آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۰

چکیده

در دوران فترت، پس از مرگ ایلخان ابوسعید (د.736هق) تا برآمدن تیمور گورکانی(807ه.ق)، جدا از بازماندگان دودمان چنگیزی و حکام محلی، شاهد سر برآوردن حکومت های نوظهوری هستیم که با بهره بردن از شرایط پس از مرگ ایلخان ابوسعید، اقدام به تشکیل دولت کردند. سربداران غرب خراسان تا 783ق، سادات مازندران تا 794ه.ق، سادات گیلان تا 772ه.ق، کارکیا در لاهیجان تا 1060ه.ق دولت هایی هستند که تمایلات صوفیانه داشته اند. در میان این دولت ها، نقش دولت سربداران خراسان به سبب وسعت قلمرو و تکیه هم زمان بر تشیع و تصوف دارای اهمیت ویژه ای است. در این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی سعی می شود همراه با توصیف تلاش های دولت سربداری برای کسب مشروعیت و عرضه الگوی مشروعیت ساز جدید، علت عدم دست یابی این دولت به یک الگوی واحد مورد توافق گروه های مختلف بیان گردد و تحلیل شود. به نظر می سد، نبود نظریه سیاسی مشخص در گروه سربداری و آرمان گرایی افراطی گروه شیخیان و اوضاع پیچیده سیاسی زمانه، به خصوص ظهور تیمور، عوامل اصلی این عدم توفیق هستند. به گونه ای که تلاش دیرهنگام خواجه علی مؤید در دعوت از محمد بن مکی، شهید اول(د.786ه.ق) برای تشکیل حکومت دینی و کسب مبنای مشروعیتی جدید، نتوانست توفیقی برای دولت سربداری به ارمغان آورد.

تبلیغات