آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

آنچه در زیر مى‏خوانید، نوشته یکى از خوانندگان علاقه‏مند و وفادار این مجله است که در مقوله «درجه‏بندى ارزشى علوم‏» بحثى جدى را پیش کشیده است . ضمن جلب توجه خوانندگان ارجمند به این مقاله، یادآورى مى‏کنیم که باب بحث و نقد و نظر در این زمینه براى علاقه‏مندان همچنان باز است .
مفهوم و لوازم امت وسط؟
یکى دیگر از اصول و معیارهاى نظام اسلامى (دین) داشتن خصوصیت مرکزیت و اسوه و الگو بودن در تمام امور در میان جهانیان است: «و کذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء على الناس و یکون‏الرسول علیکم شهیدا ...» (1) .
«و بدین‏گونه (با تعیین قبله و رویکردى خاص) شما را امتى میانه و نمونه براى عموم مردم (جهانیان) قرار دادیم آن‏چنانکه پیامبر براى شما اسوه و نمونه و شاهد مى‏باشد» .
باید توجه داشت که خداوند واژه‏هایى را که براى ترکیب در آیات برگزیده است، علاوه بر این‏که نظر به تمام معانى متداول آنها در میان مردم دارد; غالبا آن واژگان را به گونه‏اى در آیات ترکیب مى‏کند که در سیاق آیات و فراز جملات و شؤون نزول و اهداف کلى نظام دین و ... معانى و مفاهیم جدیدى را نیز بر آنها بار مى‏کند و بنابراین لغات و کلمات قرآن کریم متحمل معانى و مفاهیم بى‏شمارى هستند و به همین دلیل است که قرآن کریم علیرغم محدود و معدود بودن آیات و کلمات (تقریبا 6236 آیه مشتمل بر 77400کلمه) مى‏تواند «تبیانا لکل شى‏ء» باشد .
بنابراین کلمه «وسط‏» علاوه بر معانى که مفسران براى آن استنباط کرده‏اند مانند میانه‏روى و عدالت و امثال اینها، معانى واژگانى خود را نیز در آیه افاده مى‏نماید که ذیلا به بعضى از آنها بر حسب موقعیت مربوطه اشاره مى‏نماییم:
«وسط‏» در خط; آن را به دو قسمت مساوى تقسیم مى‏نماید و خود نیز نه جزء چپ آن است و نه جزء راست آن، در حالیکه هم با راست رابطه دارد و هم با چپ، و اصولا دو نیمه یک خط به وسیله نقطه منصف با هم مربوط مى‏شوند .
«وسط‏» در دایره; مرکز آن است و تمام مدارات فرضى در دایره، با نقطه مرکزى آن سنجیده مى‏شود و اصولا قرارگاه پایه ثابت پرگارى است که با آن دایره را رسم مى‏نمایند . بدیهى است که اگر موجباتى فراهم شد که مرکز دایره به سمتى حرکت کند، باید به همان نسبت‏به جوانب دیگر نیز حرکت کند و پیش برود وگرنه مفهوم مرکزیت‏خود را از دست‏خواهد داد .
«وسط‏» در اعداد; ارقام کوچک و بزرگ را با هم جمع و تفریق مى‏کند و معدل را مشخص مى‏نماید .
«وسط‏» در ترازو; زبانه شاهین آن است که در سنجش، نقطه اعتدال را ارائه مى‏نماید .
«وسط‏» در احجام; مرکز هندسى و نقطه ثقل است که وزن و حدود آنها را ارائه مى‏نماید .
«وسط‏» در چرخ اجتماعات; محور است و باید آن‏چنان متعادل و هموار و نرم باشد که به آرامى وزنه چرخ و گردش آن را تحمل نماید و اجتماعات را در امنیت کامل به سوى هدف پیش ببرد .
«وسط‏» ، در میان یک قوم، شریف و رئیس و بزرگ آن است و باید در چنان موقعیت و خصوصیتى باشد که به قوم خود شرافت و عزت ببخشد .
«وسط‏» ، معانى و مفاهیم بسیار دیگرى دارد که عرضه بیشتر آنها ضرورتى ندارد .
خلاصه این که «وسط‏» مرکز است و لذا خداوند که مسلمانان را «شهداءللناس‏» قرار داده است (خواسته است تا نسبت‏به سایر مردم جهان، مرکز و اسوه و نمونه باشند و لذا، وسط بودن، معیار یک نظام اسلامى است، پس هر مقدار که یک نظام اسلامى در وسط بودن، خصوصیات مربوطه را از دست‏بدهد، به همان نسبت در خصوصیات دینى ضعیف و ناپایدار مى‏گردد، زیرا وسط پایگاه ثابت پرگارى است که دایره اجتماعات آدمیان را رسم مى‏کند و هر گاه پایگاه در مرکزیت ثابت نباشد، دائره منظمى رسم نخواهد شد .
این قاعده باید در تمام دوایر مربوط به امور بى‏شمار جهانیان حاکم باشد و مراعات گردد، مانند:
دایره‏هاى بى‏شمار علوم - دایره‏هاى بى‏شمار فنون و صنایع - دایره‏هاى بى‏شمار سیاستهاى مدنى، اقتصادى، بازرگانى، پولى .
دایره نظامى، دفاعى و هرگونه و هر تعداد دوایر دیگرى که وجود داشته باشد یا در آینده به وجود آید .
پس حدود و تعداد و کمیت و کیفیت تمام امور فرعى یک نظام دینى را نوامیس آفرینش که بر اساس اصل تکامل مستمر استوار است، تعیین مى‏نماید «فطرت الله التى فطر الناس علیها» که از جمله آنها علوم و فنون و صنایع و سیاست مى‏باشند .
علوم اسلامى و ضرورت فراگیرى آنها
قبلا به فرازى از آیه 89 سوره نحل (16) : «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى و هدى و رحمة ...» اشاره کردیم . اکنون لازم است از خود بپرسیم که آیا این قبیل آیات کلام خداوند هستند یا (نعوذبالله) نیستند؟
اگر کلام خداوند هستند (که یقینا هستند) آیا ما باید به این قبیل کلمات هم ایمان داشته باشیم یا باید در ایمان به آیات، گزینشى عمل کنیم «افتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض‏» (2) .
آیا خداوند (نعوذبالله) در بیان بعضى آیات مبالغه کرده است و این که فرموده است «تبیانا لکل شى‏ء» فقط شامل بعضى از اشیاء مى‏شود نه همه اشیاء؟
اگر شامل تمام اشیاء مى‏شود؟ آیا علوم و فنون و صنایع و سیاسات و به طور کلى تمام امور مدنیت هم شى‏ء هستند یا نیستند؟ .
اگر علوم و فنون و ... هم شى‏ء هستند و مطابق نص صریح آیه مذکور قرآن کریم تبیانا للعلوم و الصنایع و السیاسات هست، آیا ما باید مثلا علوم اسلامى را از بیانات علمایى مانند شهید ثانى، فیض کاشانى، غزالى و امثال دیگر این بزرگواران بازشناسیم و یا یافته‏هاى آنان را مربوط به عصر و زمان خود آنان واگذاریم و به قرآن کریم روى آوریم و از بیانگریهاى خداوند و کلام او راهکارها را استنباط نماییم؟
«و کلمة الله هى العلیا» .
بدیهى است که کسانى خواهند گفت: خداوند طبقه‏بندى از علوم اسلامى به دست نداده است - چنانکه مى‏گویند قرآن یک کتاب علمى نیست .
آرى خداوند در کلام خود طبقه‏بندى از آنگونه طبقه‏بندیهاى متداول در میان مردم از علوم اسلامى به دست نداده و قرآن یک کتاب علمى از آن گونه علوم متداول در میان مردم نیست . اما خداوند طبقه‏بندیهاى لازم و مربوط به همه چیز را به لسان الهى بیان فرموده است و قرآن نیز یک کتاب علمى به تمام معنى است . اما از نوع علوم الهى نه از نوع علوم مخلوق، زیرا اصل «لیس کمثله شى‏ء» در همه چیز مصداق دارد و لذا به جرات و اطمینان مى‏توان گفت «لیس کبیانه بیان - لیس کعلمه علم - لیس کمثل کلامه کلام ... .»
یقینا اگر خداوند یک طبقه‏بندى از نوع کارهاى مخلوق از علوم به دست مى‏داد یا قرآن کریم را به گونه علوم دست‏آورد مردم مى‏آراست، باید آن قدر آیه نازل مى‏فرمود که اگر تمام درختها قلم و تمام دریاها مرکب مى‏شد براى نگارش و ثبت آیات کافى نبود، حتى اگر چند برابر آنها را هم به وجود مى‏آورد (برداشتى از آیه 31/27 و بعضى آیات دیگر) . اما کلام خداوند; خداوند کلام است . و همان‏گونه که خداوند آفریننده است، کلام او نیز خلاق است و متناسب با نیازهاى انسانها و به مقتضاى ظرفیتهاى زمانها و مکانها کلام و بیان مى‏آفریند: «و ان شى‏ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم‏» هیچ چیزى نیست مگر اینکه خزاین آن نزد ما مى‏باشد و آن را نازل نمى‏کنیم مگر به اندازه معلوم (لازم) و متناسب با نیازهاى مخلوقات (3) .
بر این اساس قرآنى که در شکل و حجم موجود نازل شده است نیز یک شى‏ء است که مفاهیم آن به تدریج‏بر بنى‏آدم نازل مى‏شود به شرط این که مسلمانان بخواهند و دست‏به دامن قرآن بزنند تا قرآن بیان نماید که علوم اسلامى و سایر مسائل مورد نیاز به مردم کدام مى‏باشند .
به شرحى که ذیل آیه 127سوره بقره (2) بیان کردیم، موضع مسلمانان در میان جهانیان آنچنانکه خداوند مشخص فرموده است در هر زمان و مکانى موضع مرکزیت و محوریت و اسوه و الگوبودن است و لذا یک‏چنین موضعى، امروز نمى‏تواند همانند مواضع زمانهاى پیشین باشد زیرا با اکتفاکردن به علوم و دستاوردهاى پیشین نمى‏توان چنین موضعى را که در میان متمدنان، مرکز و محور باشد احراز نمود، زیرا براى جهانیان هیچ‏گونه مرکزیت و جذابیتى به وجود نمى‏آورد . موضع امروز هم براى فردا و فرداها بى‏ثبات خواهد شد .
گفتیم که خداوند شرح و تفصیل نمى‏دهد زیرا شرح و تفصیل هر قدر گسترده و مفصل باشد نمى‏تواند براى تمام زمانها و مکانها کارآیى داشته باشد و این یکى از معجزات بى‏شمار قرآن کریم است که بدون شرح و تفصیل و طبقه‏بندى و بدون ورود در علوم و فنون و سیاسات و امثال اینها تکلیف همه‏چیز را به روشنى بیان مى‏فرماید به‏گونه‏اى که در تمام عصور و دهور مسلمانان بتوانند صراط مستقیم را بازشناسند و در امنیت و عزت کامل پیشتاز باشند .
ذیلا یکى از معیارها و مقیاسهایى را که خداوند براى شناخت‏بسیارى از امور مسلمانان از آن علوم و فنون، و به طور کلى امور مادى مشخص فرموده است، مختصرا مورد توجه قرار مى‏دهیم تا از آن‏جمله تعداد و ارزش و ضرورت علوم اسلامى معلوم گردد:
«و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم و آخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم و ما تنفقوا من شى‏ء فى سبیل الله یوف الیکم و انتم لا تظلمون‏» .
«و براى (مقابله با) آنان (کافران و دشمنان اسلام) آنچه در توان دارید نیرو و سواره نظام فراهم نمایید به‏گونه‏اى که دشمنان خودتان را به وسیله آن به هراس افکنید و هرچه در راه خدا هزینه کنید به شما باز پرداخت مى‏شود و از این بابت مورد ستم واقع نخواهید شد» . (4) .
در این آیه، چند نکته، در خور توجه و دقت است:
1 . آیه خطاب به تمام مسلمانان در تمام ادوار تاریخ است . بنابراین حدود آمادگى نیروى دفاعى متناسب است‏با شرایط و مقتضیات زمان و مکان یعنى آنگونه نیست که مثلا بشود براى قرون آینده حدودى مشخص نمود .
2 . خطاب امر است و لذا انجام آن واجب است و هرچه واجب باشد، ارزش است و بى‏اعتنایى به آن گناهى بزرگ است: و اعدوا ... .
3 . قدرت دشمن تعیین کننده میزان کمیت و کیفیت است‏بنابراین تمام مسلمانان در هر یک از ادوار تاریخى خود باید در محاسبه براى آمادگى دفاعى، میزان قدرت نظامى دشمن را به اضافه میزان قدرت نظامى متحدان و هم‏پیمانان دشمن را مقیاس قرار دهند: «عدو الله و عدوکم و آخرین من دونهم ... .
4 . قدرت دفاعى مسلمانان در هر زمانى باید از قدرت تهاجمى دشمن بیشتر باشد به گونه‏اى که اصولا دشمن جرات تهاجم و طمع نداشته باشد: «ترهبون به عدوالله و عدوکم‏» .
5 . قدرت دفاعى همیشه باید آماده باشد نه اینکه مسلمانان پس از حمله دشمن درصدد بسیج نیرو و دفاع برآیند: «ترهبون به ...» .
6 . لوازم تدارکات دفاعى، انفاق، یعنى جزء هزینه‏هاى ضرورى است، چه از نظر فردى و چه از نظر اجتماعى و ملیت: «و ما تنفقوا ... » .
7 . دفاع از حدود و ثغور اسلامى و عزت و کیان مسلمانان جهاد فى سبیل الله است و معنى جمله «فى سبیل الله‏» یعنى راه‏پیمایى به سوى خداوند یعنى رفتن به سوى مقام قرب، و همان است که تمام امور عبادى و غیر عبادى مسلمانان باید با همان قصد و یت‏باشد و هزاران معانى و مفاهیم و راهکارهاى دیگرى که جاى بحث آنها در این مختصر نیست .
حال اگر ما براى مثال قدرتهاى دشمنان نظام اسلامى را به اضافه قدرتهاى هم‏پیمانان آنها را که فعلا و ظاهرا با ما مخالفتى ندارند «و آخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم‏» به حساب آوریم، به خوبى معلوم خواهد شد که چه مقدار نیروى دفاعى و چه تدارکاتى براى یک نظام اسلامى «ضرورت‏» دارد .
در چنین صورتى نمى‏توان علوم و فنون و صنایع نظام اسلامى را منوط کرد به آنچه پیشینیان تعریف کرده‏اند، بلکه سیاستگزاران متعهد به اسلام حقیقى «فاقم وجهک للدین حنیفا» باید امراء و متخصصان و کارشناسان نظامى و غیرنظامى مانند سیاستمداران امور داخلى و خارجى و اقتصاد و صنایع و علوم و ... را فراخوانند و از آنان بخواهند تا مقدار و حدود نیرو و تدارکات و ابزارها و تسلیحات و علوم و صنایع لازم را که براى امور دفاعى یک نظام اسلامى ضرورت دارد مشخص نمایند .
باید به این نکته نیز توجه داشت که براى دفاع فقط موازنه قوا مورد خواست‏خداوند نیست; زیرا فرموده است: «ترهبون به‏» یعنى قدرت دفاعى باید به اندازه‏اى باشد که دشمنان را به اضافه پشتیبانان آنها به هراس افکند . بدین معنى که اگر فرضا دشمنان مجهز به موشکهاى قاره‏پیما و داراى کلاهکهاى هسته‏اى با قدرت تخریبى فلان مقدار «تى ان تى‏» هستند . موشکهاى دفاعى نظام اسلامى باید با آن‏چنان کمیت و کیفیتى باشند که دشمن جرات نکند اندیشه کاربرد تدارکات نظامى خود را به مخیله خود راه دهد .
در چنین صورتى متخصصان و کارشناسان و دست‏اندرکاران نظام، در هر عصر و زمانى باید کمیت و کیفیت علوم و صنایع و فنون و ضروریات نظام اسلامى را مشخص و طبقه‏بندى نمایند و لذا آنچه پیشینیان بر شمرده‏اند و با توجه به اقتضاآت زمان خود آنان بوده، مورد قبول ما نیز هست‏براى این زمان کفایت نمى‏نماید .
اگر مطابق مفاد آیه مذکور (62/8) یک نظام اسلامى حنیف باید از خود دفاع نماید پس تدارک تسلیحات دفاعى کافى، یک امر واجب است . و اعدوا، و چون چنین است، مجهزبودن به تمام علوم و فنون و صنایع و سیاسات و توان اقتصادى ضرورى و ارزشى است و چون فى سبیل الله است . از جمله مصداق‏هاى صراط مستقیم و براى تقرب است و لذا در ردیف سایر عبادات است . و چون چنین است، براى هر فردى پرداختن به علوم و فنون و صنایع و ... «متناسب با ذوق و استعدادى که دارد» در حوزه نظام اسلامى براى خود هر شخص، هم ردیف با سایر امور عبادى یک واجب عینى مى‏باشد .
پس مى‏توان گفت: علاوه بر علوم معروف مذکور درصدر مقال، تمام علوم شیمى، فیزیک، کیهان‏شناسى ... ، ریاضى، هندسه، معدن‏شناسى، متالولژى، جغرافى، زمین‏شناسى، نفت و گاز و انرژى و برق و ... با تمام شعب و متفرعات آنها، به اضافه تمام تخصصهاى فنى صنعتى، سیاسات و علوم اجتماعى و به طور کلى تمام تخصصها و علوم مربوط به مدنیت جزء علوم اسلامى هستند و ارزشى و ضرورى و واجب مى‏باشند; زیرا ضعیف‏بودن در هر یک از آنها به همان نسبت موجب نیاز و ضعف نظام اسلامى در برابر جهان متمدن و مادیگرا خواهد شد و به نظام اسلامى (دین) و مرکزیت‏بودن آن خدشه وارد مى‏نماید .
«... ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون‏» .
بنابراین هرگز به صلاح یک نظام اسلامى نیست که علوم و فنون و صنایع زمان را غیر اسلامى شمرده شود و آنها در طبقه علوم معیشتى و فضایل اشخاص منحصر گردد; زیرا چنین روشى موجب وهن و ضعف و آسیب‏پذیرى نظام اسلامى و خلاف واست‏خداوند است .
پى‏نوشت:
1) بقره (2) آیه 143 .
2) بقره، (2) آیه 85 .
3) حجر (15)، آیه 21 .
4) انفال (8)، آیه 60 .

تبلیغات