آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

در این نوشتار کوشیده می شود با پیگیریِ نقد خوریسموس افلاطونی به اندیشه متأخر هایدگر، نشان داده شود که تمایز، تقدم و تعالیِ رویدادِ روشنگاه یا خودِ وجود نسبت به وجودِ موجود و فهم وجود، به مثابه خاستگاه تمایز هستی شناختی، چه ضرورتی برحسب مسأله پدیدارشناسی، یعنی امکان ظهور و پدیداریِ پدیدار دارد. این ضرورت از سه منظر، نخست با تفسیر تمایز و تقدمِ روشنگاه، ذیل جایگاه امر پیشینیِ پدیدارشناختی در اندیشه متقدم و متأخر هایدگر و رجوع او به نظریه یادآوری افلاطون بررسی می شود؛ سپس با بررسی تفسیر هایدگر از نظریه ایده ها و به ویژه، ایده خیر افلاطون در سه دوره فکری هایدگر، جدایی و تعالیِ روشنگاه از وجود و ظهور، و بر این اساس، سرانجام پوشیدگی و دسترس ناپذیریِ روشنگاه در پیوند عمیق آن با تمثیل خورشید و غار افلاطون نشان داده می شود، پیوندی که باید آن را در تقابل با موضعِ خودِ هایدگر متأخر درباره آموزه حقیقت افلاطون، برجسته ساخت.

تبلیغات