آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴

چکیده

باور به تهی بودن دنیای واقعی از ارزش یا منشأیی برای ارزش، و نیز فردگرایی خاص لیبرالیسم، مکتبی اخلاقی را بنیان نهاد که تنها منشأ اعتبار گزاره های اخلاقی را اراده و میل فرد معرفی می کند. با وجود رواج گسترده اخلاق لیبرال، این دیدگاه با انتقاداتی مواجه است. در این پژوهش تلاش شده تا ضمن تبیین مکتب اخلاق لیبرال، به نقد های آن اشاره شود. نتایج بررسی انتقادی دیدگاه مزبور حاکی از آن است که، مکتب اخلاقی لیبرالیسم را باید در دستة غیرواقع گرایان اخلاقی و به تبع آن، نسبی گرایان اخلاقی دسته بندی کرد. در این صورت، حاصل غیرواقع گرایی اخلاقی این است که هرگز باید اصلی اخلاقی مکتب خویش را نتوان توجیه کرد. از سوی دیگر، نسبیت در اخلاق، بی اعتباری هر نظام اخلاقی از جمله هر مکتب نسبی گرا را رقم خواهد زد. پیامدهای غیرمنطقی نسبیت در اخلاق، لیبرالیست ها را به سخن گفتن از قیودی نظیر لزوم احترام به امیال دیگران کشانده است. اما آنها هرگز این ابهام را پاسخگو نبوده اند که با وجود غیرواقع گرا بودن، چگونه می توان به پیامدهای ناگوار واقعی، برای توجیه چنین قیودی استناد کرد. حقیقت این است که جز با در نظر گرفتن سعادتی واقعی برای انسان از یک سو، و پیامدهای واقعی افعال اختیاری او از سوی دیگر، هرگز نمی توان مکتب اخلاقی موجهی را شکل داد؛ سعادتی که از منظر دین حق، نزدیک شدن به کامل مطلق است و برای درک جزئیات پیامدهای افعال اختیاری انسان نسبت به این هدف، از راهنمایی کامل مطلق نمی توان بی نیاز بود.

تبلیغات