آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۵

چکیده

هدف این جستار، نشان دادن امکان و ضرورت نودولت شهرگرایی به عنوان صورتی نوین از دموکراسی است؛ صورتی نوین از دموکراسی که در آن، شهر و شهروندی در پرتو «قلمروزدایی» و تکثرگراییِ جماعت گرایانه، صورتی ذهنی و فرهنگی به جای کالبدی-تمدنی می یابند. در این مقاله، نودولت شهرگرایی چنین معرفی شده است: عبور از مفاهیم خودی و غیرخودی، عبور از جهان سلسله مراتبی و عمودی به جهان افقی، غیرسرزمینی بودن یا ذهنی-فرهنگی بودن، تعدیل لیبرالیسم به سبب تفرّدگرایی مفرط با استمداد از نگاه جماعت گرایانه، تأکید بر مفهوم «اصالت» یا «ارزشمندی تفاوت» فرای مفهوم «کرامت»، افول مفاهیم کلانی چون جامعه و تولد و تکثر جماعت به جای آن. نودولت شهرگرایی، در بستر جماعت گرایانه و با نگاه جهانی شدن، در عین اذعان به مشروعیت خرده فرهنگ ها و فرهنگ های محلی و سنتی، نگاهی غیرفیزیکی و غیرکالبدی به مقوله شهر و شهری شدن افکنده است. پرسش مقاله این است که چگونه می توان به تفاهمِ میان مفهوم شهروندیِ مسئولانه و حقوق بشر کنونی رسید؟ فرضیه در قبال این پرسش آن است که در پرتو قلمروزدایی از شهر و مفهوم شهروندی، می توان به تفاهم مزبور رسید. چارچوب نظری این مقاله، «نظریه بدن بدون اندام» ژیل دُلوز بوده و روش آن، تحلیلی-توصیفی با استفاده از داده های کتابخانه ای است. قلمروزدایی در این مقاله، از آنجایی که با اصالت «تفاوت» و پذیرش «تخاصم» ملازم شده است، اتهام کارل اشمیت به لیبرالیسم را مبنی بر آن که لیبرالیسم با قلمروزدایی و جهان وطن گرایی، تخاصم را مرز زدوده و بنابراین وسیع تر می کند، نمی پذیرد و بر خود وارد نمی داند.

تبلیغات