آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۲۸

چکیده

مبحث بافت های ناکارآمد و توجه به بهبود فضای زیستی در نواحی فرسوده شهری یکی از مباحث پیچیده و چند وجهی در حوزه شهرسازی و مدیریت شهری به شمار می رود. نظر به اهمیت بازآفرینی بافت ناکارآمد شهری تاکنون قوانین و مصوبه های زیادی سعی در ایجاد شرایط و تسهیل امور مربوط به آن داشته اند، اما با این وجود به نظر می رسد پیشرفت چندانی در این حوزه صورت نگرفته است. یکی از دلایل قابل ذکر، ماهیت چند تخصصی و متنوع پروژه ها همراه با حضور ذی نفعان متعدد از نهادهای خصوصی و عمومی در حوزه بازآفرینی بافت ناکارآمد است که هماهنگی و هم راستایی عملکرد این ذی نفعان موجب پیچیدگی فرایند بازآفرینی می شود. در واقع می توان گفت که بازآفرینی بافت ناکارآمد شهری دارای خصوصیات یک طرح1  است که شبکه ای از ذی نفعان در اجرا و پیش برد اهداف آن دخیل هستند و مطابق مطالعات پیشین یکی از مهم ترین عوامل در پیش برد این طرح ها مسئله حاکمیت ذی نفعان آن است. لذا شناخت حاکمیت این شبکه و نقد آن می تواند در موفقیت این طرح ها تأثیرگذار باشد. به این منظور، این مقاله با استفاده از روش گروه های کانونی میزان تعامل بین هر دو ذی نفع شناسایی شده را کمی سازی می کند و سپس با استفاده از روش تحلیل شبکه اجتماعی که ابزاری قدرتمند برای شناسایی و تحلیل ابعاد مختلف شبکه ها محسوب می شود، شبکه قدرت حاکم بر سازمان ها و نهادهای مرتبط با برنامه بازآفرینی شهر تهران را به منظور بررسی میزان تعامل که یکی از مهم ترین ملزومات حاکمیت این شبکه هاست، مورد بررسی قرار می دهد. در انتها با تمرکز بر ادبیات موضوع و تطبیق نتایج حاصل از تحلیل شبکه اجتماعی با شرایط مطلوب، ضعف های وضع موجود را بررسی و رویکرد مناسب حاکمیت را پیشنهاد می کند.

تبلیغات