آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۲

چکیده

آرای میرداماد در بحث اراده الهی را می توان در سه بخش طرح کرد: (1) معناشناسی، (2) وجود شناسی و (3) تفسیر روایات دالّ بر فعلی بودن صفت اراده. در حوزه معناشناسی، با استناد به ادلهٔ نقلی و عقلی، او قائل به تفاوت میان اراده الهی و انسانی شده و اراده الهی را «علم به نظام اکمل و عنایت به تحقق آن» تعریف کرده است. در ساحت وجودشناسی، و بحث از ذاتی یا فعلی بودن صفت اراده، میرداماد ادله ای بر ذاتی بودن آن بیان کرده و به دنبال آن به مصاف دیدگاه کلینی در باب نفی اراده ذاتی در حق تعالی و نقد آن رفته است. در مقام سوم، میرداماد سعی در تبیین عدم تنافی دیدگاه خود با احادیث و روایات دال بر صفت فعل دانستن اراده و حادث بودن آن دارد. بدین منظور وی اراده را به دو اطلاق در نظر می گیرد، نخست معنای مصدری که اراده بدین معنا سازگار با ذات الهی و به معنای احداث و ایجاد شیئی است، و گاهی نیز مقصود از اراده معنای فعلی است که همان فعلی است که فاعل آن را ایجاد می کند و در روایات اراده در این معنا منتزع از مقام فعل بوده و حادث است.

تبلیغات