آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۲۸

چکیده

مسئله پژوهش : ارتباط هنر و فضای شهری در طول تاریخ موجب انتفاع هر دو پدیده بوده است. اما شتاب تحولات سده گذشته موجب چالش هایی در زمینه ارتباط هنر با فضاهای شهری در کشور ما شده، به گونه ای که هنر به کارگرفته شده در شهر بیش از هر چیز ماهیتی فرمایشی و الصاقی دارد و نه مردمی، واجد معنا و همخوان با ویژگی های فضا. در ارتباط با ارتقای کیفی فضاهای شهری دو نگاه اصلی به پدیده هنر شهری وجود دارد : «هنر به منزله وسیله ای برای زیباسازی فضا» و «هنر به منزله وسیله ای برای تقویت ارتباط ذهنی مخاطب با فضای شهری». در دیدگاه دوم، تأکید اصلی بر ارتقای معنای فضای شهری از طریق هنر است. ارتباط هنر و فضای شهری در لایه عمیق تر ذهنی و معنایی، مستلزم کشف سازوکار ارتباط مخاطب/کنشگر با فضا و هنر شهری است که دغدغه اصلی این پژوهش است. هدف پژوهش : این پژوهش به دنبال ارایه چارچوبی مفهومی به منظور توضیح ارتباط بهینه دو پدیده هنر و فضاست. با این هدف، پس از بررسی بعد معنایی فضای شهری از خلال آرای صاحبنظران، نیز بررسی سازوکار انتقال معانی توسط هنر، مدلی برای نحوه همکاری هنر در ساخت، تقویت و بازیابی معنای فضای شهری ارایه شده است. روش پژوهش : روش مورد استفاده در پژوهش، تحلیل محتوای کیفی است. در مرحله اول، از طریق تحلیل مقایسه ای سازوکار انتقال معانی هنر و فضای شهری، مدل اولیه پژوهش ارایه شده است. مضامین ارتباطی در قالب «هنرمند و قدرت ها/کالبد»، «مخاطب جمعی/اجتماع»، «مخاطب فردی/شخص» از مدل، استخراج شده و سپس با بررسی این مضامین از طریق تحلیل محتوای پژوهش های صورت گرفته در این زمینه، ابرهنجارها و هنجارهای معطوف به هنر و فضای شهری استنتاج شده است. نتیجه گیری : ابر هنجارها، سه مفهوم اصلی «زمینه گرایی فرهنگی»، «دموکراسی» و «تجربه زندگی روزمره» هستند که خود به هنجارهایی هم در ارتباط با به کارگیری هنر در فضا و هم در ارتباط با نحوه انطباق فضای شهری با هنر مشتق می شوند. همچنین به تأثیراتی که این هنجارها از طریق معنابخشی به فضای شهری بر کیفیت آن می گذارند نیز پرداخته شده است.

تبلیغات