چکیده

مسئله مُثُل یکی از اساسی ترین مسائل هستی شناسی است که برای اولین بار افلاطون آن را مطرح و از مبانی فلسفه خویش قرار داد، منتهی تا به امروز یکی از پیچیده ترین مسائل الاهیات بالمعنی الأخص باقی مانده است. صدرالمتألهین، بر اساس اصالت وجود، تفسیر خاصی از آن ارائه کرده و معتقد است که تنها راه رسیدن به مُثُل، شهود مستقیم آن هاست؛ اما درعین حال در اقامه برهان برای اثبات مُثُل از هیچ کوششی دریغ نکرده است. دیدگاه علّامه طباطبائی این است که هیچ یک از براهین عقلی اثبات مُثُل، کافی و تام نیست و معتقد است دلایل اقامه شده اعم از مدّعاست و به وسیله براهین مذکور تنها موجود مجرد عقلی به عنوان واسطه در فیض و مدبّر موجودات طبیعی اثبات می شود و بدیهی است که اثبات امر اعم، مستلزم اثبات امر اخص نیست و اگر گفته شود که وجود ارباب انواع و مُثُل نوریه با دریافت های عقلی میسور نیست، بلکه با ادراک های شهودی و دریافت های ذوقی قابل درک است، همان گونه که قائلین به مُثُل بر این باورند؛ بنابراین مسئله مُثُل از حوزه مسائل فلسفی خارج و وارد حوزه عرفان می شود؛ زیرا مسائل فلسفی و حلّ آن ها صرفاً بر عقل و دریافت های عقلی استوار است.  

تبلیغات