آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

ا رزش های اجتماعی تا زمانی که با سایر ارزش ها ارتباط ارگانیک دارند، ماندگارند، اما به محض محدودشدن دامنه ارتباط یا ایجاد اختلال در ارتباط، علائم حیاتی ارزش ها رو به نیستی می رود. اهمیت ارزش ها و نقش آن در تعالی جامعه از یکسو و فقدان شناخت کافی، موثق و به موقع از فرایند سُست شدن ارزشهای بالنده و رسوخ ضدارزش ها در جامعه امروزی، ضرورت این مطالعه را دوچندان نمود. هدف پژوهش حاضر، بازنمایی چگونگی بروز دگرگونی های ارزشی در جامعه به ویژه در زنان است. بدین منظور ۳۶ نفر از زنان و مردان (۱۲ مرد و ۲۴ زن)، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها و بررسی میزان همگرایی و غنی سازی یافتهها، از چندین فن، شامل مصاحبه بدون ساختار، مصاحبه نیمه ساختارمند، مشاهده و نامه نگاری شرکت کنندگان، استفاده شد. مرور و مقایسه متوالی داده های گردآوری شده، به استخراج ۱۰ مقوله و ۳ مقوله کلی منتج گردید. تحلیل ساختار ارزش ها و تعامل زنان با دیگران، منجر به شکل گیری نظریه میانی شد. الگوی بدست آمده از این پژوهش، نشان می دهد، مقوله محوری که زمینه ساز بروز دگرگونی های ارزشی در افراد به ویژه زنان می شود، «عدم توجه به مبدأ هستی و نگاه کوته بینانه به فلسفه وجودی انسان» است که باعث سُست شدن باورها و در نتیجه شکسته شدن حریم ها و بی توجهی به نقش ها و مسئولیت ها می شود. چنانچه فردی تحت تاثیر شرایط واسطه ای و محیطی ویژه، قرار گیرد، احتمال ورودش به دگرگونی های ارزشی، افزوده می شود و مبتنی بر راهبرد لذت جویی آنی، احتمال ایجاد پیامدهایی چون: مسخ ارزش ها و بروز دگرگونی های ارزشی افزایش خواهد یافت. در این مقاله، نحوه شکل گیری نظریه میانی مورد بررسی قرار گرفته است.

تبلیغات