نسخ نیست; زیرا این معنا از ضروریات مذاق دین و ظواهر کتاب و سنت است که خداوند قبل از این که حجت‏بر کسى تمام شود او را عقاب نمى‏کند و مؤاخذه و عقاب همیشه بعد از تمام‏شدن بیان است . . . جمله «ابلغه‏مامنه‏» با این که جمله «فاجره حتى یسمع‏» بدون آن، مقصود را مى‏رساند براى این آورده شد که بر کمال عنایت‏بر بازشدن راه هدایت‏به روى مردم دلالت کند و بفهماند که اسلام تا چه اندازه خواسته است‏حریت مردم را در زندگى و کارهاى حیاتى آنان حفظ کند . . . این دستورالعملها از ناحیه قرآن و دین قویم اسلام، نهایت درجه رعایت اصول فضیلت و حفظ شؤون کرامت و گسترش رحمت و شرافت انسانیت است .» (25)
ج) در نگاه اسلام، اگر در میدان جنگ و معرکه قتال فردى از مسلمین به فرد و یا افرادى از کفار امان دهد بر همه مسلمین واجب است که این امان دادن را به رسمیت‏بشناسند و امنیت او را تامین نمایند .
امام صادق علیه السلام مى‏فرماید:
اگر سپاهى از مسلمین گروهى از مشرکان را محاصره کردند و شخصى از مشرکان برخاست و تقاضاى امان کرد و یکى از مسلمانان - حتى یک نفر عادى - به آنها امان داد بر همه آنها حتى بر بزرگ آنها واجب است که این امان را رعایت کنند . (26)
و یا در روایت آمده است که حضرت على علیه السلام وقتى یکى از بردگان مسلمان به جمعى از کفار که در قلعه‏اى پناه گرفته بودند امان داد، امان‏دادن او را به رسمیت‏شناخت و تنفیذ کرد . (27)
و یا در روایت دیگر آمده است که اگر کسى به شخصى پناهندگى دهد سپس او را بکشد در روز قیامت مى‏آید در حالى که پرچم خیانت و خدعه را بر دوش مى‏کشد . (28) و یا از قول امیرمؤمنان آمده است که هر کس شخصى را بر خونش امان دهد سپس به او خیانت کند و بکشد، من از کشنده بیزارى مى‏جویم هر چند مقتول اهل آتش باشد . (29)
و یا در روایتى نیز آمده است: اگر کسى شخصى را که در ذمه اسلام است‏بکشد، بوى بهشت را استشمام نخواهد کرد با این که بوى بهشت از مسافت چهل‏سال راه احساس مى‏شود . (30)
حضرت على در عهدنامه معروف به مالک اشتر مى‏فرماید:
اگر پیمانى میان تو و دشمن منعقد گردید، یا در پناه خود، او را امان دادى، به عهد خویش وفادار باش و بر آنچه بر عهده گرفتى امانت‏دار باش و جان خود را سپر پیمان خود گردان، زیرا هیچ یک از واجبات الهى همانند وفاى به عهد نیست . . . پس هرگز پیمان شکن مباش و در عهد خود خیانت مکن و دشمن را فریب مده . . . خداوند عهد و پیمانى که با نام او شکل مى‏گیرد با رحمت‏خود مایه آسایش بندگان و پناهگاه امنى براى پناه‏آورندگان قرار داده است تا همگان به حرم امن او روى آورند . (31)
جایگاه امنیت در احکام و مقررات اسلام
در نگاه اسلام هرچند آزادى محترم و مقدس است اما داراى حد و مرزهایى است . یکى از مهمترین حد و مرز آن «امنیت‏» است; به این معنا که آزادى افراد در نظام اسلامى و جامعه دینى تا آنجا محترم است که امنیت جامعه و نظام را در معرض خطر و تهدید قرار نگیرد . اسلام با علل و عوامل تهدیدکننده امنیت‏به شدت و بى‏ملاحظه برخورد کرده است . در یک نگاه، بسیارى از چیزهایى که در اسلام تحریم و منع شده است‏به این خاطر است که امنیت فردى و اجتماعى را در معرض مخاطره قرار مى‏دهد . ما در اینجا به برخورد اسلام با پاره‏اى از عوامل تهدیدکننده امنیت اشاره مى‏کنیم:
الف) آزادى افراد در مخالفت و انتقاد از دولت و حکومت اسلامى تا جایى است که به امنیت اجتماعى و وحدت ملى، آسیبى وارد نسازد . اما اگر مخالفتها و کارشکنى‏ها به جایى برسد که براى امنیت ملى و وحدت اجتماعى، عامل تهدیدکننده محسوب شود، حکومت موظف است که با جدیت و بى‏ملاحظه با آن برخورد نماید و توطئه‏ها را خنثى نماید .
حضرت على علیه السلام مى‏فرماید:
«ان هؤلاء قدتمالؤوا على سخطة امارتى و ساصبر مالم اخف على جماعتکم فانهم ان تمموا على فیالة هذا الراى انقطع نظام المسلمین و انما طلبوا هذه الدنیا حسدا لمن افاءهاالله علیه فارادوا رد الامور على ادبارها و لکم علینا العمل بکتاب الله و سیرة رسول‏الله صلى الله علیه و آله والقیام بحقه و النعش لسنته .» (32)
یعنى همانا ناکثین و پیمان‏شکنان به جهت نارضایتى از حکومت من به یکدیگر پیوستند و من تا آنجا که براى وحدت اجتماعى شما احساس خطر نکنم صبر خواهم کرد; زیرا آنان اگر براى اجراى مقاصدشان فرصت پیدا کنند، نظام جامعه اسلامى متزلزل مى‏شود . آنها از روى حسادت بر کسى که خداوند حکومت را به او بخشیده است‏به طلب دنیا برخاسته‏اند . مى‏خواهند کار را به گذشته بازگردانند . حقى که شما به گردن ما دارید، عمل کردن به کتاب خدا و سنت پیامبر صلى الله علیه و آله و قیام به حق و برپاداشتن سنت او است .
به همین خاطر وقتى این گروه (ناکثین) دست‏به آشوب زدند و امنیت جامعه را به خطر انداختند، حضرت با آنها جنگید و آنها را تارومار کرد . حضرت مى‏فرماید:
بر کارگزاران و خزانه‏داران بیت‏المال مسلمین که در فرمان من بودند و بر مردم منطقه‏اى که تمامى آنها بر اطاعت من و وفادارى در بیعت‏با من وحدت داشتند، هجوم آوردند، آنان را از هم پراکندند و به زیان من در میانشان اختلاف افکندند و بر شیعیان من تاختند . (33)
ب) اگر در فقه اسلامى نسبت‏به مرتد برخورد سخت‏گیرانه‏اى صورت مى‏گیرد یک فلسفه مهم آن این است که ارتداد در جامعه اسلامى نوعى ایجاد تزلزل و بى‏ثباتى و عدم امنیت است . به نظر مى‏رسد که ارتداد یک توطئه هماهنگ علیه نظام اسلامى و امنیت فکرى و دینى مسلمانان بوده است . باارزش‏ترین مقوله زندگى بشر، دین و آیین او است و هدف از تشکیل نظام اسلامى نیز عینیت‏بخشیدن به دین است . «ارتداد» درواقع به معناى برافراشتن پرچم مخالفت و بى‏اعتنایى به چنین اصلى است . اگر هر کس و هر گروه آزاد باشند تا هرگونه و هر وقت که اراده نمودند، وارد عرصه دین شوند و هرگاه میلشان کشید به آن پشت‏پا بزنند بزرگترین ضربه و خدشه را بر چهره دین و حیثیت آن وارد مى‏سازند . دشمنان توطئه‏گر براى اجراى نقشه‏هاى خویش به راحتى در پیکره نظام اسلامى و جامعه متدینان نفوذ مى‏کنند و پس از حصول مقاصد، بى‏هیچ دغدغه خاطر و خطر عاجل از آن خارج مى‏گردند و به همین خاطر افراد معمولى، دچار تزلزل فکرى و تشویش ذهنى و عدم امنیت اعتقادى مى‏گردند و چه بسا ارتباط خو درا با نظام فکرى سیاسى متبوع خویش قطع نمایند . به همین دلیل آیات مربوطه قرآن، حاکى از آن است که دشمنان تمایل بسیار دارند که هر روزه تعدادى از مسلمانان دچار تردید و از اسلام گریزان شوند . «ود کثیر من اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من انفسهم . . .» ; (34) یعنى بسیارى از اهل کتاب (یهود و نصارى) از روى حسد آرزو کردند شما را بعد از پذیرش اسلام و ایمان، به حال کفر بازگردانند با آن که حق براى آنها کاملا روشن شده است . (35)
جالب این است که از آیه 72 سوره آل عمران برمى‏آید که تعدادى از نیروهاى کفار تبانى کردند تا بامدادان در حضور پیامبر (ص) ایمان بیاورند و شامگاهان مجددا دست از اسلام بردارند تا از این طریق مسلمانان دچار شک و شبهه شوند و آنان را نسبت‏به آیین خود بدبین سازند . علامه طباطبایى (ره) در ذیل این آیه مى‏فرماید:
«آنان براى توجیه کار خودشان مى‏گفتند ما فکر مى‏کردیم اسلام، امارات و دلایلى بر حقانیت و درستى خود دارد ولى وقتى مسلمان شدیم، مشاهده کردیم که چنین نیست و شواهدى بر بطلان آن براى ما آشکار شد و این توطئه‏اى بود که براى ایجاد تردید در مؤمنین اندیشیده بودند .» (36)
خلاصه این که فلسفه اعدام مرتد، حفظ امنیت داخلى جامعه اسلامى و جلوگیرى از نفوذ بیگانگان و نامحرمان در حریم اعتقادات دین مردم است . اگر در برابر مرتد سکوت شود، بیم آن مى‏رود که هر روز افرادى به توطئه‏اى بر ضد مسلمانان برخیزند و براى ایجاد تزلزل در ایمان مؤمنان و در هم‏ریختن امنیت اسلامى، از طریق ارتداد وارد شوند و اینجا است که جامعه مبتلا به بحران فکرى اجتماعى مى‏گردد به خصوص این که کارهاى تخریبى معمولا آثار سریع دارند . اگر به افراد اجازه داده شود هر روز که مایل هستند خود را وفادار به اسلام معرفى کنند و سپس استعفا دهند، در این صورت هرج‏ومرج بر جامعه اسلامى حاکم خواهد شد . در چنین فرضى مدارا، نه تنها روا نیست‏بلکه زمینه‏ساز توطئه‏هاى ویرانگر و فعالیت توطئه‏سازان حرفه‏اى، مانند سلمان رشدى‏ها براى ضربه‏زدن به اسلام و مسلمانان خواهد بود .
البته باید توجه داشت که حکم اعدام مرتد مربوط به کسى نیست که اعتقادى در درون خود دارد و درصدد اظهار و تبلیغ و آشکار شدن آن نیست; یعنى اگرکسانى درصدد تحقیق باشند مشمول حکم مرتد نیستند حتى اگر نتیجه تحقیق آنها بازگشت از اسلام و گرایش به آیین دیگرى باشد مشروط بر آن که سخنى بر خلاف اسلام نگویند . همین نکته نشان مى‏دهد که احکام مرتد به این خاطر است که شخص مرتد تجرى و جسارت این را پیدا نکند که امنیت دینى و فکرى مردم را متزلزل سازد .
ج) اگر مى‏بینیم که اسلام نسبت‏به محارب برخورد سخت و خشنى دارد (قتل، به دار آویختن، قطع دست و پا و تبعید) باز به این خاطر است که محارب، امنیت‏سیاسى و اجتماعى و بلکه فکرى و دینى مردم را دچار سستى و تزلزل مى‏سازد و جامعه را دچار هرج‏و مرج مى‏گرداند .
قرآن کریم مى‏فرماید:
«انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فى‏الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزى فى الدنیا و لهم فى الآخرة عذاب عظیم الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم . . . .» (37)
یعنى کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ بر مى‏خیزند و اقدام به فساد در روى زمین مى‏کنند (و با تهدید اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مى‏برند) این است که اعدام شوند و یا به دار آویخته شوند یا دست و پاى آنها به عکس یکدیگر (دست راست و پاى چپ) بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند این رسوایى آنها در دنیاست و در آخرت مجازات بزرگى دارند مگر آنها که پیش از دست‏یافتن شما بر آنان، توبه کنند . . .
درتعریف فقهى محارب آمده است:
«المحارب هو کل من جرر سلاحه او جهزه لاخافة‏الناس و ارادة‏الافساد فى‏الارض فى بر کان اوفى بحر، فى مصر او غیره، لیلا او نهارا و یستوى فیه الذکر و الانثى .» (38)
یعنى: محارب به کسى گفته مى‏شود که سلاح خود را برهنه یا آماده کند تا مردم را بترساند و در زمین افساد و خرابکارى کند چه در خشکى باشد و یا در دریا، چه در شهر باشد و یا غیر آن، چه زن باشد یا مرد . به تعبیر دیگر کسى که از راه اسلحه مردم را تهدید کند و امنیت مردم را در معرض خطر قرار دهد و اغتشاش و اضطراب در میان مردم ایجاد کند، محارب به حساب مى‏آید .
د) برخورد تند اسلام نسبت‏به دزد نیز حاکى از اهمیت امنیت مالى در نگاه اسلام است . اگر نسبت‏به کسانى که چنین تهور و جسارتى دارند که قفلها را مى‏شکنند و به انبار و یا صندوق و امثال آن که اموال مردم در آنها حفظ و نگهدارى مى‏شود دست‏برد مى‏زنند، رحم و عطوفت نشان داده شود، یقینا امنیت مالى و اقتصادى جامعه در معرض مخاطره جدى قرار مى‏گیرد .
ه) برخورد جدى و بى‏ملاحظه اسلام نسبت‏به زناکار و لواطکننده و نیز قذف‏کننده (کسى که دیگرى را به زنا و لواط نسبت دهد و نتواند طبق مبانى شرعى آن را اثبات کند) نشان‏دهنده اهمیت امنیت عرضى و ناموسى و اخلاقى در جامعه است . اهمیت امنیت عرضى در اسلام به اندازه‏اى است که اگر کسى به شخصى نسبت زنا و یا لواط دهد و نتواند آن را از طریق شرعى ثابت کند باید هشتاد تازیانه بخورد . همانگونه که در اسلام براى مفاسد اخلاقى مانند زنا و لواط عقوبت‏سنگینى در نظر گرفته شده است، براى متهم‏کنندگان اشخاص به این گونه مفاسد و یا گواهى دهندگان به دروغ و یا کسانى که بدون رسیدن گواهان به حد نصاب (چهار شاهد عادل مرد) علیه کسى گواهى به زنا و لواط میدهند، مجازات سختى منظور گردیده است . همه اینها به خاطر حفظ امنیت جامعه از جنبه‏هاى اخلاقى است .
و) تحریم شدید قتل و آدمکشى نشان‏دهنده اهمیت امنیت جانى افراد جامعه در نگاه اسلام است . یکى از گناهان بسیار بزرگ که چه بسا موجب خلود در آتش مى‏شود قتل است . قرآن کریم مى‏فرماید: «من یقتل مؤمنا متعمدا فجزائه جهنم خالدا فیها . . .» ; (39) یعنى هر کس، مؤمنى را عمدا بکشد جزاى او جهنم است در حالى که جاودانه در آن مى‏ماند و خداوند بر او غضب مى‏کند و او را از رحمتش دور مى‏سازد و عذاب عظیمى براى او آماده ساخته است .
قرآن کریم در زمینه سلب امنیت جانى افراد جامعه و قتل و آدمکشى به یک نکته بسیار مهم اشاره مى‏کند و آن این است که قتل یک نفر همانند قتل همه افراد جامعه است، چنان که احیاى یک نفر معادل احیاى همه انسانهاست . «من اجل ذلک کتبنا على بنى‏اسرائیل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فى‏الارض فکانما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکانما احیا الناس جمیعا» ; (40) یعنى به همین جهت‏بر بنى‏اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس انسانى را بدون ارتکاب قتل و یا فساد در روى زمین بکشد چنان است که گویى همه انسانها را کشته است و هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است .
مرحوم علامه طباطبائى در ذیل این آیه مى‏فرماید:
«تک‏تک اشخاص این نوع، افراد یک نوعند و شاخه‏هاى یک تنه درخت‏اند در نتیجه یک فرد از این نوع، از انسانیت همان را دارد که هزاران فرد آن را دارند و هزاران فرد از این حقیقت، همان را دارند که یک فرد دارد و تنها غرض خداى تعالى از خلقت افراد این نوع و تکثیر نسل آن، این است که این حقیقت که در تک‏تک افراد عمرى کوتاه دارد، همچنان در روى زمین باقى بماند . به همین منظور نسلى را جانشین نسل سابق مى‏کند تا نسل لاحق مانند سابق، خدا را در روى زمین عبادت کند، بنابراین اگر یک فرد از این نوع کشته شود، خلقت‏خدا تباه گشته و غرض خداى سبحان که بقاى انسانیت نسل بعد از نسل بود، باطل شده است و قاتل در مقام معارضه با مقام ربوبى برآمده است .» (41)
از این آیه، اهمیت امنیت جانى افراد روشن مى‏شود و با توجه به این که این آیات در محیطى نازل شده است که خون بشر در آن ارزشى نداشت، عظمت آن آشکارتر مى‏گردد .
از امام صادق علیه السلام روایت‏شده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله در آخرین سالى که به مکه آمدند و پس از آن که مناسک و اعمال لازم خود را انجام دادند، در منى میان جمعیت ایستاده و فرمودند: در میان روزها کدام روز شریف‏تر است؟ گفتند: امروز، فرمودند در میان ماهها چه ماهى شریف‏تر است؟ مردم گفتند: همین ماه ذى‏الحجة . فرمودند: در میان شهرها کدام شهر مقدس‏تر و محترم‏تر است؟ مردم گفتند: همین شهر مکه، پس از این فرمودند: بدون تردید خون، جان و مال شما محترم است و تصرف در آن بر شما حرام است مثل حرمت این روز در این ماه و در این شهر و این حرمت و احترام باقى است تا روز قیامت که خدا را ملاقات کنید و از شما و کارهاى شما سؤال شود . بعد فرمودند: آیا مطلب را رساندم؟ همه گفتند: آرى .
ز) تحریم بسیارى از امورى که مرتبط با حقوق مردم است در اسلام، در واقع نوعى پیشگیرى و بازدارندگى از عوامل تهدیدکننده امنیت و مصونیت‏شخصیتى و حیثیتى افراد جامعه است . در فقه اسلامى روى حرمت‏حیثیت و آبروى افراد تکیه فراوان شده است . به همین خاطر در اسلام امورى مانند غیبت، تهمت، بهتان، افترا، تجسس، سوءظن، اهانت، استخفاف، تمسخر، آزار و اذیت مردم و دروغ گفتن به افراد حرام شده است . اگر اینگونه امور، در اسلام تحریم نمى‏شد امنیتى براى عرض و آبرو و شخصیت افراد باقى نمى‏ماند .
اى کسانى که ایمان آورده‏اید نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نه زنانى، زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید . بسیار بد است که بر کسى پس از ایمان، نام کفرآمیز بگذارید و آنها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند . اى کسانى که ایمان آورده‏اید از بسیارى از گمانها (سوءظن‏ها) بپرهیزید چرا که بعضى از گمانها گناه است و هرگز تجسس نکنید و هیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت‏برادر مرده خود را بخورد؟ همه شما از این امر کراهت دارید، تقواى الهى پیشه کنید که خداوند توبه‏پذیر و مهربان است . (42)
«دستورهاى ششگانه‏اى که در این دو آیه مطرح شده است (نهى از سخریه، عیبجویى، القاب زشت، گمان بد، تجسس و غیبت) هرگاه به طور کامل در یک جامعه پیاده شود، آبرو و حیثیت افراد جامعه را از هر نظر بیمه مى‏کند . نه کسى مى‏تواند به عنوان خود برتر بینى دیگران را وسیله تفریح و سخریه قرار دهد و نه مى‏تواند زبان به عیبجویى این و آن بگشاید و نه با القاب زشت، حرمت و شخصیت افراد را در هم بشکند و نه حق دارد حتى گمان بد ببرد و نه در زندگى خصوصى افراد به تجسس بپردازد و نه عیب پنهانى آنها را براى دیگران فاش کند . به تعبیر دیگر، انسان چهار سرمایه دارد که همه آنها باید در دژهاى این قانون قرار گیرد و محفوظ باشد: جان و مال، ناموس و آبرو . تعبیرات آیات فوق و نیز روایات اسلامى نشان مى‏دهد که آبرو و حیثیت افراد همچون مال و جان آنها است . اسلام مى‏خواهد در جامعه اسلامى امنیت کامل حکمفرما باشد نه تنها مردم در عمل و با دست‏به یکدیگر هجوم نکنند، بلکه از نظر زبان و از آن بالاتر از نظر اندیشه و فکر نیز در امان باشند . واین امنیتى است در بالاترین سطح که جز در یک جامعه دینى امکان‏پذیر نیست .» (43)
ح) حرمت نوشتن و نسخه‏بردارى کردن و حفظ کردن و خرید و فروش کتب ضلال که باعث گمراهى مى‏شود باز براى مصونیت‏بخشى و امنیت‏آفرینى براى جامعه از عوامل گمراه‏کننده و تهدیدکننده فکرى و عقیدتى و فرهنگى است . اسلام اجازه نداده است که هر کس با هر نوع گفتار و نوشتارى، امنیت فکرى جامعه را در معرض تهدید قرار دهد . بر این اساس مطبوعات و نشریات در نظام اسلامى تا موقعى آزادند که به فرهنگ و اخلاق و باورها و ارزشها و هنجارهاى پذیرفته شده جامعه، آسیب نرسانند .
در خاتمه این مقاله اشاره به این نکته نیز خالى از فایده نیست که در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران مساله امنیت از جایگاه بلند و ویژه‏اى برخوردار است . در اصل 22 قانون اساسى به صراحت آمده است: «حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردى که قانون تجویز مى‏کند و یا در اصل 23 آمده است: «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمى‏توان به صرف داشتن عقیده‏اى مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد .» در اصول متعدد دیگر نیز به مساله امنیت افراد جامعه در عرصه‏هاى مختلف اشاره شده است . (44)
نتیجه‏گیرى:
همانگونه که در مقدمه بحث اشاره شد هدف اصلى از این تحقیق، تبیین نقش دین در تامین امنیت در جامعه بشرى است . در این تحقیق این نتیجه مهم بدست آمد که در یک نگاه و منظر واقع‏بینانه، بسیارى از آموزه‏ها و تعالیم اسلامى به صورت مستقیم و یا نامستقیم با مساله مهم «امنیت‏» در ارتباط است . روشن شد که یکى از برکات و حسنات ایمان مذهبى، برخوردارى شخص مؤمن و یا جامعه مؤمنان از امنیت است . چنان که بسیارى از دستورات و توصیه‏هاى اخلاقى دین مانند خوش‏خلقى و خوش‏رویى و خوش‏گویى و خوش‏بینى نسبت‏به دیگران در همین راستا قابل ارزیابى است . همانگونه که یکى از فلسفه‏هاى پاره‏اى از احکام و مقررات اسلامى مانند وجوب امر به‏معروف و نهى‏از منکر و جهاد و یا حرمت غیبت، تهمت، افترا، اهانت، تمسخر، قذف، غصب، سرقت، زنا و . . . برقرارى امنیت همه جانبه در جامعه دینى است . حکومت دینى نیز موظف است که در برنامه‏ریزى‏هاى خویش یکى از محورهاى عمده را تامین امنیت قرار دهد و در راستاى تحقق آن از هیچ تلاشى دریغ نورزد.
پى‏نوشت‏ها:
1) مدرس حوزه و عضو هیات علمى دانشگاه علوم پزشکى بابل، محقق و نویسنده .
2. Roscopound
3) بقره/129 .
4) بقره/126 .
5) ر . ک: آل عمران/17، عنکبوت/67، قصص/57 و تین/3 .
6) توبه/37- 36 .
7) مائده/2 .
8) حجر/48- 45 .
9) دخان/56- 51 .
10) انعام/82 .
11) فتح/4 .
12) رعد/28 .
13) ر . ک: ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب الاسلامیة، سال 1373، ج 13، ص 433 .
14) نهج‏البلاغه، خطبه 40 .
15) همان، خطبه 131 .
16) همان، نامه 53 .
17) همان، خطبه 216 .
18) همان، نامه 25 .
19) همان، 26 .
20) همان، 27 .
21) همان، نامه 14 .
22) فروع کافى، ج 1 ص 334; وسائل‏الشیعه، ج 13 (کتاب الجهاد، ابواب جهادالعدو، باب 15، حدیث‏2)
23) همان، حدیث 3 و باب 16 حدیث 1و2 .
24) توبه/6 .
25) محمدحسین طباطبایى، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوى همدانى، جامعه مدرسین قم، ج 9، صص 208- 205 .
26) وسائل‏الشیعه، ج 13 (کتاب‏الجهاد ابواب جهاد البدو باب 20 حدیث 1).
27) همان، حدیث 2
28) همان حدیث 3
29) همان، حدیث 6 .
30) محمدى رى‏شهرى، میزان‏الحکمه، مکتب اعلام‏اسلامى، چاپ دوم، اردیبهشت 1367، ج ، 1 ص 352 .
31) نهج البلاغه، نامه 53 .
32) نهج البلاغه، خطبه 169 .
33) همان، خطبه 218 .
34) بقره/109 .
35) در همین رابطه مى‏توان به سوره نساء/89 و سوره آل عمران/100 و 172 و سوره محمد/25 و آل عمران/72 مراجعه کرد .
36) سید محمد حسین طباطبایى، پیشین، ج 3 ص 257 .
37) مائده/34- 33 .
38) امام خمینى، تحریر الوسیله، ج 2، کتاب الحدود، فصل ششم در حد محارب، مساله 1 .
39) نساء/94 .
40) مائده/32 .
41) سید محمد حسین طباطبایى، پیشین، ج 5، ص 515 .
42) حجرات/12- 11 .
43) تفسیر نمونه، پیشین، ج 22، صص 186- 185 .
44) براى اطلاع بیشتر مى‏توان به قانون اساسى خصوصا بخش حقوق ملت مراجعه کرد .

 

تبلیغات