آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

رویارویی سنت و تجدد، نزاع هایی را در جامعه ایران پدید آورده که نتیجه آن، بحران هویت دردوره معاصر ایران بوده است. این بحران هویت با ورود و گسترش اندیشه بومی گرایی در جامعه ایران جهتی ضدغربی و ضدتجدد به خود گرفت. در آغاز، چنین می نمود که گفتمان اسلام گرایی می تواند با جمع زدن میان سنت و تجدد، جدال میان آنها را حل کند، اما تجربه پس از انقلاب مؤید این تصور نیست. بومی گرایی و نقد توسعه، با موضعی تجددستیزانه، پایه های گفتمان توسعه در جمهوری اسلامی ایران را تشکیل داده اند. اولی، اگرچه زمینه شکل گیری اش کاملاً مدرن است، در پی وارد کردن محتوای سنتی و اصیل، اغلب با مایه های مذهبی در معنای توسعه است و دومی، با الهام از متفکران غیرسنتی و اغلب غربی و پست مدرن، به دنبال نفی و طرد مدرنیته و کنار زدن مفهوم رایج توسعه است، تا فضای بازتری را برای محتوای سنتی این گفتمان بگشاید. علاوه بر این، در گفتمان جمهوری اسلامی، به عنوان گفتمان مسلط بعد از انقلاب، دال های متعدد و ناهمسازی از گفتمان های سنتی و متجدد، جای گرفته اند که به دلیل عدم مفصل بندی محکم این اجزا، بار دیگر موجبات فعال شدن جدال سنت در برابر تجدد را در درون این گفتمان ایجاد کرده است. اما با گسترش ارتباطات و ورود امواج سهمگین لیبرال دموکراسی غربی، و جهانگیر شدن آرمان ها و اهداف آن، مدتی است که بی قراری هایی در این گفتمان نمودار شده است که تلاش می شود با برخی مداخلات هژمونیک برطرف شوند. یکی از این مداخلات هژمونیک، طرح «گفتمان پیشرفت و عدالت» و «الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت» است که می توان آن را به معنای اعلام خروج رسمی جمهوری اسلامی از گفتمان توسعه (که از سال ها پیش نقد آن آغاز شده بود)، قلمداد کرد.

تبلیغات