آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۴

چکیده

این مقاله حاصل یک مطالعه تاریخی است که به منظور بررسی فرآیند شکل گیری هویت جدید زن درایران،از دوران ناصری تا پایان پهلوی اول، انجام شده است.هویت مجموعه ای از ویژگی های فردی است که در طول زمان سییال ، ومتأثر از ساختار اجتماعی و میزان کنش گری افراد، پیوسته در حال نو شدن است و عوامل متعدد فرهنگی، اجتماعی واقتصادی در این فرآیند مؤثر هستند. سرعت این دگرگونی ها در هویت سنتی زنان اندک بود، لیکن از دوران ناصری وبا ورود اولین طلیعه های مدرنیته و تغییرات تدریجی در منابع هویت ساز در دوره های مشروطه و سپس پهلوی اول فرآیند شکل گیری هویت جدید زنان ایرانی ابعاد تازه ای یافته است.بررسی این فرآیندها و نحوه تعامل ساختارهای اجتماعی و کنش گری زنان در دوره های سه گانه فوق، بیا اسیتداده ازروش کتابخانه ای )اسنادی( و بهره گیری از دیدگاه های نظری جنکینز، گیدنز، بوردیو و هابرماس امکان یافته است.یافته های تحقیق نشان می دهد که در هر سه دوره، الگوی ورود مدرنیزاسیون، اشاعه بوده است. بدین ترتیی کیه دردوره ی ناصری، اصلاحات بدون برنامه و بی هدفمند، در دوره ی مشروطه منسجم تر و در دوره پهلوی اول تا حیدودی هدفمند و با برنامه ریزی توأم گردید.به همین دلیل، در دوران ناصری هویت زن ایرانی کمترین تأثیر را از تجددگرایی داشته است و این گرایشات عمدتاً معطوف به زنان درباری و طبقات بالا بوده است. امیا در دوران مشیروطه جرییان تجددخواهی توانست که در تغییرات هویتی زنان نقش مؤثرتری نظیر ایجاد انجمن ها و گروه هیای سیری، شیرکت درمجامع و گردهمایی های سیاسی و پشتیبانی از انقلاب مشروطه ایدا نماید.در دوران پهلوی اول بیا توجیه بیه ماهییت اصلاحات، جریان تجددخواهی با ندوذ به نهادهای آموزشی، اقتصادی و سیاسی توانست در شکل گیری هویت جدیید زن ایرانی نقش فعال تری ایدا نماید.

تبلیغات