آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

اوصاف سلبى مشاور
1 - مشاور از نظر اسلام نباید از انسانهاى فاجر واحمق و درغگو باشد، و اساسا براى هیچ مسلمانى جایز نیست که با اینگونه انسانها، طرح دوستى و برادرى بریزد و اجتناب و دورى از چنین انسانهائى لازم است و در نتیجه چنین کسانى نباید به عنوان مشاور امور انتخاب شوند.
امام صادق‏علیه‏السلام از امیرالمؤمنین على‏علیه‏السلام نقل مى‏کند که روزى بالاى منبر خطاب به مردم فرمود:
«ینبغى للمسلم ان یجتنب مؤاخاة ثلاثة: الماجن الفاجر والاحمق والکذاب...» (1) شایسته است
بر مسلمانها که از برادرى و دوستى با سه طائفه اجتناب ورزند: انسانهاى فاجر و بدکار واحمق و دروغگو.
سپس علت دورى از این انسانها را اینگونه توضیح مى‏دهد:
«اما شخص فاجر تنها فعل و عمل خود را نزد تو زینت مى‏دهد و دوست دارد که شما نیز مثل او بدکار باشید و ابدا به امور دینى و دنیائى تو کمکى نمى‏کند، نزدیکى به چنین کسى ستم و موجب قساوت و نشست و برخاست تو با او و درنتیجه مشاوره با او باعث ننگ تو است و اما احمق در مقام مشورت تو را دلالت‏برخیر نمى‏کند و امیدى نیست که بدى و زشتى را از تو دور کند گرچه بخواهد به تو خیرى برساند و چه بسا شخص احمق سعى مى‏کند نفعى به تو برساند ولکن خیرى به تو نمى‏رسد پس موت او بهتر از حیات او است و سکوت او بهتر از نطق و کلام او است و دورى او به تو بهتر از نزدیکى او به تو است اما شخص دروغگو زندگى با او و همراهى با او براى تو هرگز گوارا نمى‏شود زیرا او به هنگام نقل حدیثى به تو از دیگران دروغ مى‏گوید». (2)
بدیهى است مشاوره با چنین کسانى با این ویژگیها هیچ‏گونه بار مثبتى بر جاى نمى‏گذارد و هرگز نه تنها مشکلى از شخص مشورت کننده را برطرف نمى‏کند، بلکه باعث انتحراف بیشتر او مى‏شود.
2 - مشاور نباید از جمله انسانهاى دون مایه و فاقد فرهنگ صحیح باشد امام صادق‏علیه‏السلام به «عمار ساباطى‏» که از صحابه خاص آن حضرت بود، فرمود:
«اى عمار اگر دوست دارى نعمت‏ها براى شما روى آورد و مروت و جوانمردى تو کامل و زندگى و معیشت تو استوار باشد با انسانهاى دون مایه و بندگان زرخرید هرگز مشورت نکن‏».
«فلا تستشیر العبید والسفلة فی امرک‏» سپس در توضیح علت آن چنین فرمود:« فانک ان ائتمنتهم خانوک وان حدثوک کذبوک و ان نکبت‏خذلوک و ان وعدوک‏بوعد لم یصدقوک‏». (3)
یعنى: اگر تو به آنان اعتماد کنى به تو خیانت مى‏کنند واگر از تو به دیگران حدیثى نقل کنند، از تو به دروغ جریانى را نقل مى‏کنند و اگر از آنان دورى کنید تو را خوار و ذلیل مى‏سازند واگر به تو وعده‏اى بدهند و درانجام وعده خود راست گو نیستند پس چنین افرادى قابل اعتماد واطمینان نیستند و طبعا چنین کسانى صلاحیت مشورت را نیز ندارند.
3 - شخص مشاور نباید خودخواه و خودراى و مستبد باشد و به نظر دیگران احترام قائل نباشد.
4 - مشاور متلون المزاج نباشد.
5 - مشاور لجوج نباشد.
6 - مشورت با او بى‏پایه نبوده و از روى تامل و تعقل باشد.
دلیل این چهار شرط اخیر در کلام امام صادق‏علیه‏السلام بیان شده است آنجا که مى‏فرماید:
«تجنب ارتجال الکلام و لا تشیر على مستبد برایه و لا على وغد و لا على متلون ولا على لجوج...» (4) با کسى مشورت کن که کلامش ابتدائى و بدون مطالعه نباشد و مشارو مستبد به راى نبوده و کم عقل و متلون و لجوج نباشد.
پس استبداد به راى و تلون مزاج و لجاجت آفاتى است که باید از مشاورین عاقل و عالم و با تقوا به دور باشد.
امام صادق‏علیه‏السلام فرمود: «من صفة‏العالم ان لا ینصح معجبا برایه‏» (5) از صفات برجسته انسان عالم این است که نصیحت و اندرز خود را در مقام مشورت با حالت اعجاب به نفس اعمال نکند.
على‏علیه‏السلام مى‏فرماید: «لا راى لمن انفرد برایه‏» (6) کسى که در راییش منفرد باشد ارزشى نداشته داراى رشد نیست.
باز در جاى دیگر مى‏فرماید: «من شاور ذوى الالباب دل على الرشاد» (7) کسى که با صاحبان عقل و خرد مشورت کند(کع غالبا مستبد به راى نیستند) راهنمائى بر طریق رشاد مى‏شود.
از اینرو على‏علیه‏السلام مى‏فرماید: «راى الشیخ احب الى من حیلة الشاب‏» من راى و نظر مشاور جاافتاده و تجربه دیده در کشاکش روزگار را که همان انسان مسن باشد، بیشتر دوست دارم تا مشاور با انسان کم سن و سال.
باز على‏علیه‏السلام در نهج البلاغه پاسخ این سؤال را که مشاور چرا نباید لجوج باشد؟ اینگونه مى‏دهد که «اللجاجة تسلب الراى‏» لجاجت صفت و حالتى است در انسان که راى صائب و صحیح را از انسان سلب مى‏نماید.
یعنى مشاور لجوج حالت روائى معتدل نداشته محکوم صفات انحرافى نفس خویش مى‏باشد، چنین حالتى نمى‏گذارد انسان در مقام مشورت، راى مطابق عقل و خرد را صادر نماید پس علم مشاور و راى او حالت ارشاد واستحکام را نداشته و قابل اطمینان نیست و پیروى از او در مقام مشورت شایسته نیست.
از اینرو پیامبر گرامى اسلام‏صلى الله علیه وآله علم همراه رشاد و راى همراه استحکام را در مشاور به عنوان یک نوع راهنمائى و تصدیق برادرانه به شمار آورده مى‏فرماید:
«تصدقوا على اخیکم لعلم یرشده و راى یسدده‏» علم برادر خود را در مقام مشورت تصدیق کن که در آن رشاد باشد و از روى رائى که در آن استحکام وجود داشته باشد. (8)
و لذا در اسلام یکى از موارد شاخص مروت و فتوت این است که مشاور با اینکه نسبت‏به مشورت کننده در دل خود احساس کینه و عداوت مى‏کند اما در مقام مشورت ناصحانه با او برخورد نماید و آنچه که به نفع و سود مشورت کننده است‏بیان کند واو را اغفال ننماید و از او در مقام مشورت انتقام نگیرد.
على علیه‏السلام مى‏فرماید: «الفتوة اربعة التواضع مع الدولة والعفو مع القدرة و النصیحة مع العداوة والعطیة بلا منة‏». (9) یعنى جوانمردى چهار نوع است: فروتنى حاکم به هنگام حکومت و عفو از شخصى به هنگام قدرت و نصیحت‏یعنى در مقام مشورت به هنگام عداوت و کینه و عطیه به نیازمندان بدون منت.
7 - مشاور نباید متصف به صفات ناپسند روحى و نفسى از قبیل ترسوئى و بخل و حرص باشد زیرا مشاور ترسو قطعا قدرت و شجاعت این را ندارد که مشورت کننده را از گرفتارى و مصائب و مشکلات برهاند بلکه راه خروج از آنها را بر مشورت کننده تنگ مى‏سازد و مشاور بخیل نیز هرگز نمى‏تواند خلاصى مشورت کننده را ببیند و به آن راضى باشد و مشاور حریص نیز دائما مشورت کننده را به امورى که داراى زیان و ضرر بوده، تحریض مى‏نماید و این نیز هر سه فت‏باعث رکود رشد فکرى مشورت کننده و باعث گرفتارى بیشتر او مى‏شوند.
پیامبر گرامى اسلام‏صلى الله علیه وآله خطاب به على‏علیه‏السلام چنین فرمود:
«یا على لا یشاورن جبانا فانه یضیق علیک المخرج و لا تشاورن بخیلا فانه یقصر بک عن غایتک و لا تشاورن حریصا فانه یزین شرها» (10) .
اى على با انسان ترسو هرگز مشاوره د رامور ننما زیرا او راه خروج از مصائب و گرفتارى را بر تو تنگ‏تر مى‏سازد و نیز با انسان بخیل مشورت ننما زیرا او تو را از نیل به هدف و مقصود باز مى‏دارد و نیز با انسان حریص مشورت نکن زیرا او به جاى هدایت‏به سوى نیکیها شر و زشتى و بدى را به شمار زینت مى‏دهد و تو را به سوى آن سوق مى‏دهد.
حال از کجا بدانیم مشاور چنین صفاتى را دارد تا از مشورت با او خوددارى نمائیم؟ پاسخ این است که اگر مشاور الت‏سوء ظن و گمان نسبت‏به دیگران داشته باشد، همه این صفات یا برخى از این صفات ممکن است در چنین کسى موجود باشد زیرا صفت جامع این سه صفت، صفت زشت و ناپسند سوء ظن و گمان بد نسبت‏به دیگران است.
جالب توجه کلام گهربار پیامبر در ذیل روایت‏بالا است که مى‏فرماید:
«واعلم ان الجبن والبخل والحرص غریزة یجمعها سوء الظن‏» اى على بدان که جامع صفت نفسانى ترسوئى و بخل و حرص همان سوء ظن و گمان بد نسبت‏به دیگران است.
قریب به مضمون روایت‏بالا فرمان مفصل على‏علیه‏السلام به مالک اشتر نخغى فرماندار مصر است دراین فرمان که حاوى نکات دقیق حکومتى است چنین آمده است:
«ولا تدخلن فى مشورتک بخیلا یعدل بک عن الفصل و یعدک الفقر و لا جبانا یضعفک عن الامور و لا حریصا یزین لک‏الشره بالجور فان البخل و الجبن والحرص غرائز شتى یجمعها سوء الظن بالله‏» (11)
بخیل را در شوراى مشورتى خود دخالت مده زیرا که ترا از احسان منصرف و از تهى‏دستى و فقر مى‏ترساند و نیز با افراد ترسو مشورت نکن زیرا در کارها روحیه‏است را تضعیف مى‏نماید و هم‏چنین حریص را به مشاورت مگیر که حرص را با ستم‏گرى در نظرت زینت مى‏دهد( همه آنچه درباره این افراد گقتیم) به خاطر این است که بخل و ترس و حرص غرائز و تمایلات متعددى هستند که جامع آنها سوء ظن به خداى بزرگ است.
علامت و نشانه مشورت صحیح
علامت و نشانه اینکه مشورت بین طرفین مشاور و مشورت کننده به طور کامل و صحیح انجام گرفته تنها این نیست که مشورت کننده از جلسه مشاوره او راضى و خندان بلند شود و دلش شاد و خرم گردد.
آرى ممکن است مواردى این چنین باشد و در واقع نیز مصلحت مشورت کننده نیز در آن باشد ولکن این به طور غالبى نیست چه بسا ممکن است در جلسه مشاوره مطالب تلخ و غر قابل انتظارى مطرح گردد که براى مشورت کننده باعث ملال و تیرگى روح و قلب او باشد ولکن اقتضاى عمل و مصلحت واقعى و شرعى و وجدانى نیز همین باشد در این صورت مشورت کننده آن را به نفع خود نمى‏داند و نمى‏تواند خود را به این نتیجه و ره‏آورد راضى کند ولکن نتیجه مطلوب عاقلانه و خداپسندانه جز این نمى‏تواند باشد.
پس نتیجه مشاوره یکنواخت نبوده مى‏تواند مختلف باشد گاهى به نفع و سود ظاهرى مشورت کننده باشد و او را به خنداند و او را شادمان سازد و گاهى به ضرر مشورت کننده بوده، او را ملول و غمناک ساخته او را بگریاند ولى در هر حال نتیجه هرچه باشد، این به صلاح و مصلحت واقعى مشورت کننده بوده، مورد رضاى الهى مى‏باشد.
امام باقرعلیه‏السلام خطاب به ابى عدیس فرمود:
«یا صالح اتبع من یبکیک و هولک ناصح ولا تتبع من نصحک و هو لک غاش و سترودن على الله جمیعا فتعلمون‏» (12) اى صالح در مقام مشورت از مشاور (داراى شرائط مشورت) تبعیت کن درحالى که ناصح بوده و تو را مى‏گریاند! و پیروى نکن از مشاورى که تو را مى‏خنداند در حالى که حق را از تو پوشانده و واقعیت را به طور صراحت و دلسوزانه به تو نگفته است! به زودى هم شما و هم او هر دو جمیعا نزد خداوند برمى‏گردید و نتیجه کار خود را مى‏دانید.
پس بالاترین دوستى یک فرد درباره فرد دیگرى تا برسد به مشارور، این است که اگر عیوبى دارد دوستانه و مشفقانه با او در میان بگذارد و به او تذکر بدهد واو را راهنمائى کند این در حقیقت نتیجه عملى مشاوره مى‏باشد.
امام صادق‏علیه‏السلام فرمود: «احب اخوانى الى من اهدى الى عیوبى‏». یعنى با محبت ترین دوستان من کسانى هستند که عیوب مرا (در مقام مشورت) به من اهداء کنند.
راستى چه اهداء صادقانه و مفیدى است! گرچه برخى از انسانهاى صاحب عیوب اهمیت این اهداء را به خوبى درک ننمایند و از این هدیه دوستانه و مشفقانه از اهداء کننده به خوبى قدردانى مناسب ننمایند! و در روایات واحادیث وارد است که به خوبى از ااین هدیه استقبال کنید و آن را با جان و دل بپذیرید«واقبلوا النصیحة ممن اهداها الیکم و اعقلوها على انفسکم‏». (13)
اگر مشورت کننده دردمند و گرفتار صلاح و مصلحت واقعى را درک و نصیحت ناصح مشفق مهربانى را به جان و دل بپذیرد چنین کسى مؤمن واقعى مى‏باشد زیرا علامت ایمان واقعى را در ضمیر و باطن خویش دارد.
امام صادق‏علیه‏السلام به برخى از اصحاب خویش چنین فرمود: هیچ مؤمنى از سه خصلت و صفتى بى‏نیاز نیست: توفیق خداوند درباره او ، داشتن واعظى از درون خود براى راهنمائى او، قبول نصیحت از ناصح مشفق. (14)
چنانکه ملاحظه مى‏کنید در این روایت قبول نصیحت از ناصح دلسوز را از علائم ایمان محسوب مى‏دارد و در ورایت دیگرى قبول نصیحت در مقام مشورت را به نحو دیگرى تحلیل و توجیه مى‏نماید و آن اینکه مشورت کننده با مشورت با صاحبان عقل و درایت‏به موارد خطا و عیوب و ایرادهاى کار خویش پى مى‏برد و این خود نتیجه خوب و نعمت‏بزرگ و از جمله توفیقات الهى براى انسانها است.
امام على‏علیه‏السلام در نهج البلاغه مى‏فرماید: «من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطا» کسى که به وجوه آراء دیگران روى بیاورد و آنها را پذیرا باشد، به موارد خطاى فکرى و عملى خویش پى مى‏برد و آگاه مى‏گردد. (15)
چون یک فرد مى‏تواند تنها در محدوده فکر و عقل و درایت و علم خویش گام بردارد و لکن با مشورت با دیگران مى‏تواند در محدوده وسیع عقل و درایت و کفایت و علم و آگاهى دیگران وارد شده به جستجو بپردازد و بهترین افکار و اعمال را در زمینه عمل و فکر خویش انتخاب نماید و در حقیقت مشورت زمینه انتخاب را گسترده‏تر و عمیق‏تر و وصول به حق و حقیقت و آگاهى را آسان‏تر مى‏سازد.
پیامبر گرامى اسلام‏صلى الله علیه وآله فرمود: «حزم و احتیاط این است که انسان با صاحب راى و عقلى در امور خود مشورت کند و امر او را اطاعت نماید».
و امام صادق‏علیه‏السلام فرمود: کسى که تنها به راى خویش پاى بند باشد دچار انواع لغزشها مى‏گردد (16) ولذا در روایات واحادیث معتبر وارد است که با انسان مستبد به راى اصلا مشورت نشود واو صلاحیت مشاور بودن را در اسلام ندارد.
امام صادق‏علیه‏السلام فرمود: لا تشیر على المستبد برایه‏» با انسانى که مستبد به راى باشد، مشورت نکن.
چنین کسى از دید پیشوایان اسلام در صورتى که خطائى در مشورت صورت گرفته باشد، مغبون نبوده معذور مى‏باشد.
مرحوم شهید اول در «الدرة‏الباهرة‏» از امام موسى کاظم‏علیه‏السلام چنین نقل مى‏کند:
«من استشار لم یعدم عندالصواب مادحا و عندالخطاء عاذرا» (17) کسى در کار خویش با صاحب نظر و عقل و درایتى مشورت کند این کار از دو حال خارج نیست اگر به صلاح و مصلحت‏بوده مورد ستایش دیگران قرار مى‏گیرد و اگر خطائى درمشورت و نحوه آن انجام شده باشد و در کارش موفق نباشد، داراى عذر بوده، مورد نکوهش قرار نمى‏گیرد.
از اینرو یکى از آداب نیک که مراعات آن در مقام مشورت لازم است این که مشورت کننده از مشاور تقاضاى موافقت‏با او در مقام مشورت ننماید و براى مشاور آزادى عمل صددرصد قائل باشد و کارى نکند که مشاور تحت تاثیر برخى از عواطف و احساسات واقع شده و تابع برخى از عملیات تحریک کننده انحرافى قرار بگیرد و نیز در مطالب مشاور قت‏بیشترى کند و مطلب را عوضى نشنود و کج نفهمد زیرا این امور موجب ملامت و سرزنش و ندامت و پشیمانى و درنتیجه یک نوع خیانت‏به خود محسوب مى‏شود!.
مرحوم شهید اول در کتاب خود «الدرة الباهرة‏» به نقل از مرحوم نورى در مستدرک الوسائل، ج‏2، ص‏66 از امام صادق‏علیه‏السلام ضمن کلامى چنین نقل مى‏کند:
«خف الله فى موافقة هو المستشیر فان التماس موافقته لوم و سوء الاستماع منه خیانة‏» از خدا بترس در مورد جلب موافقت مشاور با مشورت کننده در مقام مشورت زیرا تقاضاى مشورت کننده از مشاور براى موافقت‏با او در رایش موجب ملامت و یا عوضى شنیدن مطلب مورد مشورت، خیانت در مشورت است.
پى‏نوشتها:
1 ) وافى، ج‏3، ص 105ئ
2 ) وافى، ج‏3، ص 105.
3 ) همان مدرک.
4 ) بحار، ج‏75، ص 104. - شهید اول در درة الباهرة.
5 ) بحار، ج‏75، ص 235.
6 ) بحار، ج‏75، ص 104.
7 ) همان مدرک.
8 ) بحار، ج‏75، ص 104 بنقل از شیخ طوسى. در الدرة الداعى.
9 ) ارشاد القلوب دیلمى، ص 241.
10 ) وافى، ج‏3، ص‏106.
11 ) نهج البلاغه، نامه شماره‏53.
12 ) وسائل الشیعة، ج‏2، ص 205.
13 ) نهج البلاغه، خطبه 120 ص 364 فیض الاسلام.
14 ) قال ابوعبدالله لا یستغنى المؤمن عن خصلة به و الحاجة الى ثلاثة خصال توفیق من الله عزوجل و واعظ من نفسه و قبول من ینصحه(وسائل الشیعة، ج‏2، ص‏207).
15 ) وسائل الشیعة، ج‏2، ص 205.
16 ) وسائل الشیعة، ج‏2، ص 205.
17 ) مستدرک الوسائل، ج‏2، ص‏616.

تبلیغات