آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

متن

«تکفیر» مسئله جدیدی نیست و گره خوردن آن به مجموعه‏ای از تفکرات سلفی‏گری کور و عامل شدن آن برای دخالت‏های آمریکا در امور مسلمانان تحولی جدید و پرمخاطره است.
مقاله حاضر ضمن تجزیه و تحلیل ویژگی‏های پدیده تکفیر، به بیان دیدگاه و موضع سنت در قبال آن می‏پردازد.
محور قرار دادن «تکفیر» در معادلات و تعاملات، عدم اعطای فرصت اندیشه و حق اظهارنظر به دیگران، دست زدن به کشتارهای بی‏رحمانه و جمعی، وارونه نمایی چهره اسلام، و ایجاد تفرقه و پراکندگی میان مسلمانان، ویژگی‏های پدیده تکفیر است.
در میان این ویژگی‏ها، وارونه‏نمایی چهره اسلام از پیامدهایی فاجعه‏بارتری برخوردار است. نقش تکفیر در سیاه‏نمایی چهره اسلام از این جهت است که در شرایط جنگ تبلیغاتی علیه اسلام، اعمال خشونت‏آمیز تکفیری‏ها بهترین خوراک تبلیغی را برای رسانه‏های غربی علیه اسلام فراهم آورده است.
کلیدواژه‏ها: تکفیر، مشوه‏سازی چهره اسلام، وحدت.
«تکفیر» مسئله جدیدی نیست و دارای ریشه‏ها و شواهدی در طول تاریخ است. آن‏چه تازه است، ظهور آن در قالب یک پدیده اجتماعی سازمان‏یافته، برخوردار شدن از امکانات گسترده، گره خوردن به سلسله و مجموعه‏ای از تفکرات سلفی‏گری کور و تبدیل شدن آن به مکانیسمی برای پی‏گیری و عملیاتی کردن این تفکرات در عرصه‏های جهانی است.
این پدیده نوظهور به دلیل دخالت‏های آمریکا در امور مسلمانان، و زمینه‏سازی‏ها و فشارهای
______________________________
1 مدیر مرکز تحقیقات علمی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، محقق و نویسنده.
________________________________________
متراکم آن بر کشورهای اسلامی، ابعاد پیچیده‏ای به خود گرفته است و تا سر حد مانع شدن برای وحدت اسلامی به پیش رفته است. عمق این تحول، مصلحان امت اسلامی را نگران مسئله تقریب و کاهش و یا توقف فعالیت‏های وحدت‏خواهانه کرده است.
تکفیر امروزه به بحرانی برای جامعه اسلامی بدل شده است. گام نخست برای شکستن موج افتراها به اسلام و افشای دروغ‏سازی‏ها علیه آن در جهان، زدودن بحران حاصل از تکفیر و تحرکات افراطی است. عدم توجه به این بحران، و عدم علاج قاطع آن زمینه را برای شدّت و حدّت گرفتن بیش‏تر آن فراهم می‏آورد.
این مقاله می‏کوشد ضمن تجزیه و تحلیل ویژگی‏های پدیده تکفیر، آن را به سنت شریف نبوی عرضه کند تا دیدگاه و موضع سنت در قبال آن آشکار گردد.
این ویژگی‏ها را در زیر مرور می‏کنیم:
ویژگی نخست: محور قرار دادن «تکفیر» در معاملات و تعاملات و گسترش عرصه آن
این ویژگی عنصر اصلی این پدیده و شالوده اساسی آن را تشکیل می‏دهد و به همین دلیل چنین جایگاهی یافته است. حقیقت آن است که محور قرار دادن «تکفیر» مبتنی بر هیچ‏گونه اندیشه‏ای نیست و کم‏ترین خردورزی در آن به کار نرفته و اگر بر فرض بپذیریم که مبتنی بر ایده و اندیشه‏ای است در واقع، نوعی از اندیشه است که از متون دینی، قالب‏های خشکی می‏سازد که هیچ چشم اندازی را نمی‏بیند و هیچ هدف شرعی را آماج خود قرار نمی‏دهد.
در ذیل، روایاتی از پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله که دلالت بر نهی شدید آن حضرت صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از «تکفیر» گوینده «لااله الاالله» یا «اهل قبله» دارد، بیان می‏گردد:
هرکس برادرش را «ای کافر!» خطاب کند اگر درست گفته بود یکی از آن دو، گرفتار پیامدهای آن می‏شوند و در غیر این صورت، به خودش باز می‏گردد. (مسلم، ج1، ص 79، ح 111).
* فرمان یافتم که با مردم بجنگم تا «لااله الاالله» گویند و هرکس «لااله الاالله» گفت، مال و جانش در امان من خواهد بود مگر از راه حق، و حساب و کتابش با خداوند است. («بخاری، 1335 و مسلم، ج 20، ص32 آن را روایت کرده‏اند).
* از «مقداد بن اسود» نقل شده که گفت: ای رسول خدا! با مردی از کفار برخورد کردم، او با من درگیر شد و با شمشیر یکی از دستانم را قطع کرد و سپس در پناه درختی قرار گرفت و گفت که به خداوند ایمان آوردم، آیا باز هم با او نبرد کنم؟ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: او را مکش. می‏گوید: عرض کردم
ای رسول خدا! او دستم را بریده و سپس این سخن را پس از قطع دستم، بر زبان آورده بود. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: او را مکش که اگر بکشی او در جای تو پیش از کشتنش خواهد بود و تو در جای او پیش از گفتن آن سخن، خواهی بود. (بخاری، 158/96 و مسلم، 155/95 آن را روایت کرده‏اند).
* «اسامة بن زید» (رضی الله عنه) می‏گوید: رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ما را به «سرّیه»ای اعزام داشت؛ صبح هنگام به «الحرقات جهینة» رسیدیم، مردی را دیدم، گفت: «لااله الاالله»، او را از پای‏درآوردم. در دل اندکی نگران [درستی [کار خود شدم. آن را برای پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم باز گفتم، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: «لااله الاالله» گفت و او را کشتی؟ عرض کردم ای رسول خدا! از ترس سلاحم چنین گفت. فرمود: آیا دلش را گشودی که دانستی از ته دل گفته یا نگفته؟(مسلم، 158/96 و بخاری، 4021» آن را روایت کرده‏اند).
* رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم فرمود: فرمان یافتم که با مردم بجنگم تا بگویند «لااله الاالله» و «محمد رسول الله». اگر شهادت «لااله الاالله» گفتند و رو به قبله ما ایستادند و نمازهای ما را خواندند و از گوشت کشتار ما خوردند، خون و مال آنان به جز به حق، بر ما حرام می‏شود. (بخاری، 385 آن را روایت کرده است).
* وقتی پیامبراکرم خطاب به «خویصرة» فرمود: عدالت پیشه کن! کسانی که در آن مجلس حضور داشتند به خشم آمدند و از جمله «خالد بن ولید» برخاست و گفت: ای رسول خدا! اجازه می‏دهید گردن او را بزنم؟ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: نه، شاید نمازخوان باشد. فرمود: شاید نماز بخواند ولی به زبان چیزی می‏گوید که در دل چنین نیست، رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: من فرمان نیافته‏ام که دل مردم را جست‏وجو کنم یا شکم آنان را پاره کنم [تا بدانم در آن چه می‏گذرد .[(بخاری، ج5، ص164 و مسلم، ج7، ص17).
* پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: هر مسلمانی که مسلمان دیگری را تکفیر کند و او را کافر بخواند اگر کافر نبود، خود کافر می‏گردد. (سجستانی، ج4، ص221).
* پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: اگر مردی، برادرش را تکفیر کند یکی از آن دو را گرفتار پیامدهای این کار کرده است. (صحیح مسلم، ج1، ص56).
* هم کیشان خود را تکفیر نکنید حتی اگر گناهان کبیره مرتکب شدند. (متقی هندی، ج1، ص216ـ215).
* هیچ‏کدام از اهل قبله را تکفیر نکنید حتی اگر مرتکب گناهان کبیره شده باشند.(پیشین).
* هم‏کیشان مرا تکفیر نکنید حتی اگر مرتکب گناهان کبیره شدند. (ابن حجر عسقلانی، ج3، ص123).
ویژگی دوم: عدم اعطای فرصت اندیشه و حق اظهارنظر به دیگران
وقتی «تکفیری‏ها» مخالفان خود را با عناوین ویژه‏ای که خود برمی‏گزینند به قتل می‏رسانند، روشن می‏شود که برخوردشان با دیگران مبتنی بر عدم اعطای فرصت طرح دیدگاه‏ها و مناقشه و بحث و گزینش به دیگران است و این اصل، با قرآن و سنت نبوی نیز کاملاً مغایرت دارد. مخالفت این امر با قرآن، به دلیل مغایرت کامل آن با دو اصلی است که قرآن مطرح کرده است:
اصل اول: عدم اجبار در دین. خداوند متعال می‏فرماید: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ؛ در کار دین هیچ اکراه نیست.» (بقره/256).
«فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ * لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ؛ پس پند بده که تنها تو پند دهنده‏ای * تو بر آنان چیره نیستی» (غاشیه/22).
«أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُوءْمِنِینَ؛ آیا تو مردم را ناگزیر می‏کنی که موءمن باشند؟» (یونس/99).
توضیح این نکته که حرکت تکفیر، چگونه از بی‏توجهی و نادیده گرفتن این اصل قرآنی، سرچشمه می‏گیرد، این‏که: کسی که معتقد به عدم اجبار و اکراه در دین باشد نمی‏تواند مخالفین خود را به نام دین، به قتل برساند. به بیان دیگر، قتل مخالفین با ایده اجبار در دین و نه عدم اجبار در آن، هم‏سویی دارد، به گونه‏ای که نمی‏توان گفت کسی مجبور به پذیرش چیزی نیست ولی با این حال به خاطر عدم پذیرش آن، به قتل می‏رسد. بنابراین کشتن برپایه عدم پذیرش [چیزی [به معنای پیروی از اجبار برای پذیرش است که مخالفت آن با قرآن، کاملاً روشن است.
اصل دوم: لزوم گوش دادن به سخنان [دیگران [برای پیروی از بهترین آنها.
خداوند متعال می‏فرماید: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الأَْلْبابِ؛ کسانی که گفتار را می‏شنوند آن‏گاه از بهترین آن، پیروی می‏کنند، آنانند که خداوند راهنمایی‏شان کرده است و آنانند که خردمنداند».(زمر/18).
کاملاً روشن است که حکم به لزوم شنیدن سخنان، هیچ سنخیتی با قتل مخالفین نظری، ندارد. به عبارت دیگر، اگر عدم اعتقاد دیگران به معتقدات ما، توجیهی برای قتل یا تکفیر آنها باشد، نباید اجازه داده می‏شد فضای شنیدن سخنان بهتر، فراهم گردد و طبق این فرض، باید فرد مخالف، کشته شود؛ زیرا به دلیل داشتن عقاید غیرصحیح، محکوم به قتل شده است.
به این ترتیب، روشن می‏شود که قتل مخالف، ریشه در تعصب و جهل و نادانی دارد و به هیچ وجه، ربطی به دین ندارد و حتی به شدت با آن مخالف است.
و در مخالفت اصل مورد اعمال تکفیری‏ها با سنت شریف نبوی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، باید گفت که در تاریخ، هرگز نقل نشده که پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله اقدام به اجبار کسی برای پذیرش اسلام کرده باشد، و گواهی تاریخ همواره کاملاً عکس آن بوده است. در ذیل به دو نمونه تاریخی در تأیید این ادّعا اشاره می‏شود:
نمونه اول: پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله پس از پیروزی بر مشرکان در پی فتح مکه، می‏توانست با یاری گرفتن از قدرت و سلطه و توان شمشیر خود، افراد را وادار به پذیرش اسلام کند ولی جز هدایت آنان به راه حق، کار دیگری نکرد. شاهد این امر نیز این بود که نفرمود: «هرکس اسلام آورد، در امان خواهد بود» بلکه فرمود: «هرکس درب خانه خود را بست، در امان است و هرکس سلاح بر زمین گذاشت، در امان است و هرکس وارد خانه ابوسفیان شد، در امان است.»
نمونه دوم: روایت شده که وقتی یکی از شعرا، خدمت آن حضرت صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رسید و به ایشان گفت: «من از قرآن بهتر می‏آورم» فرمان قتل او را نداد بلکه در جوابش فرمود: بگو! چه داری؟ او نیز گفت: «دنت الساعة وانشق القمر لغزال فرّ منی ونفر؛ روز رستاخیز نزدیک شد و ماه دوپاره گردید به خاطر آهویی که از دستم گریخت و گریزان شد».
رسول اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در پاسخ وی فرمود: سخنت زیباست ولی کلام خدا زیباتر است.
حقیقت آن است که با نگاهی ساده به زندگی و سیره پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دو اصل قرآنی (عدم اجبار در دین و لزوم گوش سپردن به سخنان دیگران) در سیره و زندگی پیامبراعظم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله روشن می‏شود، به گونه‏ای که آن حضرت صلی‏الله‏علیه‏و‏آله همواره مراقب بود تا از سوی مسلمانان اقدامی صورت نگیرد که جوّ فشار و اجباری بر غیر مسلمانان پدید آورد که از مخالفت کردن بهراسند و به این دلیل، اسلام آورند. به عنوان شاهدی بر این امر، کافی است آن‏چه را در کتاب‏های تاریخ آمده، بازگو نماییم: پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و یاران او در مسیر حرکت از مدینه به سوی مکه، در جایی به نام «عرق الظبیة» به مردی از اعراب برخورد کردند. از او درباره مردم پرسیدند ولی او هیچ خبری نداشت، به او گفتند: به رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله درود بفرست [احترام بگذار]. گفت: مگر در میان شما پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وجود دارد؟ گفتند: آری. او نیز برآن حضرت درود گفت. سپس گفت: اگر پیامبرخدا هستی به من بگو در شکم این شتر من چیست؟ «سلمة بن سلامة بن وقش» به وی گفت: از پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مپرس، بیا پیش من، خودم در این مورد به تو خواهم گفت. تو، بر آن پریده‏ای و در شکمش از تو، برّه‏ای است[!!]؛ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فرمود: شرم بر تو باد! این مرد را مسخره کردی؟ آن‏گاه از «سلمه» روی برگرداند. (ابن هشام حمیری، ج2، ص 613 و ابن کثیر، ج2، ص390).
ویژگی سوم: کشتار جمعی
عملیات کشتار جمعی که گروه‏های تکفیری آن‏را به صورت مکرر و فزاینده‏ای دنبال می‏کنند دربردارنده خصوصیاتی است که اسلام آشکارا و در کمال روشنی، از آن‏ها به دور است. این خصوصیات عبارت است از:
الف: هدف قرار دادن زنان، کودکان و سالمندان و قتل آنها
ریختن خون کودکان و زنان و سالخوردگان که گروه‏های افراطی همه روزه آن را دنبال می‏کنند چیزی است که اسلام به شدت مسلمانان را از آن بر حذر داشته است. پیش از تکفیری‏ها نیز «خوارج» یا گروهی از ایشان دست به چنین کارهایی می‏زدند؛ «فضل بن شاذان» می‏گوید: «و از ایشان، یعنی خوارج، کسانی هستند که قتل زنان و فرزندان را روا می‏دارند و می‏گویند: جایگاه آنان نیز هم‏چون نطفه‏ها در پشت مشرکان است. و می‏گوید: «لا حکم الا الله» و خود در تمامی این گفته‏ها وکرده‏ها، به نظرخویش عمل می‏کنند وبنابراین طبق رأی خود، می‏کشند و حلال و حرام می‏کنند و با این حال، خوارج نیز یکسان نیستند و هم‏دیگر را می‏کشند و از یک‏دیگر تبرّی می‏جویند» (فضل بن شاذان، ص50ـ48).
این در حالی است که سنت مطهر نبوی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله قتل ایشان را به شدت ردّ کرده و با قاطعیت تمام، ارتکاب چنین جنایاتی را نهی می‏کند؛ در حدیثی آمده است که پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، قتل زنان و فرزندان را نهی فرمود. (حر عاملی، ج15، ص65ـ64؛ ابن ابی جمهور احسائی، ج1، ص136ـ135؛ بیهقی، ج9، ص78).
و در روایتی از امام جعفرصادق علیه‏السلام آمده است: «رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، قتل زنان و فرزندان را در «دارالحرب» نهی فرمود مگر آن که در جنگ شرکت داشته باشند و حتی اگر زنان جنگیدند باید تا آن‏جا که می‏شود آنها را به حال خود گذاشت و بیمی به خود راه نداد. وقتی از کشتن آنها در «دارالحرب» نهی فرموده، به طریق اولی در «دارالاسلام» باید چنین باشد.» (حر عاملی، پیشین).
ب: عدم تفکیک میان گناهکار کافر و بی‏گناه کافر
کشتار جمعی متضمن درهم آمیختن گناهکار و بی‏گناه است. این درهم‏آمیزی با اصل قرآنی که می‏گوید: «وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری؛ هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمی‏کشد» (فاطر/18) کاملاً مخالف است.
در تاریخ نیز، شاهدی بر این درهم‏آمیزی وجود دارد و خوارج خود چنین بودند. امام علی علیه‏السلام در این باره سخن گفته و در پی تکفیر وی از سوی ایشان، به آنان فرمود: «اگر مدعی هستید که من خطا کرده‏ام و گمراه شده‏ام، چرا همه امت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را با گمراهی من گمراه می‏دانید، و آنها را هم خطاکار می‏خوانید وناروا تکفیرشان می‏کنید؟ می‏خواهید شمشیرهایی را که بر دوش گرفته‏اید بر سر هرکه بود فرود بیاورید و گناهکار و بی‏گناه را با هم یکی پنداشته و بی‏پروا بیازارید؟) (شریف رضی، ج2، ص78، خطبه 122). و آن‏گاه با استناد به سنت پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرماید:
«مگر فراموش کرده‏اید که پیامبر خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دستور داد مرد زناکاری را که همسر داشت سنگسار نمایند و پس از آن بر او نماز گزارد و میراثش را به بازماندگانش داد؟! و کسی را که آدم کشته بود، گفت تا بکشند اما آن‏چه از او مانده بود به نام ارث به خانواده‏اش بخشود؛ آری، آن حضرت بنابر فرمان خدا، به این شیوه داد مردم را می‏داد و هیچ‏گاه از سهمی که دراسلام داشتند، جلوگیری ننمود و نامشان را از طومار مسلمانان نزدود.» (پیشین).
ویژگی چهارم: شرکت در مشوه ساختن چهره اسلام
از جمله پیامدهای فاجعه بار گسترش این پدیده شوم، مشوه ساختن چهره اسلام است. حقیقت آن است که اعمال خشونت‏آمیز تکفیری‏ها، سهم بسزایی در خدشه‏دار ساختن چهره این دین پاک، داشته است. تکفیری‏ها در زمانی که دشمنان اسلام سعی در گسترش محدوده جنگ تبلیغاتی علیه اسلام دارند با این گونه اعمال خشونت آمیز، بهترین خوراک تبلیغی را برای رسانه‏های غرب فراهم آورده‏اند و به طور ملموس [و در راستای ادعای خصمانه غربی‏ها [ثابت کردند که اسلام به دور از صلح و به مثابه خطری علیه بشریت به شمار می‏رود. این خیانت بزرگی علیه اسلامی است که پیامبر گرامی آن صلی‏الله‏علیه‏و‏آله کوشش کرد آن‏را دینی هم‏سو با فطرت آدمی و کامل کننده اخلاق، معرفی نماید.
جامعه اسلامی باید بداند که چنان‏چه این‏گونه اعمال پست و غیرانسانی از سوی افراطیون به نام اسلام ادامه یابد و گسترش پیدا کند و ما نتوانیم آنان‏را از این اعمال باز داریم، حتماً ابعاد انسانی و فطری اسلام بیش از پیش مخفی مانده و چنین امری باعث دور شدن هر چه بیشتر غیرمسلمانان از اسلام خواهد شد.
شایسته یادآوری است که چون این‏گونه اعمال جنایت‏کارانه به نام جهاد صورت می‏گیرد، تشویه یاد شده بیش از هرچیز این مفهوم و اصل قرآنی [یعنی جهاد [را نشانه می‏گیرد. این در حالی است که پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله طی سالیانی که مسلمانان در مکه مکرمه حضور داشتند هرگز اجازه نداد کسی به جهاد و حتی دفاع از خود بپردازد. این امر نیز تنها در راستای پاسداری آگاهانه از حرمت جهاد بود؛ زیرا در آن زمان، موقعیت برای این کار مناسب نبود و چنان‏چه مسلمانان اقدام به جهاد می‏کردند، اقدامشان بیهوده و آسیب رساننده به خود جهاد و به حاشیه راندن آن و به هدر دادن قابلیت‏ها و امکانات و مشوّه نمودن چهره واقعی آن به شمار می‏رفت. ولی زمانی که مسلمانان وارد «مدینه» شدند و
فرهنگ [اسلامی [و قدرت و اتحاد و عدّه و عددشان شکل گرفت، به مقاومت آگاهانه در برابر تجاوزات مشرکان پرداخته و وارد [فاز] جهاد گشتند و به این ترتیب، قابلیت‏های جهاد بیش از پیش شکوفا گردید.
حضرت علی علیه‏السلام در توصیف یاران پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله می‏فرماید: «ایشان بصیرت‏هایشان را بر شمشیرهایشان حمل کردند.»
در آن زمان خوارج به صورت نابخردانه و حساب نشده از شمشیر استفاده می‏کردند. مولای متقیان علی علیه‏السلام درباره ایشان می‏فرماید: «مردمی دل سخت و زشت‏خو، و بردگانی فرومایه و کینه‏جو که از هر سو گرد هم آمده‏اند و از میان آنهایی که اصل و نسبشان معلوم نیست دست‏چین شده‏اند. آنها کسانی هستند که چیزی نمی‏دانند و سزاوار است که آموزش ببینند و پرورش یابند و شایسته است که از آنها مواظبت بشود تا درس بخوانند.»(نهج‏البلاغه، خطبه 238).
در حال حاضر بدتر از خوارج کسانی هستند که اخیراً به نام تکفیری‏ها مطرح شده‏اند؛ زیرا جنایاتی که با عنوان جهاد مرتکب می‏شوند در هیچ‏کدام از دوره‏های تاریخ اسلام سابقه نداشته و با این کار خود، به چهره جهاد به شدت آسیب رسانده و آن‏را در نظر دیگران مشوّه ساخته‏اند، به طوری که آنها به جهاد به عنوان سمبل خشونت غیرانسانی می‏نگرند.
ویژگی پنجم: ایجاد تفرقه و پراکندگی میان مسلمانان
درگیری میان فرقه‏های اسلامی مخالف قرآن و مغایر با کوشش‏ها و پافشاری‏های پیامبراکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در تشکیل امت و برقراری برادری اسلامی میان افراد آن است.
کافی است تنها به برخی روایات نبوی برای اثبات لزوم وحدت واجتناب از تفرقه، اشاره نمود:
«بندگان خدا! برادر یک‏دیگر باشید» (بخاری، ج6، ص137ـ136؛ مسند احمد، ج1، ص5).
«به هم‏دیگر خشم نگیرید، رشک مبرید، پشت به یک‏دیگر نکنید و بندگان خدا! برادر هم‏دیگر باشید و روا نیست که مسلمانی بیش از سه شب از برادر خود بی‏خبر بماند.» (سجستانی، ج2، ص459ـ458).
«بر شماست که با یک‏دیگر آمد و شد و عطوفت داشته باشید و از گسست و رشک و پشت به یک‏دیگر کردن، بپرهیزید و برادر یک‏دیگر باشید. موءمن، برادر موءمن است؛ به او خیانت نمی‏کند، رها نمی‏کند، تحقیر نمی‏کند و گفته مخالف او را نمی‏پذیرد.» (محدث نوری، ج9، ص50ـ49).
با در نظر گرفتن آن‏چه گفته شد روشن می‏شود که:
با توجه به نفی قرآنی و نبوی درباره درگیری و تفرقه، هرگز نباید اقدام به درگیری و تفرقه یا مشارکت در انجام آن و یا برنامه‏ریزی برای آن نمود.
وقتی اصل ورود به درگیری، مخالفت با قرآن و سیره و سنت پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به شمار می‏رود، مسلّم است که گناه کسانی که اقدام به تفرقه خونین میان مسلمانان می‏کنند و درگیری‏های عمیق میان طوایف مختلف آنها ایجاد می‏نمایند، بسیار بزرگ است.
حقیقت آن است که در جامعه اسلامی عاملی هم‏چون عامل تکفیر، باعث درگیری‏ها و دشمنی‏ها و اختلاف‏های عمیق میان فرزندان امت اسلامی نشده است و متأسفانه این امر امروزه به عنوان پدیده‏ای که بحران بسیار خطرناکی برای اسلام و مسلمانان به دنبال داشته، مطرح شده است.
منابع و مآخذ
1ـ ابن ابی جمهور احسائی، عوالی اللئالی، چاپخانه سید شهداء، قم، چاپ اول، ج1.
2ـ ابن کثیر، السیرة النبویة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج2.
3ـ ابن هشام حمیری، السیرة النبویة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج2.
4ـ بیهقی، السنن الکبری، دار المعرفة بیروت، ج9.
5ـ حر عاملی، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ سوم، ج15.
6ـ سجستانی، ابوداود، سنن ابی داود، دار الفکر، بیروت، ج 4.
7ـ شریف رضی، (گردآورنده)، نهج البلاغه.
8ـ عسقلانی، ابن حجر، لسان المیزان، مؤسسة اعملی، بیروت، چاپ سوم.
9ـ فضل بن شاذان نیشابوری، الایضاح، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1363.
10ـ متقی هندی، کنزالعمال، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج 1.
11ـ محدث نوری، مستدرک الوسایل، مؤسسة آل البیت، بیروت، چاپ اول، ج 9.
12ـ مسلم بن حجّاج، صحیح مسلم، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم.

 

تبلیغات