آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۸

چکیده

متن

مقدمه
حقوق بشر مقوله‏اى است که در حوزه‏ى پژوهش‏هاى اجتماعى به‏طور عام، و پژوهش‏هاى حقوقى به‏طور خاص، اهمّیّت فزاینده‏اى یافته است. واقعیت آن است که محور نظم سیاسى و اجتماعى جوامع گوناگون، انسان است و تاریخ درگیرى همیشگى حاکم و محکوم، و فرمانده و فرمانبر را ثبت کرده است. حاکم و فرمانده سمبل قدرت و سلطه، و محکوم و فرمانبر نماد آزادى و رهایى است. مى‏توان این گفته را تأیید نمود که «حقوق عمومى، شناسنامه‏ى چالش بین قدرت و آزادى است». انسان براى آن‏که حقوقى در برابر حاکم داشته باشد، هزینه‏هاى سنگینى پرداخته و خون‏هاى فراوانى در این راه فدا کرده است. در قوانین اساسىِ بسیارى از کشورها حقوق و آزادى‏هاى عمومى بشر انعکاس یافته است، ولى در بسیارى از کشورها، از جمله اغلب کشورهاى جهان سوم، فاقد ضمانت اجراى داخلى است و فقط برخى از کشورهاى اروپاى غربى در این باره اهتمام خاصى نشان داده‏اند. حقوق و آزادى‏هاى اساسىِ انعکاس‏یافته در قوانین اساسىِ کشورها، در عمل آهنگ کندى را طى مى‏کند و تحقق آن جز با رضایت حاکمان مقدور نخواهد بود. حقوق بشر در بسیارى از کشورها مورد تعرض قرار مى‏گیرد. این تعرض‏ها آن‏گاه شدت مى‏گیرد که محکومان و فرمانبران براى نیل به حقوق خود با مقاومت حاکمان و فرماندهان روبه‏رو گردند. این‏جاست که باید خود را براى خوردن چوب نافرمانى آماده کنند.
در بسیارى از مناطق جهان شاهد سرکوب مخالفان هستیم. چگونگى رفتار با افراد در قلمرو یک کشور را قوانین داخلى به‏ویژه قانون اساسى تعیین مى‏کند؛ بر این اساس، رابطه‏ى حقوق بشر و حقوق بین‏الملل همواره یک موضوع جنجالى و پرتنش است؛ زیرا جامعه‏ى بین‏المللى جامعه‏اى مبتنى بر اصل تساوى و برابرى حاکمیت دولت‏هاست، درنتیجه، هیچ سازمان بین‏المللى یا دولتى حق مداخله در امور داخلى دیگر دول را نخواهد داشت؛ اما تحولات چندساله‏ى اخیر، مسائل حقوق بشر را به صورت یکى از محدودیت‏هاى قدرت داخلى مطرح کرده است. کنوانسیون‏ها و اسناد بین‏المللى متعددى وجود دارد که به مؤسسات بین‏المللى اجازه‏ى مداخله مى‏دهد. بدین طریق موضوع حمایت از حقوق بشر و آزادى‏هاى بنیادین، اهمیت اساسى در حقوق بین الملل نوین پیدا کرده است.
«حقوق بشر» در حقوق بین‏الملل از دو زاویه مورد بحث و بررسى قرار مى‏گیرد: «حقوق بشر در زمان صلح» و «حقوق بشر در زمان جنگ و مخاصمات مسلحانه». حقوق بشر در زمان صلح همان است که در ادبیات حقوقى فارسى از آن به «حقوق بشر»(2) و در انگلیسى به «Human rights» تعبیر مى‏شود. اما «حقوق بشر در زمان جنگ» همان «Humanitarian law» است که حقوق‏دانان فارسى‏زبان عنوان «حقوق بشردوستانه»(3) را براى ترجمه‏ى آن برگزیده‏اند.
مؤلف، این کتاب را به بررسى موضوع «حقوق بشر» اختصاص داده و بخش «حقوق بشردوستانه» را به کتابى دیگر موکول کرده است. وى خلاف ادبیات حقوقىِ رایج تازى، عنوان «القانون الدولى لحقوق الانسان» را به جاى «حقوق الانسان» براى بحث از حقوق بشر انتخاب نموده است.
ساختار کتاب
کتاب در پنج بخش تنظیم شده است که در ذیل، نگاهى به محتواى هر بخش مى‏افکنیم.
بخش اول: تحول تاریخى بین‏المللى شدن حقوق بشر
حقوق بین‏الملل سنتى بر محور دولت‏ها قرار داشت و این دولت‏ها بودند که تنها موضوع حقوق بین‏الملل به شمار مى‏آمدند. بعدها سازمان‏هاى بین‏المللى به عنوان موضوع حقوق بین‏الملل مطرح شدند، ولى در مقابل اعطاى شخصیت حقوقى به سازمان‏هاى بین‏المللى مقاومت زیادى صورت گرفت. امّا اکنون فرد نیز در حقوق بین‏الملل مجال طرح یافته و جامعه‏ى بین‏المللى به نفع فرد و براى کمک به آزادى‏هاى نقض شده‏ى وى مداخله مى‏کند. نظریه‏ى حقوق و آزادى‏هاى عمومى نظریه‏اى استوار و برخوردار از یک اجماع جهانى است. از نظرگاه تاریخى، تحول حمایت از حقوق فرد در سه فصل مورد بررسى قرار مى‏گیرد که عبارت‏اند از:
ـ شمول بین‏المللى حقوق بشر پیش از منشور ملل متحد؛
ـ شمول بین المللى حقوق بشر در منشور ملل متحد و اعلامیه‏ى جهانى حقوق بشر؛
ـ حقوق بشر در اسناد بین‏المللى منضم به دو میثاق و اعلامیه‏ى جهانى حقوق بشر.
حقوق بشر پیش از منشور ملل متحد:
اهتمام بین‏المللى به حقوق بشر مسئله‏اى نسبتا جدید است. فرد تا چندى پیش در حقوق بین‏الملل طرف حق و تکلیف بین‏المللى قرار نمى‏گرفت. هر گونه رفتار دولت‏ها نسبت به افراد یک مسئله‏ى داخلى تلقى مى‏گردید و دولت‏هاى دیگر و سازمان‏هاى بین‏المللى حق مداخله در این امور را نداشتند؛ ولى از آغاز این قرن، حقوق‏دانان بین‏المللى نه‏تنها براى فرد شخصیت بین‏المللى قایل شده، بلکه او را محور و هدف همه‏ى نظام‏ها دانسته‏اند.
سرآغاز حمایت از حقوق فرد را باید در معاهدات حمایت از اقلیت‏ها دانست که پیش از جنگ اول جهانى میان دولت‏هاى اروپایى و برخى از امپراطورى‏هاى قدیم، به‏ویژه امپراطورى عثمانى منعقد شد. در این معاهدات بر حمایت از اقلیت‏هاى دینى و نژادى و زبانى و رفتار عادلانه و برابر با آنان تأکید شد. پس از این معاهدات، مى‏توان معاهداتى که تجارت برده و دزدى دریایى و مواد مخدر را در ردیف جرایم بین‏المللى منظور کرده‏اند در زمره‏ى معاهدات حمایت از فرد در حقوق بین‏الملل به شمار آورد. جامعه‏ى بین‏المللى پس از جنگ اول جهانى گام‏هایى در مسیر دفاع از حقوق فرد برداشت. عهدنامه‏هاى «ورساى» تمهیدات تأسیس دو سازمان بین‏المللى، یعنى جامعه‏ى ملل و سازمان بین‏المللى کار را فراهم ساخت و اساسنامه‏هاى این دو سازمان به حمایت و اعطاى شخصیت بین‏المللى به افراد پرداختند. تعیین ساعات کار و تنظیم کار زنان و کودکان از جمله حقوق فردى‏اى هستند که سازمان بین‏المللى کار عهده‏دار حمایت و تعیین آن از طریق دولت‏هاى عضو است. این سازمان تنها سازمان بین‏المللى دولتى است که مجالى براى حضور افراد در سطح بین‏المللى فراهم ساخته است. در این سازمان نمایندگان کارگران و کارفرمایان نیز، در کنار نمایندگان دولت حضور دارند.
حقوق بشر در چارچوب منشور ملل متحد و اسناد بین‏المللى حقوق بشر
منشور ملل متحد فصل نوینى در به‏رسمیت شناختن حقوق اقتصادى و اجتماعى براى فرد گشوده است. در این دوره به دلیل ستم‏هاى فراوانى که بر بشر رفته است کشورها، به‏ویژه کشورهاى جهان سوم، تلاش‏هاى فراوانى در بهبودى وضعیت حقوق بشر مبذول داشتند. در این دوره است که سیطره‏ى کامل اروپا بر جهان پایان مى‏پذیرد و کلیه‏ى فرهنگ‏ها و تمدن‏ها در آینده‏ى همکارى‏هاى بین‏المللى صاحب نقش مى‏شوند. این همکارى در حد گسترده‏اى به سمت حمایت و احترام به حقوق مدنى و سیاسى و اقتصادى و اجتماعى انسان‏ها متمرکز مى‏شود؛ از این‏رو مى‏بینیم که بسیارى از اسناد بین‏المللى بر تحقق رفاه بشر، به‏عنوان یکى از اهداف بزرگ فعالیت‏هاى بین‏المللى پاى مى‏فشارند.
منشور در مقدمه‏ى خود یکى از اهداف ملل متحد را «تأکید دوباره بر ایمان به حقوق اساسى بشر و کرامت و شخصیت وى و برابرى حقوق زن و مرد» اعلام نموده و در ماده‏ى (1) بند سوم بر حصول همکارى بین‏المللى در حل مسائل بین‏المللى که داراى جنبه‏هاى اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى یا بشردوستى است و در پیشبرد و تشویق احترام به حقوق بشر و آزادى‏هاى اساسى براى همگان، بدون تمایز نژادى، جنسى، زبانى و مذهبى تأکید کرده است. اهتمام به این موضوع در منشور تا بدانجا رفته است که فصل نهم منشور به همکارى‏هاى بین‏المللى در زمینه‏هاى اقتصادى و اجتماعى اختصاص یافت و دول عضو سازمان نیز متعهد شدند براى نیل به مقاصد فوق ـ احترام جهانى به حقوق بشر و آزادى‏هاى اساسى وى ـ با سازمان به‏طور فردى یا جمعى همکارى کنند (ماده‏ى 55 منشور). حقوق‏دانان بین‏المللى در ارزش حقوقى این تعهد منازعه دارند؛ برخى آن را فاقد الزام حقوقى دانسته، در حد بیانیه‏ى اعلان اهداف تنزل مى‏دهند، ولى بیانگر وجود یک نوع حقوق منعطف و نرم «Soft law» خواهد بود.
از سویى دیگر، چون تعیین مصادیق و مقصود از حقوق بشر در منشور ممکن نبود، در اعلامیه‏ى جهانى حقوق بشر، مصوب 1348 مجمع عمومى، به تفصیل بدین موضوع پرداخته شد. این اعلامیه نمودار و فهرستى از انواع حقوق سیاسى و مدنى و اجتماعى انسان به شمار مى‏آید. در ارزش حقوقى این اعلامیه، به‏دلیل ماهیت توصیه‏اى آن، تردید شده است، ولى عملکرد بین‏المللى بر ارزش ویژه‏ى حقوقى این اعلامیه قرار گرفته است؛ زیرا از یک‏سو مفهوم اعلامیه در قوانین اساسىِ بسیارى از کشورها گنجانده شده و از سوى دیگر، اعلامیه خود نوعى تفسیر رسمى از منشور ملل متحد شمرده شده و به‏تدریج بخشى از حقوق بین‏الملل عرفى به حساب آمده است.
مجمع عمومى سازمان ملل متحد در 16 دسامبر سال 1966، سه سند مهم بین‏المللى در زمینه‏ى حقوق بشر به تصویب رسانده است که عبارت‏اند از: «میثاق حقوق اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى»، «میثاق حقوق مدنى و سیاسى» و «پروتکل اختیارى ملحق به حقوق مدنى و سیاسى» که مربوط به شکایت افراد در مؤسسات بین‏المللى در صورت تعرض به حقوق آنان از سوى دولت متبوع است. به اعلامیه‏ى جهانى حقوق بشر و سه سند مزبور، اسناد بین‏المللى حقوق بشر مى‏گویند.
هدف اساسى دو میثاق، تکمیل موارد پیش‏بینى نشده در اعلامیه و هم‏چنین متعهد ساختن دولت‏ها به حمایت بین‏المللى از حقوق بشر است.
حق تعیین سرنوشت، حق کار، حق تشکیل سندیکاها، حق اعتصاب (براساس قوانین دولت متبوع)، حق تأمین اجتماعى، حق تندرستى و حقوق مربوط به تعلیم و تربیت و فرهنگ، از جمله عمده‏ترین حقوقى هستند که در میثاق حقوق اقتصادى و اجتماعى مورد تأکید قرار گرفته‏اند. هم‏چنین حق زندگى، حق رفت وآمد، آزادى اندیشه و عقیده، آزادى بیان، آزادى تشکیل احزاب و اجتماعات مسالمت‏آمیز، حق مشارکت در حیات عمومى و سیاسى، هم‏چون حق انتخاب کردن و انتخاب شدن، از جمله حقوقى هستند که در میثاق حقوق مدنى و سیاسى آمده‏اند.
حقوق بشر پس از منشور و اسناد بین‏المللى حقوق بشر
پس از تصویب دو میثاق حقوق مدنى و سیاسى و حقوق اقتصادى و اجتماعى به سال 1966، باید دیگر اسناد حقوق بشرى را به واقع تفصیل و توضیح حقوق شناخته شده در این دو سند دانست. این دو سند را مى‏توان قانون اساسى حقوق و آزادى‏هاى عمومى به شمار آورد. اما توسعه و تحول تکنولوژى و نیز فعالیت‏هاى مجامع و بلوک‏هاى منطقه‏اى فصل نوینى در باب حقوق بشر گشوده و حقوق تازه‏اى را شناسایى کرده‏اند؛ از جمله: حق توسعه، حق صلح و حق دسترسى به سهم عادلانه از ثروت‏هاى دریاها. هم‏چنین توسعه‏ى صنعت و تکنولوژى، محیط زیست بشر را تهدید و پایه‏هاى زندگى سالم و طبیعى بشر بر روى کره‏ى زمین را دست‏خوش بحران‏هایى کرده که به نوبه‏ى خود، حقى به نام «حق زندگى در محیط زیست مناسب» را مطرح ساخته است.
بخش دوم: حقوق بین الملل براى حقوق بشر
در این بخش نویسنده در پى یافتن پاسخ براى سه سؤال مهم به شرح ذیل است:
1ـ طبیعى است یکى از آثار حقوقى مترتب بر شمول بین‏المللى حقوق بشر، تشکیل شاخه‏اى در حقوق بین‏الملل براى بررسى این موضوع باشد، ولى این شاخه را چه بنامیم؟ «حقوق بین‏الملل براى حقوق بشر» یا «حقوق بشردوستانه؟»
2ـ آیا منابع حقوق بشر همان منابع حقوق بین‏الملل عمومى است، یا منابع دیگرى نیز دارد؟ نقش این منابع در تشکیل شاخه‏ى «حقوق بشر» چیست؟
3ـ آیا چنین حمایت‏هایى از فرد در حقوق بین‏الملل موجب مى‏شود که او یکى از اشخاص حقوق بین‏الملل و یک شخصیت حقوقى بین‏المللى به شمار آید؟ چنانچه پاسخ مثبت است چه شرایطى براى دارا شدن شخصیت حقوقى بین المللى لازم است؟
بخش سوم: تقسیم حقوق بشر
معمولاً در مباحث حقوق اساسى حقوق بشر را به سه دسته‏ى حقوق سیاسى، حقوق عمومى و حقوق خصوصى تقسیم مى‏کنند. در تقسیم سنتى، حقوق بشر به حقوق مدنى ـ سیاسى و حقوق اقتصادى ـ اجتماعى تقسیم شده است؛ امّا این تقسیم پاسخ‏گوى حقوق و نیازهاى کنونى بشر که زاییده‏ى توسعه و تحول جامعه‏ى بین‏المللى است نمى‏باشد؛ به همین دلیل در حقوق فرانسه سه نسل براى حقوق بشر در نظر گرفته مى‏شود که عبارت‏اند از:
نسل اول: حقوق مدنى، سیاسى؛
نسل دوم: حقوق اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى؛
نسل سوم: حقوق همبستگى؛ شامل: حق توسعه، حق بر محیط زیست، حق صلح و امنیت، حق در میراث مشترک بشریت.
بى‏تردید، نسل سوم حقوق بشر حاصل تلاش‏ها و مبارزات مستمر حقوقى و سیاسى کشورهاى جهان سوم است که جامعه‏ى بین‏المللى را به شناسایى این حقوق واداشته است. عمده‏ى مصادیق حقوق نسل سوم در میثاق حقوق بشر افریقایى انعکاس یافته و یونسکو نیز تلاش‏هاى متعددى در این باره به عمل آورده است. از نسل سوم حقوق بشر به «حقوق ملت‏ها» نیز تعبیر شده است.
در ادامه به برخى از مهم‏ترین انواع حقوق بشر خواهیم پرداخت:
حق زندگى: این حق مهم‏ترین حق فردى انسانى است که باید از حمایت‏هاى داخلى و بین‏المللى برخوردار باشد. در ماده‏ى سوم اعلامیه‏ى جهانى حقوق بشر چنین آمده است:
هر انسانى از حق زندگى، آزادى و امنیت فردى برخوردار است.
حق زندگى در حقوق داخلى کشورها، به‏ویژه در حقوق جزا و نیز در بسیارى از اسناد بین‏المللى مورد حمایت قرار گرفته است. دین اسلام نیز این حق را مورد حمایت ویژه قرار داده و تعرض به حق حیات دیگرى را به منزله‏ى تعرض به حق حیات انسانى دانسته است (رک: مائده، آیه 32).
جامعه‏ى بین‏المللى شاهد تعرضاتى به حق زندگى به طور جمعى بوده است. این جرایم بیشتر در جنگ‏ها و درگیرى‏هاى مسلحانه به وقوع پیوسته که برخى از مهم‏ترین آنها عبارت‏اند از: نسل کشى (Jenocide)، تروریسم و دزدى دریایى.
با آن‏که اجماع جامعه‏ى بین‏المللى بر مبارزه با جرایم بین‏المللى علیه حق زندگى است، در عمل قرن بیستم با رفتار تبعیض‏آمیز برخى از دولت‏ها و ضعف عملکرد سازمان ملل در این باره پایان گرفت. کشورهاى پیروز جنگ دوم جهانى دادگاه‏هاى نورنبرگ و توکیو را تشکیل دادند و برخى از سران نازیسم را به جرم نسل‏کشى محاکمه کردند، ولى تمام تلاش‏ها براى محاکمه‏ى جنایتکاران کشتارگاه‏هاى «صبرا و شتیلا» و «قانا» در لبنان به سال 1996 بى‏نتیجه مانده است.
پدیده‏ى تروریسم در سال‏هاى اخیر یکى دیگر از انواع جرایم بین‏المللى است که در آن حق زندگى به طور جمعى مورد تعرض قرار گرفته است. مجمع عمومى سازمان ملل متحد در سال 1970 م کمیسیونى را براى بحث درباره‏ى تروریسم تشکیل داد. در کمیسیون در خصوص مصادیق ترور اختلاف‏نظر فراوانى وجود داشت. در استفاده از زور علیه وسایط نقلیه‏ى عمومى، نظیر هواپیما، کشتى، قطار و اتوبوس، اختلاف چندانى بروز نکرد، ولى در پدیده‏هاى دیگر اتفاق وجود نداشت؛ به طور مثال تمایز بین انقلابیون و مبارزان براى استقلال و آزادى وطن با تروریسم روشن نبود. گاه ضد انقلاب که دست به عملیات تروریستى مى‏زند، با حمایت قدرت‏هاى بیگانه در نقش انقلابى ظاهر مى‏شود. با تتبع در پژوهش‏هاى بین‏المللى، به‏ویژه از ناحیه‏ى حقوقى، مى‏توان به وجود قصور واضح در بررسى این پدیده پى برد. ما تألیف و اثر حقوقى بین‏المللى قابل توجهى در بررسى پدیده‏ى تروریسم و تعریف حقوقىِ روشنى از آن نمى‏یابیم و بیشتر نوشته‏هاى موجود بر محور استرداد مجرمان مبتنى هستند.
تروریسم اهداف گوناگونى دارد. هرچند فعالیت‏هاى تروریستى جام غضب خود را بیشتر بر هواپیماها ریخته است؛ ربودن دیپلمات‏ها و گروگان گرفتن آنان، بمب‏گذارى در اتومبیل‏ها و انفجار در وسایط نقلیه‏ى عمومى از انواع دیگر عملیات تروریستى است که در سال‏هاى 1985 و 1986 رایج شده است. بدبختانه، بعضى از دولت‏ها عملیات تروریستى را ترویج و از مرتکبان آن حمایت مى‏کنند. این حقیقتى است که در هیچ‏یک از مراجع قضایى و سیاسى بین‏المللى به طور رسمى ثبت نشده است و مواردى هم‏چون جعل گذرنامه، وجود سلاح‏هاى تخریبى، فراهم ساختن زمینه‏ى فرار و پناه دادن به تروریست‏ها را مى‏توان شاهدى بر دخالت برخى دولت‏ها در عملیات تروریستى دانست. مواردى نیز وجود دارد که دولت‏ها خود اقدام به عملیات تروریستى مى‏کنند که در این میان، دولت اسراییل با حمایت ایالات متحده گوى سبقت را از دیگران ربوده است. جامعه‏ى بین‏المللى نیازمند مبارزه با پدیده‏ى تروریسم است و در این مبارزه باید زوایاى گوناگون بروز این پدیده مورد بررسى قرار گیرد. گسترش این پدیده معلول تفاوت فاحش فقیر و غنى در سطح بین‏المللى و نیز وجود ستم‏هاى فراوان بر بخشى از جامعه‏ى بین‏المللى است. این بخش براى نشان دادن وضعیت خود ناگزیر به استفاده از خشونت شده است. چاره‏جویى مسالمت‏آمیز بین‏المللى با پدیده‏ى تروریسم باید به یافتن ریشه‏هاى این مشکل و تغییر اساسى در وضعیت کنونى بین‏المللى متمرکز گردد؛ نیز لازم است با مجازات‏هاى کیفرى از ستمدیده حمایت نموده، براى نیل به آزادى‏ها و رفع سلطه‏ى استعمارى، که خود زمینه‏ساز عملیات تروریستى است، تلاش نمود.
کشورهاى غربى، آن دسته از تلاش‏هایى را که در کشورهاى اسلامى در برابر فشار غرب و براى حمایت از دین و سنت صورت مى‏گیرد، عملیات تروریستى نامیده‏اند، ولى این اعمال در واقع دفاع از خود و مقاومت در برابر اعمال زورگویانه‏ى جوامع غربى و ایده و افکار تحمیلى آنان است.
آزادى بیان: مطابق ماده‏ى 19 اعلامیه‏ى جهانى حقوق بشر، هرکس حق آزادى عقیده و بیان دارد.
حقوق‏دانان درباره‏ى حدود آزادى بیان بردو دسته‏اند: عده‏اى (بیشتر حقوق‏دانان غرب) بر این ایده‏اند که آزادى بیان، مطلق و بدون قید و شرط است. به نظر آنان ضررهاى ناشى از محدودیت آزادى بیان، به مراتب بیشتر از مفسده‏اى است که در آزادى کامل بیان وجود دارد. در برابر، برخى معتقدند آزادى بیان باید مشروط و مقید باشد و آزادى مطلق بیان به تخریب جوامع و فرهنگ‏ها خواهد انجامید. دولت‏هاى قدرتمند، به‏ویژه ایالات متحده‏ى امریکا و دول اروپاى غربى، بر آزادى مطلق بیان و اندیشه اصرار دارند. این دولت‏ها با برخوردارى از ابزارهاى نوین ارتباطى و بالا بودن سطح اندیشه‏ى اتباع خود، هراسى از این آزادى ندارند، ولى از نگاه منفعت‏طلبانه و سوداگرانه‏ى این تئورى نباید غافل ماند. ممکن است آزادى بیان در رسانه‏هاى گروهى و ابزارهاى نوین تبلیغاتى، مانند مجلات و ابزارهاى صوتى و تصویرى، که اکنون حریم مرزها را درنوردیده است، براى دول غربى، با پیشرفت‏هاى علمى و تکنولوژیکى و سطح آگاهى‏هاى عمومى، مخاطره‏آمیز نباشد، امّا در بخشى دیگر، از این اطلاق براى تحریک مردم علیه نظام‏هاى سیاسى و تخریب اخلاق سوءاستفاده مى‏شود. از سوى دیگر آزادى بیان به نحو مطلق حتى به نفع دول پیشرفته نیز نخواهد بود و ماده‏ى 19 میثاق حقوق مدنى و سیاسى مصوب 1966 مجمع عمومى سازمان ملل متحد نیز، با آن‏که آزادى بیان را به رسمیت شناخته، ولى به دولت‏ها اجازه داده است از طریق قانونى آزادى رسانه‏هاى گروهى را محدود کنند.
نویسنده‏ى کتاب معتقد است هر دو دیدگاه مزبور طریق افراط در پیش گرفته‏اند. او معتقد است ابزارهاى نوین تبلیغاتى یکى از راه‏هاى دستیابى به تعامل و همکارى میان ملت‏هاست. براى آن‏که این ابزارها نقش بین‏المللى و داخلى خود را به بهترین وجه ایفا کنند، باید آنها را از هر گونه قید و بند غیرضرورى رها ساخت.
نویسنده در ادامه به مستندات آزادى بیان در اسناد بین‏المللى حقوق بشر و تلاش‏هاى سازمان ملل متحد و یونسکو در این باره و حمایت از حق تبلیغات مى‏پردازد.
حقوق جمعى و حقوق همبستگى
«حقوق جمعى» حقوقى است که براى مصلحت جمعى ملّت در نظر گرفته مى‏شود و کلیه‏ى افراد یا اکثریت قابل توجهى در آن سهیم‏اند. مهم‏ترین نمونه‏هاى این حقوق «حق ملت‏ها در ارتباط با یکدیگر» و «حق ملت‏ها در تعیین سرنوشت» است. «حقوق همبستگى» نیز به نوبه‏ى خود حقوق جمعى است؛ زیرا براى مجموعه‏ى افراد در نظر گرفته مى‏شود. تفاوت این حقوق با حقوق جمعى در این است که حقوق همبستگى در تحقق خود همکارى بین دولت‏ها، ملت‏ها و جامعه‏ى بین‏المللى را با تمام نهادهاى آن مى‏طلبد. «حق ملت‏ها در توسعه» و «حق ملت‏ها در محیط زیست مناسب» در شمار حقوق همبستگى است.
حق ارتباط بین ملت‏ها: روابط بین ملت‏ها واقعیتى انکارناپذیر است. این روابط چه در چارچوب روابط دولت‏ها شکل گیرد یا روابط ملت‏ها، این سؤال را مطرح مى‏سازد که «ارتباط دولت‏ها با یکدیگر حقى است که حقوق بین‏الملل مقرر مى‏دارد یا سیاست‏هایى است که دولت‏ها در روابطِ با یکدیگر به دنبال آن هستند و حقوق بین‏الملل در این باره فقط نقش تنظیم کننده دارد؟» این بحث در حقوق دیپلماتیک و کنسولى، حقوق دریاها و حقوق هوا و فضا نیز مجال طرح مى‏یابد. حقوق بین‏الملل، برقرارى روابط دیپلماتیک بین دولت‏ها را یک حق دانسته و حق ارتباط را از طریق دریا و هوا و در مناطقى که تحت حاکمیت هیچ دولتى نیست شناسایى کرده است. تأسیس حق «عبور بى ضرر» در دریاها و هواى کشورها و نیز استفاده‏ى صلح‏جویانه از ماوراى جو و فضا گام‏هایى است که در شناسایى حق ارتباط بین ملت‏ها برداشته شده است.
حق ارتباط حق بنیادینى است که جامعه‏ى بین‏المللى براى افراد و دولت‏ها در نظر گرفته است؛ چرا که یکى از حقوق انسان آن است که «بشنود و بشنواند و بداند و بفهماند» حق شنیدن و شنواندن و حق تعلّم و تعلیم از حقوقى هستند که علاوه بر حق ارتباط، حق تبلیغات را نیز توجیه و شناسایى مى‏کنند. گسترش حق تبلیغات اکنون تا بدانجا رفته است که امواج تلویزیونى توسط ماهواره‏ها در قلمرو کشورها به آسانى دریافت مى‏شود و حاکمیت کشورها نمى‏تواند از ورود این امواج جلوگیرى کند؛ از سوى دیگر هم نمى‏توان پنجره‏هایى را که به سمت جهان گشوده مى‏شود براى همیشه بست، بلکه باید این آزادى را از طریق معاهدات در دایره‏ى نظم حقوقى بین‏المللى گشود. استفاده از ابزارهاى نوین تبلیغاتى حق همه‏ى ملت‏هاست و کشورهاى فقیر و غنى هر دو باید در آن سهیم باشند. البته در کنار نقش مثبت و سازنده‏ى ابزارهاى نوین تبلیغاتى، از قبیل پخش اخبار و اطلاعات، نباید از آثار تخریبى و ضد اخلاقى آنها که اصول و ارزش‏هاى ملت‏ها را هدف گرفته‏اند، غافل ماند. بر جامعه‏ى بین‏المللى است که در این باره بیندیشد و به پالایش و چاره‏اندیشى بپردازد. این چاره‏جویى نیازمند دو رویکرد مهم است: همکارى بین‏المللى در زمینه‏ى ارتباطات و شناسایى حق دولت‏ها در دفاع از خود در برابر اخبار و اطلاعاتى که علیه آنها در سطح بین‏المللى منتشر مى‏شود. چنین حقى به «حق تصحیح» شهرت یافته است.
نویسنده جوانب این دو مطلب را به تفصیل مورد بحث قرار داده است.
حق ملت‏ها در تعیین سرنوشت: این حق یکى از اصول چهارده‏گانه‏ى «ویلسون» رییس‏جمهور وقت ایالات متحده است که پس از جنگ اول جهانى اعلام شده است. از جهت عملى این اصل به صورت یک اصل سیاسى جلوه کرد و دولت‏هاى استعمارى از تن دادن به آن اصل به عنوان یک اصل حقوقى خوددارى کردند. خوشبختانه پس از جنگ دوم جهانى زمینه‏هاى بروز این اصل به صورت یک قاعده‏ى الزام‏آور حقوقى فراهم گردید و در منشور ملل متحد و معاهدات گوناگون منعکس شد؛ و نخستین حقى است که در هر دو میثاق حقوق بشر وارد شده و اعلامیه‏هاى «عدم مداخله در امور داخلى کشورها و حمایت از استقلال آنها»، «تعریف تجاوز»، «نظم نوین اقتصادى بین‏المللى» و «حقوق و تکالیف اقتصادى دولت‏ها» صادره از مجمع عمومى سازمان ملل متحد نیز، بر این اصل تصریح کرده است.
«حق تعیین سرنوشت» حق ملت‏ها در استقلال و اداره‏ى کشور بدون مداخله‏ى خارجى و حق آنان در پیمودن مسیر رشد و توسعه‏ى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى است. در سایه‏ى این حق بسیارى از کشورها از یوغ استعمار رها شدند و به استقلال رسیدند، ولى اجراى این حق در تعیین سرنوشت سرزمین و مردم فلسطین همواره با مداخله‏ى قدرت‏هاى استعمارى ناکام مانده است.
حق ملت‏ها در محیط زیست مناسب: حق ملت‏ها براى زندگى در شرایط بهداشتى و محیط زیست مناسب، از جمله حقوقى است که در پیمان‏ها و معاهدات بین‏المللى آمده است. میثاق افریقایى حقوق بشر مى‏گوید:
کلیه‏ى ملت‏ها حق دارند براى توسعه‏ى خود، در محیط مناسب و رضایت‏بخش زندگى کنند.
واقعیت آن است که این حق به یکى از مشکلات عمده‏ى زندگى کنونى بشر مى‏پردازد. رشد فزاینده‏ى جمعیت در کره‏ى زمین، انقلاب بزرگ در صنعت ارتباطات، توسعه‏ى تجارت بین‏المللى، انقلاب صنعتى و تکنولوژیکى با پیامد آلودگى آب‏ها، هوا و زمین، وجود اسلحه‏هاى تخریب جمعى و تهدیدکننده‏ى زندگى بشرى، عواملى هستند که محیط زیست بهداشتى و حیاتى بشر را تهدید مى‏کنند. هر انسانى حق دارد که از هواى خوب استنشاق کند، آب سالم بنوشد، لباس مناسب برتن کند، خوراک سالم بخورد و در مسکن شایسته سکنى گزیند. این حقوق در «حق محیط زیست» مجال طرح و دفاع مى‏یابد.
سوءاستفاده‏ى انسان از محیط زیست، از بین بردن ثروت‏هاى کمیاب (مانند برخى از گونه‏هاى حیوانات دریایى، آلوده ساختن هوا با سوخت اتومبیل‏ها و دود کارخانجات، که باعث از بین رفتن لایه‏ى ازون ـ لایه‏اى که زمین را از ورود اشعه‏هاى مضر خورشید حفاظت مى‏کند ـ مى‏شود) مواردى هستند که خبر از فاجعه در محیط زیست بشر مى‏دهند. با این وضعیت، باید با شتاب در این باره چاره‏اندیشى کرد. بى‏تردید مداخله‏ى حقوقى تأمین و حمایت از محیط زیست، در جلوگیرى از ادامه‏ى فعالیت‏هاى مضر از طریق قانون است و این‏جاست که حقوق بین‏الملل محیط زیست International) (environmental law به وجود آمده است.
حق ملت‏ها در توسعه: در مقدمه‏ى منشور ملل متحد، دولت‏ها تعهد خود را بر پیشرفت اجتماعى و تأمین زندگى در جوى آزاد و رعایت حقوق و آزادى‏هاى بشر، بدون هر گونه تبعیض از لحاظ نژاد، زبان و مذهب اعلام داشتند. نظیر این تعهد در اعلامیه‏ى جهانى حقوق بشر و میثاق حقوق اقتصادى و اجتماعى نیز آمده است.
در این میان، اعلامیه‏ى «کنفرانس بین المللى حقوق بشر 1968 تهران» (معروف به اعلامیه‏ى تهران) از مهم‏ترین مدارکى است که بر اهمیت حق توسعه اشاره دارد. اعلامیه بر این نکته تأکید دارد که پیشرفت حقوق بشر، متوقف بر وجود سیاست‏هاى ملى و بین‏المللى مسالمت‏آمیز و پویا در جهت توسعه‏ى اقتصادى و اجتماعى است. مجمع عمومى ملل متحد اسناد متعددى در خصوص حق توسعه دارد. مجمع در اعلامیه‏ى 1986 خود تصریح مى‏کند که حق توسعه یکى از حقوق تغییرناپذیرى بشرى است و براساس این حق هر انسانى و هر ملتى حق دستیابى به توسعه‏ى اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و سیاسى را دارد.
«حق توسعه» مبحث تازه‏اى را در حقوق بین‏الملل، با نام «حقوق بین‏الملل توسعه» گشوده است. این بحث تا چندى قبل اصلاً مطرح نبود؛ زیرا حقوق بین‏الملل که حاصل تجربه‏ى حکمرانى دول اروپایى بر جهان و استعمار و غارت مواد اولیه‏ى کشورهاى جهان سوم در قالب تجارت آزاد بود، مجالى براى حق توسعه فراهم نمى‏آورد؛ اما اکنون این حق به دلایلى چند در قلمرو بررسى‏هاى حقوق بین‏الملل قرار گرفته است. از سویى توسعه‏ى اقتصادى نیازمند سرمایه و استفاده از کارشناسان بیگانه است که مشکلاتِ بین‏المللِ خاص خود را دارد و دولت‏ها را ناگزیر به توسل به دیگر دول و سازمان‏هاى بین‏المللى مى‏کند. هرگونه فعالیت بین‏المللى نیز نیازمند قواعد و مبانى خاص خود خواهد بود که بررسى آن در حوزه‏ى مأموریت حقوق بین‏الملل است. از سوى دیگر، ساختار حقوق بین‏الملل و روش بحث در آن نیز در حال دگرگونى است. حقوق بین‏الملل در کنار وظیفه‏ى سنتى خود در «حقوق بین‏الملل هم‏زیستى»، که به تنظیم قواعد هم‏زیستى مسالمت‏آمیز مى‏پرداخت، اکنون با «حقوق بین‏الملل همکارى» مواجه است. این آغازِ مرحله‏ى نوینى در حقوق بین‏الملل است که در آن به شناسایى شرایط اقتصادى و اجتماعى با دوام پرداخته مى‏شود. حق توسعه از مباحثى است که در قلمرو دو دانش حقوق بین‏الملل و علم اقتصاد قرار دارد. حقوق‏دانان بین‏الملل در این باره از مساعدت اندیشمندان روابط اقتصادىِ بین‏المللى در شناسایى و رفع مشکلاتى که در مرز بین قانون و اقتصاد واقع مى‏شوند، بهره مى‏گیرند تا از این رهگذر بتوانند جوانب حقوقى تعهدات دولت‏هاى ثروتمند را به نفع دولت‏هاى فقیر بازشناسى کنند. در تحقق حق توسعه باید گفت: دانش حقوق و اقتصاد دو راه گوناگون براى تعقیب یک هدف‏اند.
مشکلات ناشى از تقسیم جهان به نیم کره‏ى جنوبى و نیم کره شمالى و جهان ثروتمند و جهان فقیر باعث شد که اکنون حق توسعه پیشاپیش حقوقى قرار گیرد که در سطح بین‏المللى براى تحقق آن تلاش مى‏شود. کشورهاى بزرگ مسئول این تقسیمِ نابرابرند. طبیعى بود که این تقسیم اقتصادى چارچوب حقوقى روابط اقتصادىِ بین‏المللى را به نفع دولت قدرتمند رقم زند. این شرایط در عصرى که قدرت‏هاى بزرگ یکه‏تاز عرصه‏ى بین‏الملل بودند متصور بود، ولى اکنون که دوران استعمار پایان یافته و دو سوم اعضاى سازمان ملل متحد را کشورهاى رها شده از یوغ استعمار تشکیل مى‏دهند، گاهِ آن است که تغییر اساسى در روابط بین‏الملل به‏وجود آید و قواعد حقوق بین‏الملل، کلیه‏ى کشورها را به نحو برابر پوشش دهد. حق توسعه یکى از گام‏هاى پیش روى حقوق بین‏الملل است.
بخش چهارم: حمایت بین‏المللى حقوق بشر
حقوق و آزادى‏هاى اساسى انسان و مورد اشاره‏ى اعلامیه‏ى جهانى حقوق بشر، در قوانین اساسى بسیارى از کشورها وارد شده است. این بدان معناست که تعهد دولت‏ها به حقوق و آزادى‏هاى اساسى انسان، از دایره‏ى بین‏المللى به قلمرو داخلى نیز راه یافته است. با این حال، حقوق بشر در قلمرو داخلى به بهانه‏هاى گوناگون، از قبیل امنیت ملى، مصلحت عمومى و وحدت ملى نقض مى‏شود و با اعلام حالت فوق‏العاده، حمایت‏هاى ملى از حقوق بشر و مندرج در قوانین اساسى نادیده گرفته مى‏شود. این‏جاست که حضور مقام بین‏المللى براى نظارت بر اجراى حقوق بشر توسط دولت‏ها، ضرورت مى‏یابد.
نگارنده‏ى کتاب بخش مزبور را در چهار فصل به شرح ذیل تنظیم کرده و به جوانب گوناگون حمایت بین‏المللى از حقوق بشر پرداخته است:
ـ تحول تاریخى در حمایت بین‏المللى از حقوق بشر
ـ قواعد الزام‏آور بین‏المللى در رعایت حقوق بشر
ـ ابزارهاى حمایت بین‏المللى از حقوق بشر
ـ ابزارهاى حمایت از حقوق بشر در اجرا و عمل
وى در این فصول چهارگانه به مباحثى چون: ادغام قواعد بین‏الملل در حقوق داخلى، تشکیل کمیسیون‏هاى تخصصى، کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد، کمیسیون ویژه‏ى حقوق سیاسى و مدنى، کمیسیون ویژه‏ى حقوق اقتصادى و اجتماعى، صدور قطعنامه‏هاى الزامى و توصیه‏اى، گزارش کمیسیون حقوق بشر از وضعیت حقوق بشر در کشورهاى عضو و اعمال مجازات در قبال نقض حقوق بشر پرداخته است.
بخش پنجم: اسلام و حقوق بشر
بخش پایانى کتاب با دو فصل تحت عناوین «منشور تأسیس دولت اسلامى در مدینه» و «مدینة القدس از منظر حقوق بشر اسلامى و حقوق بین‏الملل» تنظیم شده است.
در فصل اول، نخست بر اهمیت حقوق بشر در اسلام، دفاع این دین از آزادى عقیده و بیان و اندیشه و نیز برابرى مردم در دولت اسلامى سخن به میان آمده و سپس پیمان‏نامه‏ى پیامبر اکرم(ص) با ساکنان مدینه به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است. در این منشور، که سند تشکیل حکومت اسلامى در مدینه است، پس از تقسیم پیمان به 47 بند، به مباحثى چون: وضعیت حقوقى منشور، عناصر تشکیل دهنده‏ى دولت اسلامى، قلمرو دولت اسلامى، حاکمیت و قدرت، جمعیت و ملت، برادرى اسلامى، چگونگى رابطه‏ى پیامبر(ص) با یهود، دشمنان اسلام و با دیگر ملت‏ها پرداخته شده است. البته، حقوق و آزادى‏هاى منظور شده در منشورِ مورد اشاره، مطابق با شرایط سیاسى و اجتماعى و اقتصادى حاکم بر زمان خود است. تأمین اجتماعى براى ساکنان مدینه، همبستگى در مسئولیت جنایات، حسن همسایگى، آزادى عقیده و اصل برابرى مردم در برابر قانون از مواردى هستند که در منشور آمده‏اند.
فصل دوم بخش پایانى کتاب به تفصیل به وضعیت بیت‏المقدس اختصاص یافته است. نویسنده در توجیه گنجاندن این فصل در کتاب خود مى‏گوید:
بى‏تردید بررسى مسئله‏ى قدس از منظر حقوق بین‏الملل و حقوق اسلام و حقوق بشر از مهم‏ترین مباحثى است که معتقدیم در کتاب ما که درباره‏ى «حقوق بین‏الملل براى حقوق بشر» است، باید گنجانده شود. نویسنده در آغاز به تاریخ حضور مسلمانان در سرزمین فلسطین پرداخته و نحوه‏ى رفتار آنان را با ساکنان غیرمسلمان یادآور مى‏شود؛ هم‏چنین اسناد و فرمان‏هایى را که از فرمانروایان مسلمان درباره‏ى خوش‏رفتارى با غیرمسلمانان به جاى مانده، متذکر شده و آن را با رفتارى که اکنون صهیونیست‏هاى اشغالگر با مسلمانان دارند مقایسه مى‏کند.
براى روشن شدن جوانب گوناگون وضعیت حقوقى بیت‏المقدس، سه گفتار به شرح ذیل گشوده مى‏شود:
گفتار اول: اهمیت بیت‏المقدس از منظر حقوق بین‏الملل
تعلق‏خاطر پیروان سه دین بزرگ آسمانى (اسلام، مسیحیت و یهود) به این شهر، بر اهمیت بین‏المللى آن افزوده است. کمتر مکانى در جهان یافت مى‏شود که آثار مربوط به هر سه دین در آن وجود داشته باشد؛ به همین دلیل حاکمیت بر بیت‏المقدس همواره مورد توجه قدرت‏هاى بزرگ جهانى بود. زمانى این شهر در حاکمیت یهود و زمانى در حاکمیت رومیان مسیحى و زمانى هم در حاکمیت عربى و اسلامى بود و هریک از ادیان سه‏گانه در آن آثارى به یادگار گذاشته‏اند. وضعیت کنونى بیت المقدس از زمانى آغاز شد که سرزمین فلسطین پس از فروپاشى دولت عثمانى تحت قیمومت بریتانیا قرار گرفت. این دولت شرایط اقامت و سکونت یهودیان را در این سرزمین فراهم کرد و به تدریج یهودیان به این سرزمین رو آوردند.
گفتار دوم: نظام حاکم بر اماکن مقدس در فلسطین و تأثیر آن بر نظم سیاسى ـ حقوقى بیت‏المقدس
اماکن مقدس در طول تاریخ مورد حمایت بوده‏اند و مردم براى حوایج گوناگون به این اماکن پناه مى‏بردند. اماکن مقدس در حقوق داخلى و حقوق بین الملل مورد حمایت قرار گرفته و هر انسانى در اجراى آزادى عقیده‏ى خود از حقوق کامل برخوردار است. نظر به اهمیّت حمایت همیشگى از این اماکن و احتمال تعرض به مصونیت آنها در زمان جنگ، بر اساس حقوق بین‏الملل، اماکن مقدس در حال جنگ و صلح از حمایت برخوردارند و قطعنامه‏هاى متعددى از سازمان ملل و دیگر سازمان‏هاى بین‏المللى در حمایت از اماکن مقدس صادر شده است.
حمایت حقوقى اماکن و مقدسات دینى به‏طور عام، وضعیت حقوقى اماکن مقدس در بیت‏المقدس و تأثیر این وضعیت بر اهمیت حقوقى بیت‏المقدس، سه مطلب عمده‏اى است که در ادامه به تفصیل مورد توجه نویسنده‏ى کتاب قرار گرفته است.
گفتارسوم: سیاست‏هاى اسراییل براى تغییر بیت‏المقدس و مسئولیت بین‏المللى این دولت
با وجود تصریحات روشن بر تأمین آزادى عقیده‏ى پیروان ادیان در قوانین اسراییل، شاهدیم که این دولت به بهانه‏هاى گوناگون آزادى مزبور را نقض مى‏کند و خوشبختانه موارد نقض در سطح بین‏المللى نیز انعکاس مى‏یابد. با وجود قطعنامه‏هاى متعدد مجمع عمومى و شوراى امنیت سازمان ملل و سازمان بین‏المللى کار و یونسکو علیه اسراییل، این دولت هم‏چنان به توسعه‏طلبى‏هاى خود ادامه مى‏دهد.
این مبحث با دو مطلب به شرح ذیل ادامه مى‏یابد:
مطلب نخست به انواع تعرض دولت اسراییل بر بیت‏المقدس مى‏پردازد. تعرض به اعراب که ساکنان اصلى این سرزمین هستند و تعرض به اماکن مقدس اسلامى و مسیحى و تغییر فیزیکى آنها و سرانجام، تعرض به نظام حقوقى بیت‏المقدس از انواع تعرضاتى است که این رژیم مرتکب مى‏شود.
مطلب دوم در پى آن است که مسئولیت بین‏المللىِ دولت اسراییل را در اثر نقض مقررات حقوق بین‏الملل مطرح سازد. در حقوق بین‏الملل، مسئولیت بین‏المللى زمانى تحقق مى‏یابد که اعمال خلاف مقررات حقوق بین‏الملل صورت گیرد و در اثر آن به دیگر اشخاص حقوق بین‏الملل خسارت وارد شود و عمل خلاف نیز منتسب به مقامات دولت متخلف باشد. بر این اساس، دولت اسراییل به اعمال خلاف مقررات حقوق بین‏الملل، هم‏چون اشغال سرزمین، نقض مقررات حقوق بشر، نادیده گرفتن رژیم حقوقى حاکم بر اماکن مقدس و دیگر موارد مندرج در قطعنامه‏هاى سازمان ملل متحد و آژانس‏هاى تخصصى علیه اسراییل، مبادرت مى‏کند. در اثر رفتار خلاف این دولت مردم و سازمان‏هاى آزادى‏بخش فلسطین خسارت‏هاى فراوانى متحمل مى‏شوند و تردیدى نیست که مقامات این دولت غاصب خود فاعل این اعمال خلاف حقوق بین‏الملل هستند و قطعنامه‏هاى بى‏شمار مجامع بین‏المللى شاهد این مدعاست.
نویسنده در خاتمه‏ى این بخش بر آن است که چون بیت المقدس براى همه‏ى ادیان داراى اهمیّت است، وضعیت این شهر، بحث «حقوق دینى بیت‏المقدس» را به میان مى‏آورد. آزادى بیان، آزادى انجام مراسم دینى براى پیروان همه‏ى ادیان، حمایت از اماکن مقدس و آزادى دسترسى به این اماکن، از اصول اساسى این حقوق به شمار مى‏آیند.
یادآورى
ـ آنچه آمده است تلخیص مطالب عمده‏ى مندرج در کتاب بوده است.
ـ با آن‏که در کتاب مواردى براى نقد و تأمل وجود داشت، امّا به منظور رعایت اختصار و هدف مقال از ورود به آن خوددارى شده است.
ـ در گزینش مطالب کتاب و بیان مقصود نگارنده از ترجمه‏ى آزاد استفاده شد و به هدف روان‏شدن متن، با توجه به مجموعه‏ى مطالب، اضافاتى بر آن افزوده شد.

________________________________________
1. مؤلف این کتاب دکتر جعفر عبدالسلام از حقوق‏دانان بین‏المللى صاحب نام عرب است. وى نایب رییس دانشگاه الازهر و دبیر کل اتحادیه‏ى دانشگاه‏هاى جهان اسلام است.
2. القانون الدولى لحقوق الانسان.
3. القانون الدولى الانسانى

 

تبلیغات