آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۸

چکیده

فرآیند و طرح جهانى شدن، با فراگیر کردن فرهنگ خاص آنگلو ـ امریکن در گوشه و کنار جهان، چالش روان‏شناختى بى‏سابقه‏اى را براى هویت مردمان غیرغربى ایجاد کرده است. چالش‏هاى اجتماعى و روان‏شناختى مذکور موجب شده است که گروهى از نوجوانان و جوانان کشور ما نیز بر سر دوراهى انتخاب بین سنن کهن فرهنگى و تجددطلبى مدرن سرگردان شوند و درجاتى از بحران هویت را تجربه کنند. به همین دلیل، بررسى چگونگى نگرش نوجوانان و جوانان کشور به پدیده‏ى جهانى‏شدن و جهانى‏سازى و رابطه‏ى این مسئله با هویت دینى و ملى آنان حایز اهمیت اساسى است؛ از این رو ما مقیاس‏هاى هویت دینى، هویت ملى، و نگرش به جهانى شدن را ساخته و در مورد دانش‏آموزان نوجوان دبیرستانى و پیش‏دانشگاهى اجرا کرده‏ایم. مطالعات تعیین روایى عاملى و پایایى ابزار تحقیق نیز، پس از جمع‏آورى داده‏ها از یک نمونه‏ى 4800 نفرى از کل کشور براى مقیاس‏ها و خرده‏مقیاس‏هاى هویت دینى، هویت ملى، و نگرش به جهانى شدن انجام گرفته است.

متن

درچند دهه‏ى اخیر شاهد هستیم که فرآیند و طرح جهانى شدن، با فراگیر کردن فرهنگ خاص آنگلو ـ آمریکن در گوشه و کنار جهان، عرصه را بر فرهنگ‏هاى دیگر و بر هویت مردمانِ متفاوت با فرهنگ مذکور، تنگ‏تر وتنگ‏تر نموده، از این طریق، چالش روان‏شناختى بى‏سابقه‏اى را براى هویت مردمان غیرغربى ایجاد کرده است. این دشوارى هویت‏یابى براى نوجوانان و جوانان کشورهاى غیرغربى، خاصه آنان که متعلق به طبقات نسبتا سنتى جامعه هستند و در مدرسه و دانشگاه با مظاهر گوناگون جهانى شدن مواجه مى‏شوند و یا با سبک زندگى و یا رسانه‏هاى گروهى غربى در ارتباط هستند، بیشتر است (کارنوى،(4) 1999).
واقعیت دیگر این است که تحولات سیاسى ـ اجتماعى قرن اخیر نیز، همانند تغییرات اقتصادى، فرهنگى و علمى در این قرن، در طول تاریخ بشر نظیرى ندارد. این تحولات، زندگى جوانان جهان را نیز به‏کلى دگرگون کرده است. بزرگ‏ترین انقلاب‏ها و جنگ‏هاى بشرى در عصر ما رخ داده است و جوانان نیروى اصلى آنها بوده‏اند. با مرورى بر تحولاتى که در این قرن در روسیه و چین و آلمان و بسیارى از کشورهاى دیگر رخ داده است، اهمیت تأثیر تغییرات اجتماعى ـ سیاسى در زندگى جوانان روشن مى‏شود. تغییرات فرهنگى نیز، چه در آموزش و پرورش و آموزش عالى و حوزه‏ى هنر و ادبیات و چه در حوزه‏ى رسانه‏هاى گروهى، زندگى نوجوانان و جوانان را دچار تغییرات اساسى کرده است.
چالش‏هاى اجتماعى و روان‏شناختى مذکور موجب شده است که نوجوانان و جوانان کشور ما نیز بر سر دوراهى سنن کهن فرهنگى و تجددطلبى مدرن سرگردان شوند و درجاتى از بحران هویت را تجربه کنند. درحالى‏که مسئله‏ى اساسى هویت‏یابى در بین نوجوانان غربى، به هویت جنسى، خانوادگى، روابط فردى، و شغلى آنان مربوط مى‏شود (برک، 2003)، ما در کشور خود و در بین گروه بزرگى از نوجوانان و جوانان، علاوه بر موارد مذکور، با مشکل کم‏رشدى در هویت دینى و ملى نیز مواجه هستیم. آنچه در بین نوجوانان و جوانان، خاصه تحصیل‏کردگان آنان، دیده مى‏شود آن است که بسیارى از آنان با این سؤال مواجه هستند که چه مقدار از سنن دینى و ملى را باید محفوظ نگه‏داشت و تا چه اندازه باید با تحولات جهانى همراه شد. این مسئله نخبگان و اندیشمندان ما را نیز در مقابل این سؤال قرار داده است که براى محافظت از ریشه‏هاى تاریخى و فرهنگى و هویت دینى و ملى نوجوانان و جوانان چه باید کرد و کدام ترکیب از سنن دیرین با نوآورى‏هاى معاصر را باید پذیرفت.
شخصیت نیرومند دینى و صفت ایران‏دوستى، در شمار ویژگى‏هاى اصلى و مورد انتظار عموم مردم کشور ما در طول تاریخمان بوده است. ما مردمى هستیم که از تولد تا مرگ با کلام مقدس «لااله الاالله» و با وحى الهى، گوش جانمان نوازش و دل‏هایمان آرامش یافته است. ما مردمى هستیم که سخن حکیم بزرگ، فردوسى طوسى، را در جان و دل خود نقش کرده‏ایم و بارها و بارها گفته‏ایم که «چو ایران نباشد تن من مباد» و، در عین حال، گروهى از ما در قرن اخیر دچار «فرنگى‏مآبى» و «غرب‏زدگى» نیز شده و هویت دینى و ملى خود را تضعیف کرده‏ایم؛ و امروز نیز، پدیده‏ى سهمگین «جهانى شدن» موجب شکل‏گیرى احساس چندپارگى و گم‏گشتگى و بى‏ثباتى در میان گروه‏هایى از مردم ایران، خاصه نوجوانان و جوانان شده و مشکلى را به وجود آورده است که آن را «کم‏رشدى هویت دینى و ملى» مى‏نامیم.
مطالعات ما نشان مى‏دهد که در برخى جوانبِ هویت، از جمله در هویت فرهنگى و اجتماعى، که هویت ملى نیز زیرمجموعه‏ى آن است، دو سوم از نوجوانان و جوانان ایران دچار کمبودهاى جدى هستند و زمینه‏هاى لازم براى عدم تعهد، و حتى بحران هویت، اقلاً در میان یک سوم از آنان وجود دارد (لطف آبادى، 1383). مطابق این مطالعات، فقط 33% از نوجوانان و جوانان ایران به مرحله‏ى پیشرفت و دست‏یابى در هویت اجتماعى و مدنى رسیده‏اند و بقیه در تعلیق و توقّف و اغتشاش هویت گرفتارند (جدول 1).
جدول 1 ـ وضعیت هویت اجتماعى و مدنى نوجوانان و جوانان کشور

 
  دست‏یابى هویت تعلیق هویت توقّف هویت اغتشاش هویت
هویت‏اجتماعى 33% 25% 25% 17%

 
از سوى دیگر، مطالعات پیشین ما (لطف‏آبادى، 1382) نشان مى‏دهد که در موضوع نگرش به غرب و جهانى شدن، اولاً 27% از نوجوانان و جوانان 14 تا 29 ساله به غرب گرایش دارند و ثانیا، تفکر بسیارى از آنان در مسائل مختلف مربوط به جهان غرب و فرهنگ غرب از انسجام و پختگى لازم برخوردار نیست. به بیان دیگر، در حدود نیمى از نوجوانان و جوانان کل کشور، مستقیم و غیرمستقیم، گرایش‏هاى غربى دارند. برخى از آنان (حدود 27%) دچار اغتشاش و عدم انسجام فکرى در مسائل مربوط به هجوم فرهنگى جهان غرب هستند. مطالعات ما نشان مى‏دهد که فهم بسیارى از نوجوانان و جوانان کل کشور از جوامع و فرهنگ غربى، فهم پخته و رشد یافته و همه‏جانبه‏اى نیست. در فهم مسئله‏ى جهانى شدن نیز نوجوانان و جوانان کل کشور، عموما دچار عدم انسجام فکرى هستند و به درستى نمى‏دانند که جنبه‏هاى مختلف این مسئله چیست، هر یک از جوانب سیاسى و اقتصادى و فرهنگى آن چه اهدافى را دنبال مى‏کند و چه عواقبى را براى کشور ما و سایر کشورهاى مسلمان به بار مى‏آورد. این سردرگمى و عدم انسجام فکرى در مسئله‏اى که چالشى اساسى در عصر حاضر است، حاکى از همان «کم‏رشدى هویت اجتماعى» است که شکل دیگرى از آن را در جدول بالا ملاحظه کرده‏ایم.
یافته‏هاى پژوهشى ما حاکى از آن است که اکثر نوجوانان و جوانان ایران در زمینه‏ى اعتقادات دینى و ایران‏دوستى واکنش بسیار مثبت و امیدوارکننده‏اى نشان مى‏دهند، اما در نمودهاى عملى و عینى هویت دینى وملى دچار ضعف‏هاى جدى‏اند؛ مثلاً ایران‏دوستى در جوهر خود به معناى کوشش خستگى‏ناپذیر براى خدمت به کشور و احساس مسئولیت عمیق و عملى در تعهد به نظم و قانون و عدالت، براى بهبود زندگى بهداشتى و اجتماعى و اقتصادى خود و سایر مردم است، اما گروه‏هاى وسیعى از نوجوانان و جوانان، که در جنبه‏ى نظرى داراى هویتِ کم دینى و ملى هستند، در عمل گرفتار سردرگمى و توقف وتعلیق هویت‏اند و تعهد عملى لازم را نسبت به مقتضیات حقیقى ایران‏دوستى از خود نشان نمى‏دهند. این ضعف تعهد و مسئولیت نسبت به مصالح عمومى و ملى، در جوانى و بزرگ‏سالى نیز باقى است و نتیجه‏ى آن را در مناسبات اجتماعى و اقتصادى مردم با یکدیگر شاهدیم.
هویت و فرهنگ کلاسیک ایرانى
از مطالعات ما برمى‏آید که مردم در برخورد با مسئله‏ى جهانى شدن و نفوذ فرهنگ غربى، هویت فرهنگى و دینى و ملى خود را دست‏کم به سه صورت بروز مى‏دهند:
اولین واکنش مردم آن است که خود را به گذشته‏ى تاریخى خویش نزدیک‏تر و در برابر نفوذ فرهنگ بیگانه مقاومت کنند.
واکنش دیگر آن است که گروهى از مردم به گذشته‏ى خود توجهى نمى‏کنند و در فکر آن‏اند که پدیده‏ى مسلط فرهنگى و اجتماعى کدام است و چگونه مى‏توان آینده‏ى خود را، در وراى فرهنگ سنتى و کهن، با مقتضیات جهان معاصر و نوجویى ناشى از آن سازمان داد.
در واکنش سوم، گروهى از مردم در پى پیوند زدن گذشته به حال و آینده و بنا کردن عناصر مثبت و درست فرهنگ و تمدن معاصر بر ریشه‏هاى تاریخى و دینى وملى خود هستند. در میان دولت‏مردان و نخبگان نیز همین سه واکنش را مى‏توان دید. مشابه این واکنش‏ها را به صورت‏هاى مختلف درقرن اخیر شاهد بوده‏ایم.
نگاهى به تاریخ صد ساله‏ى اخیر کشور، نشان مى‏دهد که در ابتداى قرن و پس از مشروطیت، گروهى معتقد بودند که «ما باید از سر تا پا فرنگى شویم». اشخاصى چون تقى‏زاده و میرزافتحعلى‏خان آخوندزاده در شمار این گروه‏اند (پورزکى، 1379).
گروهى دیگر در پى آن بودند که ایرانیان را به هویت ملى قبل از اسلامى‏شدن برگردانند وهمه‏ى اقوام و گروه‏هاى اجتماعى را ذیل مفهوم «هویت خالص ایرانى» یکپارچه نمایند. اشخاصى مثل کسروى را، که هم با فرهنگ اسلامى و هم با فرهنگ غربى مخالف بود، مى‏توان از این افراد به حساب آورد (معظّم‏پور، 1380). گروهى دیگر که خاصه در نیم قرن قبل از انقلاب اسلامى شاهد کوشش‏هاى آنان بوده‏ایم، سعى کردند عنصر فرهنگ وتمدن غربى را وارد هویت کهن ایرانى کنند و هویت جدیدى را که (نیمى باستانى و نیمى غربى بود) براى مردم الگوسازى نمایند (خواجه‏سروى، 1380). انقلاب اسلامى به این کوشش‏ها در هویت‏سازى ایرانیان پایان داد و در پى آن برآمد که هویت دینى اسلامى را در محور هویت ایرانى قرار دهد. این کوشش به‏تدریج تحولاتى پیدا کرد و اکنون شاهد آن هستیم که وحدت هویت دینى و ملى، راه و رسم پذیرفته‏شده‏ى اصیل زندگى ایرانى، در میان گروه‏هاى وسیعى از مردم است. بر چنین اساسى، نظام جهانى‏سازى در تقابل با وحدت هویت دینى و ملى ایرانیان است و به همین دلیل هجوم فرهنگى خود را به شکل‏هاى مختلف بر کشور ما تحمیل مى‏کند. تخریب هویت دینى و ملى نوجوانان و جوانان توسط مهاجمین مذکور نیز بخشى از همین تقابل است.
نوجوانان و جوانان کنونى ایران، فرزندان رشدیافته در فضاى اجتماعى، سیاسى و فرهنگى انقلاب اسلامى هستند و در این سه دهه نوعى از زندگى فرهنگى، اجتماعى و سیاسى را تجربه مى‏کنند که در تاریخ ایران سابقه نداشته است. تلاطم‏هاى انقلاب و به‏خصوص دگرگونى‏هاى بزرگ سیاسى ـ اجتماعى دهه‏ى اول آن، شرایط دشوار جنگ تحمیلى، تبلیغات گسترده‏ى عقیدتى ـ سیاسى در مدارس و رسانه‏هاى گروهى و در همه جاى جامعه وفضاى خاص زندگى سنتى اسلامى که نسبت به دوران پیش از انقلاب از شدت و گستردگى بى‏مانندى برخوردار بود، افزایش یک‏باره‏ى جمعیت و انباشته شدن شهرها و روستاها از کودکان و نوجوانان، چند برابر شدن جمعیت شهرهاى بزرگ، تغییرات فراوان و غالبا منفى در محیط زیست، تفاوت‏هاى فکرى ـ روانى نسل گذشته با انتظارات اجتماعى ـ سیاسى نسل کنونى، جابه‏جا شدن گروه‏هاى اجتماعى مسلّط، آزادتر شدن فضاى زندگى اجتماعى و محیط شفاف‏تر سیاسى در سال‏هاى اخیر، و ده‏ها تغییرات بزرگ دیگر، فضاهاى متفاوتى را در کشور به وجود آورده و آشکارتر شدن خط مشى‏ها و هدف‏هاى گروه‏بندى‏هاى اجتماعى، سیاسى و مذهبى، تأثیرات عمیق خود را بر نوجوانان و جوانان گذاشته است.
تغییرات بزرگ اجتماعى و سیاسى در کشور از آغاز انقلاب تاکنون، ادامه‏ى تحولات اجتماعى و سیاسى صد ساله‏ى اخیر میهن است که تأثیر انکارناپذیر خود را بر چند نسل اخیر به جاى گذاشته است. محور اساسى این تحولات عبارت است از کنار گذاشتن مناسبات و فرهنگ چند هزارساله‏ى پادشاهى ـ سنتى ـ ایرانى، که ویژگى عمده‏ى آن از اوایل مشروطیت تا مرداد 1332 سلطه‏گرى قدرت‏هاى اقتصادى فئودالى و وابستگى بزرگان آنان به انگلیس بود. این تحولات در سال‏هاى 1332 تا 1357، روى هم رفته، ویژگى شاهنشاهى ـ ایرانى ـ آمریکایى پیدا کرده و حاکمیت جدیدى را به وجود آورده بود که عمدتا وابسته به غرب، خاصه آمریکا، بود.
در دوره‏ى انقلاب اسلامى، ویژگى اساسى آن روى آوردن به فرهنگ هزاروسیصدساله‏ى اسلامى است که ابتدا در پى استقلال ایران در چارچوب اسلام سنتى بود و به‏تدریج درصدد بر آمد که اصول و محکمات اسلامى را با توجه به هویت ملى ایرانى و متناسب با مقتضیات زندگى در عصر کنونى ودر جهان معاصر به کار گیرد.
به این ترتیب، نوجوانان و جوانان و بزرگ‏سالان ایران چهار نوع مناسبات و فرهنگ رسمى حکومتى را در قرن اخیر تجربه کرده‏اند (فرهنگ پادشاهى ـ سنتى ـ انگلیسى، فرهنگ شاهنشاهى ـ ایرانى ـ آمریکایى، فرهنگ اسلامى ـ سنتى، و فرهنگ اسلامى ـ ایرانى) و در این میان، پنجمین فرهنگ، که فرهنگ کلاسیک غیررسمى و غیرحکومتى چند هزارساله‏ى ایرانى است و مشخصه‏ى اصلى آن اصولى‏نگرى دینى و ملى، خردورزى، اخلاق‏گرایى و اتکا به زبان وادب و عرفان و هنر ایرانى است، در تمام این سال‏ها با فاصله‏ى معینى از خواسته‏هاى رسمى دولت‏ها، به حیات و رشد تدریجى خود ادامه داده است و ناخودآگاهِ جمعى روح ایرانى و نیروى محرکه‏ى پنهان روانى ایرانیان نیز بوده و هست.
این فرهنگ کلاسیک که اساسا بر راه و رسم زندگى و زبان و اخلاق ایرانى، محکمات دینى خاصه محکمات قرآن کریم، معارف و سنن زندگى پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و امامان معصوم علیهم‏السلام و عرفان و اندیشه و هنر ایرانى استوار است، هرجا که لازم بوده سر به زیر کشیده و از جلوه‏گرىِ آشکار پرهیز کرده است تا از طوفان‏هاى سهمگینِ هجوم‏هاى گوناگون جان سالم به در بَرد و هر جا که موقعیت را مناسب دیده، در خرد و عشق و عرفان و هدایتگرى مردان و زنان فرهیخته و در کشش و کوشش غیرتمندانه‏ى جوانان خویش، نمود آشکارترى یافته است تا دوام و پویایى خود را شدت بخشد.
همین فرهنگ صیقل خورده‏ى کلاسیک است که سرّالاسرار جاودانگى و سرافرازى ایران و ایرانى است و همین فرهنگ، مخصوصا اگر مورد توجه جدى حاکمیت‏هاى ملى نیز قرار گیرد، مى‏تواند به عنوان بدیلى بى‏همتا و زندگى‏ساز براى جوانان کشور در فضاى هجوم جهانى‏سازى معاصر سر برافرازد و بقا و رشد و پیشرفت ایران و ایرانیان را تضمین نماید. در واقع، اگر برنامه‏هاى رشد و پرورش نوجوانان و جوانان کشور بر زمینه‏ى این فرهنگ طراحى و اجرا شود، حل مشکلات موجود نیز میسر خواهد شد (لطف‏آبادى، 1380، ص45ـ47).
همین نگرش به هویت ملى و دینى است که نظریه‏ى زمینه‏ساز این مقاله در موضوع سنجش هویت دینى و ملى نوجوانان و جوانان ایران و بررسى نگرش آنان به مقوله‏ى جهانى شدن است. حفاظت از فرهنگ دینى و ملى‏مان اقتضا مى‏کند که نسبت به پدیده‏ى جهانى‏شدن نیز حساسیت لازم را نشان دهیم.
جهانى شدن و آموزش و پرورش
در مباحث علوم انسانى، مقوله‏ى جهانى‏شدن از یک دهه پیش بر سر زبان‏ها افتاده است و مقوله‏ى جهانى‏شدن و تعلیم و تربیت جوانان، به‏خصوص پس از فروپاشى بلوک شرق سابق، با آثار ادواردز و آشر(5) (1997) و گرین(6) (1997) در معرض گفت‏وگوى متخصصان قرار گرفته است. جهانى شدن، پدیده‏اى که امروز بسیارى از مردم کمابیش با آن آشنا هستند، تغییرات همه‏جانبه‏اى را، به‏ویژه در زمینه‏هاى اقتصادى و فرهنگى، در زندگى انسان‏ها ایجاد کرده است. معناى این پدیده، برحسب آن‏که از چه زاویه‏اى به آن نگاه کنیم متفاوت خواهد بود.
این پدیده را مى‏توانیم با مفاهیم اقتصادى، سیاسى و فرهنگى به بحث بگذاریم. در مقوله‏ى فرهنگى، از دو دیدگاه به مسئله‏ى اصلى جهانى شدن مى‏توان نگریست: دیدگاه مثبت که طرف‏داران جهانى‏شدن از آن سخن مى‏گویند و همانندى فرهنگى جهانى را آرزو و آرمان خود قرار مى‏دهند؛ و دیدگاه مخالف که حفظ هویت فرهنگى مردم را بسیار مهم مى‏شمارد. ما مى‏توانیم این دو دیدگاه را با دو اصطلاح سبک زندگى آنگلو ـ آمریکن و سبک زندگى مبتنى بر فرهنگ ملى نام ببریم.
جهانى شدن، آن طور که استرومکویت و مانکمن(7) (2000، ص6ـ21) مى‏نویسند، پدیده‏اى است که جوانب گوناگون زندگى فرهنگى، اعم از نگرش جنسیتى (فمینیسم و ماسکولینیسم)، دانش، آموزش رسمى، آموزش عالى، مطالعات زنان، آموزش بزرگ‏سالان، و هویت و سبک زندگى مردم را تحت‏تأثیر خود قرار مى‏دهد. تغییراتى که جهانى شدن در زندگى اقتصادى و سیاسى و فرهنگى مردم به بار مى‏آورد، عمیقا بر آموزش و پرورش و عناصر آن (دانش‏آموزان) تأثیر مى‏گذارد. این تأثیر هم در تعریف آموزش و پرورش، هم در این‏که آموزش و پرورش در خدمت چه کسانى قرار مى‏گیرد و هم در مورد چگونگى سنجش و ارزش‏یابى آموزش و پرورش مشاهده مى‏شود. تحقیقات نشان مى‏دهد که آموزش و پرورش جهانى‏شده، هم در کشورهاى پیشرفته‏ى صنعتى و هم در کشورهاى در حال توسعه، در خدمت طبقات اجتماعى ـ اقتصادى ـ فرهنگى خاصى قرار مى‏گیرد.
جهانى‏شدن نه فقط بر اقتصاد و سیاست و مناسبات اجتماعى، بلکه بر فرهنگ‏ها و نظام‏هاى آموزشى و هویت مردمان نیز تأثیر مى‏گذارد. برنامه‏ریزى ثمربخش و نوآورى در آموزش و پرورشِ زمان ما، نمى‏تواند بدون توجه دقیق و عمیق به تأثیرات جهانى‏شدن در تعلیم و تربیت کشورها و ملت‏ها صورت گیرد. سیاست‏گذارى و تصمیم‏گیرى در آموزش و پرورش نیازمند یافته‏هاى روشن پژوهشى درباره‏ى مفهوم جهانى‏شدن و چگونگى و میزان تأثیر مستقیم و غیرمستقیم آن بر جوانب مختلف برنامه‏ها و کارکردهاى آموزش و پرورش است. کارنوى (1991، ص9)، برخى از تأثیرات جهانى شدن در سال‏هاى اخیر بر آموزش و پرورش را در شش موضوع زیر خلاصه کرده است:
1. تغییر در وضعیت نیروى انسانى مورد نیاز بازار کار که باید بتواند ارزش افزوده‏ى بالاترى را تولید کند؛
2. تقاضاى منابع اضافى براى آموزش به منظور تأمین اهدافى که مغایر با توسعه‏ى عمومى و بهبود زندگى مردم است؛
3. نتایج ناشى از افزایش عدم تمرکز و خصوصى‏سازى اقتصادى و اجتماعى، که در شمار مؤثرترین راهبردهاى تضمین کیفیت و انعطاف‏پذیرى منطبق بر اقتصاد جهانى‏سازى است؛
4. افزایش تصاعدى ابعاد بین‏المللى نظام‏هاى آموزشى؛
5. گسترش روزافزون فناورى اطلاعات در حوزه‏ى آموزش و پرورش و سایر حوزه‏ها براى گروه‏هاى معین اجتماعى در استفاده از آموزش‏هاى کامپیوترى و اینترنتى به عنوان یک ابزار مهم جهانى‏سازى؛
6. انتقال فرهنگ جوامع پیشرفته‏ى صنعتى به سایر کشورها که باعث تغییر معنا و دگرگونى ارزش‏هاى فرهنگى و علمى در این کشورها شده است.
این تأثیرات، بدون شک، نقش بزرگى در تغییر برنامه‏ریزى‏هاى آموزشى و درسى دارد. خصوصى‏سازى آموزش و پرورش و تجارى کردن مدیریت و امور مالى در تعلیم و تربیت، تأثیر منفى و مخربى بر ایجاد فرصت‏هاى برابر آموزشى و پرورشى براى همگان به جاى گذاشته است.
جدا از این تأثیرات، اشاعه‏ى معیارهاى جهانى‏سازى باعث کم‏رنگ شدن تأثیر فرهنگ‏هاى کهن در کشورهاى غیرپیشرفته‏ى صنعتى شده است و برنامه‏ریزان آموزشى و درسى باید راه‏هاى نوآورانه‏اى را براى تعامل مؤثر در جهان کنونى و حفاظت از ارزش‏ها و هویت خود در برخورد با امواج عظیم فرهنگ بیگانه‏ى جهانى‏سازى کشف کنند و به کار گیرند. نظام جهانى‏سازى به کشورهاى در حال توسعه فشار وارد مى‏کند که از هزینه‏هاى دولتى در آموزش عمومى بکاهند و با تمرکززدایى و خصوصى‏سازى در آموزش و پرورش، شرایط مطلوب اقتصاد سرمایه‏اى جهانى را گسترش دهند و از این طریق دست بخش خصوصى را براى تعامل با نظام جهانى‏سازى بازتر بگذارند.
ابزار کار اساسى در این نوع فرآیند آموزشى عبارت است از دامن‏زدن به رقابت‏هاى شدید بین مدارس خصوصى و مدارس دولتى و ایجاد این تصور در میان عامه‏ى مردم که مدارس خصوصى بر مدارس دولتى برترى دارد. ابزار کار دیگر در این فرآیند، مصرف بخش اعظم بودجه‏هاى آموزشى و پرورشى دولتى در بخش‏هاى ادارىِ خارج از مدرسه و در هزینه‏هاى خارج از کلاس درس است که به فقر امکانات آموزشى و پرورشى در مدارس و پایین نگه‏داشتن سطح زندگى معلمان مى‏انجامد.
کارنوى (1999، ص68) مى‏نویسد: ایدئولوژى جهانى‏سازى (و مراکز مالى جهانى‏سازى، از قبیل: بانک جهانى، بانک آمریکایى توسعه، بانک آفریقایى توسعه، بانک آسیایى توسعه، و سازمان همکارى‏هاى اقتصادى وتوسعه OECD)، به طور آشکار و پنهان، تأکید مى‏کنند که بخش دولتى نباید در مورد معلمان سرمایه‏گذارى کند یا دریافت‏هاى آنان را افزایش دهد؛ زیرا در این صورت هزینه‏ها و کیفیت آموزش و پرورش دولتى بالا خواهد رفت و خصوصى‏سازى تعلیم و تربیت دچار مشکل خواهد شد. واقعیت‏ها نشان مى‏دهد که اقدامات خصوصى‏سازى تعلیم و تربیت، اساسا در خدمت نظام جهانى است و اجراى آنها در جریان کمک‏ها و وام‏هاى بین‏المللى بانک‏هاى متعلق به کشورهاى پیشرفته‏ى صنعتى به کشورهاى در حال توسعه، به شکل‏هاى مختلف به نظام دولتى کشورهاى در حال توسعه و آموزش و پرورش این کشورها تحمیل مى‏شود.
چنین روش‏هایى به نوشته‏ى بن ونیسته(8) (1999)، در کشورهایى چون آرژانتین، شیلى، برزیل و اروگوئه به کار گرفته شده است و هم‏چنان ادامه دارد. مطالعات نشان مى‏دهد که اعمال این سیاست‏ها باعث هضم و جذب هرچه بیشتر برنامه‏هاى آموزشى و درسى کشور در فرهنگ جهانى‏سازى مى‏شود.
ابزار دیگرى که مدارس و برنامه‏هاى آموزشى و درسى کشورهاى در حال توسعه را در نظام جهانى‏سازى تعلیم و تربیت فرو مى‏برد، آزمون‏هاى بین‏المللى و مقایسه‏ى یادگیرى‏هاى دانش‏آموزان کشورهاى مختلف بر اساس اهداف و محتواى آموزشىِ تعیین شده از سوى کشورهاى پیشرفته‏ى صنعتى است. آزمون‏هایى که در سال‏هاى اخیر توسط سازمان یونسکو در سیزده کشور آمریکاى لاتین با عنوان اوریالک(9) به اجرا در آمده و آزمون‏هاى بین‏المللى چون تیمز(10) نیز، هدف مشابهى را دنبال کرده است. مسابقات بین‏المللى نیز که با عنوان المپیادهاى علمى(11) برگزار مى‏شود، هم اطلاعات دقیقى از وضعیت علمى جوانان کشورهاى در حال توسعه در اختیار تحلیل‏گران وزارت‏خانه‏هاى کشورهاى پیشرفته‏ى صنعتى قرار مى‏دهد و هم شناسایى دقیقى از افرادى که اکثرا توسط آژانس‏هاى بین‏المللىِ جذب مغزها، به عناوین مختلف، به خدمت کشورهاى پیشرفته درمى‏آیند، فراهم مى‏کند.
ایستادگى در برابر این فشارها، وظیفه‏ى یک نظام ملى و مستقل و هشیار تعلیم و تربیت است؛ بنابراین، به جاى افتادن در دام خصوصى‏سازى تعلیم و تربیت، مى‏باید سرمایه‏گذارى بیشترى در آموزش و پرورش نیروى انسانى و در کیفیت برنامه‏ها و کارکردهاى نظام آموزش و پرورش به عمل آید و همراه با بهره‏گیرى درست از فرصت‏هاى علمى و صنعتى و ارتباطى بین‏المللى، با جوانب منفى فرهنگ جهانى‏سازى نیز مقابله گردد.
آن گونه که مارک راپرت(12) (2002، ص15) مى‏نویسد، اقلاً از دو جبهه‏ى اصلى با نظام جهانى‏سازى مقابله شده است: اول از سوى مردمان عادى کشورهاى پیشرفته‏ى صنعتى که جهانى‏سازى را عامل گرفتارى‏هاى اقتصادى و اجتماعى خود مى‏دانند؛ و دوم از سوى مردمان کشورهاى غیر پیشرفته‏ى صنعتى که نه فقط وضعیت اقتصادى و اجتماعى، بلکه هویت فرهنگى و دینى و ملى خود را نیز در خطر نابودى هجوم جهانى‏سازى مى‏بینند.
مسلما تسلیم در مقابل پدیده‏ى جهانى‏شدن، موجبات تضعیفِ هرچه بیشتر هویت دینى و ملى ما را فراهم خواهد آورد. واکنش‏هاى انفعالى در مقابل پدیده‏ى جهانى‏شدن، باعث مى‏شود که فرهنگ و هویت افراد و گروه‏ها تابع نظام جهانى‏سازى شود. این وضعیت به دو دلیل اتفاق مى‏افتد: یکى آن‏که ما براى تقویت هویت دینى و ملى دانش‏آموزان خود برنامه‏ى دقیق و مؤثرى نداشته باشیم و دوم آن‏که با سهل‏انگارى خود و باز گذاشتن راه‏هاى نفوذِ طرز تفکر و روحیات و رفتارهاى جهانى‏سازى در اندیشه و قلب کودکان و نوجوانان و جوانان، زمینه‏هاى گسترش نفوذ این پدیده را فراهم آوریم. اما پدیده‏ى جهانى‏سازى، واکنشى فعال و سنجیده براى مقابله با هجوم فرهنگ و سبک زندگى بیگانه و دفاع از هویت تاریخى و فرهنگى را نیز در بین مردم وفادار به مصالح دینى و ملى و نیز اندیشمندان و نخبگان کشور برمى‏انگیزد و راه‏هاى چگونگى حفاظت از مبانى و اصول و محتوا و روش زندگى دینى و ملى ایرانى را پیش روى ما مى‏گشاید.
با توجه به آنچه گفته شد، بررسى چگونگى نگرش نوجوانان و جوانان کشور به پدیده‏ى جهانى‏شدن و جهانى‏سازى حایز اهمیت اساسى است و مخصوصا باید دید که چه رابطه‏اى بین هویت دینى و ملى و نگرش آنان به جهانى‏شدن وجود دارد. با چنین هدفى مقیاس‏هاى هویت دینى، هویت ملى، و نگرش به جهانى‏شدن را ساخته و درمورد دانش‏آموزان نوجوان دبیرستانى و پیش‏دانشگاهى اجرا کرده‏ایم.
سنجش هویت دینى، هویت ملى و نگرش به جهانى‏شدن
به منظور شناخت هویت دینى و ملى و نگرش به جهانى‏شدن، ابزارى را که در سال 1381 براى همین مقصود ساخته و بر یک نمونه‏ى وسیع ملى از نوجوانان و جوانان سراسر ایران اجرا کرده بودیم، ابتدا در سال 1382 براى پژوهش دیگرى بر یک نمونه‏ى وسیع دیگر از افراد نوجوان تا سال‏خورده‏ى هشت استان کشور و سپس براى استفاده در طرح پژوهشىِ بررسى نحوه‏ى نگرش دانش‏آموزان دبیرستانى و پیش‏دانشگاهى ایران به جهانى‏شدن و تأثیر آن بر ارزش‏ها و هویت دینى و ملى آنان، مورد تجدید نظر قرار دادیم. مطالعات تعیین روایى عاملى و پایایى ابزار نهایى تحقیق، پس از جمع‏آورى داده‏ها از یک نمونه‏ى 4800 نفرى (از کل کشور که از طریق نمونه‏گیرى خوشه‏اى و از دبیرستان‏هاى پسرانه و دخترانه و پیش‏دانشگاهى در استان‏هاى تهران و مرکزى و یزد و چهارمحال بختیارى و خراسان و مازندران به دست آمده بود) براى مقیاس‏ها و خرده‏مقیاس‏هاى هویت دینى، هویت ملى و نگرش به جهانى‏شدن انجام گرفت. علاوه بر تحلیل عاملى براى کسب اطمینان از روایى سازه‏ى مقیاس، روش شناخته‏شده‏ى محاسبه‏ى پایایى (از نوع Crobach Alpha) براى تعیین ضریب پایایى نیز مورد استفاده قرار گرفت و میانگین مقادیر پایایى با روش مذکور براى هر مقیاس و براى هر یک از خرده‏مقیاس‏هاى مورد مطالعه در تحقیق به دست آمد. جدول 2 میزان پایایى هر یک از مقیاس‏ها و خرده‏مقیاس‏هاى مورد مطالعه را نشان مى‏دهد.
جدول 2ـ مقادیر پایایى براى مقیاس‏ها و خرده‏مقیاس‏هاى هویت دینى، هویت ملى، و جهانى شدن
مقیاس‏ها  خرده‏مقیاس‏ها
هویت دینى81/0  هویت اعتقادى دینى88/0 هویت علمکردى دینى83/0 هویت سخت‏گیرانه‏ى دینى79/0 هویت سهل‏انگارانه‏ى دینى73/0 هویت اخلاقى 81/0
هویت ملى 86/0 ایران دوستى 84/0 هویت دفاع از سرزمین 88/0
نگرش به جهانى شدن 79/0 پذیرش جهانى‏سازى 76/0 مقابله با جهانى‏شدن80/0 جهانى‏نگرى و ایران‏گرایى 81/0
در تحلیل عاملى داده‏ها نیز، که براى تعیین قابلیت سؤالات مقیاس‏ها و خرده‏مقیاس‏ها مورد استفاده قرار گرفت، آزمون KMO انجام شد که ضریب به دست آمده در سطحى بالا و کاملاً رضایت‏بخش بود (KMO=0.736)؛ هم‏چنین آزمون کرویت بارتلت در سطح P<.0001 معنادار بود (x2= 6543.21)؛ علاوه بر این، در تحلیل عاملى مورد بحث، از روش مؤلفه‏هاى اصلى و بارهاى عاملى 0.50 براى حداقل همبستگى قابل قبول میان هر ارزش و عامل استخراج‏شده استفاده شد. نتایج تحلیل عاملى نشان داد که خرده‏مقیاس‏هاى مربوط به هر مقیاس به عنوان عوامل قوى معنادار با ارزش ویژه‏ى بالاتر از 1 (وبا استخراج مؤلفه‏هاى اصلى با قدرت تبیین 4/68 درصد واریانس کلى) در ابزار سنجشى ما وجود دارد.
پرسش‏نامه‏ى مقیاس سنجش هویت دینى، هویت ملى، و نگرش به جهانى‏شدن، حاوى 84 سؤال است که 41 سؤال آن مربوط به جهانى‏شدن (شامل سه خرده‏مقیاس)، 28 سؤال مربوط به هویت دینى و اخلاقى (شامل چهار خرده‏مقیاس) و 15 سؤال مربوط به هویت ملى (شامل دو خرده‏مقیاس) است. سؤالاتِ هریک از سه مقیاسِ پرسش‏نامه‏ى مذکور به صورت در هم ریخته (نه به صورتى که در ذیل ارائه شده است) در اختیار آزمودنى‏ها قرار مى‏گیرد و از آنان خواسته مى‏شود که پاسخ هر سؤال را در یک مقیاس شش درجه‏اى، از کاملاً موافق تا کاملاً مخالف، علامت بزنند. در دستورالعمل آزمون، به آزمودنى‏ها یادآورى مى‏شود که چون محتواى برخى سؤالات به صورت منفى و برخى دیگر به صورت مثبت است، دقت کنند که نظر موافق یا مخالف خود به هر سؤال را با توجه به محتواى آن سؤال مشخص کنند. حالت منظم سؤالات که نشان‏دهنده‏ى خرده‏مقیاس‏هاى هر مقیاس است ضمیمه شده است.
ضمیمه
پرسش‏نامه‏ى مقیاس سنجش هویت دینى، هویت ملى، و نگرش به جهانى شدن
1ـ مقیاس هویت دینى
الف) خرده‏مقیاس هویت اعتقادى دینى
1. خداوند، که خالق یکتاى هستى است، ناظر اعمال ماست و کارهاى نیک و بد ما را مى‏بیند.
2. خداوند پیامبران را براى هدایت ما فرستاده است و باید آموزش‏هاى آنان را، که وحى الهى است، راه‏نماى عمل خود قرار دهیم.
3. من معتقدم که هر کس نتیجه‏ى تمام اعمال خود را در آخرت خواهد دید.
4. من فکر مى‏کنم امور جهان بر عدالت استوار است و خداوند نسبت به بندگان خود عادلانه حکم مى‏کند.
5. من پیروى از امامان دین را وظیفه‏ى شرعى خود مى‏دانم.
ب) خرده‏مقیاس هویت عملکردى دینى
6. همه روزه نمازم را مى‏خوانم.
7. معمولاً موفق نمى‏شوم در ماه رمضان روزه بگیرم.
8. وقتى که ما به دولت مالیات مى‏دهیم، دادن خمس و زکات ضرورتى ندارد.
9. من در اولین فرصتى که استطاعت مالى براى زیارت خانه‏ى خدا پیدا کنم، به حج خواهم رفت.
10. اگر فرمان جهاد علیه کفار متجاوز داده شود، من در جهاد شرکت مى‏کنم.
11. معمولاً در اجراى وظیفه‏ى امر به معروف و نهى از منکر کوششى نمى‏کنم.
ج) خرده‏مقیاس هویت سخت‏گیرانه‏ى دینى
12. اجراى آداب و رسوم دینى داراى اهمیت درجه‏ى اول است و اعتقادات قلبى دینى، بدون انجام آداب و رسوم دینى، ارزشى ندارد.
13. براى آن‏که نوجوانان و جوانان دچار خطاهاى مغایر با موازین دینى نشوند، باید مدام تحت کنترل باشند و لازم است آزادى‏هاى آنان را کاملاً محدود کنیم.
14. به نظر من، خواندن نماز ظهر در مدرسه، براى دانش‏آموزان دبیرستانى، باید اجبارى باشد.
15. به هیچ‏وجه حاضر نیستم با کسانى که تکالیف دینى را انجام نمى‏دهند ارتباط داشته باشم.
16. نوجوانان و جوانان و همه‏ى مردم باید در امور مذهبى تابع مراجع دینى باشند، نه این‏که شخصا راهى را که خودشان تشخیص مى‏دهند در پیش گیرند.
د) خرده‏مقیاس هویت سهل‏انگارانه‏ى دینى
17. پاى‏بندى به اخلاقیات مى‏تواند انسان را از دین بى‏نیاز کند.
18. با پیشرفت علم نیاز چندانى به اعتقادات دینى نیست.
19. به نظر من، از وقتى که اعراب به ایران آمدند، شوکت و اعتبار ایرانیان از بین رفت.
20. آداب و سنن مذهبى باعث عقب‏ماندگى کشور ما شده است.
21. تعیین تکلیف براى چگونگى لباس پوشیدن و وضع ظاهر مردم، کار درستى نیست و مخصوصا در تابستان که هوا خیلى گرم است، نباید نسبت به پوشش بانوان سخت‏گیرى شود.
ه ) خرده‏مقیاس هویت اخلاقى
22. اگر در اداره‏اى کار کنم که بودجه‏ى محدودى براى پاداش دادن به افرادى که کار خود را خوب انجام مى‏دهند معین شده و نام مرا هم اشتباها، بدون آن‏که کار مهمى انجام داده باشم، در فهرست پاداش‏گیرندگان نوشته باشند، از گرفتن آن پاداش خوشحال خواهم شد.
23. اگر کار واجبى داشته باشم و ناچار باشم به سرعت رانندگى کنم و درنتیجه، به ماشینى که در کنار خیابان پارک شده برخورد کنم، لزومى نمى‏بینم کارم را رها کنم و به دنبال صاحب ماشین بگردم تا به او خسارت بدهم.
24. اگر در یک فروشگاه بزرگ که محل فروش اجناس گران‏قیمت است، کارمند صندوق اشتباها جنسى را که پانزده هزار تومان قیمت دارد، با من هزار و پانصد تومان حساب کند، خوشحال مى‏شوم.
25. اگر در خیابان تصادفا به شخصى برخورد کنم که یک تلویزیون رنگى نو را که پانصدهزار تومان قیمت دارد، حاضر است به پنجاه‏هزار تومان به من بفروشد، خوشحال مى‏شوم که آن را از او بخرم.
26. کسانى که در این دوره و زمانه دنبال «نان حلال» مى‏روند، آدم‏هاى ساده‏لوحى هستند که کلاهشان پس معرکه است.
27. اگر ببینم که مردى فرزند خود را در خیابان کتک مى‏زند اعتنایى نمى‏کنم و بدون آن‏که ناراحت شوم دنبال کار خود مى‏روم.
28. وقتى مى‏بینم برخى افراد محروم در گوشه و کنار شهر سر در گریبان خود فرو برده‏اند، احساس مى‏کنم که «خلایق هر چه لایق».
2ـ مقیاس هویت ملى
الف) خرده‏مقیاس ایران‏دوستى
29. در هر جاى دنیا که باشم، به ایرانى بودن خود افتخار مى‏کنم.
30. به نظر من، خانواده‏هاى ایرانى که در خارج از کشور زندگى مى‏کنند، لازم نیست به زبان فارسى صحبت کنند.
31. علاقه‏ى من به کشورم، به عملکرد حکومت‏ها بستگى ندارد و در همه حال ایران را دوست دارم.
32. فرهنگ و تمدن ایرانى، در مقایسه با سایر تمدن‏ها، حرف‏هاى مهمى براى گفتن دارد.
33. به عرفان و ادبیات و اشعار فارسى علاقه‏اى ندارم.
34. انسان‏هایى چون مولانا و حافظ و فردوسى از برجسته‏ترین پشتوانه‏هاى ارزشمند فرهنگ ملى ما هستند.
35. دل‏بستگى به گذشته‏ى فرهنگى و ادبى ایران باعث دوام و بقاى کشور ما مى‏شود.
36. جشن ملى نوروز براى من ارزش خاصى دارد و آن را دوست دارم.
37. من موسیقى غربى را بیشتر از موسیقى اصیل ایرانى دوست دارم.
ب) خرده‏مقیاس هویت دفاع از سرزمین
38. در هیچ شرایطى نباید اجازه داد که بیگانگان در امور کشور ما دخالت کنند.
39. من به عنوان یک ایرانى اجازه نمى‏دهم یک وجب از خاک کشورم به دست بیگانگان بیفتد.
40. ما باید از نظر نظامى و سیاسى چنان قوى باشیم که کسى جرأت حمله به کشور ما را نداشته باشد.
41. حمله‏ى آمریکا و انگلیس به عراق نشان داد که این کشورها به حقّ حاکمیت ملت‏ها و به جامعه‏ى جهانى و به حقوق مردم عراق اعتنایى ندارند و این قدرت‏ها خطرى واقعا جدى براى کشور ما نیز هستند.
42. درس بزرگى که از حمله‏ى آمریکا و انگلیس به عراق مى‏توان گرفت این است که ما باید در تمام زمینه‏هاى فرهنگى و اجتماعى و سیاسى و نظامى و اقتصادى و علمى و صنعتى، خود را بابیشترین سرعت‏ممکن به عالى‏ترین سطوح پیشرفت و اقتدار برسانیم.
43. اگر خداى نخواسته مجددا جنگى بر کشور تحمیل شود، مردم و جوانان ایران با جان و دل از کشور دفاع خواهند کرد.
3ـ مقیاس نگرش به جهانى شدن
الف) خرده‏مقیاس پذیرش جهانى‏سازى
44. سخن درست آن است که عصر حاضر، پایان تاریخ و دوره‏ى جنگ تمدن‏ها و عصر اقتدار جهانى آمریکا و تمدن غربى است.
45. ما باید بپذیریم که حاکمیت جهانى غرب جاى حاکمیت‏هاى مستقل ملى را مى‏گیرد، اقتدار ملى تضعیف مى‏شود و وظایف و اقتدار دولت‏ها به بازار آزاد جهانى انتقال مى‏یابد.
46. به نظر من، تمدن غربى عالى‏ترین سطح رشد بشرى است و مردم دیگر کشورها باید زندگى خود را بر اساس ویژگى‏هاى آن سامان دهند.
47. پدیده‏ى «جهانى شدن» یک واقعیت قاهر است که نمى‏توان و نباید با آن مقابله کرد.
48. «جهانى شدن» امرى است که به طور طبیعى اتفاق مى‏افتد و نمى‏توان آن را تحمیل اهداف و برنامه‏ها و عملکردهاى قدرت‏هاى مسلط جهانى بر سایر کشورها دانست.
49. این‏که اقتصاد جهانى و بازارهاى جهانى در حال حاضر عمدتا در اختیار شرکت‏هاى چند ملیتى غربى است، واقعیتى است که جاى نگرانى ندارد.
50 . نظم نوین جهانى و پدیده‏ى جهانى‏شدن در راستاى تسلط بنگاه‏هاى اقتصادى ـ سیاسى غربى بر منابع اقتصادى جهان و بر منابع انسانى سرآمد جهانى و بین‏المللى شدن نیروى کار گسترش مى‏یابد و ما نمى‏توانیم با آن مقابله کنیم.
51 . به نظرمن، در یک نگاه درازمدت، جاى نگرانى نیست که مى‏بینیم جهانى شدن در پى کنار زدن باورها و اندیشه‏هاى دینى و ملى ما در اداره‏ى امور کشور است و «سکولاریسم یا جدایى دین و فرهنگ ملى از حکومت و دولت» جاى‏گزین روش‏هاى قدیمى مى‏شود.
52 . نظم نوین جهانى که تغییر مفهوم قلمروهاى اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و از بین بردن محدوده‏هاى جغرافیایى را هدف خود قرار داده است، باعث نزدیک شدن مردم کشورها به یکدیگر مى‏شود.
53 . آزادسازى و مقررات‏زدایى و خصوصى‏سازى در امور اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى، که از جمله اهداف جهانى شدن است، موجب پیشرفت و توسعه‏ى کشورهاى در حال رشد مى‏شود.
54 . من نسبت به پدیده‏ى «جهانى‏شدن» (که به معناى پذیرش فلسفه و سبک زندگى فردگرایانه و نسبى‏گرایانه و عمل‏گرایانه‏ى غربى توسط مردم سایر کشورها، قبول لیبرال ـ دموکراسى غربى در حاکمیت همه‏ى کشورها و به عضویت درآوردن همه‏ى کشورها در پیمان‏ها و کنوانسیون‏هاى بین‏المللى است)، نظر مساعدى دارم.
55 . مسائلى چون حقوق بشر جهانى، برابرى زن و مرد و مسائل جنسیتى جهانى، که در رسانه‏هاى غربى تبلیغ مى‏شود، باعث رشد ذهنى مردم مى‏گردد.
56 . جذب افراد سرآمد و مهاجرت نخبگان از کشورهاى دیگر به کشورهاى پیشرفته‏ى صنعتى که طبق برنامه‏هاى جهانى‏شدن صورت مى‏گیرد، زمینه‏هاى رشد افراد هوشمند و برجسته را فراهم مى‏آورد.
57 . جهانى‏شدن پدیده‏اى اجتناب‏ناپذیر است و اگر ایران مى‏خواهد پیشرفت کند باید به این روند بپیوندد.
ب) خرده‏مقیاس مقابله با جهانى شدن
58 . از آن‏جا که کشورهاى غربى همواره دشمنى خود را با کشور ما نشان داده‏اند، نظر من آن است که ما باید به طور کامل در مقابل قدرت‏هاى مسلّط جهانى ایستادگى و از ایجاد روابط سیاسى و اقتصادى با کشورهاى غربى صرف نظر کنیم.
59 . کسانى که مى‏پندارند هم مى‏توان با فرهنگ و تمدن غربى رابطه داشت و هم مى‏توان هویت دینى و ملى ایرانى را حفظ کرد اشتباه بزرگى مى‏کنند.
60. به نظر من، آنچه در رسانه‏ها و تبلیغات غربى (شامل بخش بزرگى از صفحات اینترنت و کانال‏هاى ماهواره‏اى، فیلم‏ها و آثار هنرى غربى، سازمان‏ها و مراکز فرهنگى و اجتماعى جهانى و مانند این‏ها) ارائه مى‏شود، در خدمت سیاست‏هاى جهانى شدن و فراگیر کردن فرهنگ و سبک زندگى غربى است و ما باید با آنها مقابله کنیم.
61. آنچه غربیان در پى آن هستند این است که کشورهاى دیگر در چرخه‏ى سیاست و اقتصاد لیبرال ـ دموکراسى غربى قرار گیرند و این دنباله‏رَوى را جهانى‏شدن کشورها نامیده‏اند. مصلحت ما آن است که، حتى به قیمت قطع روابط خود با کشورهاى غربى، به هیچ‏وجه تسلیم نشویم.
62. تجربه نشان مى‏دهد که آمریکا براى آقایى کردن بر جهان، هر روز به ترفندى متوسل مى‏شود و اکنون سیاست جهانى‏شدن را براى استعمار نوین خود طرح کرده است.
63. هویت ملى فرهنگ دینى ما ایرانیان، از گذشته تا به حال، از یکدیگر جدایى‏ناپذیر بوده و اگر بخواهیم کشور خود را حفظ کنیم، نباید فرهنگ دینى را از هویت سیاسى و اجتماعى خود جدا کنیم.
64. جدا کردن دین از سیاست در کشور ما، توطئه و ترفندى است که اساسا قدرت‏هاى مسلط جهانى براى تسلط بر کشور ما و سایر کشورهاى اسلامى طراحى کرده‏اند.
65. ما اگر واقعا به فرهنگ و هویت دینى و ملى خود تکیه کنیم، توان ایستادگى در برابر زیاده‏خواهى‏هاى خلق را داریم و مى‏توانیم حیثیت و اقتدار خود را در جهان معاصر نشان دهیم.
66. طرح مسائلى چون رعایت حقوق بشر و مبارزه با تروریسم از جانب آمریکا و یارانش، اساسا بهانه‏اى براى دخالت در امور کشورهاى دیگر است.
67. من به عنوان یک ایرانى، به سیاست‏هاى جهانى شدن که توسط آمریکا و یارانش طرح مى‏شود اعتماد ندارم.
68. آمریکا و انگلیس و یارانشان نه تنها خواهان استقلال و آزادى و پیشرفت ما نیستند، بلکه مدام در پى آن هستند که بهانه‏اى براى دخالت در امور کشور ما و حتى تجاوز به سرزمین ما، پیدا کنند.
69. هدف اصلى از جهانى شدن که آمریکا و یارانش مطرح مى‏کنند، وابسته کردن کشورها به دنیاى استکبار است.
70. آن دسته از کشورهاى غربى که اختلافاتى با آمریکا و انگلیس نیز دارند،در واقع خواهان استقلال و آزادى و پیشرفت کشورها نیستند، بلکه صرفا در پى منافع خودشان هستند.
71. براى دولت‏هاى غربى، اسلام یک خطر جدى است که منافع و نقشه‏هاى درازمدت آنان براى تسلط بر جهان را تهدید مى‏کند و، به همین جهت، به بهانه‏هاى گوناگون (عدم رعایت حقوق بشر، مخالفت با سیاست‏هاى آمریکا، و مانند این‏ها) با جمهورى اسلامى ایران دشمنى مى‏کنند.
ج) خرده‏مقیاس جهانى‏نگرى و ایران‏گرایى
72. به نظر من آموزش پرورش و دیگر مراکز فرهنگى باید آمادگى‏هاى لازم را در دانش‏آموزان ایجاد کنند تا آنان، ضمن اعتقاد و پاى‏بندى عملى به فرهنگ دینى و ملى، نگرش روشنى نسبت به واقعیت‏هاى جهانى در عصر حاضر داشته باشند.
73. نظر من آن است که مردم هریک از کشورها فرهنگ و هویت اعتقادى و ملى و نظام ارزشى خاص خود را دارند و قدرت‏هاى جهانى حق ندارند، به روش‏هاى مستقیم و غیرمستقیم، فرهنگ و سبک زندگى خود را به دیگران تحمیل کنند.
74. مردم کشور ما، در عین حال که عضوى از جامعه‏ى خود هستند، بخشى جدایى‏ناپذیر از جهان بشرى و مناسبات جهانى نیز به شمار مى‏آیند و به همین جهت باید نسبت به پدیده‏ى «جهانى شدن» نیز حساسیت لازم را نشان دهند تا قدرت‏هاى اقتصادى و سیاسى جهانى آنان را غافل‏گیر نکنند واستقلال وتمامیت کشور در خطر نیفتد.
75. تسلیم‏پذیرى درمقابل پدیده‏ى «جهانى شدن» و پذیرش راه ورسم اداره‏ى امور کشور، به گونه‏اى که مورد قبول قدرت‏هاى مسلط جهانى باشد، در واقع به معناى فدا کردن فرهنگ و هویت و استقلال ملى در پاى منافع قدرت‏هاى جهانى است.
76. اگر بخواهیم خود را از دنیایى که در آن زندگى مى‏کنیم جدا نماییم ونقش فعالى در سرنوشت خود در این جهان ایفا نکنیم، به جاى حفاظت از هویت فرهنگى و دینى و ملى، تدریجا قدرت زندگى در جهان معاصر را نخواهیم داشت و مصالح ملى ما نیز در مخاطره‏ى جدى خواهد بود.
77. براى آن‏که بتوانیم در کشاکش «جهانى شدن» و فشارهاى بین‏المللى جایگاه واقعى خود را به دست آوریم، باید با اتکا به خود، تلاش عظیمى را در راه پیشرفت علمى، صنعتى، اقتصادى و اجتماعى کشور به عمل آوریم.
78. تکیه بر هستى تاریخى و فرهنگى و دینى و ملى ایران ما، نه‏تنها مغایرتى با زندگى در جهان معاصر ندارد، بلکه لازمه‏ى حیات انسانى و بین‏المللى ما نیز هست.
79. فرهنگ و هویت ملى، پسندیده‏ترین قدرت در میان مردم کشورهاست و کسانى که توجه کافى به این امر ندارند، باعث ازخودبیگانگى و احساس حقارت ومرعوب شدن در مقابل فرهنگ مسلط غربى مى‏شوند.
80. اگر «جهانى‏شدن» در راستایى باشد که همه‏ى کشورها و ملت‏ها داراى حقوق مساوى باشند و احترام متقابل و هم‏زیستى مسالمت‏آمیز در میان ملت‏ها حاکم باشد، هیچ مانعى ندارد که کشور ما نیز به جریان جهانى شدن بپیوندد.
81 . کشورهاى غربى استقلال زنان از مردان را مهم‏ترین مسئله‏ى زنان مى‏دانند و چنان‏که باید، به نقش مادرى و همسرى زنان اهمیتى نمى‏دهند. این امر نه تنها باعث رشد هویت و شخصیت زنان نمى‏شود، بلکه باعث فساد و تباهى اخلاقى زنان و تزلزل کیان خانواده نیز مى‏گردد.
82 . ما به برکت انقلاب اسلامى از وابستگى به غرب درآمدیم وانقلاب ما باعث کوتاه شدن دست بیگانگان از کشور و موجب سر بلندى نام ایران در جهان شده است.
83 . کسانى که توجه بیش از حد به تجدد نشان مى‏دهند، در واقع با سنت‏هاى دینى و ملى ما مخالف‏اند.
84. ما اگر بخواهیم واقعا پیشرفت کنیم، باید مسیر خود را از جنبه‏هاى تحمیلى فرهنگ و تمدن غرب جدا کنیم و راهى را برویم که هم استقلال و هویت دینى و ملى و فرهنگى خود را حفظ کنیم وهم روابط مبتنى بر احترام متقابل با سایر کشورها داشته باشیم.
منابع و مآخذ
پورزکى، گیتى (1379). «مدرنیته و میرزا فتحعلى‏خان آخوندزاده». نامه پژوهش، شماره 22 و 23.
خواجه سروى، غلامرضا، (1380). بحران‏ها و توالى‏ها در توسعه سیاسى. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردى.
لطف‏آبادى، حسین، (1380، الف). رشد اخلاقى، ارزشى، و دینى در نوجوانى و جوانى. تهران، انتشارات شابک.
لطف‏آبادى، حسین، (1381، 1382). وضعیت و نگرش و مسائل جوانان ایران. ج1 و 2. تهران، انتشارات سازمان ملى جوانان.
لطف‏آبادى، حسین و وحیده نوروزى، (1383). «نظریه‏پردازى و مقیاس‏سازى براى سنجش نظام ارزشى دانش‏آموزان نوجوان ایران». فصلنامه‏ى علمى ـ پژوهشى نوآوریهاى آموزشى. ش 7.
معظم‏پور، اسماعیل، (1380). «هویت فرهنگى در عصر رضاشاه». نامه پژوهش، ش22 و 23.
Benveniste, L. (1999). The politics of educational reforms in the Southern Cone. Ph. D. dissertation, School of Education, Stanford University, USA.
Carnoy, M. (1999). Globalization and educational reform. Paris. UNESCO. International Institute for Educational Planning.
Carnoy, Martin (1999). Globalization and educational reform: What planners need to know. Paris. UNESCO: International Institute for Educational Planning.
Edwards, R. & Usher, R. (1997). Final frontiers? Globalization, pedagogy, and (dis)location. Curriculum Studies, 5 (3): 253-268.
Green, A. (1997). Education, Globalization and the nation state. London: McMillan.
Rupert, Mark (2002): Ideologies of globalization: Contending visions of a new world order. New York: Routledge.
Stromquist, Nally, P., & Monkman, Karen, Eds. (2000). Oxford (England): Globalization and Education: Integration and contestation across cultures. Rowman & Littlefield Publishers.
پی نوشتها 
1. این مقاله برگرفته از بخشى از نتایج پژوهشى است که با عنوان «بررسى تأثیر نحوه‏ى نگرش دانش‏آموزان دبیرستانى وپیش‏دانشگاهى ایران به‏جهانى‏شدن وتأثیر آن برارزش‏ها وهویت دینى وملى‏آنان» اجراشده است.
2. استاد روان‏شناسى تربیتى دانشگاه شهید بهشتى
3. پژوهشگر و کارشناس ارشد روان‏شناسى بالینى
4 . carnoy
5 . Edwards & Usher
6 . Green
7 . Stromquist & Monkman
8 . Benveniste
9 . OREALC
10 . TIMSS
11 . OLYMPIAD
12 . Rupert, Mark

 

تبلیغات