آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۲

چکیده

خودناتوان سازی پیامدهای زیادی دارد و اثرات نامطلوبی بر نظام آموزشی هر کشوری وارد می کند. هدف این پژوهش، بررسی اثر واسطه ای باورهای هوشی در رابطة الگوهای ارتباطی خانواده (متغیر  پیش بین) و خودناتوان سازی تحصیلی (متغیر ملاک) دانش آموزان دختر و پسر دبیرستان های شهر شیراز است. با این هدف، 400دانش آموز با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شده اند و پرسشنامة الگوهای ارتباطی خانواده (فیتزپاتریک و ریچی، 1994)، مقیاس خودناتوان سازی (رادوالت و جونز، 1982) و مقیاس باورهای هوشی (دوپیرات و مارینه، 2005) را تکمیل کرده اند. داده ها با استفاده از رگرسیون چندگانه به شیوة همزمان و بر اساس روش بارون و کنی (1986) تجزیه و تحلیل شده اند. یافته ها نشان می دهد که جهت گیری گفت وشنود به صورت منفی (15/0-=β، P</006) و جهت گیری همنوایی به صورت مثبت(18/0=β، P</001) بر خودناتوان سازی اثر مستقیم دارند. همچنین  جهت گیری گفت و شنود از طریق واسطه گری باورهای هوشی افزایشی و جهت گیری همنوایی از طریق واسطه گری باورهای هوشی ذاتی بر خودناتوان سازی اثر غیرمستقیم دارند. باورهای هوشی ذاتی به صورت منفی و باورهای هوشی افزایشی به صورت مثبت خودناتوان سازی را پیش بینی می کنند. باورهای هوشی نقش واسطه ای در این میان ایفا  می کند؛ اما علاوه بر الگوهای ارتباطی خانواده، احتمالاً عوامل دیگری مانند عوامل مربوط به مدرسه و معلمان نیز  بر باورهای هوشی تأثیر دارند.

تبلیغات