آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

پاس‏داشتن جهان، یعنى شناخت همه ویژگى‏هاى آن یا به اندازه امکان و سپس هماهنگ شدن و انطباق با آن و عدم انحراف از مسیر نظام حکیمانه‏اش.
ما با جهانى نظام‏مند روبه‏رو هستیم. هرگز نه ما مى‏توانیم نظام جهان را تغییر
دهیم و نه جهان یا آفریننده آن، به خاطر ما نظام خود را تغییر مى‏دهد. طبیعى است که نظام جهان را حکیمانه بشناسیم؛ چراکه نه پدیده‏اى برخلاف حکمت و تدبیر حکیمانه در آن مشاهده کرده‏ایم و نه آفریننده آن، اهل لهو و لعب و لغو وعبث و بیهودگى و پوچ‏گرایى است(1). اگر ذات بى‏همتا و بى‏عیب و نقص و نیاز و عجز و ضعف او را در نظر بگیریم، حکم مى‏کنیم که نظام او حکیمانه است و اگر جهان آفرینش را به دیده عقل و تدبیر بنگریم، حکم مى‏کنیم که آفریننده‏اش، حکیم است. فرقى نمى‏کند که از بالا به پایین بنگریم یا از پایین به بالا.
اینکه مى‏گوییم: «جهان را پاس بداریم» نه به این معنى است که ما پاسبان و نگهبان جهان باشیم که جهان را به پاسدارى و نگهبانى ما نیازى نیست. حافظ و نگهبان جهان -با همه نظم خیره‏کننده آن- کسى است که «کرسى قدرت او زمین و آسمان را فراگرفته و از نگهبانى آنها خستگى و ناتوانى، پیدا نمى‏کند(2)». همو که «بهترین حافظ و نگهبان است(3)» و در عین حال «ارحم الراحمین» است.
منظور ما از پاسدارى جهان این است که همه ویژگى‏هاى آن را -اگرنه هر اندازه، ممکن است- بشناسیم و خودمان را با آنها هماهنگ و منطبق سازیم و هرگز از مسیر نظام حکیمانه آن منحرف نشویم. این درست مثل این است که به کودکى که مى‏خواهد از خیابانى عبور کند، مى‏گویند: «مواظب ماشین‏ها باش». یعنى مواظب باش که از محل عابر پیاده و خط‏کشى شده، عبور کنى وگرنه ممکن است دچار تصادف شوى و جان یا سلامتت به خطر بیفتد. البته این در صورتى است که رانندگان هم پاى‏بند مقرّرات باشند وگرنه هر چقدر عابر پیاده دقت و مواظبت کند، نتیجه‏اى نخواهد داشت.
جهان دست‏خوش هرج و مرج نیست. بررسى همه ابعاد وسیع و دقیق و حکیمانه آن، نه درخور این نوشتار است و نه در توان صاحب این نوشتار. بهتر است یادآورى کنیم که اگر جهان، دست‏خوش هرج و مرج بود، ابعاد گسترده آن را نمى‏توانستیم بررسى و شناسایى کنیم. چیزى که دست‏خوش هرج و مرج است، بى‏قانون است و چیزى که بى‏قانون است، از هرگونه شناختى، گریزان است و در برابر همه بررسى‏ها -اعم از حسّى و تجربى یا عقلى- عاصى و سرکش است.
مى‏خواهیم در این نوشتار، با استفاده از وحى الهى، برخى از ویژگى‏هاى مهم جهان را که به زندگى و وظیفه و سرنوشت ما مربوط مى‏شود، شناسایى کنیم و ببینیم که چگونه باید آنها را پاس بداریم تا اهل سعادت شویم و در صف هالکان و اشقیا قرار نگیریم.
این جهان سراسر نور است. خورشید و ماه حکمت و عنایت، همه‏جا را روشن کرده است. کورى بصر و بصیرت، انسان را گرفتار کرده و از دیدن و فهمیدن آن‏همه انوار تابان، محروم و مهجور مانده است. آرى:
این جهان، پر آفتاب و نور و ماه     تو بِهِشته سر فرو برده به چاه
که اگر حق است کو آن روشنى     سر زِ چَه بردار و بنگر اى دنى
جمله عالم، شرق و غرب، آن نور یافت     تا تو در چاهى نخواهد بر تو تافت
چَه رها کن رو به ایوان و کروم     کم ستیز اینجا بدان که «اللّجُّ شوم»
هرکه استیزه کند بر رو فتد     آن‏چنان کو برنخیزد تا ابد
هرچه آن بر تو کراهیّت بود     چون حقیقت بنگرى رحمت بود
ویژگى‏هاى جهان از دیدگاه وحى
هیچ‏کس نمى‏تواند خداى توانا و حکیم را به تکلیف یا دستورى، ملزم و مکلّف سازد. الزام و تکلیف، همواره باید از سوى مقامى باشد که مولویّت و برترى دارد. خدایى که خود در وصف خود مى‏گوید: «و هُوَ العَلىُّ العَظیمُ(4)» و علوّ و عظمتش، همه‏چیز را فراگرفته، چگونه ممکن است موجوداتى که همه، مقهور عظمت و برترى اویند، برایش تکلیف و وظیفه یا مسؤولیتى معین کنند؛ ولى مانعى نیست که او خود را ملزم و متعهد بشناسد که کارهایى در نظام خلقت انجام دهد که مطابق حکمت و مصلحت، بلکه عین حکمت و مصلحت باشد.
به واسطه همین التزام و تعهد اوست که مى‏بینیم جهان آفرینش، ویژگى‏هایى پیدا کرده که ما باید آنها را بشناسیم و آنها را در اعمال و اخلاق، بلکه نیّات خود پاس بداریم، تا سعادت‏مند شویم.
1. راه راست
او نه تنها از ما خواسته که از راه راست منحرف نشویم، بلکه خود نیز بر راه راست است. یعنى هرگز اجازه نمى‏دهد که جهان آفرینش از نظام حکیمانه و قوانین عادلانه، انحراف یابد و چون انسان، جزیى از این جهان است و در کارهاى خود آزادى و اختیار دارد، نه تنها او را به هدایت تکوینى در راه راست قرار داده و جزء را تابع کل ساخته، بلکه به هدایت تشریعى نیز راه راست را به او نشان داده، تا در کارهاى اختیارى خود بتواند با آگاهى کامل، در صراط مستقیم حرکت کند. به همین جهت است که پس از بیان خلقت به حقِّ آسمانها و زمین(5) و انسانى که متأسّفانه در کارهاى اختیارى خود، مخاصم نظام آفرینش مى‏شود(6) و خلقت حیواناتى که براى انسان منافع بى‏شمارى دارند(7)، مى‏فرماید: «و عَلَى اللّهِ قَصْدُالسَّبیل(8)»: «بر خداست بیان راه راست».
علت اینکه بیان راه راست را بر عهده خویش گذاشته، این است که همه راه‏ها، نمى‏توانند راه راست باشند. تنها راه راست است که رهرو را به مقصد مى‏رساند. راههاى دیگر، ظلمات است و باید از پیمودن آنها خوددارى کرد و خود را در خطر و مهلکه گمراهى نباید گرفتار کرد. به دنبال جمله مذکور مى‏فرماید: «و منها جائِرٌ و لَوْ شاءَ لَهَداکُم أجْمَعینَ(9)». «برخى از راهها منحرف است و اگر خدا مى‏خواست، همه شما انسان‏ها را به همان راه راست هدایت مى‏کرد».
این آیه، نشان مى‏دهد که راه حق، یکى بیشتر نیست؛ بقیّه راهها منحرف و گمراه‏کننده است. بنابراین، قرآن با دیدگاه پلورالیستى و تز تعدد قرائت‏ها و کثرت صراطها و حق‏بودن همه راهها روى موافق نشان نداده است. به علاوه، این آیه نشان مى‏دهد که مردم در انتخاب راه راست، آزادند و اجبارى در کار نیست. اگر اجبار انسان هم به مقتضاى صراط مستقیم آفرینش بود، خداوند همان را مى‏خواست و انجامش مى‏داد؛ ولى مشیّت او به کارى که برخلاف نظام‏مندى آفرینش بوده و انحراف از صراط مستقیم است، تعلّق نمى‏گیرد.
البته مفسّرین، از آیه مورد بحث چنین استفاده کرده‏اند که مقصود از «على اللّه قصد السبیل» این است که بر عهده خداوند، بیان راه راست و همان هدایت تشریعى است(10)؛ ولى از آنجا که «قصد» به معناى راست‏بودن و «قصدالسبیل» به معناى راست بودن راه است، برخى، مصدر را به معناى اسم‏فاعل و جمله را به معناى «على اللّه السبیل القاصد» گرفته‏اند(11). بنابراین، معناى آیه این ایت که بر خداست راه راست و راه میانه و این، اختصاصى به هدایت تشریعى و بیان تکالیف ندارد؛ بلکه او خود را ملزم شمرده که بر راه راست باشد و در فرمان‏ها و دستورها و اوامر خود -چه در قلمرو تکوین و چه در قلمرو تشریع-از راه راست، منحرف نشود.
انسان باید از راه تدبّر در حکمت‏هاى تکوینى و تشریعى خداوند و آگاهى کامل نسبت به آنها بکوشد که خود را با آنها هماهنگ سازد. آرى:
«راه راست و طریق پسندیده، آن است که سوى حق مى‏شود و گذر بر حق دارد و آن راه به سه چیز توان برید: اول، علم و میانه، حال و آخر، عین. علم، بى‏استاد، درست نیاید. حال، بى‏موافقت، راست نیاید عین، تنهایى است و با علاقت نسازد. در علم، خوف باید، در حال، رجا باید در عین، استقامت بود... هیچ‏کس از دوستان او این راه را نبرید تا سه چیز به هم ندید: از سلطان نفس، رسته و دل با مولا پیوسته و سِر، به اطّلاع حق آراسته(12)».
اگر بر خداست که در همه برنامه‏هاى تکوینى و تشریعى خود و در تدبیر آفرینش و ارسال رسل و انزال کتب، بر راه راست باشد، هیچ موجودى نباید به خود اجازه دهد که از راه راست و صراط مستقیم، خارج شود. موجوداتى که مکلّف به تکالیف اختیارى نیستند، هرگز تخلّف نمى‏کنند. جمادات و نباتات و حیوانات، در همان خطّى حرکت مى‏کنند که نظام آفرینش بر آن قرار دارد و نظام‏بخش آفرینش، آن را ترسیم کرده است. انسان هم مى‏توان گفت: در حدود 95% افعال خود را مطابق همین نظام انجام مى‏دهد. تنها 5% افعال او، ارادى و اختیارى است که در این بخش ممکن است خصیم یا مخاصم گردد و آن هم نتیجه‏اى جز ضرر و زیان، دامنگیرش نمى‏سازد.
دشمن به دشمن آن نپسندد که بى‏خرد     بر نفس خود کند به مراد و هواى خویش
از دست دیگرى چه شکایت کند کسى     سیلى به دست خویش زده بر قفاى خویش
دزد از جفاى شحنه چه بیداد مى‏کند     کو گردنش نمى‏زند الّا جفاى خویش
چاه است و راه و دیده بینا و آفتاب     تا آدمى نگاه کند پیش پاى خویش
گر گوش دل به گفته سعدى کند کسى     اول رضاى حق طلبد پس رضاى خویش
جالب این است که در نظام حکیمانه آفرینش، ما انسان‏ها، هم راهیم، هم رهرو. نظام تکوین و نظام تشریع هم راه است. البته نظام تشریع، ادامه و مکمّل نظام تکوین است نه اینکه تافته‏اى جدا بافته و مستقل از آن. ما انسان‏ها نیز جزیى از نظام تکوین بوده و نظام تشریع به خاطر ما به وجود آمده و پیامبران خدا هدفى جز تنظیم برنامه‏هاى زندگى انسان و برقرارى نظام قسط و عدل ندارند. به همین جهت است که مى‏گوییم: «انسان به لحاظ اینکه جزیى از نظام خلقت است، راه؛ و به لحاظ اینکه در همین نظام باید حرکت کند و از خط مستقیم آن خارج نشود، رهرو است». و اما خداوند بزرگ، فوق نظام تکوین و تشریع است و بر آن، اِشراف دارد و اجازه هیچگونه انحرافى را نمى‏دهد.
این نکته را هم خاطرنشان مى‏کنیم که فرشتگان هم در نظام هستى، موجوداتى آگاه و مختارند و برخلاف انسانِ مخاصم و خصیم، جز تسلیم و سرسپردگى و اطاعت و فرمانبردارى، کار دیگرى از آنها سر نمى‏زند و این را در کمال اختیار و آزادى و آگاهى، انتخاب کرده است. چنانکه قرآن مجید درباره‏شان مى‏فرماید:
«... عَلَیْها مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لایَعْصَوْنَ اللّه ما أمرهُم و یَفْعَلونَ مایُؤْمَرونَ(13)».
«بر آتش دوزخ، فرشتگانى درشت‏خو و سختگیرند و از فرمان خداوند سرپیچى نمى‏کنند و آنچه به آن فرمان داده مى‏شوند، انجام مى‏دهند».
و نیز مى‏فرماید:
«و قالوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَدا سُبْحانَه بَلْ عِبادٌ مُکْرَمونَ* لایَسْبِقونَه بِالقَوْلِ و هُمْ بِأمْرِهِ یَعْمَلونَ(14)».
«گفتند: خداوند رحمان فرزندى گرفته است. او منزّه است بلکه فرشتگان، بندگانى گرامى‏اند که به گفتار، بر خداوند پیشى نمى‏گیرند و به فرمانش عمل مى‏کنند».
لازم نیست که همه فرشتگان، سختگیر و درشت‏خو باشند. آنها هم بر راه راست الهى قرار دارند و به هرچه مأمورند، همان را عمل مى‏کنند. اگر بر اهل دوزخ سختگیرند، بر اهل بهشت، متواضع و مهربانند و از هر درى بر آنها وارد مى‏شوند و به آنها سلام مى‏دهند و آنها را بر صبرشان تمجید مى‏کنند و به نیکى سراى آخرت، آنها را دلگرم و شاداب مى‏سازند(15).
بهشتیان، با خوى نیکو زیسته‏اند و بر صراط مستقیم عقاید و اخلاق و اعمال نیکو، سلوک کرده‏اند و به همین جهت سرو کارشان با فرشتگان خوش‏خلق و خوش‏رفتار است؛ ولى دوزخیان، منحرف شده‏اند و با عقاید و اخلاق و اعمال زشت زیسته‏اند و سر و کارشان با فرشتگان سختگیر و درشت‏خوست.
فرشتگانى هم هستند که حامل صحیفه‏هاى تکریم‏شده و رفعت‏مقام و مطهّر الهى بوده و قرآن از آنها به عنوان کریمانى نیکوکار یاد کرده و مقام و منزلت آنها را ستوده است(16). البته آنها از جنگ درونى عقل و شهوت، آسوده‏اند؛ چنانکه حیوانات هم از این جنگ، به دورند. با این فرق که اولى بدون شهوت و دومى بدون عقل است؛ ولى انسان درگیر جنگ باطنى عقل و شهوت است و به قول شاعر:
آدمیزاده طرفه معجونى‏ست     کز فرشته سرشته وز حیوان
گر رود سوى این شود کم از این     ور رود سوى آن شود به از آن
نداشتن شهوت، دلیل بر عدم اختیار نیست. شرط اختیار این نیست که موجود داراى شهوت باشد، بلکه شرطش داشتن عقل است؛ اعم از اینکه داراى شهوت باشد یا نباشد. به خاطر همین تضاد عقل و شهوت است که اگر انسان، پویا و کوشا باشد، از فرشته هم مقرب‏تر مى‏شود. مولوى مى‏گوید:
در حدیث آمد که خلّاق مجید     خلق عالم را سه گونه آفرید
یک گروه را جمله عقل و علم و جود     آن فرشته است و نداند جز سجود
یک گروه دیگر از دانش تهى     همچو حیوان از علف در فربهى
این سوم هست آدمیزاد و بشر     نیمى او زا فرشته و نیمى ز خر
نیم خر خود مایل سفلى بود     نیم دیگر مایل عقلى بود
آن دو قوم، آسوده از جنگ و حراب     وین بشر با دو مخالف در عذاب
حدیث مورد اشاره وى در کتب روایى ما به این صورت آمده است که عبدالله بن سنان از امام صادق علیه‏السلام درباره افضل‏بودن فرشته یا انسان، سؤال مى‏کند. حضرتش از قول امام على علیه‏السلام در پاسخ وى چنین فرمود:
«انّ اللّه عزّ و جلّ رَکَّبَ فى الملائِکَةِ عَقلاً بِلاشَهْوَةٍ و رَکَّبَ فى البَهائِمِ شَهْوَةً بِلاعقلٍ و رَکَّبَ فى بنى‏آدمَ کُلّیَّتِهِما. فَمَن غَلَبَ عقلُهُ شَهوَتَهُ فهو خَیْرٌ مِنَ الملائِکَة و مَنْ غَلَبَ شهوتُهُ عقْلَه فَهو شَرٌّ مِنَ البَهائم(17)».
«خداوند در فرشتگان، عقل بدون شهوت و در حیوانات، شهوت بدون عقل و در انسان عقل و شهوت، هردو را سرشته است. هرکس عقلش بر شهوتش غلبه کند بهتر از فرشتگان و هرکس شهوتش بر عقلش غلبه کند، بدتر از حیوانات است».
نظام راستین و بى‏انحراف و اعوجاج خلقت، نظامى است که موجودات زنده‏اش سه گروه‏اند و این انسان است که یا با شناخت دقیق نظام، سرسپردگى مى‏کند و اوج مى‏گیرد و یا گستاخى و سرسرى مى‏کند و ساقط مى‏شود.

________________________________________
1. و ما خلقنا السّماء و الارض و ما بینهما لاعبین. لو أردنا أن نتّخذ لهوا لاتّخذناه من لدنّا (انبیاء، 16 و 17).
2. وسع کرسیّه السّموات و الارض و لا یؤوده حفظهما (بقره، 275).
3. فالله خیر حافظا و هو ارحم‏الراحمین. (یوسف، 65).
4. بقره، 257.
5. خلق السّموات و الارض بالحق. (نحل، 4).
6. فاذا هو خصیمٌ مبینٌ. (نحل، 5).
7. نحل، 9 تا 6.
8. نحل، 10.
9. نحل، 10.
10. تفسیر مجمع‏البیان، جلد 6 و 5، ص 352.
11. ن.ک: به تفسیر المیزان، ذیل آیه 10، سوره نحل.
12. کشف الاسرار و عدّة‏الابرار معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصارى، تألیف رشیدالدین میبدى، ج 5، ص 361.
13. تحریم، 6.
14. انبیاء، 26 و 27.
15.... و الملائکة یدخلون علیهم من کلّ باب* سلامٌ علیکم بما صبرتم فنعم عقبى الدار. (رعد، 24 و 23).
16. کلّا انّها تذکرة* فمن شاء ذکره* فى صحف مکرّمة* مرفوعة مطهّرة* بأیدى سفرة* کرام بررة (عبس، 11 تا 16).
17. بحارالانوار، ج 60، 299.

تبلیغات