آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۴

چکیده

زن ونقش آن در اجتماع یکی از موضوعاتی است که همواره در آثار منظوم و منثور ادبیّات فارسی مورد توجّه واقع شده و جایگاهی درخور یافته است؛ امّا زن در ادبیّات کلاسیک فارسی چهرة چندان مثبت و درخور ستایشی ندارد؛ زیرا در میان اشعار شاعران کلاسیک، هویّت زن مخدوش و تیره و دیدگاههای منفی نسبت به او بر سیمای زن سایه افکنده است. از زمان مشروطه و با آشنایی مختصر ایرانیان با فرهنگ غرب و اندیشه های مدرن، نقش و هویّت زنان به عنوان یکی از کُنشگران مهمّ اجتماعی در شعر مشروطه مورد توجّه واقع شده و جایگاه درخوری یافته است. این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی و مقایسة تجلّی سیمای زن در اشعار ملک الشعرا بهار و نسیم شمال در عصر مشروطه بپردازد. از مهم ترین یافته های این پژوهش آن است که نگرش شاعران به سیمای زن در شعر دورة مشروطه تغییر کرده؛ برای اوّلین بار مضامین شعر این دوره به مسائل حقوقی و اجتماعی زن می پردازد و زن از معشوقه بودن مطلق خارج می شود و عقلانیّت، شخصیّت و انسانیّت او مورد تبیین و تحلیل قرار می گیرد. همچنین هر دو شاعر در دست یابی زنان به دانش، حقوق فردی و آموزه های مدرن با یکدیگر هم عقیده اند؛ امّا در مورد آزادی پوشش و مسألة حجاب، بهار راهکار رهایی از جهل را کشف حجاب می داند، درحالی که نسیم شمال، حجاب را برای حضور زنان در اجتماع لازم می داند.

تبلیغات