آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

هر پدیده‏اى که در آن نظم و تدبیر و سنجش و اندازه‏گیرى دقیق و حساب شده به کار رود، نمى‏تواند اثر یک تصادف کور باشد، بلکه حاکى از یک آفریننده حکیمى است که خالق همه هستى است .
از نشانه‏هاى قدرت و عظمت‏خداوند قادر و هستى‏بخش، پدیده‏هاى آفاقى است که از جمله آنها مى‏توان به چهار پدیده مهم در زندگى بشر، بلکه در همه مخلوقات عالم اشاره کرد که حرکت‏آفرین و نیروبخش و از پرفایده‏ترین و در عین حال محسوس‏ترین پدیده‏ها هستند و آنها عبارتند از: شب و روز و آفتاب و ماه که همه افراد بشر آنها را با چشم خود در طول زندگى هم مى‏بیند و هم حس مى‏کند ولى با کم‏توجهى یا بى‏توجهى از کنار آن رد مى‏شود .
همین شب و روز و خورشید و ماه به ظاهر ساده و عادى (در نظر بشر) که در پیش چشم ماست، خداوند متعال آنها را از نشانه‏هاى قدرت خود شمرده مى‏فرماید:
«و من آیاته اللیل والنهار و الشمس و القمر لا تسجدوا للشمس و لا للقمر و اسجدوا لله الذى خلقهن ... .» (1) .
«از نشانه‏هاى او شب و روز و خورشید و ماه است، براى خورشید و ماه سجده نکنید براى خدایى سجده کنید که آفریننده آنهاست ...» .
البته قابل ذکر است که این آیه یکى از چهار آیه‏اى است که براى خواننده و شنونده آنها سجده واجب مى‏شود ولى از نظر علماى شیعه فقط براى آخرین جمله آن سجده واجب است (2) .
ارتباط چهار پدیده
این چهار پدیده گرچه در ظاهر مستقل و جداى از هم هستند، و هرکدام اسم خاصى دارند، اما چنان ارتباط تنگاتنگى باهم دارند که اگر از هم جدا شوند، تمام کهکشانها و کرات مختلف دچار اختلال و از هم پاشیدگى مى‏گردد زیرا قطع نظر از همه ارتباطات، در یک نقطه خیلى مهم و حساس و سرنوشت‏ساز ارتباط آنها اجتناب‏ناپذیر است و آن، نظم بخشیدن به جهان هستى است که هرکدام با عمل کردن به وظیفه خود چرخهاى زندگى را به موقع منظم ساخته و به سیر طبیعى خود ادامه مى‏دهند . چرا که تمام کارهاى خالق هستى که این چهارتا جزئى از مخلوقات اوست، براساس نظم و آمار و ارقام آفریده شده‏اند . ما به خاطر اختصار در این شماره به بخشى از فواید شب و روز مى‏پردازیم .
تعریف شب و روز
ما عادتا کلمه روز را هنگامى به کار مى‏بریم که آفتاب به آن قسمت از زمین که ما زندگى مى‏کنیم، تابیده باشد و کلمه شب را وقتى بکار مى‏بریم که هوا تاریک باشد، یا دور از خورشد باشد . ولى در واقع جزئى از روز است (3) .
برخى نیز مى‏گویند:
کلمه «شب و روز» دو معنى دارد . هنگامى که از شماره روزهاى یک سال سخن مى‏گوییم، کلمه «روز» را به معنى 24 ساعت‏به کار مى‏بریم . ولى هنگامى که در باره شب و روز سخن مى‏گوییم، مقصود ما از روز زمانى است که میان برآمدن و فرو رفتن خورشید فاصله مى‏شود، یعنى مدتى که خورشید در بالاى افق دیده مى‏شود .
چون زمین شکل کروى دارد، در یک زمان خورشید تنها نیمى از آن را روشن مى‏کند . پیوسته در نیمى از کره زمین روز است و در نیم دیگر شب . چون کره زمین دائما به دور خود مى‏گردد، هر نقطه از آن پیاپى از شب به روز و از روز به شب در مى‏آید .
در خط استوا طول مدت روز و طول مدت شب همیشه با یکدیگر برابر است و هر یک از آنها 12 ساعت طول مى‏کشد . خورشید در ساعت 6 صبح طلوع مى‏کند و در ساعت 6 عصر غروب مى‏کند .
دو روز از سال - روز اول فروردین و روز اول مهر - در سراسر زمین شب و روز با یکدیگر برابر مى‏شود . اگر محور زمین نسبت‏به مدارش بر گرد خورشید کج نبود، طول مدت شب و طول مدت روز در همه جاى کره زمین پیوسته با یکدیگر برابر مى‏شد .
در مدت شش ماه کجى محور زمین چنان است که قطب شمال زمین به طرف خورشید متمایل است . در این شش ماه، ساعات روز در نیمکره شمالى بیش از ساعات روز در نیمکره جنوبى زمین است . روزها در نیمکره شمالى بلندتر از شبها مى‏شود . در این مدت در جنوب خط استوا شبها درازتر از روزهاست .
در شش ماه دیگر سال، کجى محور چنان است که قطب شمال کره زمین دور از خورشید و قطب جنوب آن متمایل به طرف خورشید قرار مى‏گیرد . آن وقت مدت روشن ماندن نیمکره جنوبى در روز بیشتر مى‏شود . در این نیمکره روزها درازتر از شبهاست . در این مدت بالاى خط استوا شبها درازتر از روزهاست . در همه‏جاى کره زمین در پاییز و زمستان شبها درازتر از روزها و در بهار و تابستان روزها بلندتر از شبهاست .
با آنکه در بهار و تابستان روزها درازتر از شبهاست، همه روزها به یک درازى نیستند . در تهران، مثل همه‏جاى کره زمین، در اولین روز بهار طول روز 12 ساعت است . روزها تا اول تیر رفته رفته بلندتر مى‏شود . در اول تیر فاصله میان برآمدن و فرو رفتن خورشید نزدیک 15 ساعت است . از اول تیر به بعد روزها رفته رفته کوتاهتر و شبها بلندتر مى‏شود .
هرچه به شمال کره زمین نزدیکتر شویم طول بلندترین روز سال بیشتر مى‏شود . در شمال مدار، در «سرزمین خورشید نیمه‏شب‏» روزها یا هفته‏ها یا ماهها مى‏گذرد و هرگز آفتاب غروب نمى‏کند . قطب شمال شش ماه روز پیوسته دارد و ..... . (4) .
برخى از دانشمندان آمد و شد شب و روز را به شبهاى سپید و روزهاى تاریک در مناطق مختلف اشاره کرده‏اند و نسبت‏به عرض جغرافیایى هر منطقه متفاوت ارزیابى کرده و به پنج منطقه تقسیم مى‏کنند (5) که آنهم یکى از نشانه‏هاى قدرت خالق حکیم این جهان است که خالق دانا و حکیم مى‏باشد و نمى‏تواند از یک تصادف کور به وجود آمده باشد .
فواید شب و روز
براى توجه به اهمیت و فواید شب و روز از نظر قرآن کافى است‏به آیات مختلف قرآن مجید مراجعه کنیم که 42 بار شب و روز باهم و شش بار با خورشید و ماه (هرچهارتا) تکرار شده‏اند و در هر مورد به بخشى از فواید فراوان آن اشاره شده است که به عنوان نمونه به چند بخش اشاره مى‏نماییم:
1 . ما شب و روز را دو نشانه از نشانه‏هاى خود قرار دادیم . سپس تاریکى شب را محو و روشنى روز را که روشنى‏بخش است، جایگزین کردیم و از این کار دو هدف داشتیم:
اول اینکه از فضل پروردگارتان بهره‏مند شوید (6) و شبها به استراحت‏بپردازید و روزها به تلاش و کوشش و کار . مى‏دانیم که انسان در برابر نور و روشنائى تمایل به تلاش و کوشش دارد و تمام سلولهاى بدن آماده فعالیت هستند و به همین دلیل خواب در برابر نور، مفید و آرامبخش نیست چرا که امروز از نظر علمى مسلم است که خواب در محیط تاریک آرامبخش‏تر و عمیقتر است «. . شب را مایه آرامش قرار داد . .» (7) .
دیگر اینکه عدد سالها و حساب و کتاب کارهاى خود را بدانید (8) .
در حدیثى از امام باقر علیه السلام نقل شده است:
«تزوج باللیل فانه جعل اللیل سکنا» .
«مراسم ازدواج را در شب قرار دهید زیرا شب مایه آرامش است (9) (همان‏طور که ازدواج و آمیزش صحیح جنسى نیز آرامبخش است) (10) .
امام زین‏العابدین علیه السلام به خدمتکاران دستور مى‏داد که هرگز به هنگام شب و قبل از طلوع فجر حیوانات را ذبح نکنید و مى‏فرمود:
«ان الله جعل اللیل سکنا لکل شى‏ء» .
«خداوند شب را براى همه چیز مایه آرامش قرار داده است‏» (11) .
2 . مهم‏تر از همه فواید شب و روز نظم بخشیدن به امور مى‏باشد که مانند چتر روى تمامى فعالیتها و تلاش و کوششهاى بشرى سایه افکنده است چنانکه خداى بزرگ به این مطلب اشاره مى‏کند و مى‏فرماید:
«[خداوند] شب و روز را وسیله شمارش سالها و کارها در زندگى شما قرار داد» (12) .
همچنین امیر مؤمنان علیه السلام پس از ضربت‏خوردن به دست ابن ملجم ملعون، در وصیت‏خود به فرزندان برومندش امام حسن و امام حسین علیهما السلام مى‏فرماید:
«... اوصیکما و جمیع ولدى و اهلى و من بلغه کتابى بتقوى الله و نظم امرکم ...» (13) .
«... من وصیت مى‏کنم شما و همه اولاد و اهل خود و هر کسى که این نامه من به او برسد، به تقواى الهى و نظم امور ...» .
برهان نظم که یکى از ادله توحید است، پایه آن را سه مطلب تشکیل مى‏دهد .
1 . هر پدیده‏اى براى خود علتى دارد و قانون علیت و معلولیت‏یک قانون عمومى و همگانى است .
2 . پدیده‏اى که در آن نظم و تدبیر و سنجش و اندازه‏گیرى به کار برود، نمى‏تواند اثر یک تصادف کور و کر باشد .
3 . در جهان هستى تا آنجا که عقل و دانش بشر از روى آن پرده برداشته است، بجز نظم و دقت چیزى وجود ندارد (14) .
با توجه به پدیده‏هاى مهم مانند شب و روز و پرفایده بودن آنها، آیا تا به حال از آمد و شد شب و روز که دائما از یکى کاسته و بر دیگرى افزوده مى‏شود، و همچنین خورشید و ماه سئوال کرده‏ایم؟ آیا در مورد نظم بخصوص آنها اندیشیده‏ایم که این آمد و شد و حرکت منظم که میلیونها سال است از حرکت‏حساب شده خود خارج نشده، براى چیست؟ و کیست که اینهم دقت در حرکت را به آنها بخشیده است؟ شب با آنهمه تاریک و ظلمانى بودنش مایه آرامش و استراحت انسان و روز مایه حرکت و جنب و جوش و تلاش و کوشش و آفتاب و ماه منبع انرژى و نور و ... است که اگر حرکت هرکدام از اینها بیش از اندازه معین بود، چه هرج و مرجى ایجاد مى‏شد و زندگى روز مره فردى و اجتماعى دچار مشکلات زیادى شده و چرخهاى زندگى از کار مى‏افتاد . چنانکه در برخى از مناطق جهان مانند مناطق قطبى و سیبرى که شش ماه شب و شش ماه روز است، مشکلات فراوان وجود دارد و یا مانند کره ماه که شبهایش معادل 15 شبانه‏روز کره زمین و روزهایش به همان اندازه است، به هیچ‏وجه قابل سکونت نیست زیرا اگر شبها طولانى شود همه‏چیز یخ مى‏زند و همچنین اگر روزهاى داغ و سوزان ادامه داشته باشد، همه‏چیز آتش مى‏گیرد و این چیزى است که نمونه ساده آن را در روزها و شبهاى تابستان و زمستان کره خودمان در مناطق مختلف شاهد هستیم که در اثر طولانى بودن روزهاى تابستان و تابش خورشید، گرما بیشتر از روزهاى زمستان است .
یک بار دیگر یادآورى مى‏نمائیم که پدیده‏هاى به این عظمت و سرشار از برکت و نظم که در اختیار بشر گذاشته شده، نمى‏تواند نشات یافته از یک تصادف باشد، بلکه از اهمیت اینها در حیرت فرو رفته و به عظمت آفریننده حکیم و دانا و قادر آنها اعتراف مى‏نمائیم .
دنباله دارد
«من نصب نفسه للناس اماما فعلیه ان یبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره، ولیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه، و معلم نفسه و مؤدبها احق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم‏» .
(فیض الاسلام، ترجمه و شرح نهج‏البلاغه، حکمت 70، ص 1117) .
«هرکس خود را پیشواى مردم نمود، باید پیش از یاد دادن به دیگرى، نخست‏به تعلیم نفس خویش بپردازد . (زیرا اثر سخن کسى که گفتار و کردارش یکسان باشد، بیشتر است، و مردم در مخالفت‏با او نمى‏کوشند) و باید پیش از ادب کردن و آراستن دیگرى به زبان، به روش (در عمل) ; خود را ادب و آراسته سازد (مثلا پیش از آنکه به دیگرى بگوید نماز بخوان تا رستگار شوى، باید خود نماز بخواند) و آموزنده و ادب کننده نفس خود از آموزنده و ادب کننده مردم به تعظیم و احترام سزاوارتر است (چون پیرو هوا نیست) » .
پى‏نوشت:
1) فصلت: 37 .
2) مجمع‏البیان، ذیل آیه . البته علماى اهل سنت‏بعضیها بعد از تمام شدن آیه اول در سوره فصلت و بعضیها پس از آیه اول و آیه بعدى واجب مى‏دانند .
3) الموسوعة العربیة العالمیة، حرف «ى‏» ، الیوم .
4) فرهنگنامه، تالیف بر، موریس پارکر، ترجمه و تنظیم زیر نظر رضا اقصى، ج‏10، شب و روز .
5) اى . پرلمن، شناخت نجوم، ص 45، تهران 1345، ترجمه مهندس ثروت شرمینى .
6) اسراء 12 .
7) و جعل اللیل سکنا . (انعام: 96) .
8) و لتعلموا عدد السنین و الحساب . (سوره اسراء، آیه 12) .
9) تفسیر صافى، ذیل آیه .
10) تفسیر نمونه، ج‏5، ص 360 .
11) تفسیر صافى، ذیل آیه .
12) اسراء: 12 .
13) دشتى، محمد، ترجمه و شرح نهج البلاغه، نامه 47، ص 558 .
14) سبحانى (آیت‏الله)، جعفر، راه خداشناسى، ص 99 و 100 .

تبلیغات