آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

متن

 

حمله(1) و تهاجم آمریکا و انگلیس به عراق و تصرف و اشغال این کشور اسلامى، بدون موافقت شوراى امنیت سازمان ملل متحد و مخالفت و اعتراضات شدیدى که از طرف دول مختلف و اکثریت قریب به اتفاق افکار عمومى دنیا در این باره به عمل آمد، نشان داد که پدیده‏ى به اصطلاح جهانى سازى و جهانى شدن نظام بین‏المللى امروزى، اسطوره‏اى بیش نیست. آن چه مشاهده مى‏شود و تجربیات دهه‏ى اخیر ثابت کرده است، جریان ناآرام جهانى کردن قدرت و ثروت و ارزش‏هاست که دگرگونى دنیاى امروزى را با نوع سلطه گرایى در قرن گذشته متمایز مى‏سازد. جنگ یک جانبه‏ى آمریکا و انگلیس در عراق هم‏چنین نشانه و شاخص جریان دیگرى است که مدت‏هاست در دنیاى اسلام و در تاریخ معاصر ملاحظه مى‏شود و این جریان دو شاخه‏ى متفاوت دربردارد: یکى بیدارى و بسیج مسلمانان و امت اسلامى در جست و جوى یک الگوى وحدت گرا و رهایى بخش، و دیگرى پراکندگى و شکاف و تفرقه در بین دولت‏هاى ممالک اسلامى.
در بسیارى از کشورهاى اسلامى فاصله‏ى بین امت اسلامى (مردم و جامعه) و دولت‏هاى حاکم بر ممالک و سرزمین‏هاى اسلامى در حال افزایش است. به طور خلاصه روابط و ارتباطات جهانى و جهان‏شمولى حاصل از آن در چارچوب نظام تکنولوژى و اقتصادى و سیاسى و فرهنگى جهان امروز به معناى روابط و ارتباطات همگانى و جهانى نیست.
دومین موضوع مهمى که باید با دقت مطالعه و بررسى شود پدیده‏ى نوآورى اسلام در یک ربع قرن اخیر به ویژه از زمان پیروزى انقلاب اسلامى ایران تا امروز بوده است. این پدیده نیز دو بعد اصلى دارد: یکى مقاومت و مبارزه‏ى امت اسلامى علیه تجدد و نوگرایى سلطه جویانه‏ى غرب و دیگرى کوشش و جهد براى یک نظام اسلامى فراسوى نظام ملت دولت کنونى است. به دیگر سخن، اسلام و انقلاب اسلامى تنها اردوگاه مهم و موثر علیه سلطه‏گرایى و تجددگرایى غرب گردیده و اسلام گرایان و امت اسلامى تنها جامعه و گروهى هستند که به طور جدى یک نظام فرامرزى سیاسى و اقتصادى و فرهنگى را خواستارند.
موضوع سوم در این مقوله، ماهیت خود جهان‏شمولى اسلام است. بیش از هر الگوى موجود در تاریخ الگوى اسلام با جهان‏شمولى در آمیخته و بر مبناى جهان‏شمولى پایه‏ریزى شده است. چهارده قرن قبل، ادوار طولانى پیش از اینکه اصطلاح امروزى جهانى سازى، جهانى شدن و جهانى کردن متداول و سخن روز شود، اسلام براى اولین بار در تاریخ نه تنها چارچوب و نظریات و بنیاد جامع جهان‏شمولى را به جامعه بشرى عرضه نمود، بلکه در مدت بسیار کوتاهى توانست این جهان‏شمولى را بر مبناى عقیده و ایمان در بستر و عرصه اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و علمى و فرهنگى پیاده کند. دستورهاى اسلام جهان‏شمول است: «وما أرسلنک إلاّ رحمة للعالمین» یعنى «ما تورا جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم» (انبیاء: 107).
انقلاب اسلامى ایران دو پدیده‏ى مهم قرن بیستم، یکى بنیاد و ساختار نظام «ملت ـ دولت» و دیگرى مدرنیته یا تجدد و نوگرایى غربى را زیر سوءال برد و یک دید جهانى سازى و جهانى شدن اسلامى را که فراسوى مرزهاى سیاسى، نژادى، ملى و قومى باشد، تقویت و در دستور روز قرار داد. یکى از منابع بزرگ اقتدار در روابط بین‏الملل تعیین دستور روز است. هر گروهى، هر فردى و هر ملتى که بتواند دستور روز را تعیین کند، در دنیا اولیت پیدا مى‏کند. امروز به رغم مشکلات و سدهاى بزرگى که براى جلوگیرى از توسعه‏ى انقلاب اسلامى ایران در جهان ایجاد کردند، اسلام در دستور قرن بیست و یکم قرار گرفته، اما در عین حال الگوى غالب مدرنیته در نقاب «جهانى سازى» و «جهانى شدن» احیا گردیده و ممالکى مانند ایران تنها سنگر مقاومت علیه نظام جهانى شده‏اند. مسلمانان در سراسر دنیا به مقاومت و مبارزه خود ـ همان گونه که در فلسطین اشغالى و در سایر نقاط در این چند دهه مشاهده کرده‏ایم ـ ادامه مى‏دهند اما متأسفانه آن‏ها فاقد یک نظام حکومتى و دولتى اسلامى هستند. این، خود سوءال بزرگى را سبب مى‏شود. آیا دنیاى امت اسلامى در مقابل جریان جهان‏شمولى اقتصادى، فرهنگى و تکنولوژى امروزى که ادامه‏ى سلطه‏گرایى گذشته است سکوت اختیار کرده و بى‏تفاوت خواهد ماند و در نتیجه بیش از پیش در نظام جهانى استکبارى امروز ادغام خواهد شد و یا این‏که با اتحاد، وحدت و واقع‏شناسى به‏جاى واکنش و انعکاس‏هاى آنى و پروژه‏هاى پراکنده و متفرقه و تزیینى که این روزها اغلب از طرف برخى از دولت‏ها و گروه‏هاى ممالک اسلامى دیده مى‏شود، مأموریت تاریخى خود را انجام داده و با درایت کاملى مدلولات فکرى و عملى خود را در چارچوب جهان‏شمولى اسلام به دنیا عرضه خواهد کرد.
موضوع چهارم گفتار ما، طرح تشکیل اتحادیه‏ى امت اسلامى، قدمى است در مسیر و در پى‏آمد و ساختار جهان‏شمولى اسلام و در تشکیل یک نظام جهانى جدید فراسوى نظام کنونى ملت ـ دولت و سفسطه‏هاى جهانى سازى آن.
اتحادیه‏ى امت اسلامى در قالب یک واحد جهانى رهایى‏بخش و وحدت‏گرا متشکل از جامعه و حکومت اسلامى است. مفهوم امت ثقل و مرکز این اتحادیه را تشکیل مى‏دهد و در حقیقت چارچوب جامعه‏شناسى، سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، تکنولوژى و نظامى جهان‏شمولى و نظام اسلامى است. مفهوم امت در این جا متصل به مفهوم جامعه یا مترادف آن در معرفت‏شناسى و انسان‏شناسى و جامعه غرب نیست. مفهوم امت ابعاد مردم، اجتماع، جامعه، دولت و اقتصاد را در بردارد؛ بنابراین، اتحادیه‏ى امت اسلامى واحد حکومتى، دولتى، مردم‏سالارى و بالاتر از همه مکتب و خداشناسى و ایدئولوژى مسلمانان است. اتحادیه‏ى امت اسلامى نه شبیه اتحادیه‏ى اروپا و نه چیزى مانند «ایالات متحده آمریکا» است و بنابراین با چنین عنوان‏هایى مانند «اتحادیه‏ى کشورهاى اسلامى»، «جماهیر کشورهاى اسلامى» و با سازمان‏هایى مانند «سازمان کنفرانس ممالک اسلامى» کاملاً تفاوت دارد.
فلسفه و اندیشه‏ى سیاسى غرب همیشه «جامعه» و «دولت» را از یک‏دیگر جدا نگاه داشته است.
قرن‏هاست که فلسفه‏هاى سیاسى و اجتماعى غرب به دو موضوع جدا اما مربوط به یک‏دیگر تکیه کرده‏اند: جامعه و دولت. جامعه‏اى زایل شد و جامعه‏ى دیگرى پدید آمد. دولت‏هایى رفتند و دولت‏هاى دیگرى به وجود آمدند.
همان‏گونه که بارها ذکر کرده‏ام، اگر جامعه یا تحقیق در مورد جامعه، جوهر فلسفه‏ى اجتماعى غرب بوده، درگیرى جوامع و رویارویى اجتماعى و ضد اجتماعى نیز روى دیگر همان سکه بوده‏است.
مفهوم جامعه‏ى مدنى پدیده‏ى غرب است و تلاش دیگرى است براى جست و جوى جامعه‏اى که در آن حقوق دولت و افراد به روشنى از یک دیگر متمایز شود. چنین شکافى بین مردم و دولت، بین جامعه و حکومت در جهان‏شمولى اسلام و مفهوم امت وجود ندارد. از دوران قرون وسطى در غرب، به ویژه از دوران «سن بندیک» و نوشته‏هاى «سرتوماس مورتا»، کارهاى متفکران سیاسى و اجتماعى در قرون هجدهم و نوزدهم نظیر «پرودون»، «مارکس»، «دوتوکویل» و دیگران، موضوع جامعه‏ى موءید ارتباط بین انسان و دنیاى فیزیکى، رابطه‏ى گروه‏ها و پدیده‏هاى طبیعى بوده است. این موضوع به ابعاد تکنولوژى، سیاسى، دیوان سالارى (بوروکراسى) و حتى زیست‏شناسى و محیط‏شناسى (اکولوژى) جامعه مى‏پرداخت و بر نظام چند حزبى متمرکز بود، اما همیشه در مقام همبستگى وجوه متفاوت فعالیت‏هاى انسانى به مثابه‏ى یک واحد، ناموفق بود.
امور نظامى، سیاسى، اقتصادى، دیوان سالارى و فکرى، همگى از یک دیگر مجزا گردیدند. تأکید بر یکى تعیین کننده منازعه‏ى اجتماعى و جامعه‏اى به ارث رسیده در دیگرى بود. جوامع با تأکید بر پدیده‏هاى واحد نظیر دین یا سیاست شناخته شده و یا نام‏گذارى مى‏شدند؛ براى مثال، موضوع جامعه‏ى دینى در غرب تا اندازه‏اى بازتاب عدم کفایت جامعه‏ى سیاسى بود که در کارها و آثار متفکران و نظریه پردازانى نظیر اگوستین، آکوئیناس، لوتر، کالوین و کگارد شاهد آن هستیم.
اتحادیه‏ى امت اسلامى طبیعتاً باید از پایین یعنى از ردیف مردم و اجتماع و رهبران اسلامى شروع گردد و بُعد بسیج جهانى به خود بگیرد و سپس شامل دولت‏هاى اسلامى شود، زیرا قریب به اتفاق دولت‏هاى کنونى ممالک اسلامى بر پایه‏ى الگوى «ملت / دولت» غرب بنا شده و در آن با خاصیت سکولار (غیر دینى) یا نیمه سکولار و غیر مردمى و انحصارى، هرگونه پیوستگى و وحدت از روزنه‏ى منافع ملى و طایفه‏اى و قومى، و از دیدگاه فلسفه‏ى سیاسى مسلط امروز غرب و نظام حاکم بر جهان نگریسته مى‏شود. بحران مشروعیت سیاسى در ممالک و دنیاى اسلام در عصر حاضر در تغییر و تحولات مربوط به «الگوى ملت ـ دولت» یا «دولت ملى» نیست، بلکه در اصلِ وجود و تعارض با چنین نظام سیاسى است. به طور خلاصه، از نظر ما نظام «ملت ـ دولت» با فرهنگ سیاسى و جهان‏شمولى اسلامى متناقض بوده و این خود مبنا و علت اصلى بحران مشروعیت سیاسى و حکومتى در سرزمین‏هاى اسلامى به شمار مى‏آید.
در جهان امروز دیگر نمى‏توان تلقى کلاسیک از روابط بین‏الملل، یعنى روابط متقابل بین دولت‏ها و زبدگان سیاست‏گذار را به منزله‏ى تنها بعد مطالعات سیاسى و اقتصادى در نظر گرفت. چیزى که در این دوره به ظاهر کنش‏هاى بین‏المللى و جهانى به همان اندازه مهم تلقى مى‏شود ناتوانى کشورهاى به اصطلاح در حال توسعه ازجمله ممالک اسلامى در اثرگذارى بر روند پیشرفت‏هاى کنونى جهان در یک حد درخور اعتناست. مفهوم متداول امروز جهان‏شمولى بودن با مفهوم همگانى یکى نیست. آشنایى با دو نگرش متضاد در عرصه‏ى بین‏الملل که ظهور جدید ملى‏گرایى و قوم گرایى را در برابر جنبش همه شمول قرار داده است، ضرورى است. از طرفى، حرکت به سمت منطقه‏گرایى که در وهله‏ى اول در یک چارچوب اقتصادى، که منعکس کننده‏ى تکنولوژى‏ها و فرآیندهاى تولیدى در حال ظهور باشد، بروز کرده است. کم‏رنگ شدن حاکمیت ملى، افول نظام قدرتى «ملت ـ دولت» موجودیت‏هاى نوین دولت‏هاى حاشیه‏اى یا ناحیه‏اى ابعاد مهم این پدیده است.
اتحادیه‏ى امت اسلامىِ پیشنهاد شده، در این جا امت اسلامى واحدى است وحدت گرا از مجموع ممالک متحده اسلامى. اتحادیه‏ى امت اسلامى، امت متحده‏ى اسلام است که نظام «ملت ـ دولت» را پشت سر گذاشته و از آن عبور کرده است. مفهوم امت در طرح پیشنهادى اتحاد امت اسلامى به صورت جامع و گسترده‏اى به کار رفته است و شامل تمام جوانب اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و حکومتى مى‏شود. مقصود ما از امت، بررسى آن در مقطع جامعه ـ حکومت است و نه توغل در امور فردى و گروهى یا سطوح اختصاصى و باریک جامعه‏شناسى، علوم سیاسى و اقتصادى آن. با وضع دولت‏هاى ممالک اسلامى و وابستگى‏هاى موجود در نظام کنونى جهانى، نباید انتظار داشت که فکر و پیشنهاد تشکیل اتحادیه‏ى امت اسلامى به معناى یک نظام مستقل و واحد مورد استقبال همه یا حتى اکثر دولت‏هاى کنونى حاکم بر سرزمین‏هاى اسلامى قرار گیرد، زیرا ابداع و تأسیس چنین اتحادیه‏اى منافع شخصى و گروهى نخبگان حاکم را به خطر انداخته و پایه‏هاى موجود قدرت را به چالش طلبیده و تهدید خواهد نمود. اما رشد و نمو چنین نهضتى از طریق آگاهى، بسیج و تشکل بیش از یک میلیارد و نیم مسلمان دنیا که فراسوى مرزها را در برگرفته و سبب حرکت جهانى گردد امکان‏پذیر و در حقیقت ضرورى است. در وضع کنونى جنبش و نهضت‏هاى اسلامى اغلب در سطح ملى و مملکتى بوده فاقد یک رهبرى و رهنمود بین‏المللى و جهانى است. در وضعیت کنونى تنها جنبش‏هاى مردمى در سطح امتى است که باعث جابه جایى قدرت و تغییر و اصلاح در سطح بالا و حکمرانان و دولت‏ها خواهد بود و نه به عکس، زیرا تجربه‏ى جوامع اسلامى در چند قرن اخیر به خوبى نشان مى‏دهد که هسته‏هاى قدرت و احساسات آن در حوزه‏ى جوامع اسلامى نهفته است و رهبران مدبر و موفق و با ایمان به جهان‏شمولى اسلامى از میان مردم برخاسته‏اند. نهضت‏هاى پیروزمندانه‏ى اسلامى قرن اخیر به‏ویژه انقلاب اسلامى ایران بهترین نمونه‏ى این جریان بوده است. انتقال قدرت در سطح جهانى مى‏تواند از تجربیات چند دهه‏ى اخیر بهره‏مند شود.
اتحادیه‏ى امت اسلامى به عکس «اتحادیه‏ى اروپا» و سایر اتحادیه‏هاى مشابه ملى و منطقه‏اى و جهانى نمى‏تواند از آغاز با اتحادیه‏هاى گمرکى، مالى و اقتصادى و حتى سیاسىِ دولتى صورت عمل به خود بگیرد، زیرا پایه جهان‏شمولى اسلام و استوار بودن آن در سطح بین‏المللى باید با ارزش‏ها و اخلاق اسلامى هماهنگ و هموار باشد. الگوى جهان‏شمولى اسلامى امت با الگوى سرمایه دارى امپریالیسم و نئولیبرالیسم و سکولار امروزى منافات داشته در دو قطب مخالف قرار دارند. بحران و کشمکش هنگامى به وجود مى‏آید که یک الگو بر الگوى دیگرى تحمیل شود. سلطه‏گرایى در چارچوب الگوى امت اسلامى ممنوع است. بحران امروز جهانى و در حقیقت، بحران امروزى در غرب این است که جهان‏شمولى مورد حمایت غرب مى‏خواهد ارزش‏ها و اخلاق خود را بر جوامع اسلامى و دیگران تحمیل کند. علاوه بر این، چنین جهان‏شمولى که پایه‏هاى مادى و اقتصادى و تکنولوژى داشته فاقد یک تئورى و نظریه‏پردازى سیاسى و اجتماعى است. همان‏گونه که تجربیات و آمار چند دهه‏ى اخیر نشان مى‏دهد این گونه جهانى سازى و جهانى شدن از بالا به پایین تحمیل مى‏شود و تراوش پیدا مى‏کند.
ضرورت بازنگرى و تغییرات حاصل در نظام بین‏المللى و جهان امروزى را باید با ذکر تلویحى در توصیف شرایط و با توجه به پدیدار شدن شاخص‏هاى جدید و اهمیت روزافزون عوامل فرهنگى و معنوى و دینى، و افول اقتدار حکومتى، و سرانجام براساس تغییر در مقوله‏ها و شیوه‏هاى نظرى به کار رفته، بررسى و مطالعه نمود:
منظور از جهان‏شمولى چیست؟ عملکرد آن چگونه است؟ چه کسى یا چه چیزى آن را هدایت مى‏کند؟ اخلاقیات جدید موجود در این نوع ساختارها چیست؟ منافع چه کسانى از این طریق تأمین مى‏گردد؟ اگر گروه‏هاى انسانى از مرحله‏ى جهانى شدن به دور هستند، پس علایم جهانى شدن و جهان‏شمولى اسلامى چه باید باشد؟ اگر جهان به سوى یک قطبى شدن قدرت پیش مى‏رود، آن قطب قدرت چه مى‏تواند و چه باید باشد؟ محورهاى حرکت و اقدام در تشکیل و تأسیس اتحادیه‏ى امت اسلامى که ملیت‏ها و فرهنگ‏ها و تنوعات محلى و منطقه‏اى را در برداشته باشد، چیست؟
مدلولات چند قرن اخیر غرب براین اصل متکى بوده که «صلح» و «دموکراسى» در سطح ملى و بین‏المللى با «توسعه‏ى اقتصادى»، «اتحادیه‏ها» و «بازارهاى آزاد» سرمایه‏دارى پدیدار شده و ارزش‏هاى سکولاریسم نجات‏دهنده‏ى بشریت بوده است. تجربیات جنگ‏هاى جهانى اول و دوم، جنگ سرد، فروپاشى شوروى، ظهور قوم‏گرایى در اروپا و ملى‏گرایى در آمریکا، اختلاف سیاسى و فرهنگى در اتحادیه‏ى اروپا و جنگ‏هاى منطقه‏اى از کره و ویتنام گرفته تا جنگ خلیج فارس و حمله‏ى اخیر به عراق این نظریه را بیش از هر موقع بى‏اعتبار کرده است. امروز تحلیل‏گران غربى که از جریان جهان‏شمولى امروزى حمایت مى‏کنند معمولا طرحى از چگونگى تغییرات در دوران مدرن و به اصطلاح «پسامدرن» عرضه مى‏دارند. به زعم آن‏ها یکى از نتایج اولیه‏ى مدرن بودن همانا جهان‏شمولى است. این چیزى است که بیش‏تر از انتشار نهادهاى غربى در پهنه‏ى گیتى منجر به تخریب دیگر فرهنگ‏ها مى‏شود. جهان‏شمول سازى فرآیندى است ناهموار که هم پیوند مى‏زند و هم متلاشى مى‏سازد. اشکال جدیدى از وابستگى متقابل مى‏آفریند که در آن خبرى از «دیگران» نیست. استدلال این نظریه‏پردازان ماهیتاً تناقض‏آمیز است. اگر جهان‏شمولى سازى اساس مدرن بودن است و اگر جهان‏شمول کردن فرهنگ غربى دنیاى مستقلى به وجود مى‏آورد که در آن کسان دیگرى وجود ندارند، پس چگونه است که فرهنگ‏هاى غیر غربى در ایجاد شرایط مدرن سهمى ایفا نمى‏کنند؟ افزون بر آن، اگر به زعم این تحلیل گران غرب، مدرن بودن «ذاتاً آینده‏نگر است» و «پیش‏بینى آینده به عنوان جزئى از حال عمل مى‏کند و نتیجتاً منعکس کننده‏ى نحوه‏ى پیشرفت آینده است»، پس آینده به نحو موثرى به مالکیت مطلق در آمده است. مدرن بودن نه تنها تسلط قطعى غرب بر زمان حاضر را تضمین مى‏کند، بلکه به همین ترتیب بر آینده نیز چنگ مى‏اندازد.
امروز انحصار یا مونوپولى نخبگان غرب بر دانش و علم و سیاست و اقتصاد شکسته شده است. آن چه دنیا و جهان امروز را با قرون نوزدهم و حتى اوایل قرن بیستم متفاوت مى‏سازد وجود قدرت‏هاى علمى و فکرى، و بیدارى توده‏هاى مردم فراسوى قاره‏هاى اروپا و آمریکاست. اگر نوگرایى و جهان‏شمولى با ایجاد «فضاهاى آزاد» در جوامع صورت مى‏گیرد و اگر به حکایت غرب، رشد دموکراسى و جامعه‏ى مدنى با رشد این فضاى باز رابطه‏ى مستقیم دارد، بنابراین باید تصدیق کرد که وجود فضاى باز و متنوعى که در نیم قرن اخیر بنابر سنت اسلامى و با کمک تکنولوژى‏هاى اطلاعاتى و ارتباطى بین مسلمانان جهان و در داخل و خارج ممالک اسلامى ایجاد شده است، شرایط کافى براى یک نهضتى فراهم آمده که طرح تشکیل اتحادیه‏ى امت اسلامى را توسعه داده و جهان‏شمولى و مردم سالارى اسلامى را به وجود مى‏آورد. پیشنهاد ایجاد اتحادیه‏ى امت اسلامى گرچه بر آگاهى و بسیج افکار عمومى مردم مسلمان جهان متکى است، اما به هیچ وجه از نقشى که دولتمردان و حکومت‏هاى با اصالت اسلامى امروزى مى‏توانند در سطح ملى و بین‏المللى و سازمان‏هاى جهانى ایفا کنند، غافل نیست.
وحدت اسلامى، مردم سالارى اسلامى، امت اسلامى، جهان شمولى اسلامى، آزادى و عدالت اجتماعى، حقوق و دیدگاه‏هاى اسلامى باید جایگزین گفتمان سیاست خارجى دولت‏هایى گردد که ادعاى هویت اسلامى را دارند و ارزش‏هاى فرهنگى و اجتماعى و دینى خود را گرامى مى‏شمارند. نهضت اتحادیه‏هاى امت اسلامى ممکن است در آغاز فقط با چند کشور اسلامى عملى شود ولى این چنین جنبش اگر با دقت و بصیرت رهبرى گردد، به تدریج وسعت پیدا کرده و با تغییر ساختارهاى سیاسى و اقتصادى که در ردیف ملى و محلى به وجود خواهد آمد، عضویت و شرکت سایر ممالک و دول اسلامى را دربر خواهد داشت.
دگرگونى‏ها و تحولاتى که امروز در نتیجه‏ى افزایش جمعیت، توسعه‏ى تعلیم و تربیت پیشرفت تکنولوژى ها و تغییرات ارتباطات و اطلاعات در سطح انسانى و سازمانى صورت مى‏گیرد، انکارناپذیر است. اگر مسلمانان و امت و دولت‏هاى اسلامى برنامه و نقشه‏اى معین براى مقابله با این تحولات نداشته باشند دیگران از آن به نفع خود استفاده کرده همانند انقلاب صنعتى که چند قرن قبل صورت گرفت، اسیر کنترل و مقررات و اخلاق این جریان خواهند بود.
جهانى سازى امروز غرب برخلاف گذشته تنها با تصرف اراضى و منابع و کار و ثروت سرو کار ندارد، بلکه هدف اصلى آن تصرف و اشغال مغزهاست، از این رو، بسیج و کنترل مسلمانان به منزله‏ى مصرف کنندگان و دریافت کنندگان محصول و پیام‏هاى جهان شمولى جزو دستور گردانندگان این جریان است.
تناقضات در جریان جهانى سازى و جهانى شدن امروز فراوان است. بحران حاکمیت ملى در غرب نمودارى از این تناقضات به شمار مى‏آید. در حالى که اتحادیه‏ى اروپا از همفکرى جهانى اروپایى‏ها و از وحدت اقتصادى و سیاسى اعضاى خود سخن به میان مى‏آورد. آمریکا از حق حاکمیت ملى خود و دیدگاه حق شفعه -حق حمله و ضربت اولیه- سخن مى‏راند. در تاریخ سیاسى و بین‏المللى غرب از حقوق و قوانین جهانى خبرى نبود تا این که ژان بودین (1530 ـ 1645 میلادى) هلندى سال‏هاى بعد در نوشته‏هاى خود درباره‏ى روابط بین‏الملل، شالوده‏ى حقوق بین‏المللى اروپا را ریخته و با خاتمه‏ى جنگ‏هاى سى‏ساله در 1648 میلادى و عهدنامه‏ى صلح وستفالى اصل حاکمیت ملى و چارچوب نظام ملت ـ دولت از طرف کشورهاى اروپایى شناخته شد. حقوق و قوانین بین المللى امروزى در اصل بر عقاید این متفکران اروپایى بنا شده و از این جهت با ایده و تجربیات فرهنگ و تاریخ و مذاهب غرب آغشته مى‏باشد.
در این جا باید یادآورى کنیم که اولین و جامع‏ترین حقوق بین‏المللى براى نخستین بار در تاریخ بشریت از طرف اسلام و دقیقا یک هزار سال قبل از حقوق و قوانین بین‏المللى اروپایى‏ها به جهانیان ارائه شد. در حقوق و قوانین بین‏الملل اسلامى اصل حاکمیت الهى مستقر است؛ نه حاکمیت ملى. اصل منافع امتى در نظر است؛ نه فقط منافع ملى. اصل امنیت بشرى مورد توجه است؛ نه امنیت داخلى و ملى به تنهایى. و اصل عدالت اجتماعى مبناى سیاست‏گذارى است؛ نه اصل اقتصاد سیاسى و سودجویى. امروز اصول حاکمیت ملى و منافع ملى دیکته شده و تعریف شده از طرف قدرت‏هاى بزرگ غربى است که بر نظام‏هاى جهانى و ملى از جمله نظام‏هاى موجود در ممالک اسلامى حکومت مى‏کند و این در حالى است که خود مفهوم حاکمیت ملى بر اثر اقدامات بازیگران سیاست بین‏المللى زیر پا گذاشته شده است.
بسیارى از صاحب‏نظران درباره‏ى فرآیند جهانى‏سازى و جهانى شدن اظهار نظر کرده‏اند و برخى این فرآیند را محصول فرعى و گریزناپذیر تکامل و پیشرفت بشر خوانده‏اند. گویى این پدیده فرآیند ارگانیک است که تحت حاکمیت قوانین طبیعى عمل مى‏کند. اما دیدگاه دیگرى نیز وجود دارد که مى‏گوید: جهانى سازى و جهانى شدن امروزى لزوماً پیشرفت طبیعى برآمده از سیر تعاملات و ارتباطات معمول بشر و فرهنگ‏هاى متنوع بشرى در سراسر کره‏ى خاکى نیست، بلکه این پدیده، فرآیندى است که از اراده‏ى بشر منتج شده است، اراده و انتخاب مجموعه‏اى از کشورهاى قدرتمند، شرکت‏هاى فراملیتى و سازمان‏هاى بین‏المللى که از ظهور چنین پدیده‏اى جهانى سازى و جهانى شدن نفع مى‏برند. بنابراین، جهانى شدن عصر حاضر پدیده‏ى پیچیده‏اى است که دو جریان و نیروى متعارض را در دل خود دارد: یکى توسعه‏ى اقتصادى عظیم و ابداعات فنى، و دیگرى نابرابرى افزون‏تر، بحران اجتماعى ـ فرهنگى، و بیگانگى فردى.
گفتمان جهانى سازى امروزى همانند گفتمان «توسعه ملى» دهه‏هاى پیشین، تاریخ بسیار کوتاهى دارد و از برخى جهات آفریده‏ى مصنوعى تبلیغات نظام حاکم بر جهان امروز است. قرن‏ها پیش وقتى که در اجتماعات، ملل و تمدن‏ها از طایفه گرایى، قوم گرایى، ملى گرایى و منطقه‏گرایى سخن مى‏رفت، اسلام تنها مکتبى بود که از جهان شمولى و از جهانى سازى و جهانى شدن «اسلام» سخن به میان آورد.
جهان شمولى اسلامى از دو منظر بى‏نظیر است: نخست این که جهان‏شمولى اسلامى از جنبه‏ى نظرى، مکتبى و تئوریک، زاییده‏ى یک جهان‏بینى دقیق و منظم و جامع الهى هست که عدالت بر آن حکم‏فرماست است. دیگر آن که اسلام تنها مکتبى است که به این دیدگاه جهان‏شمولى در تاریخ جنبه‏ى عملى داد. ظهور و گسترش اسلام در تاریخ بشریت تأثیر فوق‏العاده‏اى در جهانى شدن فرهنگ، اقتصاد و علوم و دانش داشت.
روابط تجارى و اقتصادى و مالى بین‏المللى در سطح محدود بین‏الملل از زمان تاریخ باستان و در قرون وسطى وجود داشته است، اما اولین نظام جهانى اقتصاد و بازرگانى و مالى در تاریخ، توسط مسلمانان و در حدود قرون دوازدهم و سیزدهم میلادى صورت گرفت. جاده‏ى ابریشم که از چین تا کرانه‏هاى دریاى مدیترانه ادامه پیدا کرد در حقیقت یک نماد ملموس از این نظام اقتصادى جهانى بود. سیصد سال بعد در قرن شانزدهم بود که براى اولین بار نظام کاپیتالیسم یا سرمایه‏دارى به مثابه‏ى یک نظام جهانى جایگزین سیستم اسلامى گردید.
جهان‏شمولى اسلامى بر پایه‏ى اخلاق اسلامى بنا شده در حالى که جهانى سازى امروزى غرب در انتظار پیدایش اخلاق ویژه‏ى جریان است، در اسلام جهان‏شمولى به معنى «عالمى بودن» است؛ در حالى که در لیبرالیسم جهان‏شمولى به معنى «جهانى کردن» است و طبیعتاً با عالمیت در تعارض قرار مى‏گیرد.
در دنیاى باستان، قوانین آشورى‏ها، بابلى‏ها، یونانى‏ها، روسى‏ها، همگى از عقاید و مکتب‏هاى بت‏پرستى سرچشمه مى‏گرفت، و آرزو و آمال جهان‏شمولى آباء، شاهان و فراعنه‏ى آن‏ها در خاک دفن گردید. قانون‏نامه حمورابى (2081 قبل از میلاد) که الهام بخش تمدن سومرى محسوب مى‏شد و قانون و دیوان‏سالارى نظامى رومى‏ها که در قرون پایانى خود مسیحیت را شامل گردید هیچ گاه موفق نشدند مدلولات نظرى و علمى خود را فراسوى جهان‏گشایى ادارى تبیین کنند و بدین ترتیب، افکار و ایده و نظریات و جهان‏شمولى آن‏ها نیز با شکست و افول امپراتورى‏ها از بین رفت.
جهان‏شمولى اسلامى ابعاد مختلفى را دارا بود. جهانى شدن زبان عربى با عنوان زبان قرآن و اسلامى، بین‏المللى شدن زبان فارسى و ترکى و گسترش آن در آسیا و اروپا و آفریقاى شمالى و مناطق اقیانوس هند و آسیاى مرکزى و مدیترانه و وسعت‏گیرى و اشاعه‏ى زبان جدید «سواحیلى» در قاره‏ى آفریقا و پیدایش زبان‏هاى محلى در کشورهایى مانند نیجریه‏ى امروزى، همه مرهون جهان‏شمولى اسلام و روابط فرهنگى، سیاسى و اقتصادى دنیاى اسلام در آمیزش و تماس با جوامع و اجتماعات مختلف جغرافیایى و نژادى است. نظام شماره‏اى و عددى و هندسى جهان امروز اختراع و هدیه مسلمانان در مسیر جهان‏شمولى بود و پیشرفت و جهانى شدن علم و دانش از جبر و نجوم و پزشکى گرفته تا بازنگرى بنیان شناخت‏شناسى، معرفت‏شناسى، جامعه‏شناسى، و جمعیت‏شناسى همه به مناسبت جهانى سازى اسلام صورت گرفت. حج یک نماد بزرگ از جهان شمولى اسلامى است که در هیچ یک از مکتب‏هاى دینى و سیاسى و اجتماعى وجود ندارد.
از جنبه‏ى جهان‏شمولى جریان حج بزرگترین واقعه‏ى میان فرهنگى است که به طور مداوم از زمان ظهور اسلام تا امروز در سطح جهانى صورت مى‏گیرد. حج تنها جریان ارتباطى میان فردى و میان فرهنگى امت است که بر واسطه‏هاى سازمانى، رسانه‏اى و ابزارى و تکنولوژى تکیه ندارد و اساس آن بر سه موضوع خلقت، وحدت و امت متکى است. حج تنها بسیج جهانى و مردمى است که براى صلح و امنیت برپا مى‏شود. در تمام همایش‏ها و کنگره‏هاى جهانى افراد بانام، شغل، تابعیت، ملیت، نژاد، لباس، ثروت و قدرت شناخته مى‏شوند. در حالى‏که در جهان شمولى اسلامى، حج که تنها یکى از فرایض مختلف اسلام است این شاخص‏هاى هویت به دور ریخته شده است. حج کنگره‏ى ملل متحد است.
امروز قرآن پرتیراژترین و پرخواننده‏ترین کتاب موجود به زبان اصلى در تاریخ بشریت است. مسلمانان قرآن را به زبان اصلى آن (عربى) مى‏خوانند و قرائت مى‏کنند و نه ترجمه‏ى آن.
انجیل مسیحیت پرتیراژترین کتاب ترجمه شده است.
پرثروت‏ترین منابع طبیعى مانند نفت و گاز، مهم‏ترین مراکز سوق الجیشى و استراتژیکى مانند کانال سوئز، جبل‏الطارق، داردانل، تنگه‏ى هرمز، و بیش‏ترین رشد جمعیت و مذاهب جهان متعلق به مسلمانان است. مسلمانان بزرگ‏ترین گروه مهاجرین در اروپا (30 میلیون) و آمریکا (7 میلیون) را تشکیل مى‏دهند و اسلام پس از مسیحیت بزرگترین پیروان را در قاره‏ها و مناطق جهان داراست. مهم‏تر از همه این که جهانى سازى امروزى غرب بدون شرکت یا ادغام دنیاى اسلام غیر ممکن است. و دقیقاً با این شرایط سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى است که دنیاى اسلام و امت اسلامى بیش از هر زمان دیگر در طول تاریخ مورد توجه و در بسیارى موارد مورد حمله و تجاوز و تصرف بازیگران نظام جهانى قرار گرفته است.
اتحادیه‏ى امت اسلامى پاسخى است به این چالش‏ها و پرسش‏ها، «إنّ هذه أُمّتکم أُمّة واحدة وأنا ربّکم فاتّقون» «این امت واحد شماست و من خداى شمایم پس از من تقوا پیشه کنید.» (سوره‏ى موءمنون، آیه‏ى 52).
________________________________________
* استاد ارشد روابط بین الملل و رئیس قسمت مطالعات عالى ارتباطات جهانى در دانشگاه امریکن واشنگتن.

تبلیغات