آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۲۸

چکیده

نگرش پسامدرنیسم برای تمامی هنرها، هم از حیث انگیزه و هم از حیث چارچوب زمانی آن متفاوت است و این موضوع در حوزه های گوناگون هنر از سوی منتقدان معاصر مورد بررسی و توجه بسیار قرار گرفته است. داگلاس کریمپ از جمله نظریه پردازان هنر معاصر است که بر پایه مباحث والتر بنیامین در فرایند باز تولید انبوه، و آراء دیرینه شناسیِ میشل فوکو، به بررسی هنرهای تجسمی، به ویژه تأثیر عکاسی بر سرانجام نقاشی، و به دنبال آن کارکرد موزه ها در دوران مدرنیسم و احوال آنها در عصر پسامدرن پرداخته است. لذا انگیزه و هدف اصلی این نوشتار تحلیل آراء ایشان در رخداد هنر پسامدرن، جهت آشکارسازی نظریه پایان نقاشی و تأثیر عکاسی به همراه فرایند باز تولید انبوه، در شکست اصالتِ هاله مقدس اثر هنری است که در نهایت به بحران انزوای موزه ها در دوره معاصر می انجامد. بر پایه یافته های تحقیق، اعتقاد کریمپ بر این اصل مهم پی ریزی شده که پسامدرنیسم هنری گسست اساسی با مدرنیسم هنری و عصر استیلای نقاشی دارد. لذا پرسش اصلی که این پژوهش براساس آن شکل گرفته، این است که از منظر داگلاس کریمپ چه رویکردی در دوره معاصر سبب شده عالم هنر با زوال و مرگ نقاشی روبرو شود و این موضوع چگونه بر عملکرد موزه ها در عصر حاضر تأثیر می گذارد؟ سرانجام بر این اساس نتیجه حاصل شده این است که بر پایه آراء او، هنرهای کمینه گرا، جمعی، عکاسی و به دنبال آن روش تکثیر و باز تولید انبوه و همچنین دگرگونی به سوی مخاطب محوری، مهم ترین علت های وسیع تر شدن فاصله هنر نقاشی با دنیای پسامدرن است، و به دنبال این رخدادها، هنر نقاشی رفته رفته اصالت خود را از دست داده و این فرایند در نهایت به بحران انزوای موزه ها می انجامد که همواره محل نگهداری آثار اصیل هستند. روش تحقیق در این نوشتار توصیفی - تحلیلی بوده، همچنین ابزار و شیوه های گردآوری اطلاعات در بردارنده جستجوی کتابخانه ای است.

تبلیغات