آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۰

چکیده

متن

مقاله حاضر با هدف بررسى نگرش مسیحیان درباره مسلمانان در طى جنگ‏هاى صلیبى به نگارش درآمده است. بدین منظور علاوه بر منابع اختصاصى، از سایر منابع و پژوهش‏هاى جدید در این‏باره استفاده شده است.
در این مقاله، پس از مقدمه کوتاهى درباره علل، روند و پى‏آمدهاى جنگ‏هاى صلیبى، وضعیت جهان اسلام مقارن با جنگ‏هاى صلیبى و نگرش مسیحیان به مسلمانان در این دوران بررسى شده است. در ادامه، به دیدگاه ویلیام صورى، اسقف مشهور مسیحى و یکى از شاهدان جنگ‏هاى صلیبى، درباره اسلام و مسلمانان به صورت «بررسى موردى» پرداخته شده است.
مقدمه‏
جنگ‏هاى صلیبى یکى از جنگ‏هاى مهم میان مسلمانان و مسیحیان است که به دلایل گوناگون اتفاق افتاد. موضوع این مقاله، بررسى دیدگاه صلیبیان درباره مسلمانان در طى جنگ‏هاى صلیبى است. این مسئله اهمیت فراوانى دارد، چرا که تاکنون پژوهش‏گران بیشتر به دیدگاه مسلمانان درباره مسیحیان توجه کرده‏اند، از این‏رو، دانستن نگرش صلیبى‏ها درباره مسلمانان اهمیت وافرى دارد.
جنگ‏هاى صلیبى از سال 1095 تا 1291م ادامه یافت. از این رو، به مدت بیش از 150 سال مبارزه و کشمکش میان جهان اسلام و مسیحیت برقرار گردید. در طى این جنگ‏ها، دوران‏هاى استراحت نیز به وجود مى‏آمد، اما اغلب، حالت تخاصم و جنگ حاکم بود. علل گوناگون مذهبى، اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و... را مى‏توان زمینه‏ساز وقوع این جنگ‏ها دانست، مانند آزادسازى کلیساى قیامت - که الحاکم باللَّه، خلیفه فاطمى، آن را ویران کرد و سپس با هزینه مسلمانان تعمیر شد2 - و اماکن مقدس مسیحیان، نظیر بیت المقدس از تصرف مسلمانان؛3 عفو گناهان به عنوان ثواب شرکت در جنگ‏هاى صلیبى؛4 عشق رسیدن به بهشت شرق؛5 خطبه پاپ اوربانوس دوم در مجمع کلرمون و اعلان جهاد مذهبى؛6 پیش‏تازى ترکان سلجوقى و تضعیف امپراطورى بیزانس؛ افزایش حس جاه‏طلبى در شهرهاى تجارى ایتالیا، مثل ونیز، جنوا. پیزا و آمالفى جهت گسترش قدرت تجارى؛ ازدیاد جمعیت؛ خشک‏سالى؛ عدم تقسیم عادلانه زمین؛ گسترش قدرت فئودال‏ها و ملاّکین در اروپا و... .
در طى این سال‏ها هشت جنگ صلیبى اتفاق افتاد. در نخستین جنگ صلیبى (1099-1095م) که صلیبى‏ها با امیر سلاجقه روم (قلیچ ارسلان) در آسیاى صغیر رو به رو شدند، مسیحیان اورشلیم (بیت المقدس) را از دست فاطمیان خارج ساختند،7 و مملکت لاتینى اورشلیم را بنا نهادند. عمادالدین زنگى، موسس سلسله اتابکان موصل، ادسا (اورفه، رها) و جناح خاورى مسیحیان را از دست آنها خارج ساخت.8 دومین جنگ صلیبى (1148-1146م) با فتح مجدد «رها» به دست نورالدین زنگى آغاز شد. لوئى هفتم، پادشاه فرانسه به تشویق «قدیس برنارد» آماده جنگ شد و در (1147م) «کنراد» با لشکریان آلمانى عازم اورشلیم شدند.9 در سومین جنگ صلیبى (1192 - 1189م)، صلاح الدین ایوبى شهر «عکا» را آزاد کرد، اما بیت المقدس در دست صلیبان باقى ماند.10 چهارمین جنگ صلیبى (1204 - 1202م)، به علت اختلاف میان کلیساى شرقى و غربى و حمله صلیبى‏ها به قسطنطنیه آغاز شد.11 پنجمین جنگ صلیبى، با اعلان جنگ از سوى پاپ اونوریوس سوم آغاز شد. شاهان مجارستان و اتریش براى آزاد سازى بیت المقدس حرکت کردند، اما طغیان رود نیل باعث شکست و عقب نشینى صلیبیان، «دمیاط» شد.12 در ششمین جنگ صلیبى، بیت المقدس توسط ایوب، مشهور به سن لویى یا (لوئى مقدس) و یا ملک صالح ایوبى به دست مسلمانان افتاد. در هفتمین جنگ صلیبى، لوئى نهم، پادشاه فرانسه براى فتح بیت المقدس عازم شد، اما «ممالیک» که به جاى ایوبیان قدرت گرفته بودند، صلیبى‏ها را شکست دادند. در جنگ هشتم صلیبى، شارل - دانژو از فرانسه به بنوحفص در تونس حمله کرد. سپس ممالیک مصر و شام، دشمن مشترک اروپاییان و مغولان محسوب شدند. در پایان، مغولان از ممالیک بارها شکست خوردند و از شام خارج شدند. به هر ترتیب، جنگ‏هاى صلیبى پایان گرفت.13
پى‏آمد جنگ‏هاى صلیبى براى جهان اسلام عبارت بود از: ازدواج صلیبیان با زنان مسیحى مقیم سوریه، تشتت سیاسى در جهان اسلام، ازدیاد مفاسد اجتماعى، شدت یافتن شکاف میان فقیر و غنى، شکوفایى تجارت خارجى (به خصوص در عصر ممالیک)، تأثیر ادبى - فرهنگى جنگ‏هاى صلیبى و ورود کلمات بیگانه در متون عربى، گسترش فن خطابه و نگارش کتاب و... . این پى‏آمدها براى جهان غرب عبارتست از: تعدیل و زوال قدرت فئودال‏ها؛ جنبش‏ها و بدعت‏هاى مذهبى و مبارزه مقامات کلیسا با آنها؛ نوگرایى در اندیشه غربى به دلیل آشنایى با متفکران و فیلسوفان مسلمان؛ تحول علوم فرهنگى، پزشکى، کیمیا، گیاه‏شناسى، جانورشناسى؛ رونق اقتصادى؛ گسترش شرق‏شناسى و اقتباس اروپایى‏ها از برخى از ویژگى‏هاى فرهنگ اسلامى یا به قول «فوشه شارترى»14 شرقى شدن غربیان.15
در مقاله حاضر، ضمن توجه مختصر به وضعیت جهان اسلام در آستانه جنگ‏هاى صلیبى، نگرش مسیحیان به مسلمانان طى جنگ‏هاى صلیبى بررسى شده و دیدگاه ویلیام صورى درباره آن جنگ‏ها به عنوان مطالعه موردى در این پژوهش مطرح گشته است.
وضعیت جهان اسلام در آستانه جنگ‏هاى صلیبى‏
در آستانه جنگ‏هاى صلیبى و هم زمان با قرن پنجم هجرى، سرزمین‏هاى شام، عراق و ایران کانون اختلافات فرقه‏اى و مذهبى بود؛ اختلاف میان حنفى‏ها و شافعى‏ها، اشعرى‏ها و معتزلى‏ها و نیز شافعى‏ها و شیعیان (روافض) گسترش یافت. با افول پایگاه معتزلى‏ها در قرن پنجم هجرى، اشعرى‏ها که اطاعت از پیشواى فاجر یا عادل را واجب مى‏دانستند، قدرت گرفتند.
از این رو، ابوالحسن ماوردى در احکام السلطانیه، اساس فقه سیاسى اهل سنت را پایه گذارى کرد و امام محمد غزالى در کتاب المستظهرى به توجیه جنگ با مخالفان اهل سنت (شیعیان و اسماعیلیان) پرداخت. در حقیقت، وى فرمان قتل اسماعیلیان و هواداران فاطمیان که متهم به همکارى با صلیبیان بودند، صادر کرد. فضاى آکنده از دشمنى میان مسلمانان، به خصوص شیعه و سنى و تعصب اندیشوران سیاسى، چون غزالى، اختلافات میان مسلمانان را به شکاف بزرگى تبدیل کرد.
در سال 462ه هم زمان با حکومت آلب ارسلان، امپراتور روم شرقى، رومانوس دیوجانوس، به حلب حمله و محمود بن صالح مرداس‏16 را مغلوب کرد. این مسئله باعث توجه آلب ارسلان به حلب و روم شرقى شد. وى پس از فتح حلب در ناحیه ملازگرد، امپراتور روم شرقى را اسیر نمود، این اولین ضربه‏اى بود که دولت مسیحى بیزانس از دولتى مسلمان دریافت کرد، اما سقوط تدریجى دولت سلجوقى، زمینه ساز پیروزى صلیبیان و اشغال مناطق شام گردید.
«تتش بن الب الرسلان» بعد از مرگ ملکشاه به سلطنت رسید و نواحى رها، حران، انطاکیه، بوزان و حلب را تحت تسلط خود در آورد. او سپس اهالى نصیبین را مقهور و نواحى دیار بکر، موصل و جزیره را فتح کرد.17
مرگ تتش به دست «برکیا رق» باعث اختلاف میان فرزندان تتش شد. از این رو، «دقاق» حکومت دمشق و «رضوان» حکومت حلب را به دست گرفتند. قلیچ ارسلان از سلاجقه روم نیز که آسیاى صغیر را در اختیار داشت، هم زمان با هجوم صلیبیان، بر سر نواحى جزیره مالت با امراى دانشمندیه‏18 در کشمکش بود.19
اسماعیلیان و فاطمیان در طىّ جنگ‏هاى صلیبى با مسیحیان همکارى داشتند. چنان که در سال 523ه رؤساى فرقه اسماعیلیه دمشق با صلیبى‏ها مکاتبه کردند و براى اشغال دمشق، به آنها قول همکارى دادند.20 مکاتبه‏ها میان فاطمیان و دولت روم شرقى باعث شد تا مورخانى، چون ابن اثیر، علت اصلى حمله صلیبى‏ها به حوزه جهان اسلام را «ترس فاطمیان از حضور سلاجقه در مصر» بدانند.21
با تقسیم شدن اسماعیلیان به دو فرقه مستعلوى و نزارى، مستعلى با کمک وزیرش، افضل بن بدرجمالى، قدرت را به دست گرفت، اما در حقیقت قدرت اصلى در اختیار افضل بود و خلیفه فاطمى، هم‏چون مهره‏اى بى اثر، عمل مى‏کرد. در این هنگام، جنگ‏هاى صلیبى آغاز شد. زوار ارمنى بیت المقدس اقدام به برقرارى راه ارتباطى شرق و غرب نمودند و به تدریج بر شمار زائران مسیحى فلسطین و بیت المقدس افزوده شد. عواملى، چون سقوط خلافت فاطمیان به دست صلاح الدین ایوبى، خواندن خطبه بنام خلیفه عباسى، سقوط دولت اموى اندلس و ضمیمه شدن خاک اسپانیا به قلمرو شارلمانى (فرانسه)، سبب شد تا مردم جنوب فرانسه که با اسپانیایى‏ها ریشه مشترک داشتند، به کمک فرانسویان بشتابند و در هر نقطه از اندلس، دول غرب یا بربر قدرت یافتند. با اشغال «طلیطله» به دست آلفونس ششم، پادشاه کاستیل، به تدریج مسیحیان بر سراسر اندلس چیره شدند و تونس از حوزه خلافت فاطمیان جدا شد. در طرابلس قبیله «زناته» از قبایل بربر شمال آفریقا، جنبش استقلال طلبانه ایجاد کردند. جمهورى‏هاى ژنوا و پیزا به شهرهاى مهدیه و زوبله تجاوز کردند و سرانجام جزیره سیسیل به دست «نورماندى‏ها» افتاد و از نقشه جهان اسلام محو شد. در حالى که امراى قرطبه دائماً با خلفاى بغداد در کشمکش بودند، خلفاى عباسى با آن که شاهد جنگ و ستیز فرانسویان با مسلمانان اسپانیا بودند، با پادشاهان فرانسه پیوند دوستى و مودت برقرار کردند.
چنان که پین، شاه فرانسه سعى مى‏کرد مسلمانان را به جان یک‏دیگر انداخته و از این موضوع به نفع خود استفاده کند، منصور، خلیفه عباسى کشتى حامل جنگ‏جویان را از سواحل آفریقا، براى نبرد با عبدالرحمن اموى به اسپانیا فرستاد22 و هارون الرشید با شارلمانى، امپراطور فرانسه، روابط دوستانه برقرار نمود، ایجاد تسهیلات جهت زیارت مسیحیان بیت المقدس، از جمله درخواست‏هاى شارلمانى از هارون الرشید بود.23
در قرن پنجم هجرى، بغداد دست‏خوش درگیرى‏هاى مذهبى و شورش‏هاى مختلف گردید. دخالت خلیفه المقتدى در امور سیاسى سبب شد تا وى به دستور ملکشاه سلجوقى، بغداد را ترک کند، اما با مرگ ملکشاه، خلیفه قدرت سابق خود را باز یافت. شورش ارسلان بساسیرى و فتح بغداد، تبعید و زندانى شدن خلیفه القائم را به دنبال داشت. بى‏توجهى خلیفه و سلطان سلجوقى به امورى، مانند [اهمیت‏] فتح بیت المقدس در نزد صلیبیان، تقاضاى امپراطور بیزانس براى جنگ مشترک علیه صلیبیان و اشغال آسیاى صغیر به دست صلیبیان، باعث از دست رفتن بیت المقدس شد.24
نگرش مسیحیان به مسلمانان طى جنگ‏هاى صلیبى‏
نویسندگان مسیحى سده‏هاى هشتم تا سیزدهم میلادى، تصویرى مخدوش از اسلام ارائه کرده‏اند. از نظر آنها، اسلام، مذهبى غیر صادق، متمایل به بت پرستى و نوعى بدعت مسیحى محسوب مى‏شد. آنان نه تنها نبوت پیامبر اسلام را انکار کرده و او را ضد مسیح دانسته‏اند، بلکه ضعف‏هاى اخلاقى زیادى براى دین اسلام و پیامبرش بر شمرده‏اند، از جمله آن که محمدصلى الله علیه وآله مطالب درستى از عهد عتیق و عهد جدید را در قرآن آورده، اما پاره‏اى از بدعت‏ها، نظیر برخى از ویژگى‏هاى آیین مانویت و نیز مطالبى از خود را بدان افزوده است.25
گمان مى‏رود ایجاد این تصویر مخدوش از اسلام، عمدتاً واکنش مسیحیان در برابر برترى فرهنگى مسلمانان، به ویژه در اندلس بوده باشد.26 در آن دوران، مسیحیان تصور مى‏کردند که نسبت به مسلمانان نه تنها از جنبه مذهبى، بلکه از نظر اخلاقى نیز برترند؛ در چشم مسیحیان حاضر در جنگ‏هاى صلیبى، مسلمانان جنگ‏جویان خشنى به نظر مى‏آمدند، از این رو تمسخر و ذکر نقاط ضعف مسلمانان و اسلام در قالب ترسیم و تحریف دین اسلام مطرح شد. این قالب که ذهن صلیبیان را از قرن دوازدهم تا نوزدهم میلادى به خود مشغول کرده بود، در چهار وجه از سوى مسیحیان مطرح شد که عبارتند از:
1. اسلام نه تنها صدق نیست، بلکه انحراف عمده‏اى از حقیقت است... محمدصلى الله علیه وآله صدق و کذب را به هم آمیخته... است؛ در حالى که موضوعاتى، مانند «وجود خدا» در مسیحیت با منطق ثابت مى‏شود، این موضوع در دین اسلام متکى به وحى است.
2. مسیحیان اروپاى غربى مانند توماس آکویناس در سده‏هاى دوازدهم و سیزدهم میلادى معتقد بودند که «اسلام دینى است که با شمشیر و خشونت ترویج مى‏شود.»27
3. اسلام «مذهب تن آسانى» است. از نظر مسیحیان قرون وسطى، ازدواج مرد مسلمان با زنان متعدد (به صورت عقدى یا به صورت دیگر) و وعده قرآن در هم نشینى با حوریان بهشتى که در اسلام مجاز است، مردود مى‏باشد.
4. محمدصلى الله علیه وآله مخالف مسیح است. به عقیده مسیحیان قرون وسطى، در قرآن اشتباهات بدیهى وجود دارد [و از این رو، آنان ]رسالت محمدصلى الله علیه وآله را قبول نمى‏کردند.28
به همین دلیل، در «ترانه رولان» مسلمانان، بت پرست معرفى شده‏اند.29 نورمن دانیل در کتاب اسلام و غرب مى‏نویسد: حتى در منصفانه‏ترین توصیف‏هاى قرون وسطایى از حیات محمدصلى الله علیه وآله نکات فراوانى مکتوم مانده‏اند30 از این رو، توجه مسیحیان در شناخت شخصیت پیامبر متمرکز بود. یوحناى دمشقى و تئوفان معترف در میان مورخان بیزانسى مطالبى را ارائه دادند، اما ادامه جنگ‏هاى صلیبى مانع از اطلاع رسانى مستمر مى‏شد.31
بدین ترتیب، مسیحیان سده دوازدهم میلادى بینش کافى از اسلام نداشتند. با فتح جزیره «ایبرى» به دست صلیبیان و تماس نزدیک مسیحیان با مسلمانان، رهبران مسیحى به کسب اطلاعات دقیق‏تر از مسلمانان پرداختند. در این زمینه «پدر آلفونسو» کتاب گفت و شنود با اسلام را نوشت، اما قدم جدى‏تر را پیر معزز Peter the Venerable رئیس صومعه کلونى با نوشتن ردیه‏اى بر مطالب اسلام که لازم مى‏دید مسیحیان، آن مطالب را باطل بدانند، برداشت. «روبرکتونى» نیز ترجمه‏اى از قرآن تهیه کرد. هر چند توماس آکویناس و پیر معزز به دنبال تغییر دیانت مسلمانان بودند، خصوصاً آنهایى که تحت حاکمیت مسیحیان اسپانیا قرار داشتند.32
رساله دولت مسلمان، محمد، قوانین و دین او نوشته گیوم طرابلسى؛ مشاجرات قلمى ریکولدوس دو سانتا کروس desantacruceRicoldus، کشیش فرقه دو سن دومینیک، در بغداد با مسلمانان؛ ترجمه قرآن به اهتمام پیردو کلونى (1156م)، کتاب توماس آکویتاس با عنوان Summa contraentiels و تلاش‏هاى کاتامان دیموند اول، بزرگترین مبلغ مسیحى قرون وسطى، تا حدودى از شبهات پیشین درباره اسلام کاست.33
با گسترش اسلام در میان مسیحیان، برداشت مخدوش از اسلام بسیار کم‏رنگ شد و افرادى مانند «پیرمغزز»، برداشت جدیدى از اسلام را در دیدگاه مسیحیان ارائه کردند. ادوارد گیبون نیز فصل پنجاهم کتاب انحطاط وسقوط امپراطورى روم را به بررسى مذهب اعراب، وصف عربستان قبل از ظهور اسلام، ظهور حضرت محمدصلى الله علیه وآله و نیز تعالیم، خصایص و شخصیت ایشان تا وفات اختصاص داد؛ او در این کتاب مى‏نویسد: «حضرت محمدصلى الله علیه وآله به مسلمانان آموخته است که مبدع دین عیسوى را عزیز و محترم بدارند، احترامى که در فکر مرد مسلمان آمیخته به اسرار است... .» عیسویان لاتینى یکى از اصول اعتقادى خود که بارور شدن مادر با کره عیسى از نفحه روح القدس است، از قرآن کریم گرفته‏اند و این کار را «عار» ندانسته‏اند.34
میدان‏هاى جنگ، اشتیاق مسیحیان را براى گردآورى اطلاعات بیشتر و دقیق‏تر از اسلام تقویت کرد. برداشت مسلمانان و مسیحیان آن زمان از جنگ‏هاى صلیبى به کلى متفاوت از یک دیگر بود، زیرا جنگ‏هاى صلیبى نزد اکثر مسلمانان، حادثه‏اى بود که در مناطق دور دست و مرزى رخ داده است.35 درباره نحوه رفتار مسلمانان با صلیبیان، ادوارد گیبون،36 شکیب ارسلان،37 رنو،38 گوستاو لوبون و...39 مطالبى را در کتاب‏هاى خود ذکر کرده‏اند.
بررسى جنگ‏هاى صلیبى از دیدگاه ویلیام صورى‏
در این قسمت به بررسى دیدگاه ویلیام صورى به عنوان یک مسیحى حاضر در جنگ‏هاى صلیبى درباره مسلمانان مى‏پردازیم. دلایل گزینش ویلیام صورى و بررسى موردى کتاب او، الحروب الصلیبیه، از این قرار است:
1. ویلیام صورى در «صور» بیت المقدس حضور داشته است. او یا متولد فلسطین بوده و یا پدرش از مهاجمان صلیبى به فلسطین بوده است؛
2. وى به زبان‏هاى لاتین، فرانسه و عربى آشنایى داشته است؛
3. از سوى دیگر وى تحصیلات عالیه داشته است، به خصوص تحصیلات مذهبى، که حتى به ریاست اسقف‏هاى صور مى‏رسد؛
4. «صورى» کتاب جنگ‏هاى صلیبى خود را مقارن با آن جنگ‏ها (در یک دوره 90 ساله) نوشته است؛
5. او در دوره‏اى از آن جنگ‏ها حضور داشت و شاهد وضعیت جهان اسلام و مسلمانان در آن شرایط بود. از این رو، در فصول مختلف کتاب خود، به طور غیر مستقیم و مستقیم به اسلام و مسلمانان و... اشاراتى کرده است. بنابراین، این کتاب یکى از منابع مناسب جهت شناخت دیدگاه مسیحیان درباره مسلمانان در طى جنگ‏هاى صلیبى محسوب مى‏شود.
اشاره‏اى اجمالى به زندگى و آثار علمى ویلیام صورى‏
الف) دوران کودکى و نوجوانى‏
مورخان درباره سال تولد ویلیام صورى اختلاف نظر دارند؛ عده‏اى، مانند بیورى، مورخ انگلیسى 1127م و بعضى دیگر، 1130م را سال تولد وى دانسته‏اند. وى بیش از پنجاه سال از عمرش را در طلب علم در دولت لاتینى بیت المقدس و یا فرانسه و ایتالیا صرف کرد و بیشتر به تحقیق در امور مذهبى پرداخت. هم چنین وى مدتى مسئولیت دیوان رسائل را در دربار مملکت لاتینى بیت المقدس بر عهده داشته و مدتى هم سفیر پادشاه عمورى در دربار امانوئل، امپراطور بیزانس، بوده است و در کنار آن مشاغل خاصى در مراکز دینى داشته و به یکى از مقام‏هاى مالى کشیش‏هاى مسیحى؛ یعنى ریاست اسقف‏هاى صور، دست یافته است. او در حالى فوت کرد که حسرت «بطریقى بیت المقدس» را در دل داشت.
درباره خانواده و نَسب وى نیز اختلاف نظر فراوانى وجود دارد؛ اکثر مورخان بر این عقیده‏اند که او در مملکت لاتینى بیت المقدس به دنیا آمده، اما در این که پدر او چه کسى بود و از کجا به بیت المقدس آمد، اتفاق نظر وجود ندارد. برخى بر این عقیده‏اند که ویلیام، اصالتاً اهل فرانسه بوده و عده‏اى او را اهل ایتالیا به شمار آورده‏اند، بعضى نیز وى را انگلیسى و عده دیگرى او را اهل آلمان دانسته‏اند. یکى از علل اختلاف در خصوص سرزمین اصلى ویلیام صورى، تشابه اسمى او با اسقف دیگرى از اهالى انگلستان بوده است که به دلیل اقامت در صور، او را با نام ویلیام صورى مى‏شناسند؛ در واقع باید گفت او ویلیام صورى اول است که در سال 1170م ریاست اسقف‏هاى صور را به عهده داشته و ویلیام صورى دوم، مولف کتاب مورد نظر ما، از او (صورى اوّل) با عنوان «سلف بزرگ ما» یاد مى‏کند. از آن جا که وى مدتى در فرانسه و ایتالیا به تحصیل پرداخته، عده‏اى او را فرانسوى الاصل دانسته‏اند.
حسن حبشى معتقد است که او فرانسوى، آلمانى، انگلیسى و یا ایتالیایى نبوده، بلکه پدر او از سکنه بیت المقدس و احتمالاً متولد قدس بوده و شاید جزء هزاران نفرى بوده که همراه سربازان صلیبى وارد قدس شده‏اند، البته او در این خصوص نظر قطعى نداده است.
ب) تحصیلات و مشاغل‏
ویلیام از ابتداى طفولیت میل زیادى به درس و تحصیل داشت و ناگزیر به تعدادى از مدارس عصر خود که بعضى وابسته به دیرها و کنیسه‏ها و برخى نیز به کاخ پادشاه مرتبط بودند، رفت و آمد مى‏کرد. دانش‏آموزان این مدارس غالباً از طبقات بالا به شمار مى‏آمدند. او بعدها تحصیلات خود را در فرانسه ادامه داد و علاقه زیادى به مطالعه تعالیم مسیحى نشان داد. همین موضوع باعث شد که تعدادى از بزرگان دینى، از جمله بطرس برشلونه (بارسلون) در اسپانیا از او حمایت کنند، چرا که او معتقد بود ویلیام آینده درخشانى خواهد داشت، حمایت‏هاى او باعث شد که ویلیام مراتب پیشرفت را در کلیساى مسیحى طى کند و تا مقام ریاست اسقف‏هاى صور ترقى نماید. از دیگر حامیان وى فولشرز، بطریق مقدس، بوده که به ویلیام کمک کرد به همراه عده‏اى به ایتالیا اعزام شود و در آن جا به مدت دو سال تحصیل کند. از عواملى که دامنه اطلاعات او را گسترش داد، ارتباط وى با برخى از مراکز فرهنگى در سال 1167م بوده است او در قالب هیأتى از طرف پادشاه عمورى به عنوان سفیر نزد امپراطور بیزانس امانوئل، به قسطنطنیه اعزام شد تا معاهده‏اى بین مملکت لاتینى و امپراطورى بیزانس براى پشتیبانى از حمله به مصر منعقد کند. در همین‏جا بود که ویلیام اطلاعات خود را در خصوص زبان یونانى تکمیل کرد. پادشاه عمورى اعتقاد زیادى به وى داشت و از او خواست که کتابى درباره تاریخ مملکتش بنویسد.
او مدتى نیز تربیت بلدوین چهارم، فرزند عمورى را بر عهده داشت و این امر زمینه ارتباط او را با شمار زیادى از رجال دربار و اشراف مملکت فراهم کرد. او مدتى نیز به عنوان مستشار پادشاه عمورى خدمت کرد که قبل از او رالف، رئیس اسقف‏هاى بیت الحم، این شغل را بر عهده داشت.
ج) تألیفات و آثار علمى‏
ویلیام صورى در باب مسائل تاریخى، سه کتاب به رشته تحریر درآورده که دو جلد آن با جنگ‏هاى صلیبى ارتباط نزدیکى دارد و کتاب سوم وى درباره فعالیت‏هاى مجمع کلیسا بوده که در اواخر سال 1178 میلادى در روم منعقد شده و ویلیام جزء شرکت کنندگان آن بوده است. او به تقاضاى شاه عمورى، کتاب انجازات الملک عمورى Gesta Amolrici Regis را درباره وى نوشت. سپس پادشاه عمورى به او پیشنهاد کرد که کتابى در مورد مملکتش از زمانى که در دست لاتین‏ها بوده بنویسید. ویلیام این کتاب را نوشت و مطالبى درباره امیران شرقى بدان افزود و تحت عنوان اعمال امراء المشرق Gesta arientalium prinlirn نوشت که ظاهراً این دو کتاب از میان رفته‏اند. اما کتاب مفصل او یعنى تاریخ کبیر که درباره جنگ‏هاى صلیبى است، در قرن شانزدهم میلادى توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است.40
د) روش کار کتاب تاریخ کبیر یا تاریخ الحروب الصلیبیة
این کتاب یک دوره نود ساله تاریخ دو مرکز مهم اسلامى شرق؛ یعنى مصر و شام، بین سال‏هاى (1184 - 1094م) را در بر مى‏گیرد. پاره‏اى از مباحث کتاب نیز درباره مناطقى چون عراق و آسیاى صغیر مى‏باشد. ویلیام صورى در تقسیم بندى کتاب خود با پیروى از روش قدما از اصطلاح «کتاب»، که امروزه به جاى آن از فصل یا باب استفاده مى‏شود، بهره جسته است و هر کتاب را به چند فصل تقسیم کرده که منظور از آنها «گفتار» است. ویلیام، کتاب بزرگ خود را به 23 بخش تقسیم کرده و هر یک را با عنوان کتاب آورده است. همه بخش‏ها تقریباً از نظر تعداد صفحه برابرند، به جز کتاب آخر که کوچک‏تر است. او در بحث خود، براى هر پادشاه دو کتاب اختصاص داده است، غیر از گودفروى که تنها یک کتاب به او اختصاص یافته، زیرا مدت حکومت وى از یک سال تجاوز نکرده است و او جزء کسانى که به عنوان پادشاه، حکومت مملکت بیت المقدس را بدست گرفتند به حساب نمى‏آید و از میان آنها، تنها کسى است که توانسته است لقب حامى مزار مقدس را دریافت نماید.
هم چنین ویلیام، درباره بولروین چهارم، سه کتاب اختصاص داده است. فصل‏هاى هر کتاب بخش‏هاى کوتاهى در حدود یک صفحه و حداکثر دو صفحه است. هر کتاب، تقریباً سى فصل است به جز فصل آخر که خلاصه‏اى از مطالب قبلى است.
ویلیام قبل از آنکه به «گودفروى» بپردازد، هشت کتاب به صورت مقدمه آورده است:
در کتاب‏هاى اول، دوم و سوم، از بیدارى یا خیزش مسیحیت براى آزاد سازى قدس صحبت کرده و فعالیت‏هاى «پطرس ناسک» را که از طلایه داران لشکرکشى اول مسیحیان غیر نظامى بوده، شرح داده است. سپس به تجمعات آن در قسطنطنیه پرداخته و تصرف نیقیه و پیش‏روى به آسیاى صغیر را توضیح داده است. در کتاب چهارم، از تصرف شمال شام و شروع محاصره انطاکیه بدست مسیحیان سخن گفته و کتاب پنجم به محاصره انطاکیه و تصرف آن اختصاص یافته است.
کتاب ششم، شامل گرفتارى‏ها و دست‏آوردهاى صلیبیان از این محاصره و پیروزى‏هایشان مى‏باشد، که زمینه ساز جدائى و انشقاق در بین صفوف آنها شد. در کتاب هفتم، این بحث را طرح کرده که اگر این اتفاق مى‏افتاد آنها پیش‏روى شان را بسوى بیت المقدس ادامه مى‏دادند. کتاب هشتم، مربوط به پایان سفر حج و تصرف قدس است. در کتاب‏هاى نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم مطالبى از «گادفروى» و «ملک بولد وین اول» و گسترش قلمرو حکومت او آورده و سپس مباحثى درباره بلدوین دوم و ناآرامى در شمال شام ذکر نموده است که کل این مطالب، جلد اول کتاب فعلى ویلیام صورى را تشکیل مى‏دهد.
مباحث کتاب سیزدهم تا بیست و سوم که در جلد دوم کتاب فعلى ویلیام وجود دارد، از قرار زیر است:
کتاب سیزدهم شامل: تصرف صور و گسترش نفوذ ممالیک بردیگر سرزمین‏هاى لاتینى است.
کتاب چهاردهم: شامل فولک foulgue بعنوان امیر بیت المقدس و ناآرامى در سوریه شمالى است.
کتاب پانزدهم: درباره تلاش‏هاى امپراطور یوحنا براى گسترش نفوذ خود بر امیر نشین‏هاى لاتینى است.
کتاب شانزدهم: شامل همکارى و مشارکت بلدوین سوم و مادرش ملکه ملیزند در فرمانروایى سومین هجوم صلیبى مى‏باشد.
کتاب هفدهم: درباره تصرف عسقلان به جاى تداوم سومین هجوم صلیبى است.
کتاب هجدهم: در خصوص اوج قدرت‏مندى قدس لاتینى در زمان بلدوین سوم و سرآغاز استیلا بر مصر مى‏باشد.
کتاب نوزدهم: شامل دوران عمورى اول و منازعه بر سر مصر است.
کتاب بیستم: در باب کشاکش بر سر مصر است.
کتاب بیست و یکم: در خصوص ناکامى بلدوین جذامى در سلطه بر بیت المقدس مى‏باشد.
کتاب بیست و دوم: شامل نزاع بر سر منافع شخصى است.
کتاب بیست و سوم: در خصوص این سؤال است که آیا نجات قدس از توانایى ریمون کنت طرابلس خارج بود یا بدست ریمون امکان‏پذیر بود؟
طرح این سؤال از سوى ویلیام صورى دلالت بر آن دارد که این بحث در اثناء درگیرى بین امیران صلیبى که هر یک در تلاش براى تصرف بیت المقدس بودند، مطرح و نوشته شده است، در حالى که اوضاع و احوال، به ویژه ظهور ایوبیان در مصر، خطرى براى صلیبیان بود که ویلیام آن را درک کرده و بدان صادقانه و صراحتاً پرداخته است. سیر حوادث هم نظر او را تأیید نموده است.
لازم به ذکر است که این کتاب، در اصل به زبان انگلیسى نوشته شده و بعدها به عربى ترجمه شده است. از این کتاب، دو ترجمه به زبان عربى صورت گرفته است: یکى، از سهیل زکار و دیگرى از حسن حبشى. در این تحقیق از ترجمه عربى سهیل زکار از کتاب )History of deeds done beyond the sea( استفاده شده است.
نگرش ویلیام صورى به اسلام و مسلمانان در طى جنگ‏هاى صلیبى‏
در این فصل نمونه‏هایى از نظریات ویلیام را که در کتاب دو جلدى خود آورده است، ارائه مى‏دهیم:
1. ذکر پیامبر اسلام و نحوه گسترش اسلام‏
ویلیام درباره پیامبر اسلام و روند گسترش اسلام آورده است که:
بنابر آن‏چه از تاریخ‏هاى قدیم بر مى‏آید، باورها و اندیشه‏هاى محمدصلى الله علیه وآله در دوره امپراطورى هراکلیوس جاى پاى محکمى در شرق پیدا کرد. محمدصلى الله علیه وآله... اعلام نمود که پیامبرى است مبعوث از جانب خداوند... و بر شرق، خاصه شبه جزیره عربستان استیلا یافت. و بذرى... که کاشته بود توسط جانشینانش به زور شمشیر و سخت‏گیرى و نه از طریق وعظ و ارشاد41 براى اجبار مردم به گردن نهادن به باورهاى پیامبرصلى الله علیه وآله منتشر شد.42
ویلیام صورى به هنگام توصیف انطاکیه و تصرف آن به دست ملکشاه سلجوقى مى‏نویسد:... زمانى که هم شرق به لرزه در آمده و جانشینان محمدصلى الله علیه وآله بازور بر همه سرزمین‏هاى شرق مسلط شده و آنها را به مذهب و دین و اعتقادات فاسد خود در آوردند، (مردم) این شهر از تحقیر پیامبران خود دارى کرده و در حد توان خود از پذیرش سیطره قوم کافر (مسلمانان) امتناع کرده بودند.43
2. رفتار عمر در قدس‏
عمر در مدت اقامت خود در این شهر، در باره احوال ساکنان آن بررسى‏هاى دقیقى انجام داد. ... وى در خصوص موقعیت و محل کلیساى قیامت نیز تحقیق کرد که خرابه‏ها و باقى مانده‏هاى کلیسا به او نشان داده شد. او دستور به تجدید بناى کلیسا داد و براى این امر پول کافى اختصاص داد و صنعتگران و کارگران و دیگر ملزومات، نظیر چوب و سنگ مرمر را آماده کرد، به گونه‏اى که ساختمان بنا، در مدت کوتاهى به پایان رسید. سپس زمین‏هاى با ارزشى را به این کلیسا اختصاص داد که عواید حاصل از آنها براى برآوردن نیازها و ملزومات کلیسا و تعمیر و تعویض وسایل آن، نظیر مشعل‏ها و... به کار مى‏رفت.44
3. اطلاق واژه کفار بر مسلمانان‏
ویلیام صورى در جاى جاى کتاب خود از مسلمانان با واژه کفار نام برده است؛ براى مثال در مبحث تصرف انطاکیه به دست ملکشاه سلجوقى مى‏نویسد: لقد اصبحت خاضعه للکفره أى للمسلمین.45
4. فتح فلسطین به دست مسلمانان‏
ویلیام دلیل اصلى فتح فلسطین به دست مسلمانان را این گونه بیان مى‏کند:
میان ایرانیان و رومیان بر سر مناطق [مرزى‏]، درگیرى وجود داشت و اندکى قبل از مسلمانان، کسرى (پادشاه ایران) به سوریه حمله کرد. او شهرهاى آن‏جا را ویران ساخت، خانه‏ها را به آتش کشید، کنیسه‏ها را خراب کرد و مردمان آن را محبوس ساخت. کسرى پس از آن که بر قدس دست یافت، 36 هزار نفر از ساکنان آن جا را به قتل رساند و «صلیب صلبوت» را با خود به ایران برد. ... بعد از مدت کوتاهى، قیصر حکومت روم را در دست گرفت و پس از جنگ با کسرى سرزمین‏هاى تحت تابعیت او را ویران ساخت... از این رو، زمانى که عرب‏ها به این سرزمین‏ها وارد شدند، شهرها را متروک یافتند و با استفاده از فرصت بدست آمده به طرف قدس حرکت کردند. در این شهر، جز عده کمى از مسیحیان، کسى باقى نمانده بود و اعراب در مقابل دریافت جزیه، به آنها اجازه اقامت در شهر دادند.46
5. تشریح وضع قدس‏
و بدین طریق، شهر قدس تحت سلطه دشمنان بى ایمان درآمد و علت آن گناهانى بود که ما (مسیحیان) مرتکب مى‏شدیم. شهر قدس چهارصد سال یوغ بندگى و ظلم و ستم را تحمل کرد و در این مدت، بسته به روحیات امیر و حاکمى که بر آن سلطه داشت، وضعیت شهر تغییر مى‏کرد. گاهى اوقات اوضاع بهتر مى‏شد و گاهى هم به وخامت مى‏گرایید؛ حال او شبیه مریضى بود که با تغییر آب و هوا مرض وى شدت و ضعف پیدا کند47... .
6. ستایش هارون الرشید
ویلیام مى‏نویسد «با این وجود خداوند در دوره حکومت هارون الرشید حاکم بى نظیر و قابل ستایش بر تمام شرق سلطه داشت؛ امن و آسایش را بر ملتش ارزانى داشت؛ شخصیت بزرگ و تسامح و ادب کم نظیر این مرد تا به امروز مایه اعجاب و شگفتى در شرق است.»48
7. نمونه‏هایى از آزار و سخت‏گیرى بر مسیحیان از سوى مسلمانان‏
بعد از این (تخریب کلیسا) اوضاع مسیحیان بدتر شد و این وضعیت صرفاً به دلیل احساس یاس و ناامیدى ناشى از تخریب کلیسا نبود، بلکه سختگیرى‏هاى ناشى از خدمات اضافى بود که بر آنها (مسیحیان) تحمیل مى‏شد؛ از آنها جزیه و مالیات‏هاى سنگین طلب مى‏شد و این کارها بر خلاف عرف و امتیازهایى بود که حکام پیشین به مسیحیان داده بودند. علاوه بر این، از اجراى مراسم دینى ممانعت به عمل مى‏آمد و آنها را مجبور به ماندن در خانه‏ها مى‏کردند، به ویژه در ایام و روزهاى مقدس جرأت نداشتند میان مردم دیده شوند. پس از مدتى، خانه‏هاى مسیحیان نیز براى آنها نا امن گردید، چرا که دشمنان به خانه‏هایشان سنگ و آشغال و کثافت پرتاب مى‏کردند؛ آنان بدون محاکمه مجازات مى‏شدند؛ اموالشان مصادره و دارایى‏هایشان به سرقت مى‏رفت؛ فرزندان و دخترانشان از خانه‏ها دزدیده مى‏شدند و به زور یا به سخن‏هاى ملایم و وعده‏هاى شیرین، مسیحیان مجبور به ترک دین خویش مى‏گردیدند.49
ویلیام مورد دیگرى از آزار مسلمانان به مسیحیان را این گونه وصف مى‏کند:
مسجد الاقصى براى مسلمانان اهمیت خاصى داشت. مرد مسلمانى براى این که بهانه‏اى پیدا کند تا مسیحیان را از قدس اخراج کند، شبانه جسد سگ مرده‏اى را به مسجد مى‏اندازد و هنگامى که مسلمانان براى اداى نماز صبح به مسجد مى‏روند، جسد سگ را در آن جا مى‏بینند و فکر مى‏کنند که مسیحیان این کار را انجام داده‏اند. جماعت خشمگین با حرکت در شهر و ایجاد سر و صدا تلاش مى‏کنند تا حکم قتل همه مسیحیان را بگیرند. مسیحیان نیز خود را براى مرگ آماده مى‏کنند. یک جوان مسیحى که اوضاع را چنین مى‏بیند به دروغ، اتهام انداختن جسد را به گردن مى‏گیرد تا بقیه نجات یابند.50
8. برخورد نامناسب سلاجقه با زائران مسیحى‏
بدنبال شکست امپراطور بیزانس از سلاجقه و ایجاد شرایط نامناسب براى مسیحیان، ناامیدى شدیدى ساکنان سرزمین فلسطین را در بر گرفته بود. در این خصوص ویلیام صورى آورده است: «پس از آن که گروه بزرگى از مسیحیان یونانى و لاتین (اروپا) که در سرزمین‏هاى دشمن با مرگ به هزار گونه روبه‏رو شده بودند، به آنها اجازه ورود مى‏دادند که این گروه به قصد زیارت اماکن مقدسه وارد بیت المقدس شوند، اما نگهبان دروازه‏هاى شهر فقط به شرطى به آنها اجازه ورود مى‏داد که یک سکه طلا (به عنوان جزیه نقدى) بپردازند. از آن جا که بسیارى از حجاج دارایى خود را در راه از دست داده بودند و چیزى نداشتند که به عنوان جزیه پرداخت نمایند، این مسئله بحران‏ساز شد و بدین ترتیب، بیش از هزار نفر از حجاجى که منتظر ورود به شهر بودند، در بیرون دیوارهاى شهر از گرسنگى و بى لباسى (عیارى) جان باختند.51 حجاجى هم که توانایى پرداخت جزیه را داشتند وضع بهترى نداشتند، چون هر آن در معرض اهانت‏ها و تهاجمات قرار داشتند و ممکن بود فردى به صورتشان آب دهان بیندازد یا مشتى بر گوششان بنوازد».52
ویلیام درباره رفتار بد ترکان با مسیحیان و رفتار خوب و مناسب مصریان و ایرانیان با مسیحیان آورده است: «بعد از مرگ الحاکم، پسرش الظاهر، بر سر کار آمد. وى معاهده‏اى را که پدرش کنار گذاشته بود با رومانوس امپراطور قسطنطنیه تجدید کرد و امتیاز ساخت مجدد کلیساى قیامت را به آنها اعطا کرد... .
با این حال گرفتارى‏هاى متوالى که هر روز شکل جدیدى به خود مى‏گرفت، پایان نیافت و... هر وقت که امیر یا نماینده جدیدى از طرف خلیفه فرستاده مى‏شد، تنبیه‏هاى تازه‏اى به کار گرفته مى‏شد و با شیوه‏هاى دیگرى اموال مردم چپاول مى‏شد و ادعا مى‏شد که امپراطور (خلیفه) دستور داده است که در صورت تأخیر پرداخت جزیه و مالیات، کلیساها را خراب بکنند... با این همه، در زمان حکومت ایرانیان (خلیفه بغداد) و مصریان، مسیحیان اوضاع بهترى داشتند، ولى با افزایش قدرت ترکان به حدى که سرزمین‏هاى مصر و ایران را در بر گرفت، اوضاع و احوال مسیحیان دوباره رو به وخامت گذاشت و وقتى که قدس به سلطه آنها در آمد، ملت (یا قوم) خداوند در طول 38 سال،53 گرفتارى‏هاى عظیمى را متحمل شدند.54
9. برخورد نامناسب ترکان با مقدسات مسیحیان‏
ویلیام صورى در این خصوص مى‏نویسد:
«ترک‏ها حرمت مقدسات را رعایت نمى‏کردند؛ اماکن مقدس را آلوده ساخته و کاهنان را از آنجا بیرون انداخته بودند؛ آنها کلیساها را براى کارهاى پست و ناپاک بکار گرفته و از برخى از اتاق‏ها و کاخ‏هاى مقدس به عنوان اصطبل اسب‏ها و دیگر حیوانات بارکش استفاده مى‏کردند و در آنها کارها و مشاغلى دایر شده بود که با شان این اماکن تناسب نداشت؛ عکس‏هاى قدیسین از دیوارها محو شده و... ترکان خشم خود را بر سر این تصاویر ریخته بودند؛ انگار که آن اشخاص زنده بودند، چشمانشان را در آورده و بینى‏هایشان را کنده بودند و عکس‏ها را با گل و کثافت و نجاسات آلوده کرده و یا پوشانده بودند.»55
10. خیانت مسیحیان ساکن شهرها و هتک حرمت نوامیس مسیحیان توسط ترکان‏
در جریان محاصره شهر «رها» که مدتها به درازا کشید، فردى مسیحى از اشراف شهر به اهالى خیانت کرد و لشکریان صلیبى را که تحت فرماندهى «بوهیموند» قرار داشتند، به شهر راه داد. در جریان مذاکرات پنهانى این فرد با سران صلیبیان، حادثه‏اى رخ مى‏دهد که انگیزه او را براى راه دادن مسیحیان تشدید مى‏کند. این حادثه از قرار زیر است:
روزى فیروز از محل کار، پسرش را به منزل مى‏فرستد موقعى که پسر وارد خانه مى‏شود با منظره زشت و خوارکننده‏اى روبه‏رو مى‏شود و متوجه مى‏شود که مادرش در آغوش یکى از امراى ترک است. جوان دچار رعب و وحشت مى‏شود و به سرعت نزد پدر بر مى‏گردد و واقعه را به او خبر مى‏دهد و با تلخ‏کامى مى‏گوید: آیا کافى نیست این سگانِ کثیف ما را تحت یوغ و عبودیت و بندگى فرو مى‏کوبند و هر روزه املاک کلیسا را دزدانه بالا مى‏کشند تا جایى که قوانین ازدواج را پایمال کرده و روابط آن را از هم مى‏گسلند اگر قرار است زندگى کنم، به کمک خداوند این اهانت‏ها را به پایان رسانده و آنها را به آن‏چه مستحق‏اند خواهم رساند.56
11. عهد شکنى امیران ترک در مبادله اسیران و فروش شهرها
نویسنده در بخش‏هایى از کتاب به معاهداتى که میان امیران ترک و لشکریان صلیبى بسته مى‏شود، اشاره دارد. این امیران عمدتاً افرادى هستند که حکومت و امارت چند شهر و حومه را بر عهده دارند و با عقد قرار داد با صلیبیان از مقاومت در برابر آنها پرهیز مى‏کنند و در عوض امنیت و موقعیت خود را حفظ مى‏نمایند، ویلیام صورى در یک مورد به عهد شکنى امیرى از ترکان بنام بالاس Balas اشاره مى‏کند و مى‏نویسد:
یکى از اشراف و بزرگان ترک به نام بالاس از قبل حاکم سروج بود با (کونت) معاهده‏اى مى‏بندد و خواهان روابط دوستانه بین آنها مى‏شود... روزى از کونت دعوت مى‏کند تا براى مهمانى به قلعه او برود، ولى قصدش آن بود که وى را به قتل برساند. اما کونت از این توطئه مطلع مى‏شود و از مهلکه جان سالم بدر مى‏برد. در این واقعه عده‏اى از همراهانش به اسارت در مى‏آیند که بعداً بین دو طرف مبادله مى‏شوند، اما بلدوین تصمیم مى‏گیرد که دیگر با هیچ ترکى پیمان دوستى نبندد. در نزدیکى همین منطقه حاکم دیگرى از ترکان به نام بالدوک Balduk حکومت داشت. وى شهر قدیمى سمیساط را به کونت فروخته بود، اما در برآوردن شروط عقد تأخیر مى‏کرد... و «بلدوین» دستور داد گردن او را بزنند.57
به نظر مى‏رسد مولف در صدد است با نقل حادثه بالاس و عهد شکنى او، پیمان شکنى بلدوین را توجیه نماید. لازم به ذکر است که فروش شهرها و حاکمیت‏هاى مستقل و کوچک و معاهده آنها با مسیحیان نشانگر ناتوانى حکومت مرکزى و تفرق نیروهاى مسلمان مى‏باشد.
12. عامل ترس و وصف لشکریان مسلمان‏
زمانى که «کربوغا» انطاکیه را محاصره کرد تا مسیحیان را از آن بیرون کند، محاصره مدتى به درازا کشید، مسیحیان فردى را براى مذاکره نزد وى فرستادند و او از دیدن هیبت و عظمت لشکر مسلمانان دچار تعجب مى‏شود و... تصمیم مى‏گیرد که هر آن‏چه را در خلال دیدار با کربوغا اتفاق افتاده به طور مفصل بیان کرده و گفته‏ها، تهدیدها و هیبت این امیر مغرور و متکبر را براى عموم مردم توضیح دهد،58 اما گودفرى با نگرانى از این که بیان این مطالب به صورت مفصل باعث رعب و وحشت مردم شود، از پطرس (فرستاده مذکور) مى‏خواهد که از ذکر جزئیات خوددارى و تنها به این مسئله اشاره کند که دشمن خواستار ادامه جنگ است.59
این نکته نشان مى‏دهد که سپاهیان مسلمان از نظر مجهز بودن و کثرت عدد در موقعیت مطلوبى قرار داشتند، اما نویسنده به ویژگى‏هاى این سپاهیان اشاره نکرده است.
13. وصف غنایمى که از کربوغا گرفته شده بود
ویلیام در این خصوص مى‏نویسد:
بعد از پایان جنگ، مردم با (مسیحیان) به اردوگاه دشمن برگشته و در آن جا مقادیر زیادى از انواع اشیاء ضرورى و نیز اندوخته‏هایى از گنجینه‏ها و دفینه‏هاى شرقى یافتند به گونه‏اى که ارزش گذارى و اندازه‏گیرى کالاهایى، مانند طلا، نقره، جواهر، پارچه‏هاى حریرى و لباس گران‏قیمت غیر ممکن بود. مقدارى ظروف زیبا؛ هم از لحاظ ساخت هم از لحاظ موادى که در آن به کار رفته بود، وجود داشت. هم چنین، گله‏هاى اسب، رمه و... در آن موجود بود. علاوه بر اینها، مقادیر زیادى مواد غذایى و حبوبات نیز یافت مى‏شد.60
14. استفاده مسلمانان از ساحران در جنگ‏
ویلیام صورى در ادامه بحث محاصره قدس مى‏نویسد: حادثه‏اى که از ذکر آن نمى‏توان گذشت این است که در بین اسباب جنگى که مسیحیان در خارج از دیوارهاى شهر قرار داده بودند، وسیله‏اى بود که صخره‏هاى بزرگ را به داخل شهر پرتاب مى‏کرد و خرابى و کشتار فجیعى به وجود مى‏آورد. وقتى که کفار (مسلمین) متوجه شدند که به هیچ وجه نمى‏توانند با این وسیله مقابله کنند، دو جادوگر استخدام کردند تا با وردهاى خود آن را به یک وسیله ضعیف تبدیل کنند. موقعى که این جادوگران روى دیوار مشغول خواندن اوراد خود بودند، سنگى از همین وسیله به آنها برخورد و هر دو به همراه سه جوان، که دستیارشان بودند، از بالا افتادند.61
15. وصف مردمان معره (ثروت و تکبر)
وى در وصف مردمان معُره مى‏نویسد:
ساکنان این شهر به مال و ثروت هنگفت خویش. متکبر و مغرور بودند و به دلیل آن که تعداد زیادى از افراد ملت ما (مسیحیان) را در درگیرى‏هاى قبلى کشته بودند، بسیار به خود مى‏بالیدند و فخر فروشى مى‏کردند و این عمل آن قدر قهرمانانه بود که همیشه بدان مباهات مى‏کردند. آنها لشکریان مسیحى را به حدى تحقیر کردند که انواع دشنام‏ها را نثار بزرگان و رهبران ما مى‏کردند و به صلیب‏هایى که بر روى دیوارها و برج‏ها قرار داده شده بود بى احترامى مى‏کردند و بر این تمثال‏هاى مقدس آب دهان مى‏انداختند.62
در ادامه ویلیام صورى درباره نحوه دفاع سکنه این شهر از خودشان مى‏نویسد: مدافعان داخل دیوارهاى شهر (معُره) با تمام توان از خود دفاع مى‏کردند؛ سنگ‏ها و اشیاء مختلف را به سوى حمله کنندگان پرتاب مى‏کردند و حتى کندوهاى زنبور عسل را که پر از زنبور بودند و آتش و گچ زنده را نیز به کار گرفتند، ولى سرانجام ناکام ماندند.63
16. حمله راهزنان به لشکر مسیحیان‏
صورى مى‏نویسد:
هنگامى که مسیحیان از «معره» حرکت کردند، همه چیز بر وفق مراد آنها بود. تنها مشکل آنها، آزار و اذیت راهزنان بود که به طور مداوم به عقبه لشکر حمله مى‏کردند؛ راهزنان گاه گاهى به صورت مخفیانه به افراد مریض و مُسن که توانایى همراهى با لشکر را نداشتند هجوم مى‏بردند و به قتل و غارت مى‏پرداختند. کونت (کنت) مجبور شد با این حملات به شدت برخورد کند، به گونه‏اى که خودش در آخر لشکر حرکت مى‏کرد.64
17. کمک رساندن حکام برخى از شهرها به مسیحیان‏
ویلیام صورى در این باره مطالبى آورده است از جمله آن که:
«زمانى که لشکر زائران مسیحى از شهرهاى شیزر، حماه، و حمص عبور مى‏کردند. حکام این شهرها ملزومات و وسایل آسایش و رفاه مورد نیاز آنها را فراهم کردند علاوه بر این، در سرزمین‏هاى بین راه و قلعه‏هایى که در این منطقه قرار داشت، هدایایى از طلا، نقره، گله‏هاى حیوانات و دیگر ملزوماتى که براى زنده ماندن در صحرا لازم است، در اختیار مسیحیان قرار مى‏گرفت... در این منطقه چه در شمال و چه در جنوب شهرى نبود که مسیحیان از آنجا عبور کنند و هدایایى براى آنها فرستاده نشود».65
به این ترتیب، مشخص مى‏شود که پیش‏روى نیروهاى صلیبى همیشه ناشى از جنگ جویى و توانایى نظامى آنها نبوده، بلکه اهالى برخى از شهرها که تسلیم شده بودند، به آنها یارى مى‏رساندند. درباره این که، این کمک‏ها از روى همدلى بوده یا صرفاً به خاطر حفظ امنیتشان بوده است، به روشنى معلوم نیست و مولف نیز بدان اشاره‏اى نکرده است.
18. رفتار مسیحیان ساکن در بلاد اسلامى (خیانت‏کارى)
ویلیام صورى در خصوص عبور لشکریان مسیحى از نزدیکى شهر طرابلس مى‏نویسد: در شهر طرابلس بیش از دو هزار مسیحى در این شرایط گرفتار بودند (سکونت داشتند)، زمانى که شنیدند لشکر مسیحى به شهر نزدیک مى‏شود، به فرماندهان لشکر پیام رساندند که از کنار شهر بزرگوارانه نگذرند، بلکه اگر لازم شد شهر را محاصره کنند، چون احتمال دارد شهر در عرض چند روز به تصرف آنها درآید و اگر هم چنین نشد، مبلغ هنگفتى پول از حاکم بگیرند و او را در آن‏جا ابقا کنند تا آزادى مسیحیان در بند را فراهم کند.66
19. برخورد اهالى مصر با مسیحیان ساکن قدس‏
بعد از آن که مسیحیان انطاکیه را تصرف کردند، اقتدار ترکان و ایرانیان در منطقه رو به ضعف گذاشت. مصریان با استفاده از این فرصت، قدس را تصرف کردند، اما به آنها خبر دادند که لشکریان صلیبى به شهر نزدیک مى‏شوند. در نقل این روایت، ویلیام صورى مى‏نویسد: همه مسلمانان در مسجد جمع شدند و در باره جلوگیرى از پیش‏روى لشکر ما (مسیحیان) به مشاوره پرداختند؛ ابتدا تصمیم گرفتند در صورت پیش‏روى صلیبیان همه ساکنان مسیحى را بکشند و پس از تخریب کلیساى قیامت، قبر مسیح را نیز به طور کامل ویران کنند... اما بالاخره به این نتیجه رسیدند که چنین عملى بر دشمنى و خشم صلیبى‏ها خواهد افزود و براى همین از این تصمیم صرف نظر کردند و به جاى آن در صدد برآمدند همه دارائى‏ها و اموال آنها را از دستشان بگیرند؛ از این رو، از آنها مبلغ چهارده هزار سکه طلا (به عنوان جزیه) در خواست کردند و اسقف بزرگ شهر مجبور به پرداخت این مبلغ شد... این مبلغ به قدرى زیاد بود که ارزش همه املاک مسیحیان ساکن قدس در این حد نبود.67
این سرقت اموال براى کفار (مسلمانان) کفایت نکرد، بلکه همه مسیحیان جز زنان، مریضان و کودکان را از شهر بیرون کردند و در حالى که آنان در روستاهاى اطراف بر اثر گرسنگى و برهنگى جان مى‏باختند، لشکر ما رسید.68
20. فاطمیان و مسیحیان و خلیفه الحاکم‏
ویلیام صورى در این باره مى‏نویسد:
رنج‏هاى مسیحیان در تحت سلطه مصرى‏ها کاهش یافت، درست شبیه فرد زندانى که گاهى به او استراحت داده مى‏شود و تا زمانى که الحاکم، خلیفه مصر شد وضع بدین منوال بود. شرارت‏ها و جنایت‏هاى الحاکم، از جنایت‏هاى همه فرمان‏روایان قبل از او پیشى گرفت تا حدى که نام او براى نسل‏هاى بعد که چیزهایى از دیوانگى وى مى‏شنیدند، ضرب المثل شد. از کارهاى زشتى که وى مرتکب شد، تخریب کلیساى قیامت بود. این کلیسا در اساس توسط ماکسیموس بزرگ، اسقف قدس و به فرمان امپراطور قسطنطیه بنا شده بود که بعدها در دوره هراکلیوس (هرقل) تجدید بنا شد. در روایات نقل شده است که چون مادر الحاکم مسیحى بود وى این سخت‏گیرى‏ها را انجام مى‏داد تا متهم به طرفدارى از مسیحیان نشود.69
21. وصف قصرقاهره و جایگاه خلیفه فاطمى و سلطان‏
ویلیام صورى شهر قاهره و جایگاه خلیفه فاطمى و سلطان را این گونه وصف کرده است: «به دلیل آن که قصر این پادشاه (دارالخلافه) در نوع خود بى نظیر است و به شکلى ساخته شده که کاملاً با دنیاى ما غریب و متفاوت است، بهتر آن دیدم که در این‏جا به تفصیل آن را بر اساس گفته‏هاى موثق کسانى که آن امیر بزرگ (خلیفه فاطمى) را زیارت کردند، توصیف کنم.
هیو، حاکم قیساریه به همراه سلطان وارد قاهره شد و با همراهان به طرف کاخى که در زبان مصرى کسکره )cascare( نامیده مى‏شد راهنمایى شد آنها از داخل دهلیزهایى که هیچ روشنایى نداشت، عبور کردند.70 بعد از عبور از نگهبانان اول و دوم به یک حیاط وسیع روباز (بدون سقف) هدایت شدند که نور خورشید بر آن مى‏تابید و زمین با سنگ‏هاى رنگارنگ و متنوع فرش شده بود و در اطراف آن اتاق‏هایى از سنگ مرمر قرار داشت که سقفشان با طلا تزئین شده بود و از لحاظ مواد و هنر به گونه‏اى بود که ابهت پادشاهى را بر مى‏تابید و حوض‏هایى از سنگ مرمر وجود داشت که از آب زلال پر بودند و هم‏چنین انواع پرندگان که بزرگ‏تر از پرندگان منطقه ما بودند و براى ما ناشناخته بودند.
بعد از عبور از این محوطه به ساختمان‏هایى رسیدند که از لحاظ هنرى بر آن چه قبلاً دیده بودند، برترى داشت همان گونه که ساختمان‏هاى قبلى بر ساختمان‏هاى عادى برترى داشت. در این جا نیز انواع مختلفى از حیوانات بودند که تنها قلم یک نقاش یا ذهن یک شاعر قادر به خلق آنهاست یا فقط مى‏توان آن‏ها را در خواب مشاهده کرد. پس از عبور از میان دهلیزهاى تنگ و باریک وراه‏هاى پیچ در پیچ، به خود قصر رسیدند. در آن جا سلطان دو بار بر زمین سجده کرد و با فروتنى در مقابل خلیفه ایستاد و چنان اظهار تعبد کرد که تنها لایق خداوند است سپس براى سومین بار در مقابل او خم شد و شمشیرش را از کمر گشوده بر زمین نهاد. پس از آن پرده‏ها کنار رفت و تخت خلافت نمایان شد. خلیفه بر روى آن با صورتى متبسم و گشاده بر زمین نشسته بود و اطرافش را مشاوران و نزدیکان خاصش احاطه کرده بود71... .
در پایان، سلطان خواسته‏هاى مسیحیان را مطرح کرد و خلیفه نیز آنها را پذیرفت. پس از آن هیو، رئیس هیأت مسیحیان از او خواست که رضایت خود را با دست دادن تأیید کند، خلیفه در ابتدا از این کار اجتناب ورزید ولى به اصرار سلطان با «هیو» دست پیمان داد. هیو طورى آزادانه با خلیفه صحبت مى‏کرد که اطرافیان او به وحشت افتادند.
لازم به ذکر است که ویلیام صورى در این قسمت از کتاب اشاره مى‏کند که در مصر عملاً کارها در دست سلطان بود نه خلیفه.
22. ستایش خردمندى و درایت نورالدین زنگى‏
ویلیام صورى با اشاره به خردمندى، بصیرت و آگاهى نورالدین زندگى، سلطان مصر، مى‏نویسد: در محاصره شهر بانیاس، ترکان با تمام نیرو به ادامه جنگ اصرار داشتند و لطمات شدیدى به مدافعان شهر زدند و با فشارهایى که بر مردم وارد آوردند، آنها را در آستانه تسلیم قرار داده بودند. در این اوضاع، پادشاه متوجه شد که شهر بانیاس از بلاهاى سخت رنج مى‏برد و نمایندگانى فرستاد تا از امیر انطاکیه و کنت طرابلس یارى بخواهد... این دو امیر با نیروهاى خود به یارى مردم بانیاس شتافتند.
به نورالدین خبر رسید که این دو فرمانده به (ملک) پادشاه ملحق شده‏اند و همگى با هم به طرف شهر بانیاس در حرکت هستند، این امیر (نورالدین) که از خردمندى و درایت بسیارى در تدبیر امور و کارها برخوردار بود، متوجه شد که عقب نشینى در جریان خطرات و حوادث نامعلوم نشانه عقل است و این در حالى بود که وى تا آن زمان موفق به گشودن قلعه‏ها و ویران ساختن حصارها شده بود و مدافعان تمام امید خود را از دست داده بودند. به این دلیل، دست از محاصره برداشت و به نقطه‏اى دورتر در سرزمین خود عقب نشینى کرد.72
23. توطئه قتل نورالدین زنگى و اوصاف وى‏
مؤلف درباره قتل نورالدین و خصال و اوصاف وى مى‏نویسد:
«زنگى» در نتیجه پیروزى‏هاى درخشانى که در تصرف شهرها بدست آورده بود، شدیداً گرفتار عجب و غرور شد و بلافاصله به محاصره «قلعه جعبر» که در کنار فرات قرار داشت اقدام نمود، اما در پى توطئه پنهانى حاکم شهر با برخى از اهل حرم و نزدیکان او، چند تن از غلامانش، او را در شبى که از شدت باده خوارى مست شده بود، در چادرش به قتل رساندند.
حاکم شهر از قاتلین زنگى در داخل دیوارهاى شهر استقبال (پذیرایى) کرد و بدین ترتیب آنها از انتقام‏جویى خانواده وى رهایى یافتند و همه لشکریان زنگى با محروم شدن از حمایت رئیسشان دچار هزیمت شده و گریختند. دو فرزندش یکى در موصل و دیگرى (نورالدین) در حلب به جاى وى نشستند. نورالدین مرد حکیم، عاقل و فرزانه بود و مطابق اعتقادات دینى خود، انسانى خدا ترس بود که از لحاظ مالى ارث و میراث فراوانى از پدر برده بود.73
24. علل ضعف مسیحیان و قدرت گرفتن مسلمانان در دوره صلاح الدین ایوبى‏
ویلیام شرح مى‏دهد که مسئله این است که چرا پدران ما على رغم شمار اندکشان، با شجاعت تمام، دشمنانى که تعداد آنها بسیار زیادتر بود، شکست مى‏دادند و چرا نصرت الهى و رحمت آسمانى شامل حال آنها مى‏شد و آوردن اسم مسیحى، رعب و وحشت در دل مردمان خداشناس مى‏انداخت... . در حالى که غالباً، مردان ما در این ایام مغلوب و مقهور دشمنانى مى‏شوند که از آن‏ها کمتر و ضعیف‏تر هستند و تلاش‏هایشان عمدتاً نافرجام مى‏ماند و در مقابل دشمنان مجبور به تسلیم مى‏شوند.
بررسى دقیق این وضع نشان مى‏دهد که ما گرفتار لعن و نفرین الهى شده‏ایم؛ دلیل اول: آن که اجداد ما مردان متدینى بودند و از خدا خوف داشتند، در حالى که امروزه به جاى آنان نسلى شرور و فرزندانى گناه‏کار نشسته‏اند که به ظاهر پایبند مذهب مسیح، ولى در عمل بدنبال همه نوع محرماتى هستند و... طبیعى است که خداوند یارى خود را از ایشان دریغ نماید. این حال و روز مردان عصر حاضر به ویژه ساکنان شرق است و اگر فردى بخواهد رذائل اخلاقى آنان را به تحریر بکشد، از کثرت مطالب و زشتى آنها ناتوان خواهد بود.74
دلیل دوم: جنگ جویان اولیه که در دوره‏هاى قبلى به سرزمین‏هاى شرق مى‏رفتند، براى مبارزه در راه عقیده خویش به امور نظامى و نظامى گرى علاقه داشتند و داراى تجربه کافى در برخورد با مشکلات و گرفتارى‏هاى معرکه نبرد بودند و نیز مهارت زیادى در به کار بردن سلاح‏ها و ابزار آلات جنگى داشتند. بر عکس، ساکنان شرق به علت آرامش مستمر و سکون بیش از حد، ضعیف گشته و در فنون جنگى و اصول رزمى مهارت نداشته و در تنبلى و کسالت و بى خبرى به سر مى‏بردند و به همین دلیل، عجیب نبود که عده قلیلى بر گروه کثیرى پیروز مى‏شدند، چرا که در چنین کارهایى (جنگ) افرادى که در کار بست ابزار آلات، سر رشته و مهارت مستمر داشته باشند، به راحتى بر کسانى که در این زمینه آموزش ندیده‏اند غلبه مى‏کنند.
دلیل سوم: در دوره‏هاى اولیه هر شهر براى خود حاکمى داشت و با توجه به بیان ارسطو مى‏توان گفت که این شهرها پشتیبان یک‏دیگر نبودند و با یک‏دیگر ارتباط متقابل نداشتند. آنها در هنگام جنگ نیز بیش از آن که از مسیحیان بهراسند، از هم پیمانان مسلمان خود مى‏هراسیدند اما در حال حاضر، همه این ممالک تحت اراده یک شخص قرار گرفته و زنگى وحشى توانسته است که بر همه آنها استیلا یابد و... .75
ویلیام صورى در ادامه به نورالدین و صلاح الدین ایوبى و توانایى آنها در ایجاد یک‏پارچگى و اعمال سلطه بر شهرهاى اطراف اشاره کرده و مى‏گوید: صلاح الدین از خانواده‏اى دون پایه برخاسته است.76
نتیجه‏گیرى‏
جنگ‏هاى صلیبى هیچ نتیجه مادى براى صلیبى‏ها به بار نیاورد؛ مدتى بیت المقدس بدست آنان افتاد، اما به زودى مسلمانان آنان را عقب رانده و بر بیت المقدس چیره شدند، تنها نتیجه مهم این جنگ‏ها به ارمغان آوردن مرگ و بینوایى براى مسلمانان و مسیحیان، به خصوص سکنه آسیاى صغیر و فلسطین بود. در طى این دوران، کلمه مسیحى در مقابل همه غیر مسیحیان قرار گرفت و آزادسازى سرزمین مقدس، فکر مشترک مسیحیان اروپا شد.
نتیجه کلى این مقاله آن است که اروپاییان ثواب جنگ صلیبى را همانا عفو گناهان خویش تلقى مى‏کردند و جهاد مذهبى که پاپ‏ها آن را طرح کردند، بدین عقیده دامن زد. در حالى که دنیاى غرب با انگیزه‏هاى متفاوت متوجه شرق شد، جهان اسلام در آستانه جنگ‏هاى صلیبى وضعیت ناآرامى داشت؛ با شکست غزنویان، سلاجقه بر سر کار آمدند که آنها نیز پس از مدتى در سراشیبى سقوط افتادند و به سلسله‏هاى مختلف اتابکان تقسیم شدند. در مصر، خلفاى فاطمى در حال افول بودند و حکومت ایوبیان جاى آنان را گرفت، در حالى که خلافت عباسى بغداد براى تضعیف خلفاى فاطمى مصر با صلیبیان روابط دوستانه‏اى داشت، اندلس با سقوط امویان وارد یک دوران ملوک الطوایفى شد و صلیبیان با فتح تولد و (طلیطله) بر اندلس دست یافتند و جزیره سیسیل هم به دست نورماندى‏ها افتاد.
به هر حال، مسیحیان در این زمان دین اسلام را یک بدعت در دین مسیح، محمدصلى الله علیه وآله را ضد مسیح و اسلام را زیان آور تلقى مى‏کردند. تصور مخدوشى که نویسندگان مسیحى سده‏هاى هشتم تا سیزدهم میلادى از خود ارائه دادند، به دلیل برترى فرهنگى مسلمانان در اندلس و... ایجاد شد، مسیحیان براى اسلام و پیامبر آن، ضعف‏هاى اخلاقى زیادى بر شمرده‏اند. مسخره کردن مسلمانان تمسخر دین اسلام را در پى‏داشت، تلاشى بود که صلیبیان براى ارائه چهره مخدوش و تحریف شده از اسلام انجام مى‏دادند؛ آنها اسلام را دین خشونت، زور و شمشیر مى‏دانستند و آن را به عنوان «دین تن آسانى» معرفى مى‏کردند. نویسندگانى، چون «پدرود آلافونسوى» اسپانیایى، پیر معزز، روبرکتونى و... در نوشته‏ها و ردیه‏هاى خود درباره اسلام، این دین را بدعت و بى محتوا معرفى مى‏کردند. جنگ‏هاى صلیبى شناخت واقع بینانه‏ترى از اسلام به مسیحیان داد، اما مسیحیان بیشتر به شناخت شخصیت پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله توجه کردند تا دین اسلام و نیز بیشتر مورخان به شرح خلفا امیران و بزرگان جهان اسلام همت گماردند، چرا که شناختى از اسلام نداشتند.
نورمن دانیل در کتاب اسلام و غرب و نیز ادوارد گیبون در کتاب انحطاط و سقوط امپراطورى روم به شخصیت پیامبرصلى الله علیه وآله، تعالیم و هیبت وى پرداخته و حکومت شهرهاى مکه و مدینه را نماینده ظاهرى حکومت دموکراسى نامیده‏اند.
اما ویلیام‏صورى که تحصیلات خود را نه تنها در دیرها و کنیسه‏ها، بلکه در فرانسه ادامه داد و تا مقام ریاست اسقف‏هاى صور رسید و در جنگ‏هاى صلیبى حضور داشت، به عنوان یکى از نویسندگان جنگ‏هاى صلیبى تاریخ نود ساله این جنگ‏ها را از (1184 - 1094م) به زبان لاتینى به رشته تحریر درآورده است، بنا به اظهارات سهیل زکار، مترجم عربى این کتاب، ویلیام با واژه‏هاى دشنام‏آمیز به پیامبر اسلام اهانت کرده و از مسلمانان با واژه کفار یاد کرده است او دین محمدصلى الله علیه وآله را مذهبى معرفى مى‏کند که به زور در سرزمین‏هاى شرقى گسترش یافته و اندیشه‏هاى فاسد و اعتقادات خرافى خود را در آن جا رواج داده است. او علت اصلى فتح فلسطین به دست مسلمانان را خالى بودن سکنه فلسطین و آزاد شدن آنها از دست پادشاه ایران به دست قیصر روم دانسته و مى‏نویسد: زمانى که مسلمانان بر قدس دست یافتند، این منطقه چهارصد سال زیر یوغ بندگى ظلم و ستم قرار گرفت. او هارون الرشید خلیفه عباسى را که با شارلمانى و صلیبیان روابط دوستانه‏اى داشت، ستوده است و در سراسر کتاب خود به نمونه‏هایى از سخت‏گیرى‏ها و آزارهاى مسیحیان از سوى مسلمانان، مانند تخریب کلیساها، گرفتن مالیات، مصادره اموال، دزدیدن فرزندان و دختران، ترک دین (به زور یا با وعده‏هاى شیرین)، برخورد نامناسب سلاجقه و ترکان با زوار مسیحى و جان باختن آنها، برخورد نامناسب ترکان با مقدسات مسیحیان، هتک حرمت نوامیس مسیحیان به دست ترکان، استفاده مسلمانان از ساحران در جنگ، وصف مردمان معمره (ثروت و تکبر آنها) و... پرداخته است.
با توجه به این مطالب به نظر مى‏رسد که نویسندگان مسیحى، به خصوص در طى جنگ‏هاى صلیبى، دیدگاه مثبتى از مسلمانان و دین اسلام نداشتند، خصوصاً افرادى، مانند ویلیام صورى که عنوان ریاست اسقف‏هاى صور را نیز داشته است و به کار بردن واژه‏هاى توهین‏آمیز و دشنام گونه به پیامبر اسلام و اطلاق واژه کفار بر مسلمین، دیدگاه او را درباره اسلام و مسلمانان نشان مى‏دهد. او از هارون الرشید که با صلیبیان روابط دوستانه داشت، به نیکى یاد مى‏کند، بدون آن که به لشکریان مسلمان از نظر کثرت عدد و مطلوبیت موقعیت، توجهى کند؛ این نکات کاملاً نگرش او را نشان مى‏دهد.
بدین ترتیب، مشاهده مى‏کنیم که انگیزه آزادسازى شهر مقدس قدس براى صلیبیان چنان اهمیتى داشت که حتى کسانى چون ویلیام صورى که در ردیف دانشمندان و محققان محسوب مى‏شود به حقیقت اسلام و مسلمانان توجهى نکرده و به ارائه تصویرى مخدوش از اسلام و مسلمانان کمک کرده‏اند. تنها در پایان جنگ‏هاى صلیبى و آشنایى غرب با تمدن شرق و اسلام بود که این دید مغرضانه و مخدوش تعدیل یافت و محققان اروپایى گردشى اندک و نامحسوس در آثار قلمى خود، با هدف معرفى دین اسلام و مسلمانان و نتایج جنگ‏هاى صلیبى ایجاد کردند.
پى‏نوشت‏ها
1. دانشجوى دکترى تاریخ - دانشگاه الزهراء.
2. ویل دورانت، تاریخ تمدن، عصر ایمان، ترجمه ابوالقاسم طاهرى، (تهران، نشر آموزش انقلاب اسلامى، 1367ش) بخش دوم، ص 783.
3. همان، ص 784.
4. هانس ابرهارد مایر، جنگهاى صلیبى، ترجمه عبدالحسین شاهکار (شیراز، دانشگاه شیراز، 1371ش) ص 27 - 30 - 34؛ ویلیام مونتگرى وات، برخورد آراء مسلمانان و مسیحیان، ترجمه محمد حسین آریا (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373) ص 130 - 131.
5. فن گوستاو گرونبوم ، اسلام در قرون وسطى، ترجمه غلامرضا سمیعى (تهران، نشر البرز، 1373ش) ص 52 - 53.
6. درباره خطبه پاپ اوربانوس دوم ر.ک: عبداللَّه ناصرى طاهرى، بیت المقدس شهر پیامبران (تهران، سروش، 1367ش) ص 46-48؛ ویل دورانت، پیشین، ص 785 - 786.
7. عارف العارف، الفصل فى تاریخ قدس (بیت المقدس، دارالاندلس، 1308ق) ص 154-157.
8. ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، تحقیق على شیرى (بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1408ق) ص 54 - 59.
9. همان، ج 7، ص 320.
10. ویل دورانت، پیشین، ص 808 - 809.
11. عبداللَّه ناصرى طاهرى، علل و آثار جنگهاى صلیبى، چاپ اول (تهران. دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373ش) ص 33 - 35.
12. رنه گروسه، امپراتورى صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین میکده، چاپ سوم (تهران، علمى فرهنگى، 1368ش)، ص 67؛ دکتر عبدالحسن نوایى، ایران و جهان از مغول تا قاجاریه، چاپ سوم (تهران، نشر هما، 1364ش)، ج 1، ص 14 - 25.
13. ویلیام مونتگمرى وات، پیشین، ص 35.
14. از وقایع نویسان حاضر در جنگهاى صلیبى که در بیت المقدس حضور داشته است. (1127م / 521ق).
15. هانس ابرهاردمایر، پیشین، ص 101.
16. بنومرداس از سلسله‏هاى شیعى شمال سوریه بودند که پس از حمدانیان به قدرت رسیدند.
17. ابن اثیر، پیشین، ص 345.
18. از دولت‏هاى ترک سیواس، قیساریه و مالت که در سال‏هاى (560 - 490ه ) حکومت کردند و به دست سلاجقه روم منقرض شدند. ر.ک: استانلى لین پول، طبقات سلاطین اسلام، ترجمه عباس اقبال (تهران، بى‏تا، 1363) ص 138.
19. استیفن رانیسمان، تاریخ جنگهاى صلیبى، ترجمه زهرا محیط طباطبائى (تهران، حسینیه ارشاد، بى‏تا) ص 218.
20. ابن اثیر، پیشین، ج 6، ص 617.
21. همان، ص 377.
22. شکیب ارسلان، تاریخ فتوحات مسلمانان در اروپا (فرانسه، سوئیس، ایتالیا و جزایر دریاى مدیترانه) ترجمه على دوانى، چاپ پنجم (تهران. دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1370) ص‏149 - 151.
23. همان، ص 170.
24. همان، ص 199 - 206.
25. ویلیام مونتگمرى وات، پیشین، ص 139.
26. همان، ص 148.
27. همان، ص 142 - 143.
28. همان، ص 144 - 146.
29. فن گوستاوگرونبوم، پیشین، ص 42 - 43.
30. همان، ص 146.
31. همان، ص 43.
32. مونتگمرى وات، ص 140 - 141.
33. فن گوستاو گرونبوم، پیشین، ص 44 - 45.
34. ادوارد گیبون، انحطاط و سقوط امپراتورى روم، ترجمه فرنگیس شادمان (نمازى) جلد سوم (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، بى‏تا) ص 1126.
35. مونتگمرى وات، پیشین، ص 35.
36. کتاب پیشین، ص 1105-1109 و 1119 - 1131 و 1126 و 1252 - 1256.
37. شکیب ارسلان، پیشین، ص 203 - 204.
38. همان، ص 282 - 288.
39. گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم حسینى، چاپ سوم (تهران، کتاب فروشى اسلامیه، 1358ش)، ص 297.
40. مطالب فوق از مقدمه این کتاب برگرفته شده است: ویلیام الصورى، تاریخ الحروب الصلیبیه، نقله الى العربیه و قدم علیه الدکتور سهیل زکار (مصر، دارالفکر، 1401ق) و همو، الحروب الصلیبیه، ترجمه حسن حبشى (القاهره، الهئیه المصریه، العالم الکتاب 1991) جزء الاول.
41. مترجم عرب؛ یعنى سهیل زکار در پاورقى توضیحاتى آورده است مبنى بر این که چون ویلیام صورى مؤلف اصلى کتاب از واژه‏هاى توهین‏آمیز و دشنام گونه نسبت به پیامبر اسلام استفاده کرده است، بخشى از آنها را حذف کرده است.
42. ویلیام الصورى، تاریخ الحروب الصلیبیه (الاعمال المنجزه فیما وراء البحار)، پیشین، جزء اول، ص‏141.
43. همان، ص 314.
44. همان، ص 144.
45. همان، ص 159.
46. همان، ص 143.
47. همان، ص 144.
48. میان هارون الرشید و شارلمانى معاهده‏اى منعقد شده بود که بر اساس آن مسیحیان تحت حکومت شارلمانى قرار داشتند.
49. ویلیام الصورى، تاریخ الحروب الصلیبیه، پیشین، ص 314.
50. همان، ص 149.
51. همان، ص 160.
52. همان، ص 161.
53. مترجم در پاورقى ذکر کرده است که مؤلف (ویلیام صورى) دچار اشتباه قلمى شده است، چرا که سلطه ترکان 28 سال بود نه 38 سال. ( 1098-1071م) که در 1098 میلادى قدس به دست مصریان افتاد.
54. ویلیام الصورى، تاریخ الحروب الصلیبیه، پیشین، ص 151-150.
55. همان، ص 366.
56. همان، ص 323.
57. همان، ص 378 - 376.
58. از فرماندهان مشهور جنگهاى صلیبى.
59. ویلیام الصورى، تاریخ الحروب الصلیبیه، پیشین، ص 355.
60. همان، ص 364.
61. همان، ص 431.
62. همان، ص 379.
63. همان، ص 380.
64. همان، ص 385.
65. همان، ص 386 - 385.
66. همان، ص 387.
67. همان، ص 401.
68. همان، ص 402.
69. همان، ص 147.
70. همان، جزء الثانى، ص 900.
71. همان، ص 901.
72. همان، ص 850.
73. همان، ص 742.
74. همان، ص 979.
75. همان، ص 980.
76. همان، ص 981.
منابع‏
- ابرهاردمایر، هانس، جنگ‏هاى صلیبى، ترجمه عبدالحسین شاهکار (شیراز، دانشگاه شیراز، 1371ش).
- ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن على بن ابى الکرام شیبانى، الکامل فى التاریخ، تحقیق على شیرى، ج 6 (بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1408ق).
- دورانت، ویل، تاریخ تمدن عصر ایمان، بخش دوم، ترجمه ابوالقاسم طاهرى (تهران، آموزش انقلاب اسلامى، 1367ش).
- رانسیمان، استیفن، تاریخ جنگهاى صلیبى، ترجمه زهرا محیط طباطبائى، سه جلد (تهران، حسینیه ارشاد، بى‏تا).
- شکیب ارسلان، تاریخ فتوحات مسلمانان در اروپا (فرانسه، سوئیس، ایتالیا و جزایر دریاى مدیترانه) ترجمه على دوانى، چاپ پنجم (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1370ش).
- الصورى، ویلیام، تاریخ الحروب الصلیبیه (الاعمال المنجزه فیما وراءالبحار) دو جزء، ترجمه سهیل زکّار (بیروت، دارالفکر، 1410ق/1990م).
- صورى - ، الحروب الصلیبیه، ترجمه حسن حبشى، دو جزء (القاهره، الهیئه المصریه العامه الکتاب، 1991م).
- عارف، العارف، الفصل فى تاریخ قدس (بیت المقدس، در الاندلس، 1308ق).
- گروسه، رنه، امپراتورى صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین میکده، چاپ سوم (تهران، انتشارات علمى فرهنگى. 1368ش).
- گرونبوم فن گوستاو: اسلام در قرون وسطى، ترجمه غلامرضا سمیعى (تهران، نشر البرز، 1373ش).
- گیبون، ادوارد؛ انحطاط و سقوط امپراطورى روم، ترجمه فرنگیس شادمان (نمازى)، سه جلد (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1353ش).
- لوبون، گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم حسینى، چاپ سوم (تهران، کتاب فروشى اسلامیه، 1358ش).
- لین پول، استانلى، طبقات سلاطین اسلام، ترجمه عباس اقبال (تهران، بى‏نا، 1363).
- مونتگمرى وات، ویلیام، برخورد آراء مسلمانان و مسیحیان، ترجمه محمد حسین آریا، چاپ اول (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373).
- ناصرى طاهرى، عبداللَّه، بیت القدس شهر پیامبران (تهران، سروش، 1367).
- - ، علل و آثار جنگهاى صلیبى (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1373ش).
- نوایى عبدالحسین، ایران و جهان از مغول تا قاجاریه، چاپ دوم، سه جلد (تهران، نشر هما، 1364ش).

تبلیغات