آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۸

چکیده

متن

مساله تعارض و به طور کلى رابطه علم و دین، با توجه به عدم قطعیت داده‏هاى علمى و تحت تاثیر قرارگرفتن برداشتهاى مختلف از قرآن با تحول علوم، صورتى دیگر به خود مى‏گیرد. از طرف دیگر، استفاده از ظواهر قرآن با مبانى مختلف، مانند آنکه همه گزاره‏هاى اخبارى قرآن ناظر به واقع است‏یا اینکه قرآن درصدد تعلیم هیچ علمى به بشر نیست و غایت قصواى آن سعادت و هدایت انسانهاست و اگر به نکته‏اى علمى در باب آسمان، زمین، جنین و امثال آن اشارتى دارد از باب تذکر به عبودیت ما و ربوبیت اوست، باز هم مساله علم و دین را پیچیده‏تر مى‏کند. آنچه در این بین مسلم است، عدم تعارض قطعى و واقعى علم و دین است; یا در یافته‏هاى علمى باید به دیده شک نگریست، یا در ظواهر قرآن باید تاملى از نو داشت. مقاله حاضر، به بحث درباره یکى از مسائل رابطه علم و دین مى‏نشیند و از یک برداشت‏خاص حمایت مى‏کند. تامل و بررسیهاى قرآن پژوهان و علم دوستان در نقد مقاله حاضر به غناى این بحث مى‏افزاید.
چالشهایى که فرآورده‏هاى علمى قرون اخیر با ظاهر برخى از معارف دینى داشته‏اند، منشا کاوشها و نظریه پردازیهاى گوناگونى در باره رابطه و نسبت علم و دین شده است. این جستار، در پى بررسى همه آیات جنین شناختى قرآن و مقایسه آن با داده‏هاى علم نیست، بلکه بر آن است تا نکات مهم و برجسته‏اى را که برخى از آنها، اعجازى علمى براى قرآن معرفى شده است، و برخى دیگر بنابر تفسیرى، مغایر با ره‏آوردهاى علمى و با نگاهى دیگر کاملا علمى و مطابق با دانش روز قلمداد شده است، بررسى شود. البته در این کاوش از روى اختصار بسیارى از ریزه‏کاریها و دقایق مطالب قرآنى را از نظر دور داشته و به بیان مسائل عمده و تا حدودى کلى اکتفا کرده‏ایم.
تاریخچه:
پیش از ارسطو، رحم زن را چون کشتزارى براى رشد و تکامل منى مرد به حساب مى‏آوردند، سپس ارسطو برآن شد که جنین از خون حیض پدید مى‏آید و منى نقشى جز درانعقاد آن ندارد، همان طور که پنیر مایه، موجب انعقاد شیر مى‏شود. یکى دیگر از نظریه‏هاى پذیرفته شده تا نیمه قرن هفدهم م. فرضیه‏آفرینش خود به خودى. (Generation Spontaneous) است که مورد توجه فیزیولوژیست‏هاى برجسته‏اى مانند ویلیام هاروى بود.
دیدگاه دیگرى که درقرن هفدهم و هیجدهم حاکمیت‏یافت، نظریه تکامل (Evolution) بود که بعدا عنوان ( Performation) به خود گرفت و کسانى چون لایب‏نیتز، هالر و بونه، طرفدار سرسخت آن بودند. در آن موقع اکثر محققان مى‏پنداشتند که یا یک حیوان به شکل مینیاتور (خیلى کوچک) در تخمک وجود دارد که اسپرماتوزوئید باعث تحریک رشد آن مى‏شود و یا اینکه زن و مرد در اسپرماتوزئید مینیاتور مى‏شود، (شکل 1)
و با قرار گرفتن این مینیاتور در داخل اوول، رشد شروع مى‏شود. آنها معتقد بودند میلیونها از این مینیاتورها یکى در داخل دیگرى (مثل جعبه‏هاى چینى) در داخل تخمدان حوا و یا در بیضه حضرت آدم وجود داشته و موقعى که آخرین و کوچکترین مینیاتور خارج شود نسل بشر پایان مى‏یابد!... بر اساس این دیدگاه، در روند تکامل جنین، هیچ چیز جدیدى به وجود نمى‏آید و تکامل آن جز به معناى ظهور و شکوفایى آن نیست، همانند گلى که از غنچه مى‏شکفد و سر برمى‏آورد. نقطه مشترک همه آراى جنین شناختى تا نیمه قرن هیجدهم عدم اعتقاد به ارتباط زیستى (Biologic) جنین به پدر و مادر و مشارکت واقعى آن دو در پیدایش آن مى‏باشد.
پس از اختراع میکروسکوپ در سال 1677، لیون هوک و هام به وجود اسپرم در منى انسان پى بردند و در قرن هیجدهم سپالانزانى و ولف در پى آزمایش‏هاى بسیار، روشن ساختند که زن و مرد هر دو در پیدایش جنین نقش آفرینند. «ولف‏» معتقد بود که جنین به صورت کامل نه در اسپرم وجود دارد و نه در اوول، بلکه در آغاز کاملا بسیط مى‏باشد، سپس به تدریج رشد نموده و داراى اجزا و اعضاى مختلف مى‏شود. درسال 1829 «شلیدن‏» (Schleiden) و «شوان‏» ( Schwan) اعلام کردند که موجودات زنده، مرکب از یاخته‏ها مى‏باشند. این دیدگاه زیر بناى تشریح، بافت‏شناسى و رویان شناسى جدید قرار گرفت و در سال 1859 دانشمندان به این نتیجه رسیدند که اسپرم و اوول چیزى جز همین یاخته‏هاى حیاتى نیستند.
در سال 1875 براى اولین بار «هرتویگ‏» (Hertwig) توانست چگونگى گشنگیرى (Fertilization) اسپرم و اوول را مؤثرند و درسال 1883 «وان بندن‏» ( VanBeneden) ثابت کرد که آن دو در تکوین جنین نقشى برابر دارند.
گذرى بر جنین شناسى نوین
جنین شناسان مراحل حیات درون رحمى را به سه دوره تقسیم مى‏کنند: دوره زایگوتیک، دوره جنینى و دوره فیتال.
1- دوره زایگوتیک (Zygotic Period)
هفته اول:
این مرحله از هنگام گشن‏گیرى (Fertilization) آغاز و تا پایان هفته سوم ادامه مى‏یابد. عمل گشنگیرى یا لقاح با ترکیب سلول «نرینه‏» (Spermatazoa) و «مادینه‏» (Ovum) در رحم صورت مى‏گیرد و به دنبال آن تخم ( Zygote) پدید مى‏آید. در میان دویست تا سیصد میلیون اسپرماتوزوئید پرتاب شده در رحم، تنها یکى براى انجام گشنگیرى کافى است و بقیه اسپرماتوزون لقاح کننده را جهت نفوذ بهتر به داخل اووسیت (Ouvsite) کمک مى‏کنند. (شکل 2)
براى آمادگى عمل گشنگیرى هسته و سیتوپلاسم نطفه مذکر و مؤنث تغییراتى مى‏کنند. این تغییرات براى دو منظور است:
1- براى کاهش تعداد کروموزوم سلولهاى جرم به نصف سلولهاى سوماتیک، یعنى از 46 به 23 کروموزوم، کاهش کروموزوم براى بقاى گونه (Maintenance of Species) ضرورى است.
2- ... سلول جرم ماده که در ابتدا تقریبا 30 میکرون قطر دارد به علت افزایش سیتوپلاسم آن بسیار بزرگ مى‏شود و قطر آن به 200 میکرون مى‏رسد. در مقابل سلول جرم نر تمام سیتوپلاسمش را از دست مى‏دهد و داراى یک دم شده و فوق العاده متحرک مى‏گردد. (شکل 3)
تقسیمات پیاپى (Cleavage)
نطفه پس از گشنیده شدن به تقسیمات پیاپى میتوزى مى‏پردازد. با گذشت چهار روز به شکل یک دانه توت در مى‏آید که آن را «مرولا» (morulla) مى‏گویند. سپس مانند مایعى از حفره رحمى (Uterus Cavity) به داخل فضاهاى بین سلولها حفره‏اى به نام بلاستولا (Blastocele) پدید مى‏آید. و مرولا به تدریج‏به صورت دایره‏اى میان تهى به نام بلاستولا (Blastola) در مى‏آید. این عمل یک هفته تمام به طول مى‏انجامد. در این هنگام، یاخته‏هاى بلاستولا به دو گروه سلولى داخلى (Mass Imner Cell) و توده سلولى خارجى (Mass Outer Cell) تبدیل مى‏شود.
هفته دوم و سوم
در این هفته، تکامل جنین با عمل الصاق و لانه گزینى (Attachment Implanation) آغاز مى‏شود. و سلولهاى خارجى (Trophoblasts) به نفوذ در بین سلولهاى اپیتالیال مخاط رحم مى‏پردازند.
در روز هشتم سلولهاى آمبریوبلاست (Embryoblast Cells) به صورت دو لایه زاینده اندودرمال ( Endodermal) واکتودرمال (Ochtodermal) در آمده و جنین به صورت یک صفحه دو لایه‏اى (Bilaminar Germ Disk) ظاهر مى‏شود. روز نهم در استروماى اندومترى که تروفوبلاست را احاطه مى‏کند، احتقان و پرخونى مشاهده مى‏شود. نیز غشاء هوزر (Heuser Membrane) تشکیل و با اتصال آن به لبه‏هاى اندودرم پوشش داخلى کیسه زرده اولیه (Primitive yolk Sac or Exo - Coelomic Cavity) را تشکیل مى‏دهند.
در روز یازدهم و دوازدهم خون مادر وارد سیستم لاکونار (Lacunar System) شده و جریان خون رحمى - جفتى ( Uter Placental Circulation) برقرار مى‏گردد. (شکل 3)
در آغاز هفته سوم لایه زاینده مزودرمال (Mesodermal) تشکیل مى‏شود. در روز هیجدهم مجراى نوتوکورد ( Notochord) به کیسه زرده متصل مى‏شود و مجراى موقتى به نام کانال نوروآتریک (Neuro - entric Canal) بین کیسه زرده و حفره آمنیون (Amnion Cavity) پدید مى‏آید. در خلال هفته سوم، جنین که در آغاز گرد یا بیضى مى‏نمود تدریجا به صورت گلابى نمایان مى‏شود و در انتهاى آن یکسرى مویرگهاى کوچک خملى (Tertiary Villi) پدید مى‏آید که با مویرگهاى ساقه اتصالى و مزودرم خارج جنین مرتبط شده و درخلال هفته چهارم با سیستم گردش خون داخل جنین ارتباط برقرار مى‏کند.
«البار» بارزترین ویژگى این مرحله را پیوند و آویختگى مى‏داند. وى در تبیین این «آویختگى‏» مى‏گوید: «یاخته‏هاى خارجى داراى ریز خملهاى (Microvilli) متعددى است که آنها را به سلولهاى اندوتلیال (Endothelial cells) مخاطى رحم (Endometrium) متصل مى‏سازد. این خملها در هم تنیده‏اند. سپس تروفوبلاستها ( Trophoblasts) شروع به چسبیدن و شکستن یاخته‏هاى مخاطى رحم مى‏کنند تا به داخل آن راه یابند... آنگاه تعلق آنها به واسطه سینسیتیو تروفوبلاستها (Syncytiotrophoblasts) که به خملهاى کوریون (Chorionic Villi) تبدیل خواهد شد، آغاز مى‏گردد و درست مانند آویختگى پلاستولا به جدار رحم است. سپس پلاستولا تقسیم به دو توده سلولى خارجى تغذیه کننده: (Trophoblasts) که وظیفه‏اش چسبیدن به جدار رحم و تغذیه از آن است.
(و شامل 90 درصد یاخته‏هاى پلاستولا مى‏باشد) و توده سلولى داخلى (Inner Cell Mass) مى‏کند (که 10 درصد مجموع یاخته‏هاى پلاستولاست) و خداوند جنین را از این توده داخلى مى‏آفریند. آنگاه جنین بواسطه ساقه اتصالى ( Connecting Stalk) به کوریون (Chorion) مرتبط و پیوسته مى‏شود.
در این مرحله، پیوندها و آویختگیهاى متعددى وجود دارد:
1) آویختگى از طریق ریزخملها (Microvilli)
2) آویختگى به وسیله تروفوبلاستها (Trophoblasts)
3) آویختگى به وسیله خملهاى کوریون (Chorionic Villi)
4) آویختگى بین‏جنین حقیقى و کوریون از طریق ساقه اتصالى (Connecting Stalk) (شکل 4)
2- دوره جنینى (Embryonic Period)
این دوره از هفته چهارم آغاز و تا آخر هفته هشتم امتداد مى‏یابد. در خلال این‏مدت تمام دستگاههاى اصلى بدن ساخته مى‏شوند. در مرحله اول این دوره (روز 20 تا30) قرینه‏وار در دو سوى خط وسط توده‏هاى متراکمى به‏نام سومایت ( Somite) تشکیل مى‏شود و به جنین منظره بندبندى مى‏دهد. (شکل 5)
در خلال همین هفته، لوله قلب اولیه ((Heart Tube) ایجاد و در داخل حفره پریکارد آویزان‏مى‏شود. با پیدایش عروق نافى و زرده‏اى، دستگاه گردش خون خارج جنین تشکیل و با جوانه زدن مداوم، وارد بدن جنین شده و به دستگاه گردش خون داخل جنینى متصل مى‏شود. قوسهاى برانشى، ساختمان واضحى را در سطح خارجى جنین پدید مى‏آورند و دهان اولیه (Stomodeum) ظاهر مى‏شود. نیز صفحه عصبى (Neural Plate) ، ناودان عصبى (Groove Neural) ، لوله عصبى Neural Tube) و صفحه شنوایى (Otic - Placode) و سپس حباب شنوایى (Otic - Vesicle) پدید مى‏آیند.
ماه دوم: در آغاز هفته پنجم دستها و پاها بصورت جوانه‏هاى پارو مانندى ظاهر مى‏شوند. انتهاى تحتانى جوانه‏ها پهن و از قسمت فوقانى متمایز مى‏گردد ولى قسمت فوقانى استوانه‏اى مى‏شود و با ایجاد حلقه تنگى بین این دو قسمت، مچ پدید مى‏آید. با پیدایش چهار ناودان شعاع مانند، پنج قسمت ضخیم‏تر در قسمت انتهایى جوانه‏ها مشخص مى‏شود که بعدا تشکیل دهنده انگشتان خواهد بود. همزمان با تشکیل انگشتان، حلقه تنگتر دیگرى ناحیه فوقانى جوانه‏ها را به دو قسمت تقسیم مى‏کند و بدین‏ترتیب بازو، ساعد، ران و ساق مشخص مى‏شوند. (شکل 6)
3- دوره فیتال (Fetal Period)
از ماه سوم تا مرحله تولد را دوران فیتال و جنین را در این مرحله فتوس (Fetus) مى‏نامند، در این مرحله بدن رشد سریعترى دارد برخلاف سر، که رشد کندترى دارد. در آغاز سومین ماه، سر تقریبا نصف طول جنین نشسته را تشکیل مى‏دهد و در آغاز ماه پنجم، یک سوم طول بدن ایستاده و به هنگام تولد حدودا یک چهارم آن است. در خلال سومین ماه، صورت شباهت‏بیشترى به انسان مى‏یابد و در آخرین ماه جنس فتوس قابل تشخیص است و در خلال ماههاى چهارم و پنجم فتوس به سرعت قد مى‏کشد. در نیمه‏هاى حیات درون رحمى تقریبا جنین نصف طول بدن در هنگام تولد (23 سانتیمتر ایستاده و 16سانتیمتر نشسته) را دارد. ولى وزن آن تا پایان ماه‏پنجم به 500 گرم نرسیده است. در این ماه معمولامادر حرکات جنین را حس مى‏کند. در نیمه دوم زندگى درون رحمى، وزن جنین رو به ازدیاد نهاده و در دو ماه ونیم آخر به اندازه 50 درصد وزن موقع تولد به آن افزوده مى‏شود، پوست جنین ابتدا به واسطه فقدان بافت همبند و چربى زیر جلدى چروکدار مى‏نماید، ولى در دو ماه آخر پوست کشیده‏شده و حالت عادى به خود مى‏گیرد. در اواخر این دوره محیط جمجمه از محیط دیگر قسمتهاى بدن‏بزرگتر است و این یکى از عوامل مهم عبور جنین از مجراى زایمان (مجراى رحمى - مهبلى) است. در هنگام تولد معمولا بیضه‏ها پایین آمده و در کیسه بیضه جایگزین شده‏اند و بند ناف تقریبا در وسط شکم قرار دارد.
ادوار شکل‏گیرى جنین در قرآن
برخى از پژوهشگران مانند «البار» مراحل پیدایش و تکامل جنین از دیدگاه قرآن را هفت مرحله دانسته‏اند: 1- نطفه 2- علقه 3- مضغة (مخلقة وغیرمخلقة) 4- عظام 5- لحم 6- تسویه، تصویر و تعدیل 7- نفخ روح.
عمده آیاتى که در این رابطه مورد استفاده قرار مى‏گیرند عبارتند از:
«... انا خلقنا الانسان من نطفة امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا» دهر/2
«و.. جعل نسله من سلالة من ماء مهین ثم سواه و نفخ فیه من روحه‏» سجده/8
«خلق الانسان من علق‏» علق/2
«هو الذى خلقکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم یخرجکم طفلا» مؤمن/67
«ایحسب الانسان ان یترک سدى الم یک نطفة من منى یمنى ثم کان علقة فخلق فسوى‏» قیامت/38
«یا ایها الناس ان کنتم فى ریب من البعث فانا خلقناکم من تراب ثم من نطفة ثم من علقة ثم من مضغة مخلقة و غیرمخلقة‏» حج/5
«ولقد خلقنا الانسان من سلالة من طین ثم جعلناه‏نطفة فى قرار مکین ثم خلقنا النطفة علقة فخلقناالعلقة مضغة فخلقنا المضغة عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشا ناه خلقا آخر فتبارک الله احسن‏الخالقین‏» مؤمنون/14
اکنون با توجه به اهمیت و بحث انگیزى افزونتر، به‏بررسى سه مرحله نخست از ادوار هفتگانه فوق ومیزان انطباق و سازگارى آنها با دستاوردهاى علمى‏مى‏پردازیم.
1- نطفه
نطفه در لغت‏به معنى «آب اندک‏» مى‏باشد و استعمال آن در «منى‏» از همین روست. این واژه همچنین در سلول نرینه «اسپرم‏» و «مادینه‏» (تخمک) و یا ترکیب آندو (تخم) نیز استعمال مى‏شود. چنانکه از آیه شریفه (...ا لم یک نطفة من منى یمنى...) قیامت/38
همین معنا قابل‏استفاده‏است.درترجمه‏هاى‏فارسى‏قرآن از ابتدا تاکنون معمولا اصل این واژه استفاده شده و معادل‏پارسى‏در برابرش ننهاده‏اند، ولى در ترجمه‏هاى انگلیسى قرآن به جاى آن واژه‏هاى زیر آمده است:
Sperm Drop (Arbery), Life Germ Shakir, Droped Sperm (H. Palmer),Drop of Seed (Pickthall), Living Germ,Semen.
اختلاف مترجمان در معادل گزینى تا حدودى ناشى از استعمال گوناگون و وجوه مختلف معنایى این کلمه مى‏باشد.
نطفه امشاج
امشاج جمع مشیج و مشج‏به معناى آمیخته ومختلط مى‏باشد.
در رابطه با اینکه مقصود آیه از ترکیب نطفه چه مؤلفه‏هایى است، احتمالات گوناگونى وجود دارد که اهم آنها عبارتنداز:
1- آمیختگى و لقاح نطفه زن و مرد. این نگرش، رایجترین دیدگاه در میان مفسران پس از نزول وحى تا زمان حاضر بوده است. و کسانى مانند طبرى، ابن کثیر، مراغى، طبرسى و.. آن را پذیرفته‏اند. برخى چون مجاهد در تایید این معنا آیه شریفه «...انا خلقناکم من ذکر وانثى...» را گواه گرفته‏اند. در «مسند احمد بن حنبل‏» نیز آمده است که پیامبر درباره چگونگى آفرینش انسان فرمودند: «من نطفة الرجل و من نطفة‏المراة‏»
2- ترکیب نطفه از عناصر و اجزاى گوناگون.
موریس بوکاى در این زمینه مى‏گوید: مایع منوى از ترشحات مختلفى که از غدد زیر ناشى مى‏شود تشکیل شده است:
الف) بیضه‏ها: ترشح غده تناسلى مرد حاوى اسپرماتوزوئیدهاست، سلولهاى دراز واجد تاژک دراز، و غوطه‏ور در مایعى سرم گونه‏اند.
ب) کیسه‏هاى تخمى: این اعضا که مخازن اسپرماتوزوئیدند، نزدیک پروستات قرار گرفته و ترشح خاصى بدون عناصر بارور کننده دارند.
ج) پروستات: مایعى ترشح مى‏کند که به منى، ظاهر خامه‏اى و بوى ویژه‏اش را مى‏دهد.
د) غدد ملحق به مجارى ادرار که عبارتنداز: غدد کوپر (Cooper) یا غدد مرى (Mery) مترشح، مایعى سیال و غدد لیتره (Littre) که ماده‏اى مخاطى ترشح مى‏کنند. وى سپس مى‏گوید:
«... چگونه مى‏توان از توافق متن قرآنى با شناخت علمى‏اى که از این پدیده‏ها در عصرمان داریم تحت تاثیر قرار نگرفت‏».
به نظر مى‏رسد، مقصود از آمیختگى نطفه در قرآن مجید دقیقا روشن نیست، هرچند آیه شریفه «انا خلقناکم من ذکرو انثى‏» احتمال اول را تقویت مى‏کند ولى نافى وجه مقابل آن نیست، از همین رو برخى از مفسرین، مانند صاحب المیزان گونه خاصى از آنها را ترجیح نداده‏اند. نیز احتمال آنکه گونه دیگرى از ترکیب و آمیزش نطفه مراد باشد منتفى نیست. در عین حال، با توجه به جمع بودن کلمه «امشاج‏» به نظر مى‏رسد مقصود قرآن، گونه‏هاى مختلفى از آمیختگى است و براین اساس مى‏توان هر دو وجه ذکر شده را با این آیه منطبق دانست.
به هر حال، آنچه مسلم است دو نکته مى‏باشد: 1- ابداعى بودن اصل اختلاط نطفه در قرآن. بهترین گواه بر این مطلب تاریخ جنین شناسى است که نشان مى‏دهد تا قرون اخیر مساله آمیختگى نطفه به هیچ وجه در میان دانشمندان مطرح نبوده است.
2- انطباق‏پذیرى آن با آخرین ره‏آوردهاى علمى در جنین شناسى.
2- علق / علقة؟
دومین مرحله رشد و تکامل جنین از دیدگاه قرآن، علقة مى‏باشد. این واژه پنج مرتبه در آیات: (حج 5، مؤمنون 14، غافر 67، قیامت 38) ذکر گردیده است. در یک مورد نیز کلمه «علق‏» آمده است:(علق 2). لیکن در مورد اینکه آیا علق همان علقة است و هر دو بیانگر یک مرحله از ادوار جنینى مى‏باشند یانه، رویکردهاى گوناگونى وجود دارد. از اینرو هریک را جداگانه مورد بررسى قرار خواهیم داد.
علق
علق به معناى: «درآویختن‏»، «دل بستن‏»، «چیز چسبان‏»، «خون‏» و جمع علقة به معناى «زالوى خون مکنده آبزى‏» و «آویزگاه‏» آمده است.
در برخى از ترجمه‏هاى فارسى قرآن، معادلهاى زیر را برابر «علق‏» نهاده‏اند:
«خون بسته‏» (مکارم شیرازى)، «آویزک که همان اسپرماتوزوئید است‏» (فولادوند)، «خون بسته شده‏» (معزى)، «لخته خونى‏» (آیتى)، «یک نطفه زالووش‏» (بهبودى). در ترجمه‏هاى انگلیسى نیز چنین آمده است:
Blood Clot (Arberymere) Clot ofCongealed Blood (Yousuf Ali), Clot (Shakir, Pickthall), Germ Cell (H.Palmer).
صرف نظر از صحت و سقم هریک از ترجمه‏هاى فوق، آنچه در اینجا جالب توجه است این است که‏بسیارى از برگردانهاى بالا، چنین مى‏نماید که‏مترجمان علق را همان علقة یعنى مرحله بعد ازانعقاد نطفه دانسته‏اند. ولى در ترجمه فارسى بهبودى و انگلیسى پالمر به مرحله اول یعنى نطفه نزدیکتر است.
مفسران قرآن در گذشته چندان توجهى به مساله اتحاد یا اختلاف معنایى علق و علقة نکرده‏اند و تنها در دهه‏هاى اخیر این مساله مورد بررسى و کاوش قرار گرفته است. در «تفسیر الفرقان‏» آمده است:
«علق (نه علقة، زیرا علقه حالت دوم جنین و برآمده از علق مى‏باشد) اسم جنس کرمهاى کوچک چسبنده و جمع آن است. پس علق همان منى است که بر اثر چسبندگى «به هرچیزى چون لباس، بدن یا جدار رحم مى‏آویزد. و مجموع آن، که حاوى میلیونها نطفه یعنى، اسپرمهاى چسبان است و برخى به بعض دیگر آویخته و تماما به‏جدار رحم مى‏چسبند، علق مى‏باشد...»
شاید بتوان بر جدایى علق از علقة چنین استشهاد نمود که قرآن در هیچ یک از مواردى که مراحل مختلف جنین را بیان نموده از واژه «علق‏» استفاده نکرده و همواره کلمه «علقة‏» را به کار برده است، مانند: حج‏5، مؤمنون 14، غافر67، قیامت 38، و در مواردى که درباره چگونگى تداوم نسل بشر است تنها به ذکر یک مرحله بسنده مى‏کند و همواره همان مرحله نخست، یعنى، نطفه را که مبدا اساسى پیدایش جنین است‏یادآورى مى‏کند و هر بار یکى از وجوه و خصوصیات آن را بر مى‏شمرد. مانند: «الم نخلقکم من ماء مهین‏»، «فجعل نسله من سلالة من ماء مهین‏»،«خلق من ماء دافق...»، «انا خلقنا الانسان من نطفة‏امشاج...» در آیات فوق واژه‏هاى «مهین‏»، «سلالة‏»، «دافق‏» و «امشاج‏» هر یک بیانگر یکى از ویژگیهاى نطفه مى‏باشند. اکنون احتمال آنکه مقصود از «علق‏»، که در این آیه به تنهایى ذکر شده است، همان مرحله آغازین تکوین جنین با بیان ویژگى کرم‏سان و زالووش بودنش باشد تا حدودى موجه مى‏نماید، لیکن در حدى نیست که بتوان با اطمینان کامل آن را پذیرفته و معناى دیگر را مردود دانست.
علقة
علقة به چند معنا آمده است: «زالوى سرخرنگ آبزى‏»، «زالوى خون مکنده آبزى، پاره لخته خون‏»، «انگل سرخرنگ آبزى که به بدن مى‏چسبد و از آن خون مى‏مکد...»در ترجمه‏هاى فارسى و انگلیسى قرآن معمولا علق و علقة یکسان معنى شده است ولى در ترجمه فارسى «بهبودى‏» علقة به معناى «به صورت یک کرم به جدار رحم چسبیده‏» (5:22)، «به صورت کرم چسبان به جدار رحم‏» (14:23)، «به صورت جنین به رحم چسبیده‏» (67:40) آمده است. مفسران قرآن از دیر زمان غالبا علقة را به «خون بسته‏» معنا کرده‏اند. در برخى از تفاسیر جدید قرآن مانند تفسیر طنطاوى، المیزان، نمونه و... این معنا یافت مى‏شود. برخى از مفسران نیز معناى روشنى از آن ارائه نداده و به این بسنده کرده‏اند که حالت‏بعدى نطفه است.
تعارض با علم
اکنون این اشکال رخ مى‏نماید که در رویان شناسى نوین با ابزارهاى سنجش دقیق و چشم مسلح، تمام مراحل پیدایش و تکامل جنین مورد بررسى و کاوش قرار گرفته ولى مشاهده نگردیده است که انسان از مرحله خون بسته عبور کند. لذا برخى تصریح نموده‏اند که: «انسان هیچگاه از مرحله خون بسته نگذشته است‏».
بنابراین، با توجه به قطعى بودن مساله فوق از نظر علمى از یکسو و یگانگى نازل کننده کتاب مبین، و احاطه مطلقه علمى او به زوایاى هستى «ا لا یعلم من خلق و هو اللطیف الخبیر»، و صدق و راستى تردید ناپذیر آیات الهى و نیز اینکه کلمه علق وعلقه داراى معانى گوناگونى هستند، به روشنى درمى‏یابیم که ترجمه و تفسیر آن به «خون بسته‏» صواب نیست. در مقابل، دو معناى سازگار با ره آوردهاى علمى جدید در برابر این واژه وجود دارد: زالو، شیئى آویزنده و چسبان. برخى معناى دوم را ترجیح داده و کلمه زالو را که با شکل ظاهرى اسپرم مطابقت دارد براى مرحله اول مناسب دیده‏اند.
موریس بوکاى مى‏گوید: «استقرار تخم در رحم به وسیله رشد ترغابه‏هایى [Villosite] که دنباله واقعى تخم‏اند به وقوع مى‏پیوندد که همانند ریشه‏ها در خاک مى‏رویند تا آنچه براى رشد تخم لازم است از جداره عضو برگیرند. این ترغابه‏ها تخم را به رحم مى‏آویزند. شناخت آنها از زمانهاى جدید است.» وى سپس با اشاره به آیه: «خلق الانسان من علق‏» (علق‏2) مى‏گوید: «چیزى که آویخته مى‏شود ترجمه کلمه «علق‏» است... [واین] کاملا پاسخگوى واقعیتى است که امروزه به اثبات رسیده است. این مفهوم در چهار آیه دیگر که تطورات متوالى از مرحله قطره منى تا پایان را ذکر مى‏کند یاد آورى شده است.» مقصود وى از چهار آیه عبارت است از: (حج 5)، (مؤمنون 14)، (غافر 67)، (قیامت 37 - 38). نیز «البار» مى‏گوید:
«... اساسا علقة به هر چیزى که بچسبد و بیاویزد اطلاق مى‏گردد... علقة نیز چنین عمل مى‏کند زیرا به جدار رحم چسبیده و در آن لانه مى‏گزیند...» بر اساس این معنا کلمه «علقة‏» معناى وصفى دارد و بیانگر مرحله لانه گزینى نطفه گشنیده شده مى‏باشد. همانطور که در اول این مقاله ذکر شد «البار» مهمترین و بارزترین ویژگى این مرحله تا پایان دوره زایگوتیک را پیوند و آویختگى مى‏داند و کلمه «علقة‏» را دقیقترین توصیف آن مى‏شمارد.
اکنون این سؤال پدید مى‏آید که چرا مترجمان و مفسران قرآن بویژه قدماى آنها علقة را به خون بسته تفسیر کرده‏اند، در حالى که این مطلب از نظر علمى مردود است ؟ «البار» چنین پاسخ مى‏دهد: «علقة از هر سو با خون لخته گون احاطه شده است...(شکل 7)
آنگاه اگر بدانیم که حجم علقه در حال آویختن از14 میلیمتر تجاوز نمى‏کند به زودى در مى‏یابیم که چرا مفسران پیشین تاکید مى‏ورزیدند که علقه خون بسته است... آرى، علقه با چشم غیر مسلح دیدنى نبوده، اما از هر سو خون گرداگردش را فرا گرفته است.. بنابراین تفسیر علقه به خون بسته ناشى از مشاهده با چشم غیر مسلح است...»
3- مضغه
مضغه مشتق از مضغ (جویدن) و به معناى: «پاره گوشت‏»، «مقدارى از گوشت‏به قدر یک بار جویدن‏» و «لقمه جویده از گوشت و غیر آن‏» است.
در ترجمه‏هاى فارسى قرآن «مضغه‏» چنین ترجمه شده است: «چیزى شبیه گوشت جویده شده‏»، (مکارم شیرازى)، «مضغه‏» (فولادوند)، «گوشت جویده شده‏» (معزى)، «پاره گوشت‏» (الهى قمشه‏اى)، «به صورت یک قطعه گوشت جویده‏» (بهبودى)، «پاره گوشتى‏»، (آیتى). در ترجمه‏هاى انگلیسى نیز آمده است:
a Tissue (Arbery), a lump of Flesh (Shakir), a Foetus lump (Yousuf Ali), an embr yonic lump (H. Palmer), a littlelump (Pickthall), Shapeless lumpof flesh.
در تفاسیر نیز آمده است: «(ثم من مضغة) وآن پاره گوشت کوچکى است‏بقدرى که جویده شود و تحول یافته علقه مى‏باشد»، «فخلقنا العلقة مضغة) یعنى آن را به پاره گوشتى تبدیل کردیم.» برخى نیز مضغة را به خون غلیظ تفسیر نموده‏اند: «واز علقة به مضغه، وآن پاره‏اى از خون غلیظ است که نام و شکل ویژه‏اى ندارد...»، «واز علقة به مضغه، آنگاه که آن نطفه آویزنده بزرگ شود و به لخته‏اى از خون غلیظ مختلط تبدیل گردد.» به نظر مى‏رسد تفسیر مضغه به خون غلیظ نه از نظر لغوى درست است و نه از دیدگاه علمى. لیکن آنچه در ترجمه بهبودى ومکارم آمده است‏با ره‏آوردهاى علمى و یافتى مشاهدات ابتدایى بدون استفاده از ابزارهاى علمى مطابقت دارد.
در بررسى‏هاى علمى معمولا این مرحله را با تحولاتى که از هفته چهارم آغاز دوره جنینى (Embryonic Period) و پیدایش سومایتها، تطبیق نموده‏اند.
البار مى‏گوید: ظهور سومایتها با پیدایش قوسهاى حلقى (Pharyngeal Arches) که در نتیجه شکافهاى ایجاد شده در طبقه خارجى (اکتودرم) و رشد طبقه میانى (مزودرم) پدید آمده است همراه است. درنتیجه این دگرگونیها پنج جفت از قوسهاى فارینژیل در ناحیه فوقانى جنین (درست زیر گرده سر) پدید مى‏آید.
بنابراین، مضغة یا پاره گوشتى که دندانها جویده و بیرون انداخته دقیق‏ترین وصف این مرحله است، زیرا قوسهاى حلقى و سومایت‏ها به جنین دقیقا شکل مضغه را مى‏بخشد. (شکل 8)
به نظر مى‏رسد در این مرحله قرآن به نکته علمى ویژه‏اى اشاره ندارد و به بیان شکل ظاهرى جنین که به صورت «لقمه جویده‏» مى‏باشد بسنده کرده است. البته اگر مضغة به معناى «گوشت جویده شده‏» باشد خالى از شکل (8)
بیان‏جنس‏جنین‏یعنى‏اشتمال‏برموادى‏گوشت‏مانندنیست، در عین حال باید توجه داشت که مقصود از گوشت در اینجاغیراز اجرام عضلانى است که‏پوشش‏استخوانها را تشکیل‏مى‏دهدوقرآن ازآن به‏«لحم‏» تعبیر نموده‏است.
با توجه به آنچه گذشت مى‏توان از نکات جنین شناختى قرآن تا مرحله مضغة چنین نتیجه گرفت:
1- قرآن براى اولین بار پرده از آمیختگى نطفه انسان برمى‏افکند و این مطلب هرچند از نظر رویان‏شناسان تا قرن نوزدهم میلادى پوشیده مانده بود، ولى براى مفسران قرآن بخشى از این حقیقت‏یعنى ترکیب نطفه از منى مرد و آب رحم آن روشن و آشکار بوده و در تفاسیر خود از آن سخن گفته‏اند.
2- قرآن مجید براى اولین بار از آویزندگى و (لانه‏گزینى)تخم سخن به میان آورده ولى این حقیقت‏بر مفسران و مترجمان قرآن مخفى مانده، تا آنکه در پى دستیابى به میکروسکوپ و انقلاب در دانش رویان‏شناسى، معناى درستى از مطالب قرآن به دست آمد.
3- در رابطه با مرحله سوم از بیان قرآن مجید نکته علمى خاصى استفاده نمى‏شود، کما اینکه هیچ تعارضى نیز با رهیافتهاى علمى نوین ندارد، و گفته قرآن با شکل ظاهرى جنین انطباق کامل دارد.

 

تبلیغات